پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 06-11-2011 09:08 PM


behnam5555 06-11-2011 09:09 PM


behnam5555 06-12-2011 09:30 PM



ما از درون زنگ زدیم

http://upload.iranvij.ir/images/hskbqxtdnl8ufivcaf6.jpg
مرحوم حسین پناهی هنرپیشه فقید میگفت بعد از مرگم مردم من را خواهند شناخت! شاید بعضی از اشخاص فكر میكردند وی عقل درستی ندارد اینك به بعضی از حرفهای او توجه بفرمایید

ازآجیل سفره عید
چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛خورده شدند
آنها که لال مانده اند ؛می شکنند
دندانساز راست می گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !
http://upload.iranvij.ir/images/4y2t...nnu9k7zp79.jpg
من تعجب می کنم
چطور روز روشن
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
وآب ازآب تکان نمی خورد!

http://upload.iranvij.ir/images/4y2t...nnu9k7zp79.jpg
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ!

http://upload.iranvij.ir/images/4y2t...nnu9k7zp79.jpg
با اجازه محیط زیست دریا، دریا دکل می‌کاریم ماهی‌ها به جهنم! کندوها پر از قیر شده‌اند زنبورهای کارگر به عسلویه رفته‌اند تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند چه سعادتی! داریوش به پارس می‌نازید ما به پارس جنوبی!
http://upload.iranvij.ir/images/4y2t...nnu9k7zp79.jpg
رخش،گاری کشی می کند
رستم ،کنار پیاده رو سیگار می فروشد
سهراب ،ته جوب به خود پیچید
گردآفرید،از خانه زده بیرون
مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند
ابوالقاسم برای شبکه سه ،سریال جنگی می سازد
وای...
موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!!

http://upload.iranvij.ir/images/4y2t...nnu9k7zp79.jpg

صفر را بستند
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!


behnam5555 06-13-2011 12:25 PM



آزادی
و
آزادگی


آزادی معنیش (( مسئولیت))است"
ازاین جهت است که بعضیها ازان میترسند.

برنارد شاو

ازادی" تنها ارزش فناناپذیر (( انسان وتاریخ)) است.

البر کامو

من ازادی رابه هرشکل که باشد دوست میدارم :لیکن ازادی همگانی را......

ناپلئون

ازادی نبود نش از زیادیش بهتر است.

مثل روسی

ازادی بدون امنیت چاقوبدست دیوانه دادن است .

مثل امریکایی

هیچکس برده ترازکسی نیست که می پندارد ازاد است" در حالیکه ازاد نیست.

گوته

ههمه مساویند اما بعضیها مساوی ترند .

جرج ارول نویسنده شوخ انگلیسی

ما که ازادی رادوست نمیداریم " نمیتوانیم نان ازادی را بخوریم واگر هم بخوریم "
انرا هضم نخواهیم کرد.

گاندی

بردگی ادمی را انقدر پست میکند که عاقبت بردگی را هم دوست میدارد.....

وونارگ

ازادی کلمه ایست که عدهای برای از بین بردن ازادی دیگران از ان استفاده میکنند.

؟؟؟؟؟؟؟؟

سیر تاریخ بسوی ازادیست.

نبه تو کروچه

اگرملتی چیزی رابرازادی ترجیح دهد " همه چیز را ازدست خواهد داد.

سامرست موام
مرد ازهنگامیکه اراده ازاد بودن میکند ازاد است .
ولتر

عقیده مثل باروت است اگرازادباشد ضرری ندارد اما اگر فشرده وپنهان شد خطرناک است.

حجازی

به ازادی چه ارزشی قایلید؟ هرارزشی که به ازدی قایلید مساوی ارزش خود شماست.

ژرژپیکو

ترقی کشوری موقوف به زر خیز بودناراضی ان نیست بلکه به نسبت بهره مندی

اهالی ان از ازادی است.
مونتسکیو

مرغ حتی درقفس زرین هم اسیروغمگین است.

ضرب المثل بلغاری


فقط دردنیا عده معدودی خواهان ازادی حقیقی هستند ودیگران تظاهر میکنند.

اناتول فرانس

تا همه ازاد نباشند انسان ازاد نیست.

مثل فرانسوی
مردم را باید برای حفظ ازادی تعلیم داد.

کارنو

هر قدرمقام انسان والاترباشد ازادی اش محدودتر است.

؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به من گفتند: هر کس کلمه ای بتو یاد داد غلام او بشو ومن تا اخر عمربیسواد ولی

ازاد ماندم.

؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بهترین عطیه خداوندوهدیه بزرگی که سزاوار بزرگی ومهربانی اوست ازادی است "

ان رابه موجودات ارزانی داشته تا زندگی انهاراروشن وپرتراوت سازد " افسوس

که گروهی هیچ قدرانرا نمی شناسند.
دانته

ملتی که با وظایف اجتماعی سودا میکند واستعدادونیروی خودرا به مزایده میگذارد

شایسته (( ازادی)) نیست.
ژ. بواسیه


behnam5555 06-15-2011 07:01 AM




حافظ میفرماید

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست ؟
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست ؟
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست ؟
پیوند عمر بسته به موئیست هوش دار
غمخوار خویش باش ، غم روزگار چیست ؟



behnam5555 06-15-2011 07:05 AM



آرزوی روی ماهی میکشم

حسرت چشم سیاهی میکشم

آتشم بر خرمن هستی مزن

کز دل پر سوز آهی میکشم

با امید دیدنت همچون نسیم

هر نفس خود را به راهی میکشم

در چمن با نکهت گیسوی دوست

عطر صد گل از گیاهی میکشم

ای عجب این رنج راحت سوز را

از نگاهی از نگاهی میکشم

گر پناهی بایدم بردن بخلق

دست ، سوی بی پناهی میکشم

پژمان بختیاری

behnam5555 06-15-2011 07:22 AM


اسکندر
2334 سال پيش در روز 13 ژوئن سال 323 قبل از ميلاد اسكندر مقدوني در سن 32 سالگي بر اثر بيماري تب در بابل در بين النهرين درگذشت .
وي قبل از مرگ خود بخش بزرگي از جهان شناخته شده آن روزگار را فتح كرده بود.
اسكندر در 21 ژوئيه سال 356 قبل از ميلاد متولد شد.وي پسر فيليپ دوم پادشاه مقدونيه بود.
اسكندر در سرزمين هاي مفتوحه يك حكومت مشترك از يوناني ها ، مقدوني ها و پارس ها را ايجاد كرد.
سرزمين هاي فتح شده توسط اسكندر از مصر تا دروازه هاي چين گسترش داشت .
پس از مرگ اسكندر امپراتوري كه وي ايجاد كرده بود ، ميان سرداران وي تقسيم شد و هر يك از آنها سلسله اي را ايجاد كردند.
بطلميوس سردار اسكندر سلسله فراعنه بطالمه را در مصر ايجاد كرد.
سلوكوس سلسله سلوكيان را در متصرفات اسكندر در ايران تاسيس نمود.
آنتيگون بر آسياي صغير تسلط يافت و آنتي پار در مقدونيه به سلطنت رسيد.
از جمله اقدامات غير قابل بخشايش اسكندر آتش زدن كاخ با شكوه تخت جمشيد بود كه همواره لكه سياهي در زندگي اسكندر محسوب مي شود.
به لطف فتوحات اسكندر تمدن و فرهنگ هلني در جهان آن روزگار رواج يافت و امروزه بقاياي آن را مي توان در نقاط مختلف سرزمين هايي كه توسط اسكندر فتح شدند را مشاهده كرد.
به اين ترتيب، اسكندر مقدوني در روز 13 ژوئن سال 323 قبل از ميلاد درگذشت. علي رغم اينكه در غرب از اسكندر به دليل فتوحاتش و گسترش تمدن و فرهنگ هلني تجليل مي شود اما ويرانه هاي تخت جمشيد و غارت كاخ شاهان هخامنشي موجب شده تا ايرانيان خاطره اين فاجعه تلخ را از او در ياد خود حفظ كنند

behnam5555 06-15-2011 07:25 AM

روش‌هاي شگفت‌انگيز براي يافتن اميد

هميشه روش‌هاي شگفت‌انگيزي براي يافتن اميد در موقعيت‌هاي دشوار زندگي وجود دارد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران، در وبلاگي آمده است: وقتي زندگي بر وفق مرادتان است اميد داشتن کار سختي نيست. اما وقتي اين روزگار مشکلاتي را بر سر راهتان قرار مي‌دهد هم مي‌توانيد اميدوار باشيد.
خوشبختانه، اميدي که خداوند به ما ارزاني مي‌کند بيش از يک احساس ساده است: اميد واقعيت وجود خداوند در کنار شماست. اين اميد را مي‌توانيد در هر موقعيتي احساس کنيد حتي وقتي سلامتيتان به خطر مي‌افتد، کارتان را از دست مي‌دهيد، همسرتان ترکتان مي‌کند يا هر مشکل ديگري برايتان اتفاق مي‌افتد. مي‌خواهيم به شما نشان دهيم چطور مي‌توانيد هميشه اميدوار باشيد.
بيهوده زندگي نکنيد، مشتاق باشيد
اجازه ندهيد موقعيت‌هاي سخت و پيچيده کاري کند که نتوانيد از هر لحظه زندگيتان لذت ببريد. بدانيد که حتي زمان‌هايي که زندگي سخت مي‌شود، خيلي بيشتر از فقط تحمل کردن آن موقعيت از دستتان برمي‌آيد. وقتي به ياد مي‌آوريد که زندگي نعمتي از جانب خداست، مي‌توانيد حتي در سخت‌ترين شرايط تا آخرين حد از زندگيتان لذت ببريد. از خدا بخواهيد که کمکتان کند حضورش را حس کنيد و وقتي او را نزديک خود حس کرديد از اين احساس زيبا لذت ببريد. دعا کنيد خداوند ذهنتان را آزاد کند تا افکار و احساسات مثبت پيدا کنيد و بتوانيد از زندگي حتي در شرايط سخت لذت ببريد.
اعتماد کنيد
وقتي اتفاقي در زندگيتان مي‌افتد، با شکايت کردن نزد خداوند يا اعتراض به او واکنش ندهيد. در عوض، به خدا اعتماد کنيد و بدانيد که او حتي در اتفاقات بد نيز خير و صلاح شما را مي‌خواهد. به ياد داشته باشيد که خداوند کامل است، بنابراين از هر اشتباهي مبراست و هر تصميمي که مي‌گيرد در جهت نيک است. اگر اجازه داده است اتفاق بدي براي شما بيفتد، بدانيد که حتماً دليلي پشت آن است.
از مشکلاتتان درس بگيريد
خداوند به شما اجازه مي‌دهد موقعيت‌هاي سخت را تجربه کنيد تا بتوانيد ياد بگيريد عميق‌تر به او عشق بورزيد و اعتماد کنيد، بالغ‌تر شويد و شخصيتتان محکم‌ترشود. به خاطر داشته باشيد که خداوند بيشتر مشتاق روحانيت شماست تا خوشبختي موقتيتان زيراکه روحانيت به شما کمک مي‌کند ياد بگيريد چه چيز به نفع شماست. از خدا بخواهيد کمکتان کند همه چيز را از ديدگاه او بتوانيد ببينيد. اجازه بدهيد مشکلاتتان به شما هرچه که خدا مي‌خواهد را ياد بدهد. وقتي مشکلات برايتان اتفاق مي‌افتد سعي کنيد به آنچه که بيشتر اهميت دارد ارزش‌هاي معنوي فکر کنيد تا بتوانيد در اين فرايند قوي‌تر شويد.
در مقابل وسوسه گناه مقاومت کنيد
براي فرار کردن از درد و رنج موقعيت‌هاي سخت به کارهاي گناه‌آلود روي نياوريد. اينکار فقط درد و رنجتان را بيشتر مي‌کند. در عوض، دعا کنيد خداوند به شما قدرتي دهد تا در برابر اين وسوسه‌ها مقاومت کنيد.
وقتي ديگران نظاره‌تان مي‌کنند، آن‌ها را به ايمان دعوت کنيد
وقتي درگير موقعيت‌هاي سخت مي‌شويد، ديگران نگاهتان مي‌کنند تا ببينند چطور با اين موقعيت‌ها برخورد مي‌کنيد. اگر با حفظ ايمان به اين موقعيت‌ها واکنش دهيد، آن‌ها هم به سمت خداوند کشيده مي‌شوند چراکه به آن‌ها نشان مي‌دهيد ايمان واقعي در عمل چه شکلي دارد. پس به‌جاي شکايت درمورد مشکلاتتان يا به خطر انداختن ارزش‌هايتان، از خداوند بخواهيد نور رحمتش را بر زندگيتان بيندازد و شخصيتتان را طوري نشان دهد که ديگران بفهمند رابطه با خداوند چه شکل و صورتي مي‌تواند داشته باشد.
چيزي را بخواهيد که خداوند برايتان مي‌خواهد
اشتباه نکنيد، تصور نکنيد اگر هرچه که از خدا مي‌خواهيد را به شما نمي‌دهد پس خداوند نگران و مراقب شما نيست. بدانيد که خداوند آنقدر دوستتان دارد که هر چه لازم داشته باشيد را به شما مي‌دهد، حتي اگر آن چيزي نباشد که خودتان مي‌خواهيد. به خاطر داشته باشيد که به خاطر ديدگاه محدودي که درمقايسه با ديدگاه نامحدود خداوند، نسبت به زندگي داريد، گاهي چيزهايي طلب مي‌کنيد که به ظاهر خوب مي‌رسد اما ممکن است به ضررتان باشد. به اين واقعيت اعتماد کنيد که خداوند مي‌داند به چه نياز داريد تا زندگي فوق‌العاده داشته باشيد. از خدا بخواهيد اميالتان را درجهت ميل و خواسته خود قرار دهد.
بر ترستان غلبه کنيد
مهم نيست که در چه موقعيتي گير کرده باشيد، نبايد بترسيد چراکه خداوند هميشه با شما خواهد بود و هميشه خير و صلاح شما را مدنظر خواهد داشت. هر زمان که ترس وارد زندگيتان شد، به خدا روي بياوريد و از او کمک بخواهيد تا موقعيتتان را بهبود بخشد.
بهشت را در خاطر داشته باشيد
همه آنچه که پس از اين دنيا در بهشت منتظر شماست را به ياد داشته باشيد. بگذاريد انتظار لذت‌هايي که در بهشت از آن شما خواهد بود، براي غلبه بر مشکلات زندگي به شما انگيزه و ايمان دهد. وقتي به بهشت فکر مي‌کنيد، ذهنتان را به آنچه که واقعاً اهميت دارد متمرکز کنيد و اجازه ندهيد چيزي باعث شود نتوانيد بيشترين بهره را از زندگي ببريد.
نااميد نشويد
هر زمان که احساس کرديد اميدتان را از دست مي‌دهيد، از خدا بخواهيد اميدي تازه به شما بدهد تا بتوانيد با ايمان کامل به مسيرتان ادامه دهيد و با موقعيت‌هاي سخت زندگي برخورد کنيد. مطمئن باشيد که خداوند پاداش صبر و تحمل شما را خواهد داد. هر زمان که نياز به اميد بيشتر داشتيد، روي او حساب کنيد.

behnam5555 06-15-2011 07:31 AM



ويژگي های‌ قصه‌ عاميانه فارسي

بسياري بر اين اعتقادند كه ميان قصه‌هاي عاميانه و قصه‌هاي ادب كهن، تفاوتي نيست. برخي پا را از اين هم فراتر مي‌نهند و در بحث‌هاي ادبي خود، واژه‌هاي قصه، داستان، رمان، حكايت و افسانه را چنان سهل‌انگارانه به كار مي‌برند كه گويي تمايزي ميان آنها نيست و البته مراد ايشان اين است كه واژه هاي فوق معناهاي يكساني دارند.
ايشان گونه‌هاي ادبي فوق را نه تنها از نظرگاه عمده‌ترين نقطه اشتراكشان، يعني روايت، كه از نظرگاه ساختار نيز يكي مي‌دانند. از ديدگاه اين افراد، سمك عيار، اسكندرنامه و داراب نامه طرطوسي، نمونه‌هايي از پيشگامي نويسندگان ايراني در رمان‌نويسي ايران به شمار مي‌روند.از اين شمارند، دكتر سيروس شميسا ، دكتر ذبيح‌الله صفا و دكتر محمدجعفر محجوب .
اما با وجود نظريه ي چنين بزرگاني، گونه‌هاي ادبي، مرزهاي نسبتاً مشخصي دارند كه آنها را از يكديگر متمايز مي‌سازد. بسياري بر اين باور اند که رمان‌نويسي نوين ايران، پس از بوف‌كور صادق هدایت و داستان كوتاه‌نويسي امروز فارسي نيز پس از «يكي‌ بود يكي نبود»سید محمد علی جمالزاده، رخ نمود. هر چند كه هم اين دو، و هم آنان كه بعد آمدند همچون صادق چوبک ، بزرگ علوی تا هوشنگ گلشيري و محمود دولت‌آبادي، خواسته يا ناخواسته وامدار ادبيات كهن و قصه‌هاي عاميانه بودند؛ اما اين بدان معنا نيست، كه حاصل عرق‌ريزي روح ايشان، فرآورده‌اي همچون آثار سلفشان باشد و ايشان برهمان جاده گام نهاده باشند كه پيش‌تر، سرايندگان قصه‌هاي عاميانه و كهن، سنگ‌لاخ‌هايش را كوبيده‌ا‌ند؛ زيرا با وجود اينكه بعضي مواقع همگرايي‌هايي در معناهاي مشترك ادبيات تمام اعصار، شائبه چنين نگرشي را فراهم مي‌آورد، اما ساختار داستان‌هاي امروزي چنان تفاوت‌هاي اساسي با قصه‌هاي كهن و عاميانه دارد كه نمي‌توان آن دو را زاييده ي يك انديشه و يك نگاه استادانه دانست.
و اين تفاوت‌ حتي در مقايسه قصه‌هاي عاميانه فارسي و قصه‌هاي ادب كهن فارسي نيز به چشم مي‌خورد. پس بدون در نظر گرفتن تقسيم‌بندي‌هاي قصه، از نظرگاه موضوع، با عنايت به وجود عنصر روايت در كليه قصه‌هاي نثر و نظم، مي‌توان به سه گونه قصه‌هاي عاميانه فارسي، قصه‌هاي ادب كهن پارسي و داستان امروز ايران اشاره كرد. بدون شك اين ترتيب‌بندي از نظر تاريخ پيدايش هر يك نيز صدق مي‌كند، يعني ابتدا قصه‌هاي عاميانه به صورت شفاهي خلق شده‌اند و سپس گونه‌هاي ديگر ادبي.
اما تعريف هر يك:

1- قصه‌‌هاي عاميانه ي فارسي:
اصلي‌ترين مشخصه‌ قصه‌‌هاي عاميانه، شفاهي‌ بودن و عدم وابستگي و تعلق آنها به فردي خاص است هر چند اين قصه‌ها نيز گاه مكتوب شده‌اند، اما هيچ‌گاه نويسنده آن شهرتي فراتر از نام قصه نيافته است. و نويسنده از بازنويسي اثر به مرحله بازآفريني و خلق اثري تازه نرسيده است. از اين دسته‌اند: سمك عيار، رموز حمزه، ابومسلم‌نامه، سندبادنامه، اميرارسلان و اسكندرنامه كه البته نام‌‌هاي ظهيري سمرقندي، نقيب الممالك و منوچهر حكيم بر نسخه‌هايي از سه اثر آخر سنگيني مي‌كند.
ساختار داستان‌هاي امروزي چنان تفاوت‌هاي اساسي با قصه‌هاي كهن و عاميانه دارد كه نمي‌توان آن دو را زاييده ي يك انديشه و يك نگاه استادانه دانست.
قصه‌هاي عاميانه بخشي از ادبيات عاميانه به شمار مي‌روند و ادبيات عاميانه نيز به نوبه خود بخشي از دانش مردمي و يا فرهنگ عامه است كه معادل آن همان «فولكلور» است كه براي اولين بار در سال 1885 م از سوي آمبرويز مورتن به كار برده شد.

2- قصه‌هاي ادب كهن فارسي :
به آن دسته از آثار روايي كه در دوره‌هاي تاريخي گذشته ي ايران، توسط شعرا و نويسندگان ايراني خلق شده‌اند، قصه‌هاي ادب كهن فارسي مي‌گويند، وجه مشخصه اين قصه‌ها، ارزش ادبي آنها (به كار بردن صناعات ادبي در آنها) و خلق آنها توسط افرادي خاص است. يعني اگر هم هسته اصلي قصه مورد نظر، بيشتر در ميان مردم شنيده مي‌شده ويا توسط افراد ديگري هم ثبت شده است، اما نويسنده ي مذكور در باز آفريني، آن چنان قدرتي از تخيل و انديشه روا داشته است كه هسته اصلي قصه، دچار دگرگوني اساسي شده و يا با زيباترين شكل، پرداخت شده است.
از اين شمارند: اغلب آثار مولوی، فردوسی، نظامی ، عطار ، سنایی و...


behnam5555 06-15-2011 07:36 AM


سخن غسّال


آية الله كلباسي اين گونه بود كه اگر فقيري از او چيزي طلب مي‌كرد از او شاهد مي‌خواست و شاهد را قسم مي‌داد و آن فقير را هم قسم مي داد كه آنچه را به تو مي‌دهم اسراف نكني و با ميانه روي خرج كني، آنگاه خرج يك ماه را به او مي‌داد.
گويند شخصي خدمت ايشان براي امر مهمي شهادت داد. او پرسيد كه شغل تو چيست؟
جواب داد: من غسّالم.
آية الله كلباسي شرائط غسل دادن را يك به يك از او سؤال كرد.
مرد غسّال همه سؤالها را جواب داد و سپس گفت: ما بعد از آن كه مرده را دفن مي‌كنيم يك چيزي در گوش او مي‌گوئيم.
فرمود: چه چيزي؟
مرد غسّال: مي‌گوئيم خوشا به سعادت تو كه فوت كردي و براي اداي شهادت خدمت حاجي كلباسي نرفتي.
[1]
-----------
[1] . فوائد الرضويه، ص 11ـ منتخب التواريخ، ص 759.


طنابهاي شيطان



يكي از علماي بزرگ مي‌گويد: هنگامي كه در نجف اشرف در محضر استاد بزرگ شيخ مرتضي انصاري بودم شبي شيطان را در خواب ديدم كه چند افسار در دست دارد و مي‌رود. گفتم: كجا مي‌روي؟
گفت: مي‌خواهم اين افسارها را به گردن مردم بگذارم. ديروز يكي از آنها را به گردن شيخ مرتضي انصاري گذاشتم و از اتاقش تا بيرون كوچه كشيدم ولي در ميان كوچه افسار را انداخت و خود را رها كرد.
وقتي كه از خواب بيدار شدم خدمت شيخ مشرف شدم و خواب خود را به ايشان عرض كردم. شيخ فرمود: راست گفته است چون آن ملعون ديروز مي‌خواست مرا گول بزند زيرا من پولي نداشتم و از طرفي در منزل چيزي مورد نياز بود. با خود گفتم: يك قران از مال امام نزد من مي‌باشد آن را به عنوان قرض برمي‌دارم و خرج مي‌كنم تا بعد ادا نمايم. آن يك‌ قران را برداشته و از منزل خارج شدم تا ميان كوچه هم آمدم ولي آنجا پشيمان شدم به خانه مراجعت كرده و پول را در جاي خود گذاردم.
[1]
------------
[1] . زندگي شيخ مرتضي انصاري، ص


سفيدي چشم


زني به محضر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمد و گفت: شوهرم شما را دعوت كرده است.
حضرت فرمود: شوهرت كيست؟ آيا همان كسي است كه در چشمش سفيدي وجود دارد؟
زن گفت: نه به خدا سوگند در چشم او سفيدي وجود ندارد.
حضرت فرمود: بله در چشم او سفيدي وجود دارد.
زن گفت: نه به خدا سفيدي وجود ندارد.
پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: انساني نيست مگر اين كه در چشمش سفيدي وجود دارد.
[1]
_____________________
[1] . محجة البيضاء، ج 5، ص 234.




اکنون ساعت 05:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)