پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   ایران ما (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=161)
-   -   كلوپ مازنداني ها،گپ خودماني،اصطلاحات،آشنايي باآداب ورسوم (http://p30city.net/showthread.php?t=26623)

GhaZaL.Mr 10-06-2011 05:11 AM


 
این ترانه گیلکی با صدای استاد (خواننده موسیقی سریال پس از باران) فوق العاده ست ...

دانلود ترانه زیبای گیلکی


GhaZaL.Mr 10-14-2011 12:03 PM

شمال این روزا آفتابی ِ ...
امروز داشتم به خورشیدی فک می کردم که یه ظهر پائیزی ِ سردو دلگرم می کنه ..
به جاده
رفتن
فاصـــله
به پریناز ,
دختر زیبای ترکمنی که توی جاده باهاش دوست شدم وُ هی لبخند تعارفم می کرد ..
به شبای یواشکی ِ دریاچه ..
به مهیاب دختر شیطون رشتی که دم آخر محکم بغلم کردو بوسید و گف ینی دیگه نمیبینیمت غزل ؟!
به پاتوق بچه ها پشت دانشگاه ..
به نیمه شبای تنهایی توی حیاط خوابگاه و درد و دل با ماه ...
به راه رفتن روی جدول ..
به عکسایی که گرفتیم ...
به خونه سالمندان ! اون پیرزنه که اشک توی چشماش جمع شده بود و میگف "بچه چیه !
چشمات نمیبینه , گوشات نمی شنوه , اون وخ دیگه هیشکی نمی خوادت !" دستشو بوسیدم گفتم من میشم دخترت .. غصه نخور ...
به این که چقد دلم برا اینجا تنگ می شه وختی که برم !
به صدای گرم محمد نوری که الان دارم گوش میدم :

جان مریم چشماتو وا کن / سری بالا کن / در اومد خورشید / شد هوا سفید /
وقت اون رسید / که بریم به صحرا / وااای نازنین مریم
جان مريم چشماتو واكن / منو صدا كن / بشيم روونه / بريم از خونه /
شونه به شونه / به ياد اون روزها / وااای نازنين مريم

.
.
.
غزل

hossein 10-14-2011 03:44 PM

لاهیجان یکی از شهرهای استان گیلان و مرکز شهرستان لاهیجان در ایران است و در شمال دیلمان قرار دارد. موقعیت جغرافیایی این شهر در ناحیه کوهپایه‌ای قرار دارد و تپه‌ماهورهای آن را بوته‌های چای پوشانده‌است

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/1.jpg

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/2.jpg

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/3.jpg

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/4.jpg

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/5.jpg

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/6.jpg

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/7.jpg

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/8.jpg

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/9.jpg

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/10.jpg

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/11.jpg

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/12.jpg

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/13.jpg

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/14.jpg

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/15.jpg

تصاویر بام سبز لاهیجان

http://www.bo2aks.com/uploads/gallerydir/3701/16.jpg



KHatun 10-14-2011 06:25 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Ghazal.banoo (پست 227106)
شمال این روزا آفتابی ِ ...
امروز داشتم به خورشیدی فک می کردم که یه ظهر پائیزی ِ سردو دلگرم می کنه ..

به جاده




رفتن






فاصـــله

به پریناز ,
دختر زیبای ترکمنی که توی جاده باهاش دوست شدم وُ هی لبخند تعارفم می کرد ..
به شبای یواشکی ِ دریاچه ..
به مهیاب دختر شیطون رشتی که دم آخر محکم بغلم کردو بوسید و گف ینی دیگه نمیبینیمت غزل ؟!
به پاتوق بچه ها پشت دانشگاه ..
به نیمه شبای تنهایی توی حیاط خوابگاه و درد و دل با ماه ...
به راه رفتن روی جدول ..
به عکسایی که گرفتیم ...
به خونه سالمندان ! اون پیرزنه که اشک توی چشماش جمع شده بود و میگف "بچه چیه !
چشمات نمیبینه , گوشات نمی شنوه , اون وخ دیگه هیشکی نمی خوادت !" دستشو بوسیدم گفتم من میشم دخترت .. غصه نخور ...
به این که چقد دلم برا اینجا تنگ می شه وختی که برم !
به صدای گرم محمد نوری که الان دارم گوش میدم :



جان مریم چشماتو وا کن / سری بالا کن / در اومد خورشید / شد هوا سفید /
وقت اون رسید / که بریم به صحرا / وااای نازنین مریم
جان مريم چشماتو واكن / منو صدا كن / بشيم روونه / بريم از خونه /
شونه به شونه / به ياد اون روزها / وااای نازنين مريم
.
.
.
غزل





آدم به خانه اش عادت می کند خب. دست خودش نیست. توی آن مساحتِ خاص، آن فضای خاص، آن دیوارهایِ کج و معوج و کلی جا که معلوم نیست چرا آنجا هستند بزرگ شده و خو گرفته با شکل و شمایلش. مثلا یک طاقچه ای هست توی حمام که هیچ کس هنوز نفهمیده چرا آنجاست و به درد چه کاری می خورد. گاهی همین عیب و نقص ها و اضافات جذاب تر از کل خانه است، به خصوص وقتی مدتها دور باشی و بخواهی حس و حال در خانه بودن را به یاد بیاوری. نمی دانم. شاید سفر تنها به این دلیل خوب است که بعدش خانه ای هست که پاهایت را تویش دراز کنی و نفسِ عمیق بکشی.


شاید اگر همه ی چیزهایی که آن بیرون شهر آزارت می دهد را فاکتور بگیری، نتیجه ش بشود همین خانه...با تمام طاقچه هایِ به درد نخورش!


پ.ن: یک خانه ی خوب و یک خواب خوب. همین

GolBarg 10-14-2011 10:35 PM

غـــــــــزل دلم واست خیلی تنگ شده بوود _:2:
با منا هم قهر هستم...همش میخواد بخوابه :21: تنبل :d
منم بگم...
منم دلم واسه گلهای خونمون تنگ شده بود..واسه اون خاله مینا که داداشم با ذغال روی دیوار حیاط چندین سال پیش نوشته بود...واسه اتاقم..واسه کتابام..
اما میبینم دلم دیگه اینجا اروم نیست..
یه چیزی میخواد
یه چیزی میدونم چیه
خونه دیگه مثل سابق نیست..
خدایا دلم گرفت
خدایا تو هستی ؟!

آريانا 10-15-2011 01:20 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط KHatun (پست 227182)
آدم به خانه اش عادت می کند خب. دست خودش نیست. توی آن مساحتِ خاص، آن فضای خاص، آن دیوارهایِ کج و معوج و کلی جا که معلوم نیست چرا آنجا هستند بزرگ شده و خو گرفته با شکل و شمایلش. مثلا یک طاقچه ای هست توی حمام که هیچ کس هنوز نفهمیده چرا آنجاست و به درد چه کاری می خورد. گاهی همین عیب و نقص ها و اضافات جذاب تر از کل خانه است، به خصوص وقتی مدتها دور باشی و بخواهی حس و حال در خانه بودن را به یاد بیاوری. نمی دانم. شاید سفر تنها به این دلیل خوب است که بعدش خانه ای هست که پاهایت را تویش دراز کنی و نفسِ عمیق بکشی.






شاید اگر همه ی چیزهایی که آن بیرون شهر آزارت می دهد را فاکتور بگیری، نتیجه ش بشود همین خانه...با تمام طاقچه هایِ به درد نخورش!



پ.ن: یک خانه ی خوب و یک خواب خوب. همین

به به احسنت خاتون خانوم.......
فکر کنم جای حمومو و پذیرایی اشتبا گرفته شده توی خونه....طاقچه هارو قدیم توو پذیرایی میزاشتن ....حالا یا اشتباه از معمار بوده یا شما ؟

نقل قول:

نوشته اصلی توسط GolBarg (پست 227210)
غـــــــــزل دلم واست خیلی تنگ شده بوود _:2:
با منا هم قهر هستم...همش میخواد بخوابه :21: تنبل :d
منم بگم...
منم دلم واسه گلهای خونمون تنگ شده بود..واسه اون خاله مینا که داداشم با ذغال روی دیوار حیاط چندین سال پیش نوشته بود...واسه اتاقم..واسه کتابام..
اما میبینم دلم دیگه اینجا اروم نیست..
یه چیزی میخواد
یه چیزی میدونم چیه
خونه دیگه مثل سابق نیست..
خدایا دلم گرفت
خدایا تو هستی ؟!

مجبور نیستی خاله مینا ...خیلی دلت تنگ شده و ناراحتی انصراف بده بیا خونتون....حالا تا دو روز پیش نذر ونیاز میکردی , اشک میریختی که قبول شی...الان واسه ما احساسی بازی در میاری....
واقعا خدا چه صبری داره ...هر روز یه داستان دارین شماها...

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Ghazal.banoo (پست 227106)
شمال این روزا آفتابی ِ ...
امروز داشتم به خورشیدی فک می کردم که یه ظهر پائیزی ِ سردو دلگرم می کنه ..


به جاده






رفتن










فاصـــله



به پریناز ,

دختر زیبای ترکمنی که توی جاده باهاش دوست شدم وُ هی لبخند تعارفم می کرد ..
به شبای یواشکی ِ دریاچه ..
به مهیاب دختر شیطون رشتی که دم آخر محکم بغلم کردو بوسید و گف ینی دیگه نمیبینیمت غزل ؟!
به پاتوق بچه ها پشت دانشگاه ..
به نیمه شبای تنهایی توی حیاط خوابگاه و درد و دل با ماه ...
به راه رفتن روی جدول ..
به عکسایی که گرفتیم ...
به خونه سالمندان ! اون پیرزنه که اشک توی چشماش جمع شده بود و میگف "بچه چیه !
چشمات نمیبینه , گوشات نمی شنوه , اون وخ دیگه هیشکی نمی خوادت !" دستشو بوسیدم گفتم من میشم دخترت .. غصه نخور ...
به این که چقد دلم برا اینجا تنگ می شه وختی که برم !
به صدای گرم محمد نوری که الان دارم گوش میدم :











جان مریم چشماتو وا کن / سری بالا کن / در اومد خورشید / شد هوا سفید /


وقت اون رسید / که بریم به صحرا / وااای نازنین مریم

جان مريم چشماتو واكن / منو صدا كن / بشيم روونه / بريم از خونه /
شونه به شونه / به ياد اون روزها / وااای نازنين مريم
.
.
.
غزل













غزل تو با هر کی بهت میخنده سری دوست میشی؟ چقد ساده ای تو دخترک........ما رو ببین دلمون به کی خوشه:d
مهیاب...یعنی چی؟ یعنی جوینده ی ماه ؟ معنیش جالب نیست اما اسم تکی هستش...این واژه رشتی که به کار بردی درست نبود ..خیلی غلیظ بود...انگار تیکه انداختی:d...به جاش بگو گیلکی....
حالا جدی داری میری ؟ ....دست ما رو توو حنا نذاری ...من اینجا منتظرتم..زود بیا.....
این شبای یواشکی دریاچه و پشت دانشگارم از برنامه هات حذف کن...

shokofe 10-15-2011 02:28 PM

سلام
همه حرفاتونو خوندم خیلی جالبه و چقدر خوبه که الان تا زوده از خونتون دور میشین تا عادت کنین برای آینده
من وقتی ازدواج کردم تا 4 سال وقتی میگفتم خونمون منظورم خونه مامانم بود وقتی میگفتم اتاقم منظورم همون اتاق توی خونه مامانم بود خیلی سختی کشیدم تا عادت کنم
هفته ای 4شب اونجا بودم داشتم دق میکردم جالب اینجاست که فاصله خونهامون یک ربع بود (البته با ماشین)
ولی هنوز هم همون آدمم آخر هفته پر میکشم به سمت خونشون نمیدونم چرا خونه ای که توش بزرگ شدیم اینقدر خوبه
من هیچ وقت نمیتونم مامانی مثل مامان خودم بشم هر وقت از خواب پامیشدم بیدار بود وقتایی که خواب بود میفهمیدم حتما مریض شده..هی
وقتی اینا رو مینویسم دلم میگیره چون الان با این حال بدی هم که دارم بیشتر بهشون نیاز دارم ولی همین گرفتاریا نمیزاره کاش مثل همون 4سال اول زندگیم هم چنان زیر بار خونه اومدن نمیرفتم .......ولی نمیشد
کلا زندگی خیلی جالبه به قول آریانا که گفت مثلا" تا دیروز دعا میکردین دانشگاه قبول بشین حالا چی....... آخه این رسم زندگیه خوبه خدا این قدر مهربونه که از دست ماها خسته نمیشه
قربون بزرگیش برم که ...........

اهورا 10-15-2011 05:37 PM

سلام دوستان خوبم خیلی دوس دارم بیام شمال . یکی از ارزوهامه ولی تا حالا

قسمت نشده .کی بتونم بیام خدا میدونه . البته اگه دوستان منو قابل بدونن .

دوس دارم بیام تو اون جنگلای زیبای باحالتون .خیلی هم دوس دارم از نزدیک دوستان

خوبم رو ببینم.به امید دیدار.:cool::53::53:

GhaZaL.Mr 10-15-2011 05:45 PM

نقل قول:

شاید اگر همه ی چیزهایی که آن بیرون شهر آزارت می دهد را فاکتور بگیری، نتیجه ش بشود همین خانه...با تمام طاقچه هایِ به درد نخورش!
گاهی دوست دارم برق اتاقمو خاموش کنم , به صندلی تکیه بدم و ُ لواشکمو گاز بزنم ... فارغ از هرچی که بیرون از من اتفاق می افته ...
نقل قول:

غـــــــــزل دلم واست خیلی تنگ شده بوود _:2:
منـــــــــــــــــم خیلی ... خیلی زیاد http://www.qalamro.com/images/smilies/%28271%29.gif
نقل قول:

منم دلم واسه گلهای خونمون تنگ شده بود..
اوهوم منم ..
یکی از دلتنگیای من گلدونای شمعدونی بود و درخت انجیری که بابا تو حیاط کاشته بود ..

نقل قول:

خدایا تو هستی ؟!
اون که همیشه هست ... معرفت می خواد که بودنش رو حس کنی .. بی معرفت نشی مینا یه وخ ؟
نقل قول:

غزل تو با هر کی بهت میخنده سری دوست میشی؟ چقد ساده ای تو دخترک........ما رو ببین دلمون به کی خوشه:d
من تریپ سادگی برداشتم تو چرا باورت شد ؟ ادای دختر مظلوما رو درآوردم ... تو اما مظلومیتمو باور نکن !:65:
نقل قول:

مهیاب...یعنی چی؟ یعنی جوینده ی ماه ؟ معنیش جالب نیست اما اسم تکی هستش...
اوهوم .. ینی جوینده ماه . دخترک شیطونی که هر دقیقه دور و برم می گشت .. شیطوناشو دوست داشتم ... منو یاد نیمه های پنهان خودم مینداخت ...
نقل قول:

این واژه رشتی که به کار بردی درست نبود ..خیلی غلیظ بود...انگار تیکه انداختی:d...به جاش بگو گیلکی....
رشتی ... نه تیکه نبود ! رشت ُ دوس دارم خودمم .
اگه بخوام تیکه بندازم . میگم این پسره ی بیمزه ی لوس تهرونی (با ت دسته دار) ! :d
نقل قول:

حالا جدی داری میری ؟ ....دست ما رو توو حنا نذاری ...من اینجا منتظرتم..زود بیا.....
عاشق اینم که کسی منتظرم نباشه هیشوخت ... ولی تو نمی خواد بخاطر رفتنم افسردگی بگیری معتاد شی , رفتنم کنسل شد
به همین راحتی !
نقل قول:

این شبای یواشکی دریاچه و پشت دانشگارم از برنامه هات حذف کن...
دِ نه دِ ! یواشکی ش هیجانی تره ! آخه من دختر یواشکی هام ...
نقل قول:

به قول آریانا که گفت مثلا" تا دیروز دعا میکردین دانشگاه قبول بشین حالا چی....... آخه این رسم زندگیه
این طبیعیه عزیزم ! خود ِمن همیشه پر از خواستن بودم و ُ نخواستن ..
پر از شور برای رفتن , پر از دلتنگی برای خونه ...
نقل قول:

ولی هنوز هم همون آدمم آخر هفته پر میکشم به سمت خونشون نمیدونم چرا خونه ای که توش بزرگ شدیم اینقدر خوبه
پر از نوستالژی ِ سرک کشیدن توی اتاقی که یه روز مال خودت بوده .. منم هیچ جایی برام خونه ای که توش بزرگ شدم نمی شه ...
نقل قول:

من هیچ وقت نمیتونم مامانی مثل مامان خودم بشم هر وقت از خواب پامیشدم بیدار بود وقتایی که خواب بود میفهمیدم حتما مریض شده..
تفاوت نسل ها .. هنوزم نمیشه گف خوبه یا بد ... من دوست دارم وختایی رو که شبیه مامان هستم
و دوست دارم وختایی رو که شبیهش نیستم ...
نقل قول:

وقتی اینا رو مینویسم دلم میگیره چون الان با این حال بدی هم که دارم بیشتر بهشون نیاز دارم
وقتی از سفر برگشتم هیشکی خونه نبود. شب که مامان اومد , بغلم کرد وُ بوسید .. حس کردم آسمون زیر پامه ... همون چند لحظه ی کوتاه توی آغوشش ...
نقل قول:

سلام دوستان خوبم خیلی دوس دارم بیام شمال . یکی از ارزوهامه ولی تا حالا
قسمت نشده .کی بتونم بیام خدا میدونه . البته اگه دوستان منو قابل بدونن .دوس دارم بیام تو اون جنگلای زیبای باحالتون
سلام دوستم ! ایشالا میای .. همین زودیا : )
جنگل هم می فرمایند باحالی از خودتونه .

آريانا 10-15-2011 05:46 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Javad.p (پست 227273)
سلام دوستان خوبم خیلی دوس دارم بیام شمال . یکی از ارزوهامه ولی تا حالا


قسمت نشده .کی بتونم بیام خدا میدونه . البته اگه دوستان منو قابل بدونن .

دوس دارم بیام تو اون جنگلای زیبای باحالتون .خیلی هم دوس دارم از نزدیک دوستان


خوبم رو ببینم.به امید دیدار.:cool::53::53:

سلام جواد جون ..میای ایشالا ..به آرزوتم میرسی...شمال هیچی نداره...دار و درخت داره فقط ..دریاشم که کثیف شده دیگه به درد نمیخوره...
وسط جنگل میخوای دوستانو ببینی؟ عجب.:d
ایشالا دوستانم میبینی...حالاکدوم یکی از دوستانو دوست داری ببینی؟ راستشو بگو...هر چی توو دلت داری بریز بیرون ...اینجا غریبه نداریم....


اکنون ساعت 05:53 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)