پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   پاتوق ادبی - مباحثه و پرسش و پاسخ در مورد سوالهامون-نظرخواهی و معنی ابیات دشوار (http://p30city.net/showthread.php?t=15498)

آريانا 10-19-2009 06:57 PM

اينم اصافه كنم من از علم ادبيات و صنايع بهره اي نبردم اما اشعار عرفاني رو ميتونم براتون معني كنم اما چون ظاهر شعر رو دوستان و اساتيد بسياري دربارش نظر دارن ..من بهش نمي پردازم از حال شاعر در هنگام طرح شعر مي تونم سخن بگم كه زكات علمم رو داده باشم....

آريانا 10-19-2009 07:03 PM

اينم يه آشفته نويسي از من ..سبك خودمو جان من نخندين ....اسم سبكم هم پريشان گويي..حالم زياد خوش نبود ..اون روز كه اين پريشان گويي رو به قلم آوردم


((از سراب عشق مجاز يافتم آب حيات))

گه بر راه و گه بي راه .. گه شاه و گه در چاه..دل شد بسته ي او همچو ماه..
ريختم خون و اشك ..چشم همچو مشك
در پي وصل به عشق..آه بشنيدند ز من اهل سناباد و دمشق
خسته شد اين روح و تن..گفت ز دل مولا به من
گفت پله ي اول دلي سوخته بود..چشم تو بر غير من دوخته بود
دل بسپار به من بيدار شوي.. يك سجده روي از همه بيزار شوي
افسوس ز عشق آميخته با ارض..ليك عشق او ندارد هيچ مرز
آمدم از سر نياز..بارها كردي تو ناز..گفتي بساز..عاقبت بيني تو راز.
راز را چون ديده ديد..روح لرزيد همچو بيد..غير او از شاخه چيد.
با روح نجوا مي كند..از دل رسوا مي كند
گر ز خود بي خود شوم.. ...خود هويدا مي كند
وصف خود را خود بداند..ذات خود را خود شناسد
تو در علم عالم و من در جهل جاهل
من چشمم و تو نور كامل..گر نور نباشد بصر را چه حاصل
من سمعم و تو سميع..من خزان و تو ربيع
من آيت و تو دليل ..ابراهيمي ام تا با تو باشم من خليل
ز جسم هيچ نمي دانم ..مكان نمي شناسم..زمان نمي شمارم
من ذاتم و ذات پرست
ركعت نمي شمارم ..بدعت نمي گذارم..اين دل نمي فروشم
من عاشقم و عشق پرست
.......................
گفته ام خام نداند كه چيست.. گر چه خود خامم ..آن دل سوخته كيست؟
از سراب عشق مجاز يافتم آب حيات

رزیتا 10-19-2009 07:43 PM

معنی این بیت چیه کسی میدونه؟

مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان
نستدن جام می از جانان گرانجانی بود

ساقي 10-20-2009 04:46 PM

آريانا جان ممنون از همراهيت گفتي اين سروده خودت هست،
حالا ما بايد چيکارش کنيم
، چون قرار بود اينجا ابيات سخت رو کمي باز کنيم
ولي متوجه نشدم شعرتونو بايد تفسير کنيم ؟

Nur3 10-20-2009 04:59 PM

پاتوق ادبي
 

خيلي خوبـــــــــــــــــــــــــه

از همه به خاطر ايجاد اين تايپك تشكر مي كنم ...

abadani 10-20-2009 07:58 PM

در مورد سئوال رزیتا
مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان
نستدن جام می از جانان گرانجانی بود
این شعر از حضرت حافظ است با این ابیات:
در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود

تا ابد جام مرادش همدم جانی بود

من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار

گفتم این شاخ ار دهد باری پشیمانی بود


خود گرفتم کافکنم سجاده چون سوسن به دوش

همچو گل بر خرقه رنگ می مسلمانی بود


بی چراغ جام در خلوت نمی‌یارم نشست

زان که کنج اهل دل باید که نورانی بود


همت عالی طلب جام مرصع گو مباش

رند را آب عنب یاقوت رمانی بود


گر چه بی‌سامان نماید کار ما سهلش مبین

کاندر این کشور گدایی رشک سلطانی بود


نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار

خودپسندی جان من برهان نادانی بود


مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان

نستدن جام می از جانان گران جانی بود


دی عزیزی گفت حافظ می‌خورد پنهان شراب

ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود



معنی مصراع اول که معلوم است و نیازی به توضیح ندارد یعنی نکته غامض و پیچیده ای در ظهر کلام نیست هر چند می توانید هر جور که دلتان بخواهد برای آن معنا فرض کنید که به خودتان و ظن خودتان ربط دارد اما مصرع دوم می گوید اگر جام می را از جانان یعنی معشوق نگیری از خست و بخل تو است
البته این معنای بقول معروف تحت اللفظی بیت است اما این جام چنانکه سیاق اشعار حافظ است می می تواند جام شراب وصل جانان باشد که دریافت آن لیاقت و شایستگی می خواهد. به هر حال بابی است که برای دوستان باز است تا نظرات خود را بدهند زیرا به تعداد افراد روی کره زمین می توان برای شعر حافظ معنا یافت و این از رندی اوست
یا علی مدد
راستی این آریانا قیافش عجب شبیه برادر بزرگه بی جیزها است (رابین) که مرده همون که کمتر از دوتای دیگه می خوند و گیتار میزد مگه نه؟

دانه کولانه 10-20-2009 10:16 PM

مرسی از دوستان عزیز واسه پاسخها کمکها حمایتها و سوالهاشون...
تشکر از بچه های ی که رفتند و جاهایی رو برای سوالات کند و کاو کردند .... تشکر فراوان ...
مرسی
امیدوارم این تاپیک بتونه نیاز های ادبیمونو برطرف کنه ...

===========================================
مرسی ابادانی پس میگی شهلا یعنی شه لایق و انچه لایق شاهه....
کسی که چشمش شهلاست چشمش خماره یعنی معشوق
معشوق معمولا نامرد و بیوفاست در اشعار نوشتی کسی که چشمش شهلاست زیاد به معشوق(همون عاشق در شعر) نگاه میکنه پس چشماش خسته و خماره ؟
درست متوجه شدم ؟
این ادمای چش خمار که اصلا توجهی به هیچی احتمالا نمیکنن بعیده که خماری چشاشون به خاطر توجه بیش از حد به عاشق(معشوق خودشون ) باشه ...
-------------------------------------------
در مورد اون بیته مرسی نکته جدیدی رو گفتی که من خودم به ذهنم نیامده بود

من گفته "چو" به معنای 1:مثل 2: اگر
تو مطرح کردی که 3: هنگامی که وقتی که ....
که من فکر میکنم که تو گفتی امکانش بیشتر و بهتره
و منم چون دیدم با اون 2 تایی که خودم مطرح کردم باز معناش یه کمیی و کسریی داره یه مشکلی داره باید پرسید که تو لطف کردی درست ترشو گفتی...

وقتی که داشتم تورو یار خودم انتخاب میکردم به دلم گفتم که خیلی عجیب نیست اگر خوبرویان بی وفایی هم بکنند....
...

در مورد صنعت التفات ... توی یه بیت اجرا میشه یا لااقل 2 بیت ؟
میتونی یکی دو مثال بزنی ؟
معنی درسته همونه که گفتی منتهی میخواستم بدونم اینکه توی 1 بیت 2 مخاطب داشته باشیم سابقه داشته ؟
مرسی
.................................
در مورد سوال رزیتا
ابادانی لطف کرد خیلی خوب گفت که باید خودت با بی رحمی تمام بشینی و خونشو بریزی...
اما من باز فکر میکنم قبل از اینکه به کسی نشونش بدی خودت کمی خونریزی کن بعد چون شاید همه ی ما تحمل شنیدن نقد بیرحمانه بقیه رو نداشته باشیم...
ما صدا و لحن خودمونو وقتی شعر رو میخونیم با اونی که بغل دستیمون از ما میشنوه کمی متفاوته شاید خواننده محو محتوا بشه و به صورت و وزن کمتر بتونه دقیق بشه و ایرادات وزنیشو راحت متوجه نشه اما اگه صداتو ضبط کنی وقتی داری شعر خودتو میخونی بعد گوشش بدی یه بار دیگه احتمالا اگر جایی شعر وزنش مشکل داشته باشه راحتتر متوجه میشی ...
----------------------------
تشکر از ساقی بانو که زحمت کشیده تحقیق کرده و جواب داد...
خب منم یه نگاه دیگه کردم شهلا مونث اشهل عربیه پس اینکه گفتیم به معنای انچه لایق شاه است شاید تعبیر دیگه ای داشته باشه ...
چیزی که من مد نظرم هست یه حالت برای چشمه نه رنگ اما در دهخدا روی رنگ حرف زده شاید من اشتباه میکنم و اونی که مد نظرمه چیز دیگه ایه...
ولی وقتی این شعر ساقی رو میبنی

چشم شهلاي تو را آهوي صحرا نداره
قد و بالاي تو را سرو دل آرا نداره

ادم میگه چشم معشوق رو در حالت و زیبایی ساختاری به چشم اهو شبیه میکنند نه رنگش ...

ریلی آی دونت نو :29:

نقل قول:

چشم خمار : کنايه از پنهان کردن تقصيرات وکاستي هاي سالک است بر روي سالک از جانب حضرت دوست....
خیلی جالب بود .... یعنی معشوق واسه ندیدن چیزی (اینجا نوشته گناه و خطای عاشق) (من میگم خرد شمردن و نادیده گرفتن خود عاشق) چشماش خماره تنگه کوچیکه....

بازم مرسی ....
==================================
اریانا جان مرسی که شرکت کردی...
تو هم معانی عرفانی و درک خودت رو از اشعار بگو چه بهتر
فقط شعر خودتو اینجا بزنی شاید راحتتر در موردش بشه بجث کرد ...
اگه شعر يا جمله اي از خودتون دارين اينجا بذارين تا در موردش صحبت ...



ريختم خون و اشك ..چشم همچو مشك
در پي وصل به عشق..آه بشنيدند ز من اهل سناباد و دمشق

چشم همچو مشک چه ویژگیی داره ؟ وجه شبه چی بوده که این تشبیه رو به کار بردی ؟ من نتونستم متوجه بشم...
مصرع دوم : در پی وصل عشق.. فغان من شنیدند اهل سناباد و دمشق /....

و یه سوال من شاید خوب ندونم بدعتگزار اینطور نوشته میشه یا بدعتگذار ؟
-----------------------------------------------------------------------------
اما شعری که رزیتا پرسیده بود از حافظ
در باره فصل بهاره فکر کنم میگه بهار که میشه اون شرایط (مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان )
محیا میشه ...
نظر من اینه که میگه کار سختیه در خدمت یار باشی و بهار باشه و مجلس انس باشه و بحث شعر هم بشه و یار هم قدحی پر شراب شیراز برات ریخته باشه و نخوری باید خیلی پوست کلفت باشی که جلوی خودت رو بگیری
چون معنای گرانجان گردن کلفت و سفت و سخت و مقاومه...
تلویحا داره میگه بگیر بخور بنوش و در معنای وسیعتر یعنی اینکه این دنیا همیشه بهاره همیشه مجلس انس و حرفای خوب و ساقی و جانان همیشه دم دستند و هستند و جام می برات ریختن اگر نخوردی از گرانجانی خودته والا دنیا همون مجلس انس و ... است ....

البته در زبان کردی ما گران جان رو داریم دقیقا...
به معنای گرانفروش هست ...
فلانی گرانجانه ازش چیزی نخرین...
بی معنی هم نیست.. طرف جانشو هم حتی به عزرائییل گران میده راحت نمیده حالا میخوای رفتی پیشش یه کیلو میوه بخری به تو ارزون بده ؟


آريانا 10-21-2009 12:28 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط ساقي (پست 76875)
آريانا جان ممنون از همراهيت گفتي اين سروده خودت هست،



حالا ما بايد چيکارش کنيم
، چون قرار بود اينجا ابيات سخت رو کمي باز کنيم

ولي متوجه نشدم شعرتونو بايد تفسير کنيم ؟

سلام ساقي عزيز..شعرمو گذاشتم تا فضاي تاپيك معنوي تر بشه{پپوله} :p
نه حالا جدي تفسير كنيد البته ارزش تفسير نداره چون كلا شعر نيست ..قالب خاصي نداره ..اين يه سبك خودم ساختم واسه دل خودم همه مدل توش هست نظم و نثر و غيره و غيره..... من پريشان گويي كه كردم وصف حال كل اين عمري كه از خدا گرفتم بوده ..واسه دل خودم ..اما خب آدميزاد دوست داره آتشي كه درونش هست رو با زبان خاصي بروز بده براي خاصين..
حالا من نظر شخصيم اينه يك شاعر بزرگ مثل حافظ يا يك شاعر گمنام تنها وصف لحظه لحظه زندگيشونو كردن ..وقتي دل انسان از معنويات و عشق لبريز ميشه خواسته يا نا خواسته قلم لب به بيان باز ميكنه..وقتي درون سينه, آتش شروع به شعله زدن مي كنه و اينطور تصور ميكني كه بايد زبان بخايي و خونش فرو بري تا از زير پرده با تو بگويند ماجرا ,به جوشش ميفتي و اين جوش و خروش درون بايد جايي خالي بشه ..با رمز و رموز خاصي ..هزاران محقق و دكتري ادبيات اشعار حافظ وسعدي و مولانا و عطار و غيره و غيره و رو تفسير كردن اما حاضرم قسم بخورم شايد تنها از اين هزار نفر 10 نفر ميدونن كه اين عرفا چي گفتن ..چرا حافظ انقد با گوشه و كنايه شعر گفته ؟چرا راحت حرف دلشو نزده ؟ به نظرم حافظ و مولانا و بقيه عرفا رو با تفسير اشعارشون نميشه شناخت ..فقط زماني ميشه فهميد چه گفتند كه به اون حال برسيم همون طور كه قرآن مي خونيم معنيش مي كنيم ليله القدر خير من الف شهر , خب حالا شب قدر از هزار ماه برتر است , چه زيبا و دلنشين , اما چه كسي درك كرد شب قدرو... اما هزاران مفسر داريم چه سود........
حالا كي نظر منو خواست:21:
نقل قول:

نوشته اصلی توسط Nur3 (پست 76878)
خيلي خوبـــــــــــــــــــــــــه

از همه به خاطر ايجاد اين تايپك تشكر مي كنم ...

سلام nur3 عزيز
من قصدم اين بود از دنياي مجازي يه مدت كناره بگيرم واز دوستان عزيزي كه تازه باهاشون آشنا شدم خداحفظي موقتي بكنم و كمي خلوت كنم با خودم.. اما وقتي اين تاپيك رو ديدم احساس آشنايي كردم ..وقتي ساقي عزيز و abadani عزيز مطالبشون رو خوندم اون چيزي رو ديدم كه بايد ميديدم ..حالا بگذريم آدميزاد بايد يه سري حرفاشو قورت بده
خلاصه اينجارو زيبا ديدم ..تا اين ولوله ي درون شايد كمي خالي بشه..


نقل قول:

نوشته اصلی توسط abadani (پست 76902)
راستی این آریانا قیافش عجب شبیه برادر بزرگه بی جیزها است (رابین) که مرده همون که کمتر از دوتای دیگه می خوند و گیتار میزد مگه نه؟

من نمي شناسم متاسفانه اينارو
اما همه ميدونن من زيبا روام ...آباداني گل:rolleyes:

نقل قول:

نوشته اصلی توسط دانه کولانه (پست 76918)
==================================
اریانا جان مرسی که شرکت کردی...
تو هم معانی عرفانی و درک خودت رو از اشعار بگو چه بهتر
فقط شعر خودتو اینجا بزنی شاید راحتتر در موردش بشه بجث کرد ...
اگه شعر يا جمله اي از خودتون دارين اينجا بذارين تا در موردش صحبت ...



ريختم خون و اشك ..چشم همچو مشك
در پي وصل به عشق..آه بشنيدند ز من اهل سناباد و دمشق

چشم همچو مشک چه ویژگیی داره ؟ وجه شبه چی بوده که این تشبیه رو به کار بردی ؟ من نتونستم متوجه بشم...
مصرع دوم : در پی وصل عشق.. فغان من شنیدند اهل سناباد و دمشق /....

و یه سوال من شاید خوب ندونم بدعتگزار اینطور نوشته میشه یا بدعتگذار ؟
-----------------------------------------------------------------------------

كوروش جان من نه شاعرم نه علمي از ادبيات و صنايع اون دارم و زياد هم علاقه به كسب علمش ندارم
اين آشفته نويسي من هم فقط براي خاموش كردن درونم بوده و بس....
چشم همچو مشك ...يه جور كنايه خيالي خودم از مشك پر آب كه چشم منم مثل اون پر آب شده..
در پي وصل به عشق هم كه مشخصه معنيش
آه بشنيدند زمن اهل سناباد و دمشق ..دو تا منظور داشتم
سناباد نام قديم مشهد بود ..دمشق هم كه پايتخت سوريه هست ..يك جور شرق و غرب عالم براي خودم ترسيم كردم
كه منظورم اين بوده... همه پي بردند از شرق تا غرب كه درون دل من چي مي گذره و چه آتشي درونش هست
منظور ديگه ي من هم اين بود كه در پي وصل به عشق آه و ناله و توسلم رو بردم براي عزيزان خفته در سناباد(مشهد) و دمشق كه ديگه همه ميدونن چه كساني هستند...........
در كل شعر , نوشته , نظم ,نثر ,شعر نو ..خلاصه همه سبكها..زيباييش به بكر بودنشه ..اين كه شخص خواننده خودشو وقف بده با خيال شاعر يا نويسنده..يك شخص مياد شعر حافظ رو مي خونه ياد معشوقه زمينيش ميفته ..يك شخص مياد شعر حافظ رو مي خونه ياد ديگري ميفته..
به هر حال همه جوره مي توني خودتو با ظاهر شعر وقف بدي..اما باطن شعر بسيار دشوار چون مربوط ميشه به درك اون و حس اون حال ...وقتي مثلا حافظ ميگه ..دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند..واندر ان ظلمت شب آب حياتم دادند ...ظاهر زيباس و معناي ظاهري بسيار روان..اما اساتيدي كه ميان تفسير مي كنن و موشكافي كه بفهمن حافظ اون لحظه چه حسي داشته جز خيال نمي تونن چيزي تصور كنن و اونچه كه به دلشون مياد رو از راه ادبيات بيان مي كنن ...خلاصه شرمنده پريديم وسط بحث ادبيتون ..خواستم خودنمايي كنم:21:خيلي چرند گفتم...ميدونم.
آشفته ام ..ميان دين و دل
آشفته ام.. ميان روح و گل

abadani 10-21-2009 08:57 AM

من نمي شناسم متاسفانه اينارو
اما همه ميدونن من زيبا روام ...آباداني گل:rolleyes:

مخلصم منظورم گروه بي جيزه Bee Gees که يکي از گروههاي مشهور انگليسي بودن و آهنگهاي معروفي دارن

ساقي 10-21-2009 01:20 PM


آريانا جان احتمالا خواستي بنويسي روح شده روي
در هر حال ممنون سعي ميکنم بازهم شعرت رو بخونم،
آباداني عزيز حالا کدومشون مد نظرت بود دقيقا آخه اونا
سه تان ..

شوخي بسه به شعر بپردازيد دونه توبيخمون نکنه
مگه اينجا جاي چت ...

ممنون دونه آره مشک پر آب همون ديده پر اشک و شايد دل پر غصه باشه
که گاهي سرريز ميشه و با خالي شدن آروم ميگيره..


اکنون ساعت 07:58 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)