پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   پارسی بگوییم (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=63)
-   -   وام‌واژه‌ها یا واژه‌های عاریتی در فارسی (http://p30city.net/showthread.php?t=22080)

ساقي 02-15-2010 04:26 PM

وام‌واژه‌ها یا واژه‌های عاریتی در فارسی
 
وام‌واژه






وام‌واژه یا واژه عاریتی واژه‌هایی هستند که از زبانی به زبان دیگر وارد می‌شوند. برای نمونه واژه‌های ترومپت، تلفن و اتومبیل از زبان فرانسه به فارسی راه یافته‌اند و به همان شکل متداول گشته‌اند. اتاق از ترکی و چمدان و ترمز از روسی به زبان فارسی راه یافته‌اند.


در برخی موارد وام‌واژه‌ها


یی به شکل گسترده استفاده می‌شوند، با کلمات معادل‌
سازی شدهٔ فارسی قابل جایگزینی هستند (مانند دورنگار به جای فاکس) و در برخی موارد، به شکل ترجمه نشده باقی می‌مانند (مانندتلفن).


یکی از راههای تشخیص وام‌واژه‌ها در فارسی، وجود حروف ث، ح، ص، ض، ط، ظ، ع و ق است که در واژه‌های فارسی بکار نمی‌رود؛ برای نمونه، کلمات صابون، اقیانوس، ثواب، ضابط، مظهر و معبد غیر فارسی است.







...




ساقي 02-15-2010 04:34 PM

فهرستی از واژه‌های عاریتی
 
فهرستی از واژه‌های عاریتی از زبان‌های خارجی که در درازای تاریخ زبان فارسی در متون فارسی اعم از فارسی کلاسیک کهن و فارسی نو بکار رفته‌اند:



  • ۱ ارمنی
  • ۲ فرانسوی
  • ۳ یونانی
  • ۴ عربی
  • ۵ ترکی
  • ۶ لاتین
  • ۷ سانسکریت
  • ۸ هندی
  • ۹ روسی
  • ۱۰ انگلیسی
  • ۱۱ سریانی
  • ۱۲ آرامی
  • ۱۳ مغولی
  • ۱۴ مجاری
  • ۱۵ اسپانیایی
  • ۱۶ عبری
  • ۱۷ اکدی
  • ۱۸ آلمانی
  • ۱۹ بابلی
  • ۲۰ ایتالیایی
  • ۲۱ آشوری
  • ۲۲ بربری
  • ۲۳ فینیقیایی
  • ۲۴ تونگایی
  • ۲۵ ابوریجینی
  • ۲۶ تامیلی
  • ۲۷ تاگالوگ
  • ۲۸ چینی
  • ۲۹ ژاپنی
  • ۳۰ کره‌ای
  • ۳۱ فنلاندی
  • ۳۲ سلتی
  • ۳۳ ایلامی
  • ۳۴ سومری
  • ۳۵ حبشی
  • ۳۶ قبطی
  • ۳۷ نبطی
  • ۳۸ نروژی
  • ۳۹ چکی
  • ۴۰ تاپوری
  • ۴۱ لولوبیایی
  • ۴۲ اورارتویی
  • ۴۳ هوریانی
  • ۴۴ اماردی
  • ۴۵ مائوری
  • ۴۶ گرجی
  • ۴۷ زبان بومی آمریکا
  • ۴۸ تُخاری


....

ساقي 02-15-2010 04:38 PM

فهرست وام‌واژه‌های فرانسوی در فارسی
 
ارمنی

پوک-خاج-درزیDerjak-زاق، زاگZāgh-Jag(بچه)-شامورتی(پدرسگ)-همشیره-




.....

فهرست وام‌واژه‌های فرانسوی در فارسی



واژه‌های دارای ریشه فرانسوی که در زبان فارسی معمول شده‌اند و بصورت وام واژه هایی درآمده‌اند، به فراوان یافت می‌شوند.
دلیل آن شاید به دوران قاجار برگردد
که عمدهٔ روابط ایران و غرب، با فرانسویان بوده‌است.
این کلمات و معادل فرانسوی آن از ویکی‌پدیای فرانسوی در زیر فهرست شده‌اند:




الف





  • ادکلن (eau de cologne)
  • اپل (épaule) به معنی شانه
  • اپیدمی (épidémie) معادل فارسی «همه گیر»
  • اتیکت (étiquette) معادل فارسی «بر چسب قیمت»
  • اشانتیون (échantillon) به معنی نمونه
  • اشل (échelle) به معنی نردبان؛ به معنی مقیاس
  • اکران (écran) به معنی صفحه تلویزیون، رایانه و یا پرده سینماست.
  • اکیپ (équipe) به معنی گروه، دسته.
  • املت (omelette) به معنی نیمرو.
  • اُوٍرت (ouvert) به معنی باز (open). به معنی باز، گشوده (در، پنجره، کتاب، و غیره)
  • اورژانس (urgence) به معنی فوری، اضطراری (فوریت های پزشکی).
  • اوریون (oreillons) بیماری اوریون یا گوشک که از oreille که به معنی گوش است آمده است.
  • ایده (idée) به معنی نظر، عقیده. مثلاً mon idée نظر من.
  • آباژور (abat-jour)
  • آبسه (abcès) به معنی چرک و ورم چرکی. به معنی آماس، ورم و التهاب چرکین.
  • آژان (agent)
  • آژانس (agence)
  • آسانسور (ascenseur)
  • آلرژی (allergie) به معنی حساسیت
  • آمپول (ampoule) به معنی سوزن (سوزن در بسیاری از روستاهای ایران هنوز متداول است که معادل خوبی برای آمپول است. مثلاً می‌گویند دکتر به من سوزن زد.
  • آناناس (ananas)
  • آنکادر کردن (encadrer)
  • آوانتاژ (avantage) به معنی فایده و منفعت است. به معنی امتیاز نیز هست.
  • آوانس (avance)






...

ساقي 02-15-2010 04:42 PM

فهرست وام‌واژه‌های فرانسوی در فارسی
 
ب
  • باسن (bassin)
  • باکتری (bactérie)
  • بالکن (balcon)
  • بانداژ (bandage)
  • بلیت (billet) که در زبان فرانسه "بیه" تلفظ می‌شود
  • برس (brosse)
  • بروشور (brochure)
  • بلوز (blouse)
  • بن ساله (bon salé) به معنی خوش نمک
  • بوروکراسی (bureaucratie) که از ریشه bureau به معنی میز و دفتر کار ایجاد شده است.
  • بوفه (buffet)
  • بولتن (bulletin)
  • بیسکویت (biscuit) به معنی دوبار پخته شده bis به معنی دوباره و cuit به معنی پخته شده است!
  • بیگودی (bigoudis)


پ

  • پاپیون (papillon) به معنی پروانه
  • پاتیناژ (patinage)
  • پاساژ (passage)
  • پاندول (pendule)
  • پانسمان (pansement)
  • پاویون (pavillon)
  • پروژه (projet)
  • پروسه (processus)
  • پلاک (plaque)
  • پلاکارد (placard) به معنی پوستر و نیز به معنی کابینت است plat به معنی بشقاب یا ظرف مسطح است.
  • پماد (pommade)
  • پنس (pinces)
  • پورتفوی (portefeuille) به معنی کیف اسناد وکیف پول است.
  • پونز (punaise)
  • پوئن (point) به معنای امتیاز
  • پیژامه (pyjama) خود در اصل از فارسي پاي جامه
  • پیست (piste)


ت

  • تابلو (tableau)
  • تن (ماهی) ((thon)
  • توالت (toilette)
  • تومور (tumeur)
  • تیره یا خط تیره (tiret)
  • تیراژ (tirage)





...

ساقي 02-15-2010 04:46 PM

فهرست وام‌واژه‌های فرانسوی در فارسی
 
د
  • دز (dose)
  • دوش (douche) فعل se doucher به معنای دوش گرفتن است
  • دیپلم (diplome)
  • دیسک (disque)
  • دیسکت (disquette)



ر
  • رادیاتور (radiateur)
  • راندو
  • رژیم (régime)
  • رستوران
  • رفراندوم (référendum)
  • رفوزه (refusé)
  • روبان (ruban)
  • روب‌دشامبر (robe de chambre) به معنی لباس خانه.


ژ
  • ژامبون (jambon) از واژه jambe به معنی ساق پا گرفته شده است.
  • ژانر (genre)
  • ژست (geste)
  • ژله (gelée)
  • ژوپ (jupe) به معنی دامن و minijupe به معنی دامن کوتاه است.
  • ژورنال (journal) به معنی روزنامه. jour به معنی روز است.
  • ژیله (gilet)

س

  • ساتن (satin)
  • سالن (salon)
  • سس (sauce)
  • سنکوپ (Syncope)
  • سوتین (soutien gorge)
  • سوژه (sujet)


ش

  • شاپو (chapeau)
  • شارلاتان (charlatan)
  • شاسی (châssis)
  • شانس (chance)
  • شانتاژ (chantage) ریشه آن فعل chanter به معنی آواز خواندن است
  • شوالیه (chevalier) به معنی اسب سوار و Cheval به معنی اسب است
  • شوسه (chaussée) به معنی جاده و سواره رو است و chaussure به معنی کفش است.
  • شوفاژ (chauffage)
  • شوفر (Chauffeur)
  • شومینه (cheminée)


ص

  • صابون (savon)
  • صندل (sandale)





..

ساقي 02-15-2010 05:01 PM

فهرست وام‌واژه‌های فرانسوی در فارسی
 
ط
  • طلق (talc)واژهٔ فارسی است



ف
  • فابریک (fabrique) به معنی کارخانه
  • فلش (flèche)
  • فویل (feuille) به معنی ورقه یا برگه.




ک
  • کاپوت (capot)
  • کارتابل (cartable) به معنی کیف مدرسه
  • کاسکت (Casquette)
  • کافه (café)
  • کافه گلاسه (café glacé)
  • کامیون (camion)
  • کامیونت (camionnette)
  • کاناپه (canapé)
  • کتلت (côtelette) از واژه côte به معنی دنده بوجود آمده است.
  • کراوات (cravate)
  • کرست (corset)
  • کریدور (corridor)
  • کلیه (Collier) به معنی گردن‌بند و cou به معنی گردن است.
  • کمدی (comédie)
  • کنسانتره (concentré)
  • کنسرو (conserve)
  • کنسرواتور (conservateur) به معنی نگهبان و محافظ است
  • کنکور (concours)
  • کودتا (Coup d'État)
  • کوران (courant) به معنی جریان بیشتر برای جریان هوا به کار می‌رود.
  • کورس (course)
  • کوسن (coussin) به معنی نازبالش


گ

  • گاراژ (garage) از فعل garer به معنی نگهداشتن یا پارک کردن گرفته شده است
  • گارسون (garçon)
  • گیشه (guichet)





..

ساقي 02-15-2010 05:07 PM

فهرست وام‌واژه‌های فرانسوی در فارسی
 
ل

  • لژ (loge)
  • لوستر (lustre)
  • لیسانس (licence)

م
  • مامان
  • مانتو (manteau)
  • مانکن (mannequin)
  • مایو (maillot)
  • مبل (meuble)
  • مرسی (merci)
  • مزون (maison) به معنی خانه است
  • مغازه (magasin) خود در اصل از عربی مخزن.
  • موزه (musée)
  • موکت (moquette)
  • میزانسن (mise en scene)
  • میلیارد (milliard)


ن


  • نایلون (nylon)

و


  • وانیل (vanille)
  • ویتامین (vitamine)
  • ویترین (vitrine)
  • ویراژ (virage)
  • ویروس (virus)
  • ویلا (villa)



ماه‌های میلادی



ماه‌های میلادی با تلفظ ‌های فرانسوی در زبان فارسی مصطلح هستند :
  • ژانویه (Janvier)
  • فوریه (Février)
  • مارس (Mars)
  • آوریل (Avril)
  • مه (Mai)
  • ژوئن (Juin)
  • ژوئیه (Juillet)
  • اوت (Août)
  • سپتامبر (Septembre)
  • اکتبر (Octobre)
  • نوامبر (Novembre)
  • دسامبر (Décembre)
  • دوجین (douzaine) به معنی دوازده تا و douze به معنی دوازده است.




...

ساقي 02-15-2010 05:20 PM

فهرست وام‌واژه‌های یونانی در فارسی
 
فهرست وام‌واژه‌های یونانی در فارسی





یونانی آدنیس(از فینیقیایی)-آراقیطون-آرسطولوخیا-آرن-آسطرنومیا-آغاریقون-آقطی-




آلوسن-آمولن-اِبریز-ابلیس Διαμπολος=Diabolos –ابودقطیقا-ابوطالون-ابوطیلون-ابیون-اثیر-اخرا-اخیون-ارابس-اراقو، اراقوا-ارثیماطیقی-اردب-ارسطولوخیا-ارطاماسیا،ارطمسیا-


ارغامن-ارغامونی-ارغانون،ارغنون-ارقان-اروسیمون،اروسم،اروسمن،اروسمین( و.لا)-ارونیا-اریسا،ایرسا-اریسارون-اریغارون(یو.فر)-اسباناخ-استادیون-استافیل-



استخودوس،استوقدوس-استرلاب-اسطقس-اسطوره(یو.لا)-اسطول-اسفراج(ریشه آنرا ایرانی دانند)-اسفناج-اسفنج(=فشرده)-اسقف-اشقردیون-اطریفل-اطلس-



اغلیفس-اقتیمون-افرسیموس-افسنتین-افیون-اقارون-اقاقیا(همچنین در فرانسه ای)(یو.لا.فر)-اقطیقوس-اقلید-اقلیم-اقلیمیا-اقورون-اقونیطون-اقیانوس-اکسیر-الاطینی-



الماس-امارنطون-اناطیطس-اناغالس،اناغلس-اناغورس-اناگیرا(یو.فر)-انالوطیقا-انامونی-انبیق-انجیل-اُنفاق-انیسون-اواقنثوس-اوروبنخی-اوسیرِس-اوفادیا-اوفاریقون-اوقیمون-



اومالی-ایذواسمن-ایرسون-ایزون-ایساغوجی(یو.فر)-ایلاوس-ایمارو-بابلُس-بابلون-بارسطاریون-باری ارمینیاس-باسلیق،باسیلیق-باسلیقون-باقلا(ابتا.یو)-ببلیون-برطرن-



برنتقه-بروانیا-برهلیا-بریزه-بریقلیمنون-بسباسا-بسلیقن-بسیل-بشناقه-بشوش-بطراخوس-بطراسالیون-بطرسالینون-بطریق-بطریرخ،بطریرک-بقنقومون-




بکسمات،بقسمات-بلاسیوس-بلبوس-بلسان-بلور-بلوسطیون-بلیله-بنطابَلون-بنطاسیا-بنطیقسطی-بنواله-بنیوله-بورطخیه-بوریطش-بوطیقا-بوقلمون-بیطار –


بیطس-پرگار-پسته-پول-پیاله-تارم،طارم-تافیسیا-تالان-ترخون-تریاق،تریاک-ثالسقیس-ثاولوجیا-جاثلیق-



جغرافی-حامااَقطی-حامالاون-حامامیلون-خالاون-خامااقطی-خامادریوس،کمادریوس-خامالان-خندروس-خندریلی-دارافزین،درابزین،درابزون،دربزی نTrapezion-درخمی-



دروبطارس-درقینون (یوDoryknionلاDorycnium)-درهم(تازی شدهdraxmE)-دفتر-دقطامانون-دلتا(فر.یو)-دوقوس-دیاقودا،دیاکودا-دیسانتری(یوDus-entera در فر




Dysenterie)-دیفروغس،دیبرجاس، دیفروجاس،دیفروجسDiphryges-دیفساقوس(یوDipsakosلاdIpsacus)-دیهیمdIadEma-ذاقنوبداسdaphNOEIdEs-ذاقنی،ذاقیdaphNE-ذوسنطاریاDusenteria-ذیابیطوس،ذیابیطس-









..

ساقي 02-15-2010 05:25 PM

فهرست وام‌واژه‌های یونانی در فارسی
 
راتیانج،راتینج،راتینا،راثیناrETI No-راطینا،راطینیراتیانجrhETINE-رفوRafideyo-رقاقسOrxis- ریطوریقا-زمردsOmaraghDOs-زُنار(یو نوینzoNarIیو باستانzoNarION)-ساردین


(فر.یو)-ساطوریون،ساطورین-سالامندرا(سمندر)-سالیقونSyrikon-سخینوس-سرخیوس(یو؟)-سَریس-سسالیوس-سَطراطیوطِس-سطرونیون-سُغبین-سِفارَج-سفسطه-


سقرینوس(تحریف شده سقرپیوس)-سقردیون-سقلینونSkolopendrion-سقمونیاskammoNIa-سقوردیون-سقیروس-سکبینهَ (یوSagapenonلاSagapenum)-سکوبا


(اسقفEpiscopos)-سَلیط-سلینون-سماریس-سمپوزیوم(یوSumposionانگ لاSymposium)-سمرنیونSymernium-سمندر (یو SalamandraلاSalamandra)-


سندروس-سندل،سندلک،سندله (یوSandaliaلا SandaliumانگSandal فرSandale)-سوسنبر(پهلویSisimbarیوSisumbrion)-سوفسطیقاSophitici Elenchi-سولوجسوس-


سیبیا-سیسالیوس،ساسالیوس-سیسباتحریف شده سیبیا-سیسنبر،سوسنبر-سیم(پهلویAsim یوAsema)-شریشSeris-شقاقلوس، سفاقلوس Sphakelos-شیقوموریSukomoros-صابونsapoN-طاوسTaos-طخشیقون-طراطاوس-طراغودیا(یو.لا)-



طرغلودیسTrOglOdyTEs-طریفلن،طریفله(یوTriphyllonلاTrifolium)-طریفولیون-طریقوقن،طروقوقون-طلسم-طوبیقا-طوفانTypho,-os-طومار- غاریقون،اغاریقن، اغاریقون،اغارقهAgarikon-غاطوسkETOs-غاغاطی،غاغاطیسGagates-


غالالوط،غالالوطا (آمیخته‌ای ازآرامی ویونانی)-غانغرایا،غانقرایا فساد،عفونتGaggraina-غلیخون،غلیخن-غُنقیلی qOqqulE-فارphârOs-فارالیون-فالرغوسp?larqOs-فانوس-فاواینا،فاوینا روی سریانی،تازی ازیوpaIONía یاpaIwNIa-فایتون-


فراسیون،فراشیون،فارسیونprásION-فرستاریون-فرعون تازی شده سر ازیوpharaoN-فرفورEuphorbiceنام پزشک پادشاه«جبه»Juba-فرفوس تحریف شده فرفوریوس-


فریسموس،فریسیموسPrīapismos-فسریقون-فسلیون-فطراسالیون-فلسفه-فلقمونیا-فلّوس-فَنتافلیون-فنجانPínax-فنطافلون،بنطابلون،پنطافلن-فو-فوریونPúrethron-فوقس(یوPhūkosلاFucus)-فولیون-فیقرا-فیلسوف-قابنوسKapinos-قاطاننقی Katanagche-


قاطوس،غاطوس،قطیسKêté-قاطیغوریا،قاطغوریاس-قاقالیس(یو؟)-قالب(تازی شده پارسیِ کالبد.یونانیِKalopóδion-قاماریون-قانتاریدس-قانقرایا (یو Gaggrainلا


Gangraena)-قانونKanón-قانونOrganon-قپان،کپان-قراسیا،قراصیا،قاراسیا-قراطارغوین-قرانیا-قرانیطس تصحیف شده فرانیطسPhrenitis-قربانیون تصحیف شده فراتنیون Parthenium –قردامن،قردامونKárδmon-قرقف(یو؟لا؟)-

قردمانا،قردمانی،قردمانی،قردمان ه،قرطمانا(تازی شده سریانی شده یوKardāmomon-قرلیونKorállion-قرنباXerambon-قَرَنفُل Karuóphulon-قرینطس تصحیف شده فرینطسPhren(هوش)-قُروال،قرول،قورالKorállion –





...

ساقي 02-15-2010 05:28 PM

فهرست وام‌واژه‌های یونانی در فارسی
 
قروالیونKorállion- قُسالاون تصحیف شده قسالاونPissélaion-قستوس،قسثوس Kisthós-قُسط(گیاه)Kóstos-قسط(عدل،داد)Setir,***tarios-قسطانیه-قُسطُس-قسطنه Kastania-قسطوریونKastórion-قسطیرKassiteros-قسوس-قسولیدوس



تصحیف شده فسولیسPhusalis-قطاسKètos-قفس،قفص(یوKapsaلاCapsa)-قفلوطKephalotós-ققنس،ققنوسKolokássion-قلقدیس تازی شده خلقیتسXalkitis-قلقطاریوXalkáneéیا Xalkokrātonía-قلم-قلومس تحریف شده تازی شده یوPhlómos-قِنّب



Káńnobis-قنبیط،قرنبیط(یوKrámbe?یو بیزانسیKonoourida)-قنبیل تازی شده هندیKampillaلا Kamala-قندیلKanδēla-قنطار-قُنطُسConto-قنطوریون،قنطاریون،قنطریون



Kentaūreion –قورسا،قورثا تحریف شده تازی شده یوMuron-to-قوریون تازی شده یوKorion-قوطولیودن kotuleδōn-قوفاKūphiاز ریشه مصری-قولنجKólonosازKōlon- قولونkōlon-قومارثونMáraθon-قوماروسKómaros-قوماورس تحریف شده



قوماروس،قوماریس-قومنی،قومینیKómē-قونیطن کوتاه شده اقونیطونAkóniton-قونیونkóneion-قیر،قارkērós –قیراطkerationفرانگCarat-قیرسKērōsموم شمع-



قیروطی-قیسوسKissós-قیشور Kíssés –قیطاقون تحریف شده قیامون Kumos-قیطس تحریف شده میطس،میرطسMurtos-قیفالKéphalé-کاپا-کالبد(=کالب پهلویKālpaδ پازند(؟)KālbūδیونانیKalopóδion)-کامادریوس



Kamaidhrus,Xaμaiδpus-کانون(یوKanōnفرCanon)-کَبَر،قَبَرQabar، قباریس،قباریش یوKápparis-کَرَنبKrámbē-کلKullos-کلیدKleīδa-کلیسا (= کلیسیا ، کلیسه پهلویKilīsyīakیونانیCekklēsia)-کلیکرون-



کمادریوس،کماذریوس Xamaīδrus- لِمافیطوس-کمامیلون-کَمرا(پهلوی مانیاییQmrتاک(طاق)گنبد یونانی Kamára)-کُندُر،کندروس Xóndros-کنگر(یوKinára)-کیثوفیلا تحریف شده تازی شده یوLiθokólla-کیلوس(قیلوس Xulosعصاره،مایع لاChylus)-کیموس



Xūmósسیال وعصاره-کیمیاXēmeíaاختلاط وامتزاج-گاما- گنوستیکGnostikos-گونیا(سریانی ازیونانیΓōnia-لاغوسLaγōòs-لاک لاک لکا(گیاه) Lakxa-لاونطوبطالون-لَبسانLapsāne-لبیذیون،لبیدیون،لبیدونLepidion-لغت(Logos?)-لنجیطُس(یو؟)-لُنخیطیس



Logkhitès-gk'v-لنگر-لوبیا(=لوویا،لوبیه،لوبیاد=تازی شده یوLóbiaازراه سریانی-لور،لورا(تازی شده یو.لاLyra)-لوطوس(یوLōtósلاLotūs)-





...

ساقي 02-15-2010 05:31 PM

فهرست وام‌واژه‌های یونانی در فارسی
 
لوفردیس-لوققطننLycoctonon-لوقیون(تازی شده سریانی از یوLykion)-لَوید،لویزطبر.ازیوLave-لیثَرغُسLēθarγos ازLēθé فراموشی+Arγosعاطل=مرگ



دروغین،موت کاذب،سبات-لیخِنLekhèn-لیخنیسLychnis-لیر(لاLyraاز یونانی)-لیسهLukeion-لیکنLeixèn-لیمونیون-ماخاریون(تازی شده یو؟)-مارونMáron-ماساریقا



Mesentéron-مالاکیتMalakhitês-مالُسMélosسیاه(درنسکهای پزشکی پیشین بکاررفته)-مالیMéli انگبین(در پزشکی کهن بکاررفته)-مالیا،سیاMélas-مالیخولیا (تصحیف شده مالنخولیا تازی شده لاMelancolia از یوMelaγxolia خلط سیاه)-مالیطِرنا


(تصحیف وتازی شده یوMelantēría-ماندراغوراسMandragóras-مانیا(لاManiaاز یو)-مثنان(تازی شده به گاس سریانی از یونانیθymelaía یا Xamelaía)-مجسطی=ترتیب عظیم Meγiste Suntáxis-مجوس(اوستاییMaguیو Mágosلا Magus)-مرجان



Margaritēs-مرمر(یوmármarosلا Marmor)-مروارید(پهلویMorvāritیونانیMarγarítēs)-مَروس(یو Amárakosلا Amāracus)-مریافلنMurióphullon-مسحقونیا(سریانی جزو دوم از یونانی Konía)-مسطنجی(تحریف شده مصطکی Mastixē)-مزغان(لاMusicaیو


Mousikēموسیقی) –مُِشک(یوMoskosلا Muscusتازی شده مسک)-مطران(لا Mitra یو Mêtropolisفر Métropoliteیکی از زینه‌های روحانیت کلیسای رومی،برخی آنرا زینه‌ای میان بطریرک وآرشوک دانسته اند)-مغناطیس(یوMaγnētesیا Maγnētis-


مغنیسا،مغناسیاMaγnēs-مغنیسیا-،مغنیسا فر. Magnésie-مقدونس (تازی شده بیزانسی Makeδonisionیو.نوینMakeδonísi)-ملغَم (Malagmaخمیر کردن)-


ملوخیا،ملوخیه،ملوکیه،ملوکیاMolóx ion-من(واحد وزن لاMinaیو Mna)-منجنیق،منجنیک(ازیو Maγγanikonکشکنجیر)-مَنداغورس،مندغوره(Mandraγorás) –موMaw(یوMēon)-موMū-موسیقار،موسقار،مسقال تازی شده یوMousikē(موسیقی)-موسیقی(یو


Mousikēلا Mūsica)-مولی(Mūli)(گیاه)-مومیا(تازی شده از یوMoúmia از پارسی موم؟)-میاسطو،میاستو(تحریف شده Manāstirمناستر.دیرمعبد یوMonasterion)-ناموس (



Nómosعادت،شریعت)-ناووس،ناوس،ناؤوسNaós-نرگس(پهلویNarkisیوNárkissos)-نطرون(NatrūnسدیمNatronکه یونانی است سپس درلاتینی بروی Natriumدرآمده و امروزSodium گفته می‌شود)-نفت(=نفط اوستاییNaftaتَر،نمناک مانیایی،پهلویNpt



قیر،نفت یو Náphtaلا Naphtaازسوی دیگر در اکدی بروی کنشی«نباطو»بچم درخشید،روشن کرد تابید طلوع کرد«نبطو»بچم نفط آمده)-وال،بال،فال،اوال،افال


Phálaina-وقیه(یو.لا)-هاله(یوÀ losلاHalos قرص خورشید وماه)-هِتِرا(یوHetaīrosفرHetaire)-هرفولیونÉrpullos-هرقلوسĒrákléios –هوفاریقونHyperikon-هِندِبا،هندَبا،هندِباء،هندَباء تازی شده=هندباجĺntybos-هیلاج(چشمه زندگانی)-هیولیUlê-هِیون-






....

ساقي 05-17-2010 06:38 PM

بررسي برخي از کلمات زبان عاميانه
 
عباراتي از يک زبان خارجي در زبان فارسي




در زبان فارسي در واژ‌ه‌ها عبارتي از يک زبان خارجي قرار دارد و شکل دگرگون شده آن وارد زبان عامه ما شده است به نمونه‌هاي زير توجه کنيد:


زپرتي :
واژة روسي Zeperti به معني زنداني است و استفاده از آن يادگار زمان قزاق‌هاي روسي در ايران است در آن دوران هرگاه سربازي به زندان مي‌افتاد ديگران مي‌گفتند يارو زپرتي شد و اين واژه کم کم اين معني را به خود گرفت که کار و بار کسي خراب شده و اوضاعش ديگر به هم ريخته است.


هشلهف :
مردم براي بيان اين نظر که واگفت (تلفظ) برخي از واژه‌ها يا عبارات از يک زبان بيگانه تا چه اندازه مي‌تواند نازيبا و نچسب باشد، جملة انگليسي (I shall have به معني من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خوانده‌اند تا بگويند ببينيد واگويي اين عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون ديگر اين واژة مسخره آميز را براي هر واژة عبارت نچسب و نامفهوم ديگر نيز (چه فارسي و چه بيگانه) به کار مي‌برند.


چُسان فسان:
از واژة روسي Cossani Fossani به معني آرايش شده و شيک پوشيده گرفته شده است.

شر و ور:
از واژة فرانسوي Charivari به معني همهمه، هياهو و سرو صدا گرفته شده است.


اسكناس:
از واژة روسي Assignatsia که خود از واژة فرانسوي Assignat به معني برگة داراي ضمانت گرفته شده است.


فکسني:
از واژة روسي Fkussni به معني بامزه گرفته شده است و به کنايه و واژگونه به معني بيخود و مزخرف به کار برده شده است.


نخاله:
يادگار سربازخانه‌هاي قزاق‌هاي روسي در ايران است که به زبان روسي به آدم بي ادب و گستاخ مي‌گفتند Nakhal و مردم از آن براي اشاره به چيز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کرده‌اند

------------------

دانه کولانه 05-17-2010 08:53 PM

مرسی عالیه .
موضوع مهم شد .

ساقي 05-17-2010 10:11 PM

عباراتي از يک زبان خارجي در زبان فارسي
 


استکان: اين واژه در اصل همان «دوستگاني» فارسي است که در فارسي قديم به معناي جام شراب بزرگ و يا نوشيدن شراب از يک جام به افتخار دوست بوده است که از سده‌ي 16ميلادي از راه زبان‌ ترکي وارد زبان روسي شده و به شکل استکان درآمده است و اکنون در واژه‌نامه‌هاي فارسي آن را وامواژه‌اي روسي مي‌دانند.


سارافون: اين واژه در اصل «سراپا»ي فارسي بوده است که از راه زبان ترکي وارد زبان روسي شده و واگويي آن عوض شده است. اکنون سارافون به نوعي جامه‌ي ملي زنانه‌ي روسي گفته مي‌شود که بلند و بدون استين است.


پيژامه: همان «پاي جامه»ي فارسي مي‌باشد که اکنون در زبان‌هاي انگليسي، آلماني، فرانسوي و روسي pyjama نوشته شده و به کار مي‌رود و آن‌ها مدعي وام دادن آن به ما هستند.


کيوسک که از کوشک فارسي به معني ساختمان بلند گرفته شده است و در تقريبا همه‌ي زبان‌هاي اروپايي هست.

شغال که در روسي shakal، در فرانسوي chakal، در انگليسي jackalو در آلمانيSchakal نوشته مي‌شود.

کاروان که در روسي karavan، در فرانسوي caravane، در انگليسي caravanو در آلماني Karawane و در اسپانيايي Karvana نوشته مي‌شود.

کاروانسرا که در روسي karvansarai، در فرانسوي caravanserail، در انگليسي caravanserai و در آلمانيkarawanserei نوشته مي‌شود.

پرديس به معني بهشت که در فرانسوي paradis، در انگليسي paradise و در آلماني Paradies نوشته مي‌شود.

مشک که در فرانسوي musc، در انگليسي muskو در آلماني Moschus نوشته مي‌شود.

شربت که در فرانسوي sorbet، در انگليسي sherbet و در آلماني Sorbet نوشته مي‌شود.

بخشش که در انگليسي baksheesh و در آلماني Bakschisch نوشته مي‌شود و در اين زبان‌ها معني رشوه هم مي‌دهد.

لشکر که در فرانسوي و انگليسي lascar نوشته مي‌شود و در اين زبان‌ها به معني ملوان هندي نيز هست.

خاکي به معني رنگ خاکي که در زبان‌هاي انگليسي و آلماني khaki نوشته مي‌شود.

کيميا به معني علم شيمي ‌که در فرانسوي، در انگليسي و در آلماني نوشته مي‌شود.

ستاره که در فرانسوي astre در انگليسي star و در آلماني Stern و در اسپانيايي Estrella نوشته مي‌شود.

Esther نيز که نام زن در اين کشورها است به همان معني ستاره مي‌باشد.




........

ساقي 05-17-2010 10:18 PM

عباراتي از يک زبان خارجي در زبان فارسي
 
برخي ديگر از نام‌هاي زنان در اين کشور‌ها نيز فارسي است، مانند:

Roxane که از واژه ي فارسي رخشان به معني درخشنده مي‌باشد و در فارسي نيز به همين معني براي نام زنان "روشنک" وجود دارد.

Jasmine که از واژه‌ي فارسي ياسمن و نام گلي است

Lila که از واژه ي فارسي لِيلاک به معني ياس بنفش رنگ است.

Ava که از واژه‌ي فارسي آوا به معني صدا يا آب است. مانند آوا گاردنر


بسياري از واژه‌هاي فارسي مان را به عربي و يا به فرنگي واگوييمي‌کنيم؟
اين واژه‌هاي فارسي را اعراب از ما گرفته و عربي کرده اند
و دوباره به ما پس داده‌اند و يا از زبان‌هاي فرنگي،
که اين واژها را از خود ما گرفته اند، دوباره به ما داده اند ...


فارسي (که پارسي بوده است)،
خندق (که کندک بوده است)،
دهقان (دهگان)،
سُماق (سماک)،
صندل (چندل)،
فيل (پيل)،
شطرنج (شتررنگ)،
غربال (گربال)،
ياقوت (ياکند)،
طاس (تاس)،
طراز (تراز)،
نارنجي (نارنگي)،
سفيد (سپيد)،
قلعه (کلات)،
خنجر (خون گر)،
صليب (چليپا)
و بسياري از واژه‌هاي ديگر.....


ساقي 06-16-2010 03:53 PM

عباراتي از يک زبان خارجي در زبان فارسي
 

so poor

کلمه انگليسي so poor سالها پيش توسط انگليسيها وارد زبان فارسي شد ،
داستانش هم اين هست که زمانهاي قديم که انگليس وارد کشور ما شد ،
مردم منطقه بندر عباس چون بسيار محروم و در فقر و گرماي شديد زندگي ميکردند ،
انگليسيها وقتي آنها را ميديدند ميگفتند oh so poor و اين کلمه همچنان گشت و گذار داشت
تا حالا شده سپور شهرداري .... ;)
..
..
.

d


اکنون ساعت 09:50 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)