دلتنگي كوچك من داشتن احساس اينكه مي توني با نوشتن سبك بشي هميشه با من هست گاهي خيلي دلتنگ نوشتن ميشم اينكه بخوام از نوشتن دور باشم خيلي سخته پس سعي مي كنم كه هميشه بتونم بنويسم |
متن خیلی قشنگی نوشتی...تقدیمش کن به همه ی انتظار کشیده ها...که همیشه منتظرن
|
ممنونم جاكوب جان چشم تقديم ميكنم به همه كساني كه انتظار كشيدن
|
:)
سلام بر لاو17 تشکر میکنم ازت بابت اینکه قابل میدونین دلنوشته های شخصی خودت رو اینجا میذاری واسه همه و مارو شریک میکنی در انچه که مال توه و برگرفته از پاکترین احساسات توه مال وقتایی که تنهایی مال وقتایی که هوا تاریکه اما دلت روشنه و اینا رو برای ما مینویسی تشکر و خسته نباشی وقتی اینجور نوشته هایی اینطور افرادی رو باهاش برخورد میکنی یه جور حس دوگانه برات پیش میاد... از اینکه به جمع ادمهایی که دلشون گرفته و اطرافتن یکی دیگه اضافه شد دلت میگیره ولی وقتی میبینی بر اساس تجربه و شواهد ادمای بد دلشون نمیگیره ادمای بد شکست نمیخورن ادمای بد حالشون بد نمیشه ادمای بد مورد ظلم واقع نمیشن ادمای بد ضعیف و تضعیف نمیشن از اینکه یکی دیگه به حلقه ادمای خوب و پاک اطرافت اضافه شد خوشحال میشی از اینکه میبینی هنوز هستند در عصر تیرگی فلز دلشون از بلور نورانیه همون حرف همیشگی و معروف که هرچی بشکنه قدر و قیمتش پایین میاد جز دل ادمای بی درد تهین دردمندانن که غنی و ثروتمندن بی غم حرفی برای زدن نداره و خوشا کسی که در این عصر سکوت و سردرگریبان کردنها و دست در جیب کردنها کسی حرف واسه زدن داشته باشه و دستی برای دراز کردن حتی برای کمک خواستن --------------------------------------------------------- نقل قول:
انگاه که فانوس دلم میشکند سوز دل بی چراغ را میفهمم ... دل فانوسه فانوس روشنه روشن باید سوز داشته باشه خیلی قشنگ این مفهوم رو نشون دادی که سوز دل دلای شکسته و بی فروغ خیلی بشتر از گرمای عشق های نامتعالیه... نقل قول:
کوروش جان هستند ادمهای غمالودی که به خاطر درکشون از حال همغم های مثل خودشون و برای التیام درد خودشون خودشون و دردشون رو فراموش میکنن و شروع میکنن به تکیه گاه شدن برای دیگران و اطرافیانشون هم از تنهایی غمشون بیرون میان و سرهای فراوان تکیه کرده به شونه هاشون رو میبینن هم از اینکه تونستن کسی رو از اون احوالات در بیارن از خودشون راضی هستند... خدا نصیب همه مون کنه از این ادما :d نقل قول:
طفیل هستی عشق اند ادمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری اقای علی خانی شاعر هستند ؟ نویسنده ن ؟ نقل قول:
دهانش باز بوده چون همیشه ناله سر میداده چشمانش باز بوده چون همیشه چشم به انتظار بوده تابوت سیاهی براش گذاشتن تا همه بدونن در سیاهی ها زندگی کرده اما به جای سنگ مزار بید مجنون گذاشتند تا بگن مجنون زندگی کرد ؟ جمله قشنگی بود من جملات رو خوب میفهمم ولی نمیدونم چرا خودم هیچ وقت هیچ جمله ای ندارم که بگم... نقل قول:
نقل قول:
مخصوصا اگه توی اتوبوس باشی :24: اما شبم واسه بعضی ها لذت خاص خودشو داره همینه که در فرهنگ ما در شعر ما از شب همیشه بد نمیگن وقتی ماه رو توی شب میشه دید دلبر ماه رخ رو هم حتما در سکوت شب دیدن زیبایی خاص خودشو داره کاسبا میوه فروشا چرا بهترین میوه هاشون رو توی روز سوا میکنن میذارن اون زیر میرا شبا میبرن خونه مهمان اخر شب که دراشعار هست واسه چیه توی سایت خودمون من جواب نامه ی کسایی که احساس میکنم دوستای قدیمی تری هستند رو دیرتر میدم میذارم اخر کارم میری دکون رفیقت میگه حرف نزن بشین چایی بخور بذار مشتریا برن بعد کسی بهش بر میخوره ؟ نقل قول:
ادم ذاتا از فنا و زوال میترسه و ناراضیه و حس جاودانه طلبی در بشر همیشه بوده چرا شاهان بدن مرده-شون رو مومیایی میکنن چرا من فروم زدم ؟ چرا من مینویسم ؟ همه دوست داریم ازمون چیزی باقی بمونه یادگار بمونیم جاودانه بمونیم هر حرف هر سخن هر کار هر کردار هر گفتار هر دوستی هر عشق همه و همه تیکه هایی از وجودمون رو توی چیزای دیگه توی کسای دیگه میدمه و به امانت میذاره و انتشار میده هر دوستی و رفتار خوبمون برای همیشه میمونه نام ما وقتی بمونه یعنی خودمون موندیم سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده انست که نامش به نکویی نبرند.. حالا مال و ثروت موندنی نیست روحیه زوال ستیزی ادم رو کاریش نمیکنه بر مال و جمال خویشتن غره مشو کان را به شبی برند و اینرا به تبی ... لف و نشر قشنگش رو نگاه کنین مال اینقدر بی ارزش و میراست که از ضمیر "آن" که برای چیزهای دورتر و در معنای فلسفی بی ارزشتر هست برای مال استفاده کرده و "این" را برای جمال که جزئیی جسمانی از وجود انسانه اورده ... یعنی مال اینقدر دور و بی ارزش و میراست ... خش به سعادت اونکه نامیرا و پایدار و نامش در جریده عالم به نکویی برده بشه .. نقل قول:
نقل قول:
کدامین گناه من کدامین نگاه و صدای دیگری ... ببین سعدی بزرگوار چی میگه ؟ بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست روا بود که چنین بیحساب دل ببری مکن که مظلمه خلق را جزایی هست توانگران را عیبی نباشد ار وقتی نظر کنند که در کوی ما گدایی هست به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست کسی نماند که بر درد من نبخشاید کسی نگفت که بیرون از این دوایی هست هزار نوبت اگر خاطرم بشورانی از این طرف که منم همچنان صفایی هست به دود آتش ماخولیا دماغ بسوخت هنوز جهل مصور که کیمیایی هست به کام دل نرسیدیم و جان به حلق رسید و گر به کام رسد همچنان رجایی هست به جان دوست که در اعتقاد سعدی نیست که در جهان بجز از کوی دوست جایی هست |
مرا از این که می بینی پریشان تر چه می خواهی از این آتش به جز یک مشت خاکستر چه می خواهی من از اوج نگاه تو به زیر پایت افتادم بیا این اوج و این پرواز و این باور چه می خواهی مرا از این که می بینی پریشان تر چه می خواهی از این آتش به جز یک مشت خاکستر چه می خواهی من از اوج نگاه تو به زیر پایت افتادم بگو دیگر عزیز من بگو دیگر چه می خواهی مرا بی خود به باران می بری با مستی چشمت بیا این چشم ها این گونه های تر چه می خواهی برای ادعای عشق اگر این سینه کافی نیست بیا این تیغ و این شمشیر و این هم سر چه می خواهی من آن فرهاد مسکینم که کوه از بهر تو کندم بگو شیرین ترین رؤیا بگو دیگر چه می خواهی تمام این غزل با خون رگ هایم نثارت باد بگو دیگر عزیز من بگو دیگر چه می خواهی |
سلام love17 جان
پست قشنگیه . منم تازه دیدمش. اینجا واقعا با جاهای دیگه فرق میکنه یه جور فضاش انگار خیلی احساسیه. من هر وقت غم و ناراحتیم زیاد میشد یه کاغذ میگرفتم توش چیزایی که آزارم میداد مینوشتم حتی چندتا فحش و بد و بیراه هم میگم تا کمی آروم بشم.:d من زیاد جمله نوشتنم خوب نیست و همیشه از درس انشاء و نامه نوشتن بدم میومد. خیلی حرفاتون قشنگه. شاید اینایی که میگیم همش از خودمون نباشه اما درد دل خودمون که دیگرون بهتر تونستن به زبون بیارن یا بنویسن... به قول ادمین عزیز خیلی حس قشنگیه که میبینی تو این دنیا هنوزم دل صاف و ساده هست و اینکه امیدوارم دل همتون خالی از غم و رنج و ناراحتی بشه و تنها آرزوی ما رسیدن به خدا باشه و بس.... |
از میان تمامی نواهای زمینی نوایی که به دور ترین نقطه در اسمان راه میابد موسیقی موزون قلب عاشق است عشق رود زندگی در جهان است میندیش که با دیدن جویباری کوچک یا با رسیدن به نخستین چشمه حقیر عشق را شناخته ای |
منو خيلي خوشحال كرديد كه به پستم سر زديد واقعا غافل گير شدم و از تو ادمين جان واسه توضيحاتت و مجتب عزير و جاكوب جان خيلي ممنونم اميدوارم بتونم بازم باعث رضايت همه بشه اميدورم با كمك همديگه بتونيم اينجا رو بهتر از هميشه بسازيم من از همتون ممنونم
|
خوب لاو عزيز نوشته هات قشنگه فكر كنم اگه روشون بيشتر كار كني بهتر هم ميشه خوشحال ميشم نوشته هات و تو تاپيك منم بزاري تا اونجا بتونيم در موردشون صحبت كنيم ادرسشو بهت ميدم
موفق باشي خانم http://p30city.net/showthread.php?t=12806 |
سلام لاو جان منم خیلی چیزی مینویسم گاهی شعر میگم گاهی متن مینویسم بگذریم از اینکه الان وقتم کمتر شده ولی کلا ادبیات رو خیلی دوست دارم اگه بعضی نوشته هامو تو درددلای شما بذارم ناراحت نمیشید یا اینجا کسی شعرا رو به تمسخر نمیگیره ؟
|
اکنون ساعت 08:49 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)