بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > فرهنگ

فرهنگ تمام مباحث مربوط به فرهنگ در این بخش

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 01-01-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,701
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض حسنک کجایی؟!!!!

خیلی وقتا آدم یه حرفایی میخواد بزنه و یه دغدغه هایی داره که دوس داره مطرح کنه اما یا به خاطر ملاحظاتی اونا رو نمیگه یا قدرت بیانشو نداره
و وقتی که اون حرف ها رو از زبان یا قلم کس دیگه میشنوه یا میبینه شادی زایدالوصفی بهش دست میده

هم به خاطر اینکه تونسته حرفشو از یه تریبون دیگه بگه هم اینکه میبینه همفکرانی داره و کسانی هستند که این دلمشغولی ها رو دارند

متن زیر یکی از اون متناییه که برای من خیلی جالب و تاثیر گذار بود
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 01-01-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,701
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

به یاد آن روزها

گاو ما ما می کرد..
گوسفند بع بع می کرد
سگ واق واق می کردو همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی
شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.
او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.
او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند…
موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند…..
دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.
کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پطروس چت می کرد.
پطروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد.پطروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند.
پطروس در حال چت کردن غرق شد…....
برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود .
ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت .ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را درآورد .ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد ...
کبری و مسافران قطار مردند…
اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و کور بود .
الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.
او حوصله ی مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند….
او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد ..
او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد…
او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .
اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیکر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد...

__________________
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 01-01-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,701
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

این متنم از یه وبلاگه که دوس داشتم اینجا بذارمش



*بمیرید ، بمیرید ، در این عشق بمیرید ، درین عشق چو مردید همه روح پذیرید *
این ماهی که می بینید ما ۳ ساله که داریم. در واقع سه تا نوروز رو با این ماهی گذروندیم. فکر می کنم این ماهی با ماهی های دیگه یه کمی فرق داره . همینطور که می بینید اینقدر خودمونی شده که وقتی انگشت تو آب می کنیم با دهنش میزنه به انگشت . خیلی احساس خوبیه .
اولش 2 تا بودن. ولی یکیشون مرد. چند بار هم ماهی های دیگه رو کنارش آوردیم و بردیم.
ظرف ثابتی نداره. جاش خیلی وقتا عوض میشه. بهش غذای ماهی میدیم. اونم می خوره و بعدش هم آبش رو باید عوض می کنیم.
اون تو جاش مرتب می چرخه. صبح تا شب. شب تا صبح. شاید ظرفش بزرگ و کوچک بشه ولی بازم تو همون ظرف می چرخه و نمی تونه بیشتر از اون محدوده ای که براش تعیین می کنیم ( نمی دونم این محدوده رو ما معلوم کردیم یا خودش ) حرکت کنه. اون احتمالاً از زندگیش راضیه. چون ظرف دیگه ای به غیر از ظرف خودش ندیده. ظرفش شاید بزگ و کوچیک شده باشه ولی بازم محدود بوده.
اون نهایت دنیا رو تو ظرف خودش می دونه. چون جای دیگه ای رو ندیده و اگر هم دیده باشه اینقدر توی این ظرف چرخیده که یادش رفته دنیاهای بزرگ هم وجود داره.
حدس می زنم ماهی ما خیلی ترسو باشه. چون تا حالا سعی نکرده این محدوده رو ، این چرخیدن رو رها کنه و به جای دیگه ای بره. که دیگه لازم نباشه فقط بچرخه. بتونه راه راست بره.
اون می ترسه از اینکه اگه بخواد فرار کنه یا مرگ در انتظارش ِ و یا اصلا ً معلوم نباشه چه بلایی سرش میاد. به این زندگی تو این ظرف و چرخیدن قناعت کرده و سر خودش رو به این چیزا گرم کرده.
من و این ماهی شباهت های زیادی به هم داریم. شاید من به نماینده کلی از آدمای روی زمین باشم. که با این ماهی شباهت داریم.
ما هم داریم می چرخیم ، دور یک محدوده که البته خودمون محدودش کردیم می چرخیم و می چرخیم. صبح تا شب ، شب تا صبح . می خوریم ، می خوابیم . بعضی وقتا اهلی میشیم . بعضی وقتا اهلی می کنیم. عزیزی رو از دست می دیم . عزیزی رو به دست میاریم. شاید خیلی هم از زندگیمون راضی باشیم. بعضی وقتا ظرفمون رو عوض می کنیم. از این شهر به یه شهر دیگه. از این کشور به یه کشور دیگه. اما بازم ظرفمون محدوده.
دکتر می شیم. مهندس می شیم. ولی بازم محدودیم. چون یه ظرف دور خودمون کشیدیم و دورش می چرخیم. سعی نمی کنیم این ظرف رو بشکنیم. از این ظرف فرار کنیم. چون از عاقبت کارو نمی دونیم و می ترسیم. نمی دونیم وقتی می پریم و از این ظرف فرار می کنیم به کجا می ریم و چی تو انتظارمونه.
برای همین قناعت کردیم به همینجا. می چرخیم و می چرخیم. شب رو صبح می کنیم، روز رو شب می کنیم.
خیلی هامون نمی دونیم که اصلاً ظرف دورمونه و فکر می کنیم تمام دنیا و زندگی همینه.
آدمای زیادی نیستند که تونستند این ظرف رو بشکنند و به جاهایی برن که شاید هممون حسرتش رو می کشیم. اونا توننستند. اونا پریدن...
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها