پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   روانشناسی (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=102)
-   -   تاپیک کلی مهارت های زندگی (http://p30city.net/showthread.php?t=31032)

GolBarg 02-21-2011 08:42 PM

تاپیک کلی مهارت های زندگی
 
تاپیک کلی مهارت های زندگی

در این تاپیک دانستنی های کوتاه و مفید مهارت های کلی زندگی را قرار خواهیم داد....

امیدواریم مفید واقع شود.:53:

GolBarg 02-21-2011 08:53 PM

شوخی بله ، نیش نه
 
شوخی بله ، نیش نه


روانشناسی شوخی

اغلب روانشناسانی که شوخی را مطالعه کرده‌اند نتیجه گرفته‌اند که ویژگی اصلی رویدادهایی که افراد را خوشحال می‌کند ناهمخوانی آنهاست و برای افرادی که تمایل به شوخ‌طبعی دارند ضرورت دارد. استفاده از شوخی با خود ابرازی و خودنگری قابل پیش‌بینی هستند و هر دو آنها به عنوان شاخص‌های مهارتی اجتماعی مطرح می‌باشند. افراد احساسی لطیفه‌ها را خنده‌دارتر درک می‌کنند و بیشتر می‌خندند.
شوخی و خنده از بازی‌های اجتماع مشتق شده است و افرادی که در آن مشارکت می‌کنند از شوخی لذت می‌برند. اساسا شوخی یک پدیده اجتماعی است که به خاطر هیجانهای مثبت به پیوستگی اجتماعی منجر می‌شود و باعث تخلیه هیجانات منفی می‌شود . البته این کار ناشی از کنش عملی شوخی است. شوخی کردن با استفاده از روشهای مختلف منبع مهم شادی است.شوخی تا اندازه‌ای غریزی است. شکل قدیمی آن در نخستین‌های غیرانسان وجود دارد و کودکان کم سن از شوخی و شروع کردن آن لذت می‌برند. کلید اصلی اغلب شوخی‌ها دو بخش از رویدادها یا داستانها را شامل می‌شود و بخش دوم و غیر منتظره آن از ارزش کمتری برخوردار است. مثلا گستاخی و بی‌پروایی بخش دوم بیشتر از بخش اول است. خنده بیان عاطفه مثبت است، اما شوخی تاثیر بر روی خلق و شادی دارد. شوخی یکی از شایع‌ترین و موثرترین روشهای القا خلق است و ضمن تاثیر مثبت و شادی‌بخش رویدادهای استرس‌زا را کم خطر می‌سازد. همچنین کمک می‌کند تا با استرس‌های اجتماعی که از تعارضات درون جامعه ناشی می‌شود، نگاه متفاوتی داشته و موجب تخلیه تنش‌ها شود.
افراد متعصب لطیفه‌های جنسی را دوست دارند. افراد آزاد اندیش لطیفه‌های بی‌معنی را ترجیح می‌دهند. بسیاری از افراد خشک و متعصب از ناهمخوانی لذت می‌برند و از این طریق تنش‌های خود را تخلیه می‌کنند. در بعضی مواقع نیز شوخی وسیله‌ای است برای بیان غیر مستیم دلخوری‌ها و ناراحتی‌ها از شخص یا گروهی بخصوص که به صورت مستقیم نمی‌توان عنوان کرد.

شوخی در کودکان

کودکان خیلی زود تبسم می‌کنند. در هفته‌های اول تولد ، تبسم اولیه ابتدا به سمت مادر و صدا است. آنها در 4 ماهگی می‌خندند که در پاسخ به غلغلک یا سایر تحریکات لمسی ، بازی‌های دالی و در اواخر اولین سال زندگی در پاسخ به رویدادهای عجیب از قبیل شیر خوردن مادر از شیشه شیر کودک می‌باشد.به نظر می‌رسد که ناهمخوانی باعث برانگیختن خنده در مراحل اولیه تولد می‌شود. این کار در شرایطی امکان‌پذیر است که موقعیت مطلوبی وجود داشته باشد.

از حدود 18 ماهگی به بعد ، کودکان به بازی‌های تخیلی می‌پردازند. آنها مبالغه گویی‌ها، لاف‌زدن‌ها و ناهمخوانی‌ها را شروع می‌کنند.

بازیهای خیالی اغلب اجتماعی بوده و منبعی از شادمانی است.هر چه کودکان بزرگتر می‌شوند، لطیفه‌های خنده‌دار بحث‌برانگیزی را پیدا کرده و بعد از شش الی هفت سالگی می‌توانند معانی را به صورت چندگانه درک کنند، به خاطر اینکه به مرحله " تفکر عملیات عینی " پیاژه می‌رسند. از سنین اولیه کودکی یک عنصر اجتماعی قوی در شوخی کودکان وجود دارد.

در سن سه سالگی میل قوی به گفتن لطیفه وجود دارد. کودک در شوخی دیگران شرکت می‌کند تا آنها رابخنداند به خاطر اینکه خندیدن لذت بخش است و عضویت در گروه را شکل می‌دهد.کودک 7هفت ساله در حضور دیگران بیشتر می‌خندد و مخصوصا در جمع خنده همسالانش خنده‌اش بیشتر می‌شود. کودک هشت تا ده ساله درباره معماها مشغله ذهنی پیدا می‌کند و از لطیفه‌ها براساس معانی دوگانه آنها لذت می‌برد.

اساسا شوخی یک پدیده اجتماعی است که به خاطر هیجانهای مثبت به پیوستگی اجتماعی منجر می‌شود و باعث تخلیه هیجانات منفی می‌شود

شوخی یک کار جدّی است


نادیده گرفتن شوخی و شوخ‌طبعی کار اشتباهی است. می‌دانید علتش چیست؟ زیرا شوخی می‌تواند حقایق را روشن سازد، در تفکرات محدود شکاف اندازد و جلال و جبروت فردی را بشکند. شوخی نشان می‌دهد که ما نمی‌ترسیم. انسان‌ها برای خودشان دیکتاتوری روان‌شناختی شخصی می‌سازند و بعد باید تحت آن زندگی کنند. این «زندان‌های» شخصی بر پایه‌های محکم قوانین خشک و فرضیات درست و نادرست بنا می‌شود، با دیوارهای بلند «باید» و «نباید»، میله‌های محکم «کمال‌گرایی»، قفل‌های غیرقابل گشودن «defeatism» ونگهبان‌های «خودبینی» و «تکبّر» با وظیفه ثابت «حق با من است».


و این خودبینی تا آنجا می‌تواند گسترش یابد که شخص، خود را کاملاً برتر از دیگران پندارد. یک شوخی مناسب که در زمان مناسب و توسط فردی مناسب انجام گیرد می‌تواند به مثابه راه فراری از درک محدود و یک بعدی باشد. و خنده بر طول عمر می‌افزاید.


چنان‎چه یک شوخی از مشخصات زیر برخوردار باشد، در می‎یابیم که شوخی جدی نبوده و استفاده کننده قصد انتقاد و حمله را در سر نداشته است:

• آیا از شوخی برای جهت دهی دوباره به گفت‎وگو استفاده می‎شود؟ آیا هدف شخص این بوده ا ست که از پیگیری موضوع خاصی خلاصی یابد؟

• آیا شوخی مرتبط با یک مطلب جدی است؟ آیا از شوخی برای پرهیز از رویارویی استفاده می‎شود؟

• آیا شوخی شخص همراه با نشانه‎های عطوفت آمیز و رقت قلب است و فرد بدین واسطه همراهی و همدلی و درک خود را نشان می‎دهد؟

• آیا شوخی سرپوشی برای حالاتی چون ترس ، سرخوردگی ، حسادت و احساس خشم است؟

• آیا شوخی می‎‎تواند معنا و مفهوم تازه‎ای به جریان بحث و گفت‎وگو ببخشد؟

اشخاصی که از موقعیت زندگی خود راضی هستند و نسبت به موقعیت مادی و اجتماعی خود رضایت خاطر دارند، از شوخی به عنوان چاشنی و مزه‎ی گفت‎و گو استفاده می‎کنند. چنین اشخاصی معمولاً از شوخی اغراض خاصی را دنبال نمی‎کنند. در هر صورت، با ارزیابی کردن دقیق اشکال شوخی می‎توانید از اهداف و اغراض ناپیدای اشخاص استفاده کننده از این زبان و وسیله آگاه شده و بدین واسطه بهتر به شخصیت فرد برسید.


شوخی به عنوان یک ابزار آموزشی

شوخی، انتظارات را نقش برآب می‌کند و شوک خفیفی به وجود می‌آورد که مردم را به فکر کردن و بررسی فرضیات و تفکرات محدود خود وا می‌دارد. البته یک شوخی واقعی هرگز نژاد یا مذهب تا حتی خود افراد را مورد سرزنش قرار نمی‌دهد، بلکه خودپسندی نهفته و دیدگاه‌های محدود را روشن و آشکار می‌سازد. شوخی واقعی، عمومیت دارد و حدّ و مرزی نمی‌شناسد. من به شخصه عاشق شوخی‌های فی‌البداهه و نوآورانه هستم و به همین خاطر است که زیاد از جوک‌های از قبل بسته‌بندی شده و فکر شده توسط دیگران خوشم نمی‌آید.



http://img.tebyan.net/big/1389/11/32...1821424958.gif


هنر شوخ نبودن

بعضی افراد سعی می‌کنند از طریق جوک‌گویی خود را شوخ جلوه دهند. امّا این روش کاهلانه‌ای است زیرا جوک‌ها قرضی هستند. چنین جوک‌هایی غالباً با وضعیت یا بافتی که جوک گوینده در آن زمان در آن قرار دارد مغایرت دارد و ممکن است باعث ناراحت کردن بعضی از حاضران گردند. امّا شوخی واقعی، کلیّت دارد و «به طور طبیعی» برآمده از وضعیت است. یک آدم شوخ طبع خوب، با به میان انداختن شوخی در یک وضعیت یا مکالمه که شامل «همه» بشود، حسن تفاهم با دیگران را تقویت می‌کند. نه این که با بیان کردن مصنوعی «یک جوک» سر رشته سخن را به دست بگیرد و خود را به نوعی برتر از دیگران بنماید. اگر می‌خواهید شما نیز این چنین باشید مطمئن باشید که شوخی شما مرتبط با جریان مباحثاتی که دیگران نیز در آن قرار دارند باشد و بدین ترتیب حس دخالت داشتن آن‌ها را تقویت کنید. این کار باعث تقویت ارتباط شما با دیگران می‌شود.


سخن آخر

یک روز شخصی از آبراهام لینکلن پرسید: «پای انسان چقدر باید دراز باشد؟» و او این پاسخ معروف را داد: «آنقدر که به زمین برسد!» این نوع شوخی در واقع نوعی «شوک یادگیری» است و محترمانه به شخص می‌گوید: «این چه سوالی است که می‌پرسی؟» به نظر من بدترین شوخی آن است که کسی به شما بگوید: «صبر کن تا این را برایت بگویم. از خنده روده‌بر خواهی شد.» شوخی فرصتی است برای یادگیری زیرا «غیرمنتظره» است. چه کسی دلش می‌خواهد تحت فشار قرار داشته باشد که از قبل یک چیز را خنده‌دار تشخیص دهد؟

بهتر است آدم از پیش نداند که یک چیز خنده‌دار است و ناگهان متوجه شود. بهترین شوخی آن است که شنونده را همپای خندیدن به فکرکردن وادارد. وقتی شما از شوخ‌طبعی خود استفاده می‌کنید نشان می‌دهید که به اندازه کافی آرامش دارید که فکر کنید و نشان می‌دهید که دارای عقیده‌ای از خود هستید و ذهنتان فعال است.

منبع : تبیان


GolBarg 03-28-2011 11:02 PM

مهارت هاي ارتباطي خود را افزايش دهيم
 
مهارت هاي ارتباطي خود را افزايش دهيم


اگر مي خواهيد سال جديد را متفاوت شروع کنيد، اگر مي خواهيد در سال جديد از زندگي بيشتر لذت ببريد و اگر مي خواهيد در روابطتان با ديگران از سال گذشته موفق تر عمل کنيد، پيشنهاد مي کنيم مطلب زير را براي افزايش مهارت هاي ارتباطي خود مطالعه کنيد. واقعيت اين است که ايجاد تنش در روابط انساني امري اجتناب ناپذير است و به خودي خود مشکل نيست بلکه چگونگي روبه رو شدن با آن است که دو نفر را از هم دور يا آن ها را به هم نزديک تر مي کند.


ضعف مهارت هاي ارتباطي، سوءتفاهم، اختلاف نظر و درک نکردن طرف مقابل موجب بروز عصبانيت و ايجاد فاصله بين افراد مي شود و زمينه قطع روابط را فراهم مي کند.

اما نکته مهم اين است که مهارت هاي ارتباطي را مي توان با آموزش و تمرين افزايش داد. بنابراين در سال آينده با به کار بستن چند راهکاري که به نقل از سايت روان شناسي امروز ارائه کرده ايم، سعي کنيد روابط خود را با ديگران تقويت کنيد.


* روي «حال» متمرکز شويد. گاهي اوقات تلاش براي رفع مشکل، آن را بيشتر مي کند. علت هم اين است که وسوسه مي شويد از آزارهايي که قبلا ديده ايد صحبت کنيد و گذشته ها را پيش بکشيد. تلاش مي کنيد مشکل را حل کنيد اما آن را بدتر مي کنيد. در چنين شرايطي مشکل موجود حل نمي شود و بحث پيچيده تر و پردامنه تر مي شود. بنابراين اين بار که خواستيد رفع کدورت کنيد، گذشته را به ميان نياوريد. فقط روي «حال» تمرکز کنيد و از احساس و فهمتان از مشکل صحبت کنيد و به دنبال راه حل بگرديد.


* با دقت گوش کنيد. بيشتر مردم فکر مي کنند به حرف ديگران گوش مي دهند در حالي که مشغول آماده کردن جواب حرف هاي طرف مقابل هستند.

يک گفت وگوي سازنده فقط وقتي شکل مي گيرد که گفتن و شنيدن هر دو به طور کامل تحقق پيدا کند. ممکن است اول غيرطبيعي به نظر برسد اما اين بار سعي کنيد به هنگام صحبت کردن همسرتان به او گوش کنيد. حرف او را قطع نکنيد، حالت دفاعي به خود نگيريد. فقط گوش کنيد و نسبت به حرف هاي او بي تفاوت نباشيد تا بفهمد به او گوش مي دهيد. خواهيد ديد که با شنيدن فعالانه، يکديگر را بهتر درک خواهيد کرد و ميل به شنيدن خود را تقويت کرده ايد.


* به مسائل از ديد او بنگريد. طبيعي است که به هنگام تنش همه ما دوست داريم ديگران حرفمان را تاييد کنند. ديدگاهمان را درباره موضوع مورد مناقشه مطرح مي کنيم و توقع داريم ديگران هم از همان زاويه برخورد کنند. غافل از اين که در اين شيوه خودخواهانه، نظر ديگران گم مي شود و هيچ کس به مقصود نمي رسد. اين بار سعي کنيد نظر ديگران را درک کنيد و خود را جاي ديگران بگذاريد. فقط در اين صورت است که مي توانيد بهتر ديدگاه خود را توضيح دهيد. اگر نتوانستيد موضع طرف مقابل را درک کنيد، از او سوال کنيد تا به نتيجه برسيد.


* با همدردي به انتقاد گوش کنيد. وقتي کسي شروع به انتقاد مي کند، راحت ترين کار جبهه گرفتن است. درست است که شنيدن انتقاد دشوار است و اغلب با احساسات گوينده مبالغه آميز مي شود اما لازم است تحمل شنيدن آن را داشته باشيد و با همدلي با احساسات خشم آلود يا ناراحتي عميق او برخورد کنيد. سعي کنيد به دنبال آن چه در گفته هاي او حقيقت دارد، برويد چون اطلاعات خوبي براي شما دارد.


* مسئوليت پذير باشيد. به عهده گرفتن اشتباهاتي که داشته ايد نشانه قدرت است، نه ضعف. برقراري ارتباط سالم وقتي رخ مي دهد که بپذيريد ممکن است در روابط با ديگران اشتباه کنيد. اين کار مستلزم اين است که بدانيد چه زماني از زير بار مسئوليت شانه خالي مي کنيد و يا آن را گردن شخص ديگري مي اندازيد. مي دانيد که حق نداريد خود يا ديگري را سرزنش کنيد. با خود و ديگران مهربان باشيد تا به صورت منطقي و متعادل به يک راه حل منطقي و قابل اجرا برسيد.



*از «من » استفاده کنيد. به جاي اين که جملاتتان را با «تو» شروع کنيد جملاتتان را با «من » شروع کنيد. درباره افکار و احساسات خودتان حرف بزنيد نه طرف مقابل. گفتن جمله «خيلي ناراحت شدم» اتهام برانگيز، تدافعي وپرخاشگرانه نيست و فقط ناراحتي فرد را از موقعيت آزاردهنده اي که به تنش انجاميده است نشان مي دهد. اغلب جملاتي که با «تو »شروع مي شود سرزنش آميز و اتهام برانگيز است.


*به دنبال کسب توافق باشيد، به جاي تلاش براي برنده شدن در بحث به راه حلي که توقعات همه را برآورده کند، فکر کنيد. اين کار ممکن است تغيير نگرش به موضوع يا پيدا کردن يک راه حل جديد باشد. بهتر است به جاي به کرسي نشاندن حرف خود به قيمت محکوم کردن ديگران فقط به راه حل فکر کنيد. در يک گفت وگوي سازنده هميشه راه حلي وجود دارد که مورد توافق و رضايت طرفين است.


*به خود استراحت دهيد. گاهي اوقات تلاش براي حل يک مشکل با عصباني شدن يکي از طرفين ممکن است به دعوا و جنجال کشيده شود. اگر احساس کرديد ادامه بحث به عصبانيت بيشتر طرف مقابل منجر مي شود، بهتر است بحث را لحظاتي قطع کنيد تا آرامش حکم فرما شود. گاهي اوقات گفت وگوي سازنده يعني دانستن اين که چه موقع بايد موضوع را خاتمه داد.


*تسليم نشويد. درست است که قطع کردن بحث ممکن است ايده خوبي باشد، اما به ياد داشته باشيد که هميشه بايد بحث را تمام کنيد. اگر هر دو طرف به شيوه سازند ه اي با موضوع برخورد کنند، احترام متقابل و تلاش براي درک يکديگر باعث مي شود بتوانند مشکل خود را حل کنند.


*به ياد داشته باشيد که هدف يک گفت وگوي سازنده نه برنده شدن و نه اثبات خود است بلکه رسيدن به توافقي است که دو طرف از آن رضايت داشته باشند. لازم است هنگام گفت وگو احترام هم را نگه داريد حتي اگر حرف ها تلخ و گزنده باشد.


*در هنگام مکالمه به انتقال کامل پيام خود بپردازيد. يک پيام شامل ۴ بخش است. مشاهده که بيان صرف واقعيت است، افکار که نشان دهنده نظر و عقايد شماست، احساسات و نيازها که بيان کننده خواسته شما از طرف مقابل است. به اين مثال که يک پيام کامل است،توجه کنيد: «تعطيلات آخر هفته نزديک است. اميدوارم بتوانيم با هم سينما برويم. دوست دارم وقتي را با هم بگذرانيم». در اين جمله واقعيت، فکري که در ذهن است و احساس و نياز با هم قرار دارد و طرف مقابل کاملا متوجه نياز شما مي شود و بهتر مي تواند با شما همراهي يا همدلي کند. هر قدر بتوانيد حرف هايتان را منطقي تر و بهتر بزنيد، راحت تر خواهيد توانست با طرف مقابل کنار بياييد.


*از احساساتتان به جاي سلاح استفاده نکنيد. سعي کنيد در هنگام گفت وگو احساسات خود را هرچه شفاف تر بيان کنيد. بيان پرخاشگرانه احساسات به شما کمکي نمي کند، اين دو جمله را با هم مقايسه کنيد. «واقعا» ناراحت شدم که چنين حرفي زدي و گفتي من هميشه بي توجهم. «جمله دوم» چطور جرات مي کني به من بگي بي توجه!»


*شفاف صحبت کنيد. وقتي شکايت داريد به طور دقيق بگوييد چه چيزي ناراحت تان کرده است و کلي گويي نکنيد. اين ۲ جمله را با هم مقايسه کنيد.«وقتي ديدم غذاتو نخوردي ناراحت شدم» جمله دوم: «متشکرم که دست پخت من را کنار گذاشتي!» سعي کنيد از خودتان بگوييد و مانع سوءتفاهم شويد نه اين که با جملات خود سوءتفاهم را بيشتر کنيد.


*روي مشکل تمرکز کنيد نه شخص. حمله به شخصيت طرف مقابل در يک گفت وگوي سازنده توجيهي ندارد. شکايت بايد متمرکز بر يک رفتار خاص باشد نه يک شخص. انتقاد بي محابا بيشتر مخرب است تا سازنده، اغلب با سرزنش همراه است و در آن مبالغه صورت مي گيرد، شخصيت طرف مقابل را زير سوال مي برد و اغلب پايان خوشي ندارد. اين ۲ جمله را با هم مقايسه کنيد«تو يک دست و پا چلفتي شلخته اي». جمله دوم: «کاش لباس هايت را از توي اتاق جمع مي کردي، آن وقت خيلي خوشحالم مي کردي».


منبع : روزنامه خراسان



GolBarg 04-24-2011 08:04 PM

پدر؛‌ خیلی ‌دور‌ خیلی ‌نزدیك
 
پدر؛‌ خیلی ‌دور‌ خیلی ‌نزدیك


با شنیدن واژه پدر، اولین كلمه یا جمله ای كه به ذهنتان می ‌رسد را بگویید.»این تصور تا حد زیادی به نوع رابطه شما با پدرتان در گذشته و حال مربوط است. پدر یكی از اركان‌ مهم خانواده است، هر چند ما براساس فرهنگ بومی‌ مان، عادت كرده‌ ایم كه نقش اساسی را در خانواده به مادر بدهیم، اما این نگاه بتدریج به حذف چهره پدر به عنوان ركن خانواده منجر شده و تایید بیش از حد بر نقش اقتصادی پدر، حضور او را در ادبیات خانواده كمرنگ كرده است.

در حالی كه بنابر پژوهش‌ های موجود، پدر تنها نان‌ آور خانواده نیست و هر عملی از جانب او بر جهت گیری رشد شخصیت كودكان اثر می ‌گذارد. حتی گفته می ‌شود كه كودك در دوران جنینی، صدای پدرش را می‌ شنود، آن را می ‌شناسد و به آن واكنش نشان می ‌دهد. چه عاملی باعث شده كه این عضو فعال و تاثیرگذار خانواده در حد تامین ‌كننده وسیله معاش تنزل رتبه پیدا كند و این روزها شاهد ارتباط كمتر فرزندان با پدران باشیم؟


‌به گفته روان‌ شناسان، كودك در مسیر رشد و شكل ‌گیری شخصیت از افراد زیادی تاثیر می ‌پذیرد. تمام افرادی كه در اطراف وی هستند بر رفتار او اثر می‌ گذارند، اما تاثیر پدر به مراتب از سایر اطرافیان پایدارتر است. حتی برخی روان‌ شناسان رفتار فرزندان را انعكاسی از رفتار پدران دانسته ‌اند و گفته ‌اند، پدران می ‌توانند زمینه رشد یا سقوط شخصیت فرزندان را فراهم كنند.

توصیه به پدران:
دست‌ كم روزی نیم تا یك ساعت با فرزندانتان حرف بزنید‌ درددل و بازی كنید تا یخ ارتباط شما ذوب شود


http://img.tebyan.net/big/1389/12/56...8311343126.jpg


خیلی از كارشناسان معتقدند هر چند پدر در خانواده صاحب اقتدار است، اما نباید در محیط خانواده ریاست كند، چون این كار باعث ایجاد شكاف بین او و فرزندانش می ‌شود و آنها را از هم دور می ‌كند. اساسا كسی نمی‌ تواند با فردی كه عنوان ریاست دارد به لحاظ روانی و عاطفی نزدیك شود. این همان آفتی است كه از عدم حقوق به جامعه كوچكی به نام خانواده راه یافته و عنوان ریاست پدر بر خانواده، شكاف بین او و اعضای خانواده را تشدید كرده است.

پدران چند شغله و كاهش ارتباط با فرزندان
دكتر علیرضا شریفی، عضو پژوهشگاه تعلیم و تربیت، با تاكید بر این كه تربیت فرزندان این روزها بیش از پیش تحت تاثیر نهادهای اجتماعی به جای والدین قرار گرفته، می‌ گوید: پدر عضوی از خانواده است كه بر پسر و دختر تاثیر می‌ گذارد. همانندسازی پسران برای گرفتن نقش جنسیتی پسرانه یا مردانه از پدر گرفته می ‌شود و پدر به طور مستقیم و غیرمستقیم، نقش مهمی در تربیت فرزندان پسر دارد. در مورد دختران نیز همین وضعیت وجود دارد. دختر قرار است طبق تعریف جامعه نقش یك همسر را در آینده ایفا كند و پدر برای او الگویی است كه بر مبنای آن به دنبال همسر ایده‌آل می ‌گردد.


وی چند شغله بودن پدران را یكی از عوامل كاهش تاثیر تربیتی پدر بر فرزندان می ‌داند و می ‌گوید: طبق مطالعاتی كه درباره چند شغله بودن پدران و تبعات آن در خانواده انجام داده‌ ام، مشخص شد: از آنجا كه پدران چند شغله بیشتر ساعات روز مجبورند بیرون از خانه كار كنند، زمان مناسب برای تعامل با فرزندان را از دست می‌ دهند. در نتیجه بهترین زمان‌ هایی را كه می ‌توانند روی شخصیت فرزندان تاثیر بگذارند، در خارج از منزل سپری می‌ كنند كه اثرات جبران ‌ناپذیری بر فرزندان می‌ گذارد.

دكتر محمود گلزاری، روان‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی نیز مهم‌ ترین عامل گرایش نوجوانان به مصرف موادمخدر را ارائه نشدن نقش مناسب والدین بویژه بی‌ توجهی به اهمیت تربیتی پدر می ‌داند و می ‌گوید: «متاسفانه در جامعه كنونی ما به نقش پدر توجه جدی نمی ‌شود و درواقع اهمیت حضور مقتدرانه و همراه با حمایت و ارائه آگاهی پدرانه به فرزندان در نظر گرفته نمی‌شود.»


دكتر گلزاری، الگوی فرزندان در امر سوء مصرف موادمخدر (و نیز سایر آسیب ‌های اجتماعی)‌ را در بیشتر موارد پدر خانواده عنوان كرده و توضیح می‌ دهد: «پدر عامل تعیین ‌كننده ‌ای در تربیت فرزند و ایجاد شخصیتی مستقل در جوانان است و برای ایجاد شخصیتی مقاوم و به دور از تزلزل در جوان كه موجب ایجاد مصونیت در برابر انحرافات اجتماعی می‌ شود، لازم است وابستگی جوان به خانواده و بخصوص مادر بتدریج كاهش یابد. در این راه بازگرداندن نقش و جایگاه پدر در جامعه ایرانی به عنوان یكی از مهم‌ ترین راهكارها شناخته می‌شود.»


متاسفانه با وجودی كه كارشناسان بر نقش تربیتی پدر بر فرزندان تاكید می ‌كنند، بارها در برخی كتاب ‌ها و مقالات خوانده شده كه بر نقش تك‌ بعدی مادر در تربیت فرزند تاكید می‌ شود، چنین امری به فاصله بین پدر و فرزندان دامن می ‌زند؛ چراكه در باور بسیاری از ما، پدر بیشتر از آن كه یك دوست و همراز باشد، یك شخصیت پر صلابت، جدی و رئیس است كه تامین معاش خانواده را به عهده دارد.

دختر برای مادر است!
«از پدرم خجالت می‌ كشم، هیچ ‌وقت با او شوخی نمی‌ كنم. پدرم با برادرانم جورتر از من است. پدرم با من مهربان است، اما صمیمی نیست. هیچ وقت نمی ‌توانم به پدرم بگویم به پول نیاز دارم. همیشه مادرم این كار را برایم انجام می ‌دهد. حتی تصورش هم نمی‌ كنم كه یك روز با پدرم درباره علائقم صحبت كنم. از وقتی بچه بودم، پدرم معتقد بود كه باید با مادرم حرف ‌هایم را بزنم و»...
منیره جاودان، مشاور تربیتی یك دبیرستان دخترانه در مورد اهمیت ارتباط دختران جوان با پدران می ‌گوید: «پدرها معمولا در سنین كودكی دخترانشان را خیلی دوست دارند، اما وقتی دختران به سن بلوغ می ‌رسند، با وجودی كه به محبت و توجه پدرانه بیشتر نیاز دارند، به نوعی از او فاصله می‌ گیرند و این تصور وجود دارد كه از آن پس محبت كردن به دختر از مسوولیت‌ های مادر است.»
این مشاور تاكید می ‌كند: «متاسفانه خیلی از پدرها حتی به وضعیت تحصیلی دخترانشان بی ‌اعتنا هستند و با این بهانه نباید به مدرسه دخترانه بیایند. در حالی كه دختران با حضور پدرانشان اعتماد به نفس می‌ گیرند، همان طور كه مادران وقتی پشت پسرانشان باشند، آنها دلگرم ‌تر و عاطفی‌ تر خواهند بود.»
جاودان توضیح می‌ دهد: «معمولا دخترانی كه با پدرانشان صمیمی هستند، معاشرتی و اجتماعی، مطمئن و محكم و نسبت به آینده خوشبین‌ ترند».


یك پدر خوب باشیم

http://img.tebyan.net/big/1389/12/20...2298221486.jpg


هر چند این روزها حضور والدین بویژه پدران در فضای خانواده كمتر شده و چند پیشگی پدران از ساعات حضورشان در كنار فرزندان كاسته، اما كیفیت این حضور می‌ تواند تا حد زیادی خلأ آنان را پر كند. كارشناسان به پدران توصیه می‌ كنند به ‌رغم خستگی از كار روزانه، دست‌ كم نیم ‌ساعت تا یك ساعت در روز را با فرزندانتان سپری كنید، با آنها حرف بزنید، گاهی درددل كنید، بازی كنید، شوخی كنید و خلاصه یخ ارتباط خود با پسر و دخترتان را ذوب كنید.


منیره جاودان، در مورد ارتباط دختران با پسران نیز توضیح می‌ دهد: البته من كمتر با پسران نوجوان مانوس بوده ‌ام، اما پسران معمولا در بلوغ و بعد از آن با مدیریت پدران مشكل پیدا می‌ كنند، حرف‌ نشنو، خشن و گاهی هم بی‌ توجه و پرخاشگر می ‌شوند. اگر پدری سخت گیر در كنارشان باشد، كمتر انعطاف نشان می ‌دهند، در این صورت رابطه‌ شان همواره توفانی است، اما اگر پدر منعطف باشد و از كودكی با پسرش رابطه خوبی داشته باشد، بیشتر با پسر و حالات روانی او كنار می‌ آید و حتی چه ‌بسا روحیات تلخ پسران را تعدیل خواهد كرد.


تصور كلیشه ‌ای‌ پدر را از ذهن دور كنیم
در برخی خانواده ‌ها، پدر یعنی قدرت، ابهت و ریاست. این تفكر كه البته در بسیاری از خانواده‌ های امروزی تعدیل شده است، گاهی در ذهن برخی افراد به دوران مطلوب در گذشته یاد می ‌شود، در حالی كه در شرایط امروزی با توجه به ارتقای سطح آگاهی، مادر و فرزندان بخشی از قدرت در خانواده را ـ چه بخواهیم چه نخواهیم ـ عهده ‌دار هستند و مسوولیت‌ های خانواده میان آنان تقسیم شده است.


پدران امروز ترجیح می‌ دهند به جای ریاست، پشتوانه فرزندانشان باشند. مفهوم پدر در اذهان جوانان امروز فردی نیست كه حرف اول و آخر را می‌ زند. كارشناسان توصیه می ‌كنند كه اگر در خانه نیستید، روزی دست ‌كم یك بار با منزل تماس بگیرید و با همسر و فرزندانتان در هر سنی هستند، یكایك صحبت كنید و به آنها بگویید دوستشان دارید. پدر خوب بودن این روزها دشوار است، اما شدنی است.

منبع: تبیان

bigbang 04-25-2011 11:42 PM

تکلیف اونهایی که بزرگ شدند با باباهاشون چیه ؟
پدر من هیچوقت بیشتر از 10 دقیقه با من هم صحبت نشد ! باور نکردنی هست اما واقعیت داره ! مخصوصاً پدرهایی که کارمند و کارشناس هستن (خدانکنه شغلشون دولتی هم باشه)
من به عنوان یک پسر به محبت پدر نیاز داشتم به حس در کنارم بودن
حسی که پدرم هیچوقت اونو درک نکرد !
پدر من به من هیچ چیزی یاد نداد .... مطلقاً هیچی ! هر وقت میامد خانه میگفت حوصله نداره و نمیخواد با من صحبت کنه
الان 6 ماهه که دیگه دست برداشتم ببینم میخواد کجا رو بگیره !
رفتی شعبه سرپرستی ، گیریم بازم رفتی بالا آخرش چی ؟ حقوق بیشتر ؟ مزایای بیشتر؟ یه روز که بازنشست میشی ! بعدش چی؟
دیگه حتی به هم بزور هم سلام میکنیم صداش میکنم آقای مهندس !!
مادرم هم شاغل هست خیلیها میگن اگر پدر و مادر تحصیلکرده باشه چقدر خوش به حال فرزند میشه !! من مخالفم ، پدر و مادر من هر دو لیسانس دارن ! پدرم داره فوقش رو میگیره ! کی اهمیت میده؟ 75 درصد عمرم رو تنها زندگی کردم !
یا سر کار بودن یا اگه میرفتن مهمونی مال بزرگا بود منم همراه خودشون نمیبردن .
تا حالا طعم تنهایی تو خونه موندن اون هم به مدت زیاد رو تجربه کردید ؟

GolBarg 04-26-2011 08:49 AM

اقا محمد من ناراحتی شما رو کاملا درک میکنم..
زمانی که در گروه درمانی شرکت میکنی متوجه میشی که این مشکل فقط واسه شما نیست....

الان چیکار کنید..الان میتونی صحبت کنی..از تمام حرف هایی که میخواستی بگی و تا حالا نگفتی بگی...من امتحان کردم وخیلی جواب گرفتم..

با اینکه پدر و مادر هر دو شاغل هستن و اینکه از فرزند خودشون دور هستن موافقم..هیچی تا 5 و 6 سال اول جای یک مادر رو بگیره...حتی اگه بهترین مهد کودک بره و یا حتی یکی از اقوام اونو بزرگ کنه.

و از پدر و مادر های شاغل انتظار میره زمانی که به منزل میایین سعی کنن بیشترین وقت خودشونو با فرزند خودشون بگذرونند....

و مورد اخر ....وقتی به شرایط پدر و مادرت خوب نگاه کنی ..که چوری جوری کودکی شونو گذروندن..از صفر شروع کردن و یک زندگی تشکیل دادن..خیلی خیلی مشکلات پشت سر گذاشتن...بهتر میتونی درک شون کنی...و این احساس ناراحتی خودت کمتر میشه....

موفق باشی

GolBarg 05-03-2011 11:19 PM

ابراز وجود کنید
 
ابراز وجود کنید

آیا هرگز در حالتی گیر کرده‌اید که احساس ناامیدی و ناتوانی بکنید و ندانید که چگونه باید رفتار کنید؟

آیا تا به حال دیگران شما را برای انجام خواسته‌هایشان تحت فشار قرار داده‌اند بطوری ‌که شما از سر اجبار و برخلاف میل خود تسلیم شده‌ باشید؟

اگر چنین مواردی در زندگی شما بارها و بارها تکرار شده باشد، حتما لازم است که روش‌هایی را بیاموزید که بتوانید در چنین شرایطی رفتار مناسبی داشته باشید.

ابراز وجود یعنی اینکه دل و جرات داشته ‌باشید و بتوانید از حق خود و خواسته خود دفاع کنید و نگذارید حق شما ضایع گردد و یا مجبور به کاری شوید که تمایلی به آن ندارید. افرادی که در این زمینه مشکل دارند، بازیچه خواسته‌های دیگران می‌شوند و دائما احساس ناراحتی از وضعیت موجود دارند و خود را سرزنش می‌کنند. راه حل این کار سرزنش کردن خود نیست. روش‌هایی را باید یاد بگیرید تا برای همیشه از این مشکلات دور شوید.

ابراز وجود ، گاه با ویژگی‌هایی چون عنادجوئی ، منفی‌کاری و ساز مخالف زدن اشتباه گرفته ‌می‌شود. می‌توان گفت افرادی که دائما ساز مخالف می‌زنند و می‌خواهند برخلاف خواسته‌ها و شرایط دیگران رفتار کنند، مشکل دیگری دارند که حتما باید به فکر حل آن باشند. این افراد نه تنها ابراز وجود نمی‌کنند، بلکه دارای مشکلاتی در زمینه اعتماد به نفس و عزت نفس هستند که به صورت میان‌بر و کاذب اقدام به کارهایی می‌کنند که به دیگران قاطعیت و توانایی و اعتماد به نفس خود را نشان دهند.در شرایطی که فرد ابراز وجود سالم و مثبتی دارد، بر اساس یک منطق و دلیل (هر چند شخصی) از موضع خود دفاع می‌کند و علاوه بر اینکه به حقوق دیگران احترام می‌گذارد، از حقوق خود نیز دفاع می‌کند و نمی‌گذارد فدای خواسته‌های دیگران شود. چنین فردی درباره زندگی خودش تصمیم می‌گیرد، ولی یک‌ دنده و لجوج نیست.

برای تصمیم‌گیری بهتر از دیگران کمک می‌خواهد، ولی تصمیم نهایی را خودش می‌گیرد، به میل خود شغلش را انتخاب می‌کند. قاطعانه جواب نه می‌دهد و خود را مقید به آداب و رسوم زائد نمی‌کند و کمتر می‌خواهد بنا به دلخوشی دیگران رفتار کند.

وقتی به شیوه بیان کسانی که به مناسب ترین وجه ممکن ابراز وجود می نمایند، توجه کنید، متوجه می شوید که این افراد عبارات خود را با لغت «من» آغاز می کنند . آنها با صراحت و در کمال شجاعت سخن می گویند و در عین حال ، پیشنهاداتشان آمرانه و تحکم آمیز نیست ؛ بلکه صمیمانه و بر مبنای همدلی است . جملاتشان عاری از واژگان «باید» و «می بایستی» است

گشاده رو هستند و انتقادات سازنده شان فاقد ملامت ، عیب جویی ، حدس و گمان می باشد . رفتارشان متین و انعطاف پذیر است . به دیگران اعتماد می کنند . آنها را می پذیرند و با حوصله به نقطه نظرهایشان گوش می دهند .روشن ، صادقانه و مختصر سخن می گویند. دستورات خود را در قالب پرسش مطرح می کنند با مطرح کردن سوالات ، افکار و احساسات دیگران را جویا می شوند . به حقوق دیگران همچون حقوق خود می نگرند .

وقتی با کسی اختلاف نظر دارند ، ضمن رعایت احترام به دنبال راه حلهایی هستند که مورد قبول طرفین باشند.بکار بردن راهبردهای ابراز وجود به شما کمک می کند تا بیاموزید چگونه از حقوق خود دفاع كنید؛ از دیگران تقاضا كنید و یا تقاضای آنها را رد كنید؛ با دیگران سلام و احوالپرسی كنید و یا به سلام آنها پاسخ دهید و خشم خود را به نحو سازنده ای بیان دارید. در زیر به تعدادی از این راهبرد ها اشاره می شود.

* حقوق، خواسته‌ها و نیازهای شخصی‌تان را شناسایی كنید.

*در توصیف احساساتتان از ضمیر "من " بهره بگیرید. استفاده از ضمیر "من " در گفته‌هایتان به جای ارزشیابی یا سرزنش دیگران، احساسات شما را نشانه می‌گیرد، مانند "من ناراحتم " به جای "تو مرا ناراحت كردی " یا " تو آدم بی ملاحظه‌ای هستی" (خیلی مهمه هاااا )

* به هنگام صحبت كردن، احساسات خود را با برخی از رفتارهای خاص دیگر پیوند دهید، مثلا بگویید "من آزرده شدم وقتی بدون خداحافظی رفتی ". ولی نگویید "من آزرده شدم چون تو آدم بی ملاحظه ای هستی"(یعنی تعبیر وتفسیر نکنید)

* صریح باشید. حرف خود را مستقیم و بدون واسطه به شخص مورد نظرتان بزنید. تقاضای خود را در یك یا دو جمله ساده و قابل فهم بیان كنید.

*بكوشید درباره این كه دیگری در مورد شما چه فكری می‌كند و یا چه احساسی دارد؛ چه انگیزه‌هایی دارد؛ ممكن است چه واكنشی نسبت به شما نشان دهد، هیچ‌گونه حدس و گمانی نزنید.

* از طعنه و كنایه زدن، ترور شخصیت یا توهین به دیگران بپرهیزید، مانند: استفاده از واژه‌هایی مانند "تو هرگز .""تو همیشه ..."، "تو دائما . " و غیره.....


* از گفتن جملاتی كه با "چرا ؟" ، "تو ."شروع می‌شوند، خودداری كنید. این‌گونه جملات شخص را در موضع دفاع قرار می‌دهد.(تو روانشناسی گشتالت اینو میگه چرا و زیرا واژه های پستی هستند )

* از مخاطب بازخورد بگیرید: "حرف‌هایم را روشن گفتم ؟" " دریافت بازخورد، به شما كمك می‌كند تا هرگونه كج فهمی ر اصلاح كنید و دیگران دریابند شما در ارتباط باز هستید و عقاید، احساسات تمایلات و خواسته‌های خود را بیان می‌كنید.

* انتظارات خود را ارزشیابی كنید. آیا آنهامنطقی هستند؟ در غیر اینصورت انتظارات خود را تعدیل كنید.

* ابتدا از موضع خودمطمئن شوید، یعنی مشخص كنید كه می‌خواهید بگویید بله یا خیر. اگر مطمئن نیستید، بگویید كه برای پاسخ دادن باید كمی فكر كنید. به شخص مقابل بگویید كه بداند چه زمانی پاسخ خواهید گفت.

* اگر شما كاملا متوجه نشده اید كه فرد مقابل از شما چه تقاضایی دارد، از او توضیح روشنی بخواهید

* تا آنجا كه می‌توانید كوتاه و موجز سخن بگویید، یعنی دلیلی موجه برای امتناع خودارائه دهید ولی از توجیه و توضیحات مفصل اجتناب ورزید. چنین عذرهایی چه بسا باعث شود كه فرد مقابل با شما بحث كند تا شما را از موضع " نه " پایین بیاورد.

*هرگاه از تقاضایی سرباز می زنید، واقعا از كلمه " نه" استفاده كنید. "نه " از قدرت بیشتری برخوردار است تا عبارت مبهمی مانند " خوب، من این طور فكر نمی كنم."

* مطمئن شوید كه ژست‌های غیر كلامی شما آینة پیام‌های كلامی‌تان هستند. وقتی "نه" را برزبان می‌آورید. سرتان را به نشانه نفی تكان دهید. خیلی از افراد وقتی می‌كوشند از تقاضایی امتناع ورزند، آگاهانه لبخند می‌زنند و با سر موضوع راتصدیق می‌كنند.

*گاه ممكن است شما بارها تقاضای فرد مقابل را رد كنید تا سرانجام او دست از پافشاری بردارد. در چنین مواردی لزومی ندارد كه هربار برای امتناعتان توضیح جدیدی ارائه دهید، بلكه فقط "نه" خود و دلیل اصلی امتناعتان را تكراركنید.

* اگر شما پس از بارها تكرار "نه " همچنان فرد مقابل بر دریافت پاسخ مثبت از سوی شما اصرار داشت؛ سكوت اختیار كنید( این كار در گفتگوهای تلفنی ساده تر است ) یا موضوع گفتگو را تغییر دهید. شما حق دارید كه به گفتگو پایان بخشید.

ممكن است شما بخواهید احساسات فرد مقابل را درباره امتناعتان بپذیرید و می‌گویید: " می دانم كه از من دلخور شدی، ولی واقعا من نمی توانم ." یادتان باشد در اغلب موقعیت‌ها برای عذر خواهی از امتناعتان، نیازی به گفتن "متاسفم " نیست. بیان "متاسفم " یعنی شما از حق اساسی "نه " گفتن خود با تسامح و تساهل برخورد كرده‌اید.

* احساس گناه نكنید. شما حلال مشكلات همه نیستید یا نمی‌توانید همه را خشنود نگه دارید.

منبع : تبیان


GolBarg 05-20-2011 11:08 PM

رابطه سالم


یک ارتباط سالم و مثبت ، ضمن حفظ استقلال فردی ، سلامت ، شادابی ، بهترینها را برای طرفین به همراه دارد .انسانهای که ارتباط درستی با یکدیگر دارند استرس کمتری تجربه میکنند و شادتراند .


آیا رابطه شما با دوست و یا همسر خود سالم و رشد دهنده است ؟ و یا آنکه رابطه ای یک سویه و مخرب ؟ گاه ما درگیر رابطه ای میگردیم که از سالم بودن آن آگاهی نداشته و دائما احساس بدبختی و سردرگمی میکنیم بی آنکه بدانیم علت ، همان رابطه ناسالم می باشد . یک رابطه سالم دارای وپژگی های ذیل است :


احساس خوشایندی نسبت به خود و یکدیگر .
دوستی و رفاقت متقابل – تنها یک رابطه فیزیکی نمیباشد .
رعایت حریم شخصی از سوی دو طرف
پذیرش عقاید یکدیگر
نداشتن خواسته های و تقاضاهای غیر معقول از یک دیگر
داشتن سهم برابر از قدرت و کنترل در رابطه .
تمایل به مذاکره برای دستیابی به یک راه حل منصفانه در مشاجرات از سوی دو طرف .
پذیرش مسئولیت اعمال و تصمیمات از سوی هر دو طرف .
داشتن احساس امنیت در هنگام بیان حقایق و رک گویی ها .
پذیرفتن یکدیگر بدون قضاوت و عدم نیاز به تغییر دادن یکدیگر .
وجود آرامش و عدم تنش و خشم .
ایجاد رشد و پیشرفت به همراه لذت و شادابی .


علاوه بر موارد فوق برای دستیابی به یک رابطه سالم خود شناسی که لازمه هر کاریست و هر فرد پیش از آنکه عاشق شود خودش را باید کاملا شناخته باشد . و همچنین حقوق خود را بشناسد . چرا که یک رابطه سالم در بر گیرنده احترام متقابل می باشد . در هر رابطه ای فرد حق دارد که سهم برابری در اتخاذ تصمیمات دارا باشد و عقاید خود را بیان کند و از همسر یا دوست خود بخواهد آنها را محترم بشمارد ( حتی اگه با آنها موافق نباشد ) .


معمولا یک رابطه سالم زمان و فضای لازم را در اختیار فرد قرار میدهد تا به زندگی شخصی خودش ادامه و آرزوها و علایق خود را دنبال کند .


منبع : ravan88.blogfa.com



GolBarg 08-08-2011 05:52 PM

مهارت ارتباطی در محیط کار
 
مهارت ارتباطی در محیط کار


کودکان از همان لحظه ی تولد راه و رسم برقراری ارتباط را یاد می گیرند. آنها اولین ارتباط خود را از طریق گریه کردن با مادر خود آغاز می کنند. بعد از آن طی زندگی، پیشرفت فرد در این مسئله به برقراری ارتباط او با سایرین، و سایرین با وی بستگی دارد. مهارت های ارتباطی سرمایه ای مهم برای هر فرد در راه موفقیت به شمار میرود.

توانایی برقراری ارتباط برای همه ی مخلوقات زمین الزامی است، و انسانها نیز از این قانون مستثنی نیستند. البته، ارتباط انسانها بسیار پیچیده تر و دشوارتر از سایر مخلوقات است. راه های متعدد و مختلفی برای برقراری ارتباط میان انسانها وجود دارد. در این مقاله قصد داریم تا درمورد مهارت های ارتباطی میان فردی صحبت کنیم که برای رسیدن به موفقیت مسئله ای حیاتی است.
اتفاقی نیست که اکثر شرکتها و سازمانها در برنامه ی آموزشی خود برای پیشرفت شغلی کارکنان، مهارت های ارتباطی را نیز می گنجانند. تا حد زیادی میتوان گفت که اصلی ترین عامل موفقیت شرکتها، صلاحیت برقراری ارتباط کارکنان آن است. آنها که به نوع بخصوصی از مهارتهای ارتباطی مثل سخنرانی در جمع نیاز دارند، دوره های ویژه در شرکت یا خارج از آن برای آندسته از کارکنان تدارک دیده می شود.

معدود افرادی هستند که عقیده دارند هرچه مهارتهای ارتباطی فرد قوی تر باشد، به موفقیت بیشتری دست پیدا خواهد کرد و آینده ی شغلی درخشانتری خواهد داشت. همه می دانیم که فاکتورهای مهم دیگری نیز برای کسب موفقیت در کار وجود دارد، اما از اهمیت مهارتهای ارتباطی در این زمینه نباید غافل بود.

مزایای مهارتهای ارتباطی
منافع و مزایای مهارتهای ارتباطی بسیار زیاد و مختلف است. این مهارتها می تواند زندگی شما را در آینده به طرقی حفظ کند، قلب فرد مورد علاقه تان را برباید یا ازدواجتان را نجات دهد.

در کار و تجارت هم، فواید و مزایایی از قبیل موارد زیر خواهد داشت:
کنترل کارمندان
کنترل کارمندان نیازمند ارتباط پایدار و موثر است. اگر نتوانید با افراد زیردستتان رابطه برقرار کنید، توانایی شما در مدیریت محدود خواهد شد و روحیه ی کارکنان را از بین خواهد برد. نیاز به برقراری ارتباط به طور صحیح در زمانهای مامور کردن، تشویق کردن، درک کردن کارمندان و آموزش دادن به آنها الزامی است.

ارتباط خوب با کارمندان، به شما فرصت می دهد بتوانید آنها را ترغیب و تشویق کنید و انگیزه ی لازم برای کار را به آنها بدهید. داشتن مهارت برقراری ارتباط صحیح، از شما مدیری بهتر و کامل تر می سازد.

برخورد با افراد خارج از سازمان
چه برای یک شرکت کار کنید یا یک سازمان یا اداره ی دولتی، باید با افرادی خارج از آن شرکت یا سازمان از طریق تلفن ارتباط برقرار کنید. داشتن مهارتهای برقراری رابطه، باعث می شود بتوانید در چنین موقعیتی هم خود و شرکتتان را به بهترین شکل به طرف مورد نظر نشان دهید، از اینرو تاثیرگذاری شما دو برابر اهمیت پیدا می کند، اول به خاطر تصویری که از شرکت یا سازمان محل کار خود به آنها نشان می دهید، دوم به خاطر پیشرفت کاری خودتان.

ایجاد اعتماد به نفس
با پیشرفت مهارتهای ارتباطیتان، خواهید دید که اعتماد به نفستان نیز رو به افزایش است، از اینرو تقویت مهارتهای ارتباطی می تواند جزء استراتژی های طولانی مدت شما برای رسیدن به موفقیت باشد.
بهتر است بدانید که ارتقاء مهارتهای ارتباطی در جنبه های مختلف زندگی شما، فواید و منافع متعدد دیگری نیز دارد.

راه های پیشبرد مهارتهای ارتباطی
دوره های آموزشی یادگیری مهارتهای ارتباطی بسیار متداول هستند، و امکان دارد حتی کارفرمای خودتان نیز چنین دوره هایی را برای کارمندان شرکت برپا کند. نوع دوره ی انتخابی شما بستگی به نیازهای شما دارد، دوره های مهارت سخنرانی در جمع، مهارت برقراری ارتباط کلامی، مهارتهای تلفنی، مهارتهای ارتباطی نوشتاری، و…شما باید با مشورت با رئیستان، یکی ا این دوره ها که بیشتر مورد نیازتان است را انتخاب کرده و در آن شرکت کنید.
تمرین نیز ضروری است، به همین خاطر بهتر است در هر موقعیت مناسبی با کارمندان یا همکاران خود صحبت کنید. سه نکته ی دیگر نیز وجود دارد که باید به خاطر بسپارید:

۱. ارتباط مسئله ای دو طرفه است. فقط حرف زدن شما برای کارکنان شرکت مهم نیست. شما باید آنها را نیز ترغیب کنید تا آزادانه با شما گفتگو کنند. در بعضی موارد، این مسئله ای ساده نیست، به همین دلیل مهارتهای برقراری ارتباط میان فردی اهمیت ویژه ای پیدا می کند. شنونده ی خوب بودن نیز چزء مهارتهای ارتباطی است. در واقع، شنونده ی خوب بودن، برای هر فردی سرمایه ای فوق العاده محسوب میشود.

۲. هر کسی که طرف صحبت شما باشد یک فرد محسوب می شود. یک گروه نیز ترکیبی از افراد مختلف است، و این را باید به یاد داشته باشید. باید مخاطبین خود را بشناسید تا بتوانید با آنها ارتباط صحیح برقرار کنید.

۳. اگر کارمندان و کارکنان یادی زیر دست شما هستند، داشتن یک حافظه ی خوب بسیار به شما کمک خواهد کرد. چون برای اینکه بتوانید مدیری قدرتمند و خوب باشید، باید تک تک کارمندان خود را خوب بشناسید.

حافظه در سایر انواع برقراری ارتباط نیز نقش مهمی دارد. یک نمونه ی آن سخنرانی در جمع است، چون صحبت با گروهی از افراد از حفظ باعث بالا بردن اعتماد به نفس و تاثیر گذاری شما می شود. اگر سخنرانی حین صحبت کردن مداوم به یادداشت های خود نگاه کند، تاثیر کمتری بر مخاطبین خود خواهد داشت.

حافظه همچنین برای ارائه ی ایده ها، کارها و پیشنهادهایتان به بالا دستانتان مفید است. اگر بتوانید همه ی اطلاعات لازم را کسب کنید، نه تنها سطح کاریتان بالاتر خواهد رفت، بلکه تاثیرگذاری بیشتری هم خواهید داشت.
برقراری ارتباط مبحثی بسیار گستره است، اما باید از جایی شروع کنید تا بتوانید مهارتهای ارتباطی خود را ارتقاء دهید. شاید بهترین نقطه ی شروع، نقطه ضعفهایتان باشد. بهتر است با رئیستان درمورد این مسئله گفتگو کنید. و اگر رئیسی ندارید، یکی از دوستانتان که به عقاید و نظرات او احترام میگذارید، بهترین کسی است که میتوانید در مورد نقطه ضعفهایتان با او صحبت کنید .

منبع: مردمان

MAHDI 09-10-2011 01:28 PM

تلاشهای شما به نتیجه می رسد

یك تكه یخ را كه تا دمای ۵۰ - درجه سانتی گراد سرد شده بردارید و به آن گرما بدهید ، ابتدا هیچ اتفاقی رخ نمی دهد . این همه انرژی گرمایی صرف می شود ولی هیچ نتیجه ی قابل رویتی مشاهده نمی شود . ناگهان ، در دمای صفر درجه ، یخ ذوب و به آب تبدیل می شود . كار را ادامه بدهید . باز هم انرژی فراوانی صرف می شود بدون آنكه تغییری مشاهده گردد . تا اینكه وقتی به حدود ۱۰۰ درجه سانی گراد می رسیم ، حباب و بخار ایجاد می شود !


و نتیجه ؟

این احتمال وجود دارد كه ما انرژی زیادی را صرف كاری كنیم ، مثلا صرف یك پروژه ، یك شغل وحتی یك قالب یخ و با این وجود به نظرمان برسد كه هیچ نتیجه ای نگرفته ایم . اما در حقیقت انرژی ما دور از چشممان در حال ایجاد دگرگونی بوده است . كار خود را ادامه دهید و مطمئن باشید كه دگرگونی از راه خواهد رسید . این اصل را به خاطر بسپارید ، بی جهت دچار هراس نشوید و یاس را نیز به خود راه ندهید و بدانید كه : هیچ تلاشی ، بی نتیجه نمی ماند. آری باید امیدوار بود و به کمترین ناملایماتی که در تلاش هایمان می بینیم ناامید نشویم.

ROJINAjoON 11-12-2011 06:40 PM

چگونه بهترین پـدر دنیا باشید؟
 


چگونه بهترین پـدر دنیا باشید؟





http://www.persianpersia.com/images/mimage/85-4234.jpg
مطالعات نشان می دهند که رابطه کودک با پدر، بر تمامی ابعاد زندگی او – از موفقیت های تحصیلی گرفته تا افسردگی – تاثیر می گذارد. بدیهی است که رابطه کودک با پدر تاثیر دراز مدتی بر سلامت و رشد کودک دارد.
مطالعات نشان می دهند که رابطه کودک با پدر، بر تمامی ابعاد زندگی او – از موفقیت های تحصیلی گرفته تا افسردگی – تاثیر می گذارد. بدیهی است که رابطه کودک با پدر تاثیر دراز مدتی بر سلامت و رشد کودک دارد. حتی اگر پدر با فرزند زندگی نکند، کارهای بسیاری هست که می توان برای تشویق رابطه مثبت بین آن ها انجام داد. گذراندن وقت در کنار یکدیگر و برقراری ارتباط مؤثر یکی از مهم ترین ابزار تقویت یک رابطه مستحکم بین پدر و فرزند است.


● کنار هم بودن
در خانواده های سنتی، همیشه پدر، نان آور خانواده است. یعنی چه پدر و مادر با هم زندگی کنند و چه از هم جدا شده باشند، پدر در بیشتر ساعات روز و حتی شب از فرزندان خود دور است. اگر زمان را مد نظر قرار دهیم، انگار پدر تنها یک ساعت در روز در کنار فرزندان خود است. خوشبختانه کیفیت با هم بودن، مهم تر از کمیت آن است. پدر و فرزند می توانند به کمک روش های زیر بیشتر در کنار هم باشند:

▪ تلویزیون، کامپیوتر و بازی های ویدئویی را خاموش کنید زیرا مانع برقراری ارتباط بین شما می شوند.

▪ از تفریحاتی که نیازمند سکوت است – مانند سینما، دوری کنید.

▪ خودتان را با فعالیت های فیزیکی و بازی های چند نفره مانند فوتبال سرگرم کنید.

▪ وسایل مورد نیاز کودک، مانند کفش، را بخرید.

▪ از طریق بازی های فکری با کودک ارتباط برقرار کنید.

▪ از گردش های روزانه مانند سر زدن به باغ وحش لذت ببرید.

▪ آداب و رسومی برای خود مشخص کنید، مثلا روزهای جمعه صبحانه را با هم بخورید.

● برقراری ارتباط مؤثر
زمانی که پدر و فرزند در کنار هم هستند باید برای برقراری ارتباط مؤثر تلاش کنند مخصوصا اگر زمان آن ها محدود است. مخصوصا پدر باید به خاطر داشته باشد که او یکی از نخستین معلم های فرزند خود است و با رفتار و گفتار خود می تواند درباره جهان پیرامون به او آموزش بدهد. برای برقراری ارتباط باید از یک لحن مناسب برای صحبت کردن استفاده کنید و هرگز داد و بیداد نکنید. همیشه در کنار گفتار، متوجه زبان بدن خود نیز باشید. از کلماتی استفاده کنید که همه آن را بفهمند و هرگز از کلمات نامناسب استفاده نکنید و ناسزا نگویید. صریح صحبت کنید و بگویید: «من احساس می کنم»...، «من فکر می کنم»... به جای این که به مفاهیم تخیلی تکیه کنید. در آن واحد فقط درباره یک موضوع یا رویداد صحبت و علاوه بر اشاره به ابعاد منفی یک مسئله، رویداد یا تجربه، بر نقاط مثبت آن نیز تاکید کنید.


● ارتباط پدر و فرزند از راه دور
حتی اگر پدر در کنار فرزند خود زندگی نمی کند، شیوه های فراوانی برای تقویت رابطه بین آن ها وجود دارد و پدر می تواند:
▪ کودک را به محل زندگی خود دعوت کند و اسباب راحتی او را فراهم کند.

▪ اتاق یا اسباب بازی های خاصی در اختیار کودک قرار دهد تا او آنجا را خانه دوم خود بداند.

▪ هر روز به کودک خود تلفن بزند.

▪ از کودک درباره فعالیت های روزانه و اتفاقات مهمی که در پیش دارد سؤال کند.

▪ زندگی روزمره خود و اتفاقاتی را که در راه هستند برای کودک تعریف کند.

▪ قول و قرارهای کوچکی برای زمانی که کنار هم هستند بگذارد؛ مثلا با هم غذا بخورند یا کار خاصی انجام دهند.

▪ به مناسبت روز تولد یا موفقیت های کودک جشن بگیرد.

▪ از طریق حفظ رابطه با عمه، عمو، پدربزرگ و مادربزرگ، کاری کند که کودک بداند عضوی از یک خانواده بزرگ است.

▪ برای کودک ای میل یا کارت تبریک بفرستد فقط برای این که کودک بداند پدر به فکر اوست.

▪ رابطه پدر و فرزند می تواند تاثیر دائمی بر سلامت و رشد کودک داشته باشد. ساخت و حفظ یک رابطه مستحکم بین پدر و فرزند تاثیر مثبتی بر هر دو طرف خواهد گذاشت.



donya elahi 12-12-2011 09:01 PM

پنــج راه برای اینکه بخندید وقتی دنیا میخواد که گریه کنید‍
 

پنــج راه برای اینکه بخندید وقتی دنیا میخواد که گریه کنید‍

http://www.niksalehi.com/goonagoon/k...6585458525.jpg

در حقیقت زندگی همه‌ی اینهاست. متاسفانه واقعیتی که هست، زندگی می‌تواند لحظه به لحظه خرد کننده‌تر از آنی باشد که در موردش می‌گویند. اغلب اوقات این روزها خیلی عادی است اگه بخواهی گریه کنی!
غوطه ور شدن در یک دوره‌ی کوتاه خود‌خوری ایرادی ندارد. نکته اینجاست که این دوره باید کوتاه باشد. خودخوری بیش از اندازه، هیچ نتیجه‌ای ندارد.
وقتی برای تغییر وضعیت آماده هستید ۵ راه هست جلوی پای شما. ۵ راه برای اینکه بخندید وقتی دنیا میخواد که گریه کنید‍!
نکته : من در مورد تراژدی واقعی، مثل وقتی که عزیزی از دست رفت، صحبت نمی‌کنم. من در مورد مواقعی حرف می‌زنم که یک مهمانی خودخوری برای خودمان راه می‌اندازیم چون دلتنگ شدیم یا تنها موندیم یا یک ترفیع را از دست دادیم یا …
یک / یه نگاه به اطراف بندازین
حدس بزن چی شده است؟ زندگیت آنقدرها هم بد نیست. اگر الان داری این را می‌خوانی، پس حتما به کامپیوتر و اینترنت دسترسی داری. خودت می‌دانی برای میلیونها نفر در جهان، چیزهای خیلی بدتری ممکنه وجود باشد که….
چند وقت قبل، زمانی که وسط یک خودخوری کوچک بودم، آخرین نظریاتRandy Pausch را خواندم.

حکایت یک مرد ۴۶ ساله بود، با همسر و سه فرزندش، که برایشان تشخیص بیماری لاعلاج سرطان داده شده بود. این داستان درسهای زندگی فوق‌العاده‌ای دارد، اما یکی از بزرگترین درسهایی که گرفتم، آنی نبود که رندی به طور واضح در سخنرانیش گفته بود.
من پیش خودم فکر کردم: “wooow. زندگیم خیلی بد به نظر می‌رسه .خیلی بده. اما دست‌کم سرطان ندارم”. ممکن است یک خورده بی‌رحمانه باشد اما من احساسی را داشتم که رندی میخواست آن را تقویت کند.
تراژدی‌های واقعی وجود دارد که می‌تواند به شما وارد شود. البته بیشتر اوقات مردم وقتشان را برای غصه خوردن روی چیزهایی تلف میکنند که تراژدی واقعی نیست. در مورد چیزهایی است که نهایتا هیچ اهمیتی ندارند.
از عجایب روزگار این است که بیشتر مردمی که می‌شناسم، آنهایی که با تراژدی‌های واقعی روبرو شدند، با غرور با مشکل برخورد کردند و بهترین نتیجه را هم گرفتند. اینجاست که زندگی عجیب می‌شود…
دفعه‌ی بعد که در مورد چیزهای کم‌اهمیت غمگین بودید، یک نگاه به اطراف بی‌اندازید. آدمهای زیادی وجود دارند که وضعیتی خیلی بدتر از آن چیزی که شما احساس می‌کنید، داشتند و به بهترین نحو از پسش بر‌آمدند. از این نمونه‌ها پیروی کنید و با چیزهایی که دارید خوش باشید.
دو / سفر زمان به “یه روزی”

ببینید، شما این حقیقت رو می‌دانید که در چند ماه آینده، دقیقا برمی‌گردید به همین الان و به خودتان می‌خندید که چقدر احمقانه عکس‌العمل نشان دادید. این یه حقیقت است. احتمالا قبل از این به خودتان گفتید: “یک روزی برمی‌گردیم و به این موضوع میخندیم”. همین‌طور می‌دانید که در آینده چقدر خانواده و نزدیکان‌تان با آن شما را سوژه می‌کنند :)
ازمرحله‌ی غم و غصه عبور کنید و همین الان به آن بخندید :) فقط تصور کنید که الان همان “یه روزی” است و فکر کنید که شمای آینده، درباره آن به شمای الان چه خواهد گفت. من بعید می‌دانم شمای آینده کلمات آرامش‌بخشی مثل “به آینده نگاه کن. همه چی عالی میشه” را بگوید.
نه! شمای آینده خواهد گفت “هی ، آه و ناله رو تمومش کن. زندگی خیلی کوتاهه و هیچکس یا هیچ چی ارزش اونو نداره که براش گریه کنی”.
تصور کنید آرنولد با تیپ و قیافه «ترمیناتور» بیاد و به عنوان «آینده شما» این‌ها را با آن لهجه اتریشی بامزه و تیپ و قیافه‌اش بگوید :)
نیازی نیست این تصویر بامزه را به همه نشان بدهید. فقط یک لبخند کوچولو هم می‌تواند شما رو بخنداند و دورنمایی که لازم است رو بهتان بدهد.
سه / قهقهه بزنید، حتی بی‌دلیل!

این یکی‌ را خواهشا توی خلوت انجام بدهید اما حتما امتحانش کنید. همین الان یک امتحانی کنید. فقط بلند بخندید. نه! نه! خنده ریز نه!! یک قهقهه‌ی طولانی از ته دل. اگر کسی آمد توی اتاق می‌توانید بگویید یک مطلب خیلی بامزه خواندم.
از شوخی گذشته میدانم ممکن است سر سوزن احمقانه به نظر بیاد، اما من قول میدهم که الان یک خورده بهتر شدید. درست است؟ دقیقا دلایل فیزیولوژیکی و عصبیش را نمی‌دانم، اما می‌دانم که خندیدن، حال شما را بهبود می‌بخشد.
نسخه ی آبرومندانه و با تخفیفش یه لبخند ساده است، به جای خندیدن. همان اثر را دارد، و برای انجام دادن در جای عمومی یک کمی آسانتر است.
چهار / از گالاگر الگو بگیرید

گالاگر کمدینی بود که جک‌های خیلی بدی می‌گفت، اما برای برخی دلایل ناشناخته، کاملا در کارش موفق بود. او کارهای زیادی برای انجام دادن در برنامه‌اش داشت ولی بزرگترین قسمت از کارش خرد کردن میوه با یه پتک بسیار بزرگ بود.
من پیشنهاد نمی‌کنم هندوانه خرد کنید اما توصیه می‌کنم که سعی کنید خوشمزگی مخصوص به خودتان را داشته باشید، حتی وقت‌هایی که آن احساس را ندارید.
یک حقیقتی وجود دارد: برای ساختن جک، مجبور هستید به دنبال چیزهای بامزه باشید. وقتی دنبالش هستید، پیدایش میکنید و هر وقت پیدایش کردید، اولین قدم به سوی «خندیدن به جای زار زدن» را برداشتید.
وقتی ناراحت هستید، قول بدید دنبال شوخی بگردید. یه راه ساده برای انجام دادن این کار این است که عادت کنید از خودتان بپرسید “چه چیز خنده داری در این مورد وجود داره؟” ممکن است همیشه به جواب نرسید، اما سعی کردید که مغزتان دنبال یک چیز بامزه بگردد :)
عین گالاگر، حتما نیاز ندارید که هر حرفی می‌زنید خیلی هم بامزه باشد. شما جک‌تان را بسازید. خنده خودش می‌آید :)
پنج / بپرید وسط یه خروار هرهر، کرکر

عجیب است اما انسان‌هایی که غمگین هستند دوست دارند یک سری کارهایی را انجام بدهند که توی غم و غصه بمانند!!
آنها فیلم‌های اشک‌انگیز نگاه میکنند، به عکس‌های غمناک زل می‌زنند و موسیقی‌های غم‌انگیز گوش می‌کنند که آدم سالم را هم غمگین می‌کند.
وقتی شما وسط این پروسه هستید و دارید این کارها را انجام می‌دهید به نظرتان می‌رسد که دارید یک کار درست انجام می‌دهید اما هر ناظر بیرونی به راحتی می‌تواند به شما بگوید که توی یک وضعیت تاسف برانگیز گیر افتادید.
با قفل کردن روی چیزهای شاد و خنده‌دار از این وضعیت خلاص شوید. فیلم و شوهای تلویزیونی خنده‌دار ببینید. با افراد شوخ معاشرت کنید. کمدی‌های حمید ماهی صفت را برای همین وقت‌ها می‌سازند دیگر :) این باعث یک تغییر دورنمای زیبا میشود که حتی انتظارش رو هم نداشتید.

اگر موارد بالا موثر نبود چه؟
در این صورت دیگر تمرین کردن را متوقف کنید. باز بروید و به یک موجود بدعنق تبدیل بشوید. یک موجود ترحم‌ برانگیز. چندین سال بعد هم به خاطر روزهایی که می‌توانست معرکه باشد و از دستش دادید خودتان را سرزنش کنید. چند سال هم بعد به فرزندان‌تان بگویید ما نسل سوخته بودیم و غم و غصه یقه‌مان را گرفته بود و از این حرف‌ها :)
ولی اگر فکر می‌کنید کاری هست که حال‌تان را بهتر می‌کند از خودتان دریغ نکنید. مثلا داد و هوار بکشید البته نه سر کسی. بروید تو بیابان ۶ ساعت جیغ بکشید تا خالی بشوید. یک نامه پر از عصبانیت بنویسید ولی هیچ وقت به فکر ارسال کردنش نباشید. بروید به یک کیسه شنی مشت بزنید. ورزش هم هست و برای سلامتی خوب است :)
توجه داشته باشید که بدخلقی فیزیکی و لفظی روی موضوع عصبانیت‌تان وارد نکنید. شما کار خودتان را انجام بدهید. بدخلقی و ناراحتی خودش از وجودتان می‌رود بیرون!
سالها پیش یک ماهی بود که خودم را اذیت می‌کردم. یک جایی تصمیم گرفتم دیگر وقتش است که از این حالت خارج بشوم، پریدم روی تردمیل. موضوع اینه که من از دویدن متنفرم و اصلا دست به دویدنم خوب نیست. اگر بتوانم برای ۲۰ دقیقه با تمرکز بدوم می‌تواند موثر باشد.
این روزها تردمیل را روشن میکنم و شروع می‌کنم به دویدن و تمام احساسم و فکرم را روی دویدن متمرکز می‌کنم. بعد از ۴۵ دقیقه، خسته که شدم، احساس میکنم بهتر از همه‌ی وقت‌های هفته‌های اخیر هستم.
:)
دقت کنید که کارهای احمقانه‌ای نکنید و به خودتان آسیب نرسانید، اما امتحانش کنید. وقتی انجامش دادید، دوش بگیرید و یه فیلم خنده‌دار نگاه کنید…
دفعه‌ی بعد که گرفتار ناراحتی‌های الکی شدید، یکی یا چند تا از این تکنیک‌ها را امتحان کنید.
در هر لحظه از روز، شما فقط یک انتخاب دارید. بخندید یا گریه کنید. زندگی خیلی کوتاه‌تر از این حرف‌هاست که بخواهید با گریه به پایان برسانیدش. حیفی به خدا

FereShteH 01-21-2012 09:22 AM

کودکان وکنجکاویهای جنسی
 
اگر بعد ازچنین اتفاقاتی ( بازیهای جنسی بین کودکان ) کودک شما نخواهد به حرف شما گوش دهد و یا نسبت به حرف زدن با شما بی میل باشد چه باید کرد ؟ ممکن است روحیه فرزند شما بسیار حساس بوده ونخواهد درباره چنین حوادثی با شما صحبت کند. این مساله کاملا طبیعی است که کودکان زمانی که می خواهند درمورد موضوعات با محتوای جنسی صحبت کنند خجالت بکشند. بویژه اگر احساس کنند که کار اشتباهی انجام داده اند. دربرخی موارد کودک ممکن است بلد نباشد چگونه سردرگمی خود ناشی ازچنین موضوعاتی را از طریق کلامی بازگو کند.
به احساسات شکننده فرزند خود احترام بگذارید و این را بدانید که چه به شم اتوجه نشان دهد چه نشان ندهد نقش شما این است که حتما اطلاعات مربوط را در اختیار او قرار بدهید. اگر از گوش دادن به شما امتناع میکند یا از پیش شما می رود به او بگویید برایش کتابی می گذارید که اگر خواست می تواند به ان نگاهی بیاندازد. کودکان بزرگتر بیشتر این روش را می ﭙسندند مخصوصا وقتی میخواهید درباره جنس مخالف به انها اموزش دهید. به فرزندتان فرصت دهید و فضای خصوصی لازم را در اختیار او قرار دهید تا بتواند این اطلاعات را هضم کند. بعد از چند روزبا لحنی جدی ببرسید که ایا به کتاب و اطلاعاتی که در اختیارش قرارداده اید نگاه کرده و ایا سوالی دارد ؟
نکته مهم دیگری که باید در خاتمه این بحث به ان ﭘرداخت انست که کودکان همانند بالغین موجودات جنسی اند ولی هنوز مانند انها ظرفیت درک ﭙیچیدگی مسایل جنسی و بیان احساسات شدید جنسی را ندارند و ممکن است از دیدن بدن برهنه افراد بالغ چه همجنس و چه جنس مخالف به هیجان بیایند یا سردرگم شوند . لذا توجه به این نکته ضروریست که اگر با کودک جنس مخالف خودتان حمام می کنید و او انقدر به بدن برهنه شما خیره شده که احساس ناراحتی میکنید وقت ان رسیده که هردو حدود خود راحفظ کنید و شایسته است که بدن خود را بپوشانید.
ما با اینکار به فرزاندانمان می اموزیم که چگونه رفتار کنند و حد و مرز خود را به انها نشان می دهیم. ﭙوشاندن بدن نشانه احترامی است که برای بدن خود قائل هستیم. همانطور که کودکان از والدین خود می اموزند والدین نیز باید به نشانه های فرزندان خود توجه کنند و در مقابل نیاز انها برای داشتن فضای خصوصی ﭙاسخ مناسبی از خود نشان دهند.

fatemiii 07-01-2012 01:57 PM

(نتونستم جاي مناسبي واسه مطلب پيدا كنم اگه كسي تونست ممنونم )بچه غربي بچه شرقي
یکی از مواردی که توجه من را خیلی جلب می‌کند تفاوت روشهای تربیتی والدین غربی و شرقی است. نتیجه مشاهداتم هم در یک جمله خلاصه می‌شود. "والدین شرقی خود نیاز به یک تربیت اساسی دارند." پ
1- بعنوان مثال بچه غربی سرفه می‌کند. مادر یک دستمال درمی‌آورد و به بچه می‌دهد
بچه شرقی شدید سرفه می‌کند. مادر به او می‌گوید "نکن". بعد هم بچه را دعوا می‌کند. بچه حالا علاوه بر سرفه، زِر هم می‌زند..

2- بچه غربی غر می‌زند و نمی‌خواهد از مغازه بیرون برود. پدر به او می‌گوید که راه خروج را بلد نیست و از بچه می‌خواهد خروجی را نشانش بدهد. بچه یورتمه کنان بطرف در می‌رود و خوشحال است. احساس می‌کند کار مهمی انجام می‌دهد.
بچه شرقی غر می‌زند و نمی‌خواهد از مغازه بیرون برود. او را بزور و کشان کشان بیرون می‌برند. بچه زِر می‌زند.بچه شرقی غر می‌زند و نمی‌خواهد از مغازه بیرون برود. قربان صدقه‌اش می‌روند و وعده شکلات و بستنی می‌دهند. بچه رشوه را قبول می‌کند. همچنان غر می‌زند و از مغازه خارج می‌شود. مشغول چانه‌زدن بر سر تعداد بستنی است.

3- بچه غربی در مدرسه دعوا کرده‌است. داستان را برای مادر تعریف می‌کند. مادر گوش می‌دهد، اما عکس‌العملی نشان نمی‌دهد.
بچه شرقی در مدرسه دعوا کرده‌است. داستان را برای مادر تعریف می‌کند. مادر درحالیکه سعی دارد باقیمانده غذا را از لای دندانش بیرون بکشد، گوش می‌دهد. به بچه می‌گوید: "اون فقیره. واسه همین بی‌تربیته. تو باهاش بازی نکن!" ( من غرق در منطق و فراست این جورمادرها شده‌ام!!)

..... 4- بچه غربی بستنی می‌خورد. مادر به او دستمال می‌دهد تا دهانش را پاک کند.
بچه شرقی بستنی می‌خورد. مادر دور دهانش را پاک می‌کندپ

.... 5- بچه شرقی زر می‌زند. مادر دعوایش می‌کند. پدر به مادر می‌توپد که بچه را دعوا نکن. بچه لگدی حواله پدر می‌کند. مادر می‌خندد. پدر بچه را دعوا می‌کند . بچه شرقی زر می‌زند. باز هم به او وعده و رشوه می‌دهند(بچه غربی کلاً زیاد زر نمی‌زند)

6- بچه غربی زمین خورده‌است. بلند می‌شود و به بازی ادامه می‌دهد.
بچه شرقی زمین خورده‌است. مادر توی سرش می‌زند و "یا امام رضا" می‌گوید. بچه را بلند می‌کند و مثل کیسه سیب‌زمینی می‌تکاند. بچه می‌ترسد و جیغ می‌کشد. مادر گونه می‌خراشد. هر دو مفصل هوار می‌کشند. بعد بچه می‌رود بازی کند. مادر آینه در‌می‌آورد تا آرایشش را کنترل کند.

7- در مطب دکتر حوصله بچه غربی سر رفته‌است. مادر از کیفش کاغذ و مداد‌رنگی بیرون می‌آورد. بچه مشغول می‌شود.
در مطب دکتر حوصله بچه شرقی سر رفته‌ است.. مادر کاغذ و مداد رنگی ندارد. یک صورتحساب از کیفش درمی‌آورد. یک خودکار ته کیفش پیدا می‌کند. اول کلی "ها" می‌کند و نوک زبانش می‌زند تا بنویسد. بچه دو خط می‌کشد. رنگ ندارد و جذبش نمی‌کند. از جایش بکند می‌شود تا دور اتاق چرخی بزند. مادر مثل گرامافونی که سوزنش گیر کرده‌باشد لاینقطع می‌گوید "نرو، نکن، نگو، دست نزن، بیا، حرف نزن، آروم باش، ول کن، به پدرت میگم ...". اعصاب همه خرد شده‌است. دلت می‌خواهد بلند شوی و دودستی بکوبی توی سر مادر شرقی !!!
و این ماجرا ها تمام نشدنی استوووشاید بهتر باشه بازهم بگیم : والدین شرقی خود نیاز به یک تربیت اساسی دارند

ali1333 06-03-2013 03:43 PM

شاد بودن معجزه نمی‌خواهد
 
شاد بودن معجزه نمی‌خواهد
در دنیایی زندگی می‌کنیم که مملو از نامرادی‌ها، فقر، خشونت، استرس، رقابت و انواع گوناگونی از غصه و ناراحتی است. این مسائل نگران کننده محیط اطراف ما را در برگرفته‏اند. پس بدیهی است که بخشی از تفکر روزمره ما به این مسائل و مشکلات معطوف شود. اما عقیده منطقی بر این است که رهایی از این شرایط تنها در دست خود انسان‌هاست. در حقیقت این خود انسان‌ها هستند که می‌توانند خود را درگیر مشکلات غمبار زندگی کرده و در عین حال محیط شاد و با طراوتی برای خود ایجاد کنند.

تغییر نگرش:
این نخستین گام و در عین حال مهمترین بخش از فرآیند شاد کردن محیط زندگی است. بر اساس این استراتژی فرد باید به این نتیجه برسد که از لحاظ روحی و روانی نیز باید خود را آماده پذیرفتن شرایط محیطی جدیدی کند. زمانی که شخص درگیر مسائل مختلف زندگی است و دوست دارد که پذیرای شادی و نشاط باشد، به نوعی درگیر "تغییر" خواهد شد پس آمادگی برای این تغییر شرایط بسیار مهم است. بنابراین پیش از به خواب رفتن، ذهن خود را برای فردایی تازه و گام برداشتن به سوی از بین بردن تک‏ تک موانع در این فرآیند آماده کنید. در این صورت فردا که از خواب بر می‌خیزید بسیار سبک‏تر و با روحیه‏‌تر خواهید بود.

یک لبخند بزرگ به زندگی:
یک لبخند بزرگ می‌تواند بهترین نشانه برای یک تفکر و روحیه شاد باشد. این کار نه تنها موجب می‌شود که احساس بهتری داشته باشید، بلکه آهنگ بهتر و شاد‏تری برای ادامه روز و انجام سایر فعالیت‌های روزمره ایجاد می‌کنید. در حقیقت با همین تک لبخند بزرگ می‌توانید به زندگی خود آهنگ دلنشینی ببخشید. از آن گذشته با این کار توجه و علاقه شمار بیشتری از مردم را به سوی خود جلب می‌کنید، افرادی که خود عمدتاً درگیر مسائل زندگی هستند و به دنبال فرار از این شرایط سراغ افرادی نظیر شما را می‌گیرند.

مراقب تنبلی فکرتان باشید:
این یک خواسته طبیعی برای هر انسانی است که می‌خواهد شادی را در زندگی تجربه کند. سعی کنید همیشه خود را در تیررس دیدگان افراد زیادی ترسیم کنید که حالات و رفتار شما را به صورت لحظه به لحظه دنبال می‌کنند. همیشه از ذهنتان کار بکشید. حتی اگر فرد پیر و بازنشسته‌ای شده‌اید، خود را سرگرم کنید تا همواره بر شمار سلول‌های مغزی‏تان افزوده شود. شطرنج بازی کنید. از انجام بازی‌های ویدئویی لذت ببرید، جدول حل کنید و با فکر کردن و پیدا کردن پاسخی مناسب برای معماهای مختلف، شرایط را برای شاد شدن یا حفظ شادی در زندگی مهیا کنید.

نسبت به آنچه دارید شکر گزار باشید:
همیشه به آینده و دستیابی به موقعیت‌های برتر در زندگی فکر کنید اما در عین حال از زمان حال و شرایط فعلی خود غافل نشوید. این گونه با خود فکر کنید که در گذشته به داشتن شرایط فعلی خود غبطه می‌خورید و روزی دوست داشتید که به اینجا برسید. پس اکنون که این شرایط را به دست آورده‌اید، به نوعی در زندگی خود شاد هستید. پس نباید شکرگزاری را فراموش کنید. در این صورت است که از هم اکنون می‌توانید به فردایی بهتر و دستیابی به موقعیت‌های کاری و درآمدزایی مناسب‏تر فکر کنید.

امید به خوش شانس بودن را فراموش نکنید:
حتی اگر در بدترین مخمصه‌ها نیز گیر کرده‌اید، اگر فردا باید بدهی سنگینی را پرداخت کنید اما پول کافی ندارید و اگر رویای بزرگی در ذهن دارید اما توانایی دستیابی به آن را ندارید، امیدتان را از دست ندهید. شانس برای آن دسته از افرادی بیشتر پیش می‌آید که امید خود را همواره حفظ می‌کنند.


اکنون ساعت 05:53 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)