غلام همت آن رند عافيت سوزم
که در گداصفتی کيمياگری داند //// م |
مالک ملک وجود حاکم رد و قبول
هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست // ن |
نی قصه آن شمع چگل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت |
حرفت کو؟ ;)
تا بال و پرم بود ز دامم مرهاندی امروز رهاندی که مرا بال و پری نیست // د |
در آستين جان تو صد نافه مدرج است وان را فدای طره ياری نمیکنی //// م |
ما زبان اندرکشیدیم از حدیث خلق و روی
گر حدیثی هست با یارست و با اغیار نیست // ت |
تو را ز کنگره عرش میزنند صفير
ندانمت که در اين دامگه چه افتادست //// ب |
بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم کز طلب خجل مانی // ط |
طایر دولت اگر باز گذاری بکند یار بازآید و با وصل قراری بکند //// ف |
فکــر بلـبـل همــه آنـست که گـل شـد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش // ه |
اکنون ساعت 02:52 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)