پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   زمین به اوراد عاشقانه محتاج است (اشعار رؤیا زرین) (http://p30city.net/showthread.php?t=38413)

افسون 13 07-04-2012 10:21 AM

سمفونی

دمی
می دمی
انسانی می شوم
با ریه هایی کوچک
انباشته از نفس هایت
من بعد
هر واژه ای که می پرد از دهانم
تحریر شکوهمند نتی است
از سمفونی سیال قلبت

افسون 13 07-04-2012 10:23 AM

شعر

رؤیای تصرف سبزینه ی کلمه ای است
در ذهنت
و لذت تحریرش
از گلویت
کلمه ای که درخت می شود
و آواز آوند هایش را
پرنده در منقار کوچکش
تقطیع می کند

افسون 13 07-04-2012 10:26 AM

فال قهوه 2

به خانه می دوم
می دوم و تمام راه
پُر از طنین ناقوس صدای زنی فال قهوه فروش از محله ی جلفاست
می دوم و می دوم تا به یاد بیاورم
شعر کودکانه ای را : دویدم و دویدم
سر کوهی رسیدم
دو تا خاتونو دیدم
یکی به من نون داد
یکی به من شراب داد
حالا هروله می روم
سرمست
و خانه دور می شود

افسون 13 07-04-2012 08:05 PM

فرصتی برای درخشیدن

تصمیم من به زاده شدن بود
کلام ناشناسی بودم
در ترانه ی مادرانه ای
آرزویی مسکوت
در بیدار خواب شاعرانه ای

تلاش من به زاده شدن بود
در فرصتی برای درخشیدن
مابین انزوای دو بی نهایت تاریک
حالا در داستان خودم
شکل بسته ام

افسون 13 07-04-2012 08:08 PM

کنار نام خودت

بنویس
خاطرات آینده را
و مقدر کن احتمال دیدارمان را
در قیامتی نزدیک
طوری که هیچ یادم نیامده باشد
طوری که هیچ یادت نیامده باشد بنویس
نام کوچکم را بزرگ
درست کنار نام خودت
و در خاطرات آینده
مصور کن
آفتاب بمانی

افسون 13 07-04-2012 08:10 PM

لطفاً شماره ی مجنون

می روم رو به روی آیینه
با مدادهای رنگی ام و
این خطوط کمرنگ زیبایی ازلی و
چند لحظه بعد
الو ! تلفنچی؟
لطفاً شماره ی مجنون
خانم ! خوابتان بخیر
خطوط ارتباطی مان
با زمین و آسمان قطع است
الو ، الو ، الو
می خواهی دوباره عاشقم شوی یا
نه نه نه
حالا لیلای آیینه رو به روی چشمان حیرتم
تکه تکه تکه خرد می شود
و من که رَسم توبه نمی دانم
می روم رو به روی آیینه ای دیگر
تا با مدادهای رنگی ام
از خطوط کمرنگ زیبایی ازلی
چیزی بگویم

افسون 13 07-05-2012 07:34 AM

مرا ببخش

مرا ببخش
ناگزیرم از نوشتن این همه نامه های سربسته ای که
امروز اواخر اردی بهشت سالی از این همه سالهای صبوری ست
تا چند ساعت آینده
چه نوزادگانی که منتظرند
تا ریه از هوای خرداد پُر کنند
تا چند ساعت آینده
چه نوزادگانی که رها می شوند
بر بستر سنگلاخ رودخانه های فصلی بی فرجام
چشم های من که آب نمی خورند
نه عزیزم
این راه پیچ پیچ
به ترکستان هیچ ضرب المثلی هم نمی رسد
به قول خواهرم
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستم

افسون 13 07-05-2012 07:37 AM

نامه های دنباله دار

سلام یگانه ترینم
سپاسگزارم
به خاطر تمام نامه های ناتمام و مچاله ات در باد
لابد نامه را که باز می کنی
سیگار سرد سفیدی
گذاشته ای ما بین حرکت لبهات
و چند سرفه می کنی که دوباره کبود می شوم از اختناق مجاری وحشت
بگذر

چه بهتر از خبرهای خوب و تازه بگویم
دیشب دوباره خواب دیده ام
تمام راه های جهان
به خیال تو ختم می شوند

افسون 13 07-05-2012 07:41 AM

نمی دانم از تو

نمی دانم از تو
من اما
کلافه از تهی
از تنهایی
تصمیم های عاقلانه در آیینه سنگ می شوند
و من هزار تکه
تا بتابانند خورشیدهای علاقه را
در زوایای بسته ی شب های بی چراغ
در شب های سرگردانی
شب های رهگذرانی با پای تاول آجین شان
به دنبال کفشهایی کرخت مانده بر دستهاشان
نمی دانم از تو
من اما
کلافه در تهی
در تنهایی

افسون 13 07-05-2012 07:45 AM

همین چند لحظه پیش ...

همین چند لحظه پیش
لابد
پروانه ای که باید
از پیله درنیامده است و
جایی ، دستی ، گلوی کسی را فشرده است و
کسی ، کنار سرنگش به خواب رفته است و
همین چند لحظه پیش
که برایت نوشتم

عزیزترینم
زمین به اوراد عاشقانه محتاج است!!


اکنون ساعت 10:45 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)