|
|
forrest |
04-27-2010 02:41 PM |
گونه های مهم زبان عامیانه
- گونه های مهم زبان عامیانه - زبان حرفه ای (Jargon)
زبان حرفه ای به اصطلاحات و واژگانی اطلاق می شود که توسط اعضای یک گروه شغلی و متخصص و یا علاقه مند و وابسته به یک موضوع خاص به کار می رود و همه افراد اجتماع آن را نمی دانند و درک نمی
کنند. برای مثال می توان از زبان حرفه ای رانندگان کامیون آمریکا نام برد که رادیویی مخصوص به نام citizen band) BC ) نیز دارند:
(سوخت) motion-lotion: fuel
(کالای دزدی) fire-finger discount: stolen goods
(جاده هایی که محدودیت سرعت دارند) grandma lane: slow lane
(پیام دریافت شد) : message understood
(تکرار کن) : repeat
- زبان آرگو(argot, cant, speech disguise)
زبان آرگو به واژگان اختصاصی اطلاق می شود که گروه های غیر قانونی به منظور حفاظت از اعضای خود به کارمی برند. این گروه ها شامل جنایتگاران، کلاهبرداران، تروریستها و ولگردان خیابانی است و بدین منظور معمولا مکالمات شامل کدگذاری و کد گشایی (coding & decoding) مفاهیم مختلف است. مثلا در نمونه ای از زبان آرگو واژه "ماشین تایپ" به جای واژه "تفنگ" استفاده می شده است و واضح است به جز طرفین مکالمه دیگران پی به موضوع مکالمه نمی برده اند.
اصول و روش ترجمه زبان عامیانه
در ترجمه زبان عامیانه ابتدا توجه به این موارد پیشنهاد می شود:
1- تعیین نوع زبان عامیانه متن: آیا از زبان حرفه ای در متن استفاده شده است و در صورت مثبت بودن جواب، میزان استفاده از این واژگان چقدر است؟ آیا پوشیدگوییهای زبان آرگو در آن جایی دارد؟
2- تشخیص و تمایز نوع زبان عامیانه مورد استفاده هر یک از شخصیت های داستان: یکی از ابزارهای مهم شخصیت پردازی در داستانسرایی، گفتار هر شخصیت است که جلوه گر کنش و منش اوست. مترجم باید به نوع واژه عامیانه مورد استفاده هر یک از شخصیت های داستان و ترجمه هماهنگ آن توجه کند تا شخصیتی جدید و متفاوت با متن اصلی خلق نکند.
3- توجه به زمان نگارش یا وقوع متن و وضعیت واژه مورد نظر در آن زمان: همانطور که عمر واژه های عامیانه بسیار کوتاه است و پس از مدتی به فراموشی سپرده می شوند و یا به زبان محاوره یا رسمی راه می یابند.
4- عدم لزوم وجود ارتباط یک به یک بین اجزای جملات: برای ایجاد زبان عامیانه روان و منسجم حتما لازم نیست که ارتباطی یک به یک بین اجزای جملات زبان مبدا و مقصد وجود داشته باشد. برای مثال جمله انگلیسی "they nailed him"را که در آن فعل عامیانه مورد استفاده قرار گرفته می توان به "انداختنش توی هلفدونی" ترجمه کرد که در آن از اسم عامیانه استفاده شده است.
معادل یابی واژه ها و اصطلاحات عامیانه
برای معادل یابی واژه های عامیانه در زبان مقصد روش و مراحل زیر پیشنهاد می شود:
در صورت امکان از واژه ها و اصطلاحاتی با معنی تحت اللفظی(literal meaning) و معنی مجازی (figurative meaning) یکسان استفاده می کنیم.
(عصبانی شدن) فیوز پراندن blow a fuse
در صورت وجود نداشتن واژه ها و اصطلاحاتی با معانی تحت اللفظی و مجازی یکسان از واژه ها و اصطلاحاتی با معانی مجازی یکسان اما معانی تحت اللفظی متفاوت استفاده می کنیم.
اسمم را عوض می کنم! I'll eat my hat!
در صورتی که واژه هایی با معانی مجازی یکسان و معانی تحت اللفظی متفاوت نیز وجود نداشته باشد، به جای واژه عامیانه، واژه ها و اصطلاحاتی محاوره ای (colloquial) به کار می بریم مثلا برای "gang way" از "راه بدین" استفاده می کنیم.
در مرحله بعد می توانیم از ترجمه تحت اللفظی واژه عامیانه و توضیح آن در پانویس استفاده کنیم. برای مثال "sixty-four-dollar question" را سئوال 64 دلاری "ترجمه کرده "، در پانویس توضیح می دهیم که منظور از سئوال مهمی است که همه مایل به دانستن جواب آن هستند.
در مرحله آخر مترجم می تواند به ابداع و آفرینش واژه عامیانه مناسب با متن دست زند. برای مثال برای "elevator music" که یک نوع موسیقی آزار دهنده و کسل کننده است که در آسانسور ها پخش می شود و نمادی برای هر نوع موسیقی آزار دهنده شده است می توان از روش آمیزش و ادغام استفاده کرد و موجیغی (موسیقی+جیغ) را جایگزین آن کرد.
|
forrest |
04-30-2010 11:58 PM |
سلین خدای زبان آرگو
سلین، لویی فردینان(Celine Luis Ferdinand)لویی فردینان دوشس ملقب به سلین نویسنده و پزشک فرانسوی در 27 می 1849 در محلهای در پاریس متولد شد. پدرش کارمند ساده بیمه و مادرش فروشنده توری و دانتل بود و نقص عضو داشت. انتخاب این نام مستعار حاصل تشویش و پارانویا، و همچنین نشانه ستایش او از مادربزرگش بود که بسیار دوستش میداشت؛ زن باصلابتی که الگوی او برای ترسیم بسیاری پیرزنهای دوستداشتنی اما بداخلاق در کتابهایش شد. او در حومه کوربه ووا پاریس به دنیا آمد و درمغازه دانتلفروشی مادرش در پاساژ شوآزول نزدیکپاله روایای که جای ملالانگیزی بود بزرگ شد.
سلین درسال 1914 در سوارهنظام ثبتنام کرد. طی زمان جنگ بارها مجروح شد و سردردهای مداوم از یادگارهای همیشگیاش از جنگ، تا آخر عمر همراهش بود: «همانند ترومبونها هستند که با ارکستری کامل مینوازند.» طوریکه در یکی از رمانهایش به نام شمال مینویسد: «به صداهایی که در گوشم مینوازند گوش میکنم.»
در سال 1916، شغلی را در یک شرکت بازرگانی در آفریقا پذیرفت و در همانجا بود که دچار مالاریا و اسهال مزمن شد؛ بیماریهایی که در بقیه عمر از آنها خلاصی نداشت.
در سال 1917 به پاریس بازگشت و در امتحان مرحله دوم دیپلم متوسطه شرکت کرد و این زمانی بود که برای آنری دوگرافینی (نام مستعار رائول مارکی) کار میکرد؛ کسی که الگوی اصلی شخصیت کورسیال دپریوس، دلقک تراژیک کتاب "مرگ قسطی" بوده است.
سلین در شهررن پزشکی میخواند و با ادیت فولهازدواج کرد که دختر مدیر دانشکده پزشکی بود (1919). او از اولین ازدواج خود صاحب دختریبه نام کولت شد (1920) و سرانجام به درجه دکتری رسید (1924). حرفهادبی سلین به طور غیرمستقیم در سال 1924 با انتشار پایاننامه دکتریش، با عنوان "زندگی و آثار فیلیپ اینیاس زملوایس" آغاز شد. دکتر زملوایس پیشتاز گمنام پیشگیری از بیماری عفونت و تب زایمان از طریقشیوههای مامایی استریل بود.
در جنگ جهانی دوم به عنوان یک پزشک داوطلب مدتی در جنگ بود. اواسط جنگ به خاطر مقالاتش درمورد یهودیان او را ضد یهود و فاشیست میخواندند (که در آن زمان آندره ژید در دفاع از او گفت: هدف سلین مسخره کردن نژادپرستیست). به این خاطر در آن زمان به برلین مهاجرت کرد و با این کار خود از طرف دولت فرانسه به خیانتکاری محکوم شد. در برلین به خاطر اهانت به هیتلر دستگیر شد و به جزیرهای در دریای بالتیک تبعید شد. در سال 1951 طی اتفاقاتی از اتهامات خویش تبرئه شد و به فرانسه بازگشت.
اندیشههای سیاسی او از زمان سفرش به شوروی برای اجرای بالههایش در تئاتر مارینسکی لنینگراد، شکل گرفت که مخالفت خود را با حزب کومونیست در کتاب "مئالکوپا" (1937) رسماً اعلام کرد.
قبل از آن در سال 1932 با انتشار اولین رمان خود با نام "سفر به انتهای شب" در میان ادبیات جهان جایی برای خویش باز کرده بود. این داستان، زندگی نویسنده را از سال 1913 تا 1932 فرا میگیرد که در آن اتفاقاتی که در این سالها، در زمان بین جنگهای جهانی اول و دوم برای وی رخ داده را از زبان "فردینان باردومو" جوان تقریبا 20 ساله نقل میکند. به گمان سلین، نوشتن وسیله خوبی بود که یک پزشک تنگدست اما دارای استعداد نویسندگی میتوانست با آن درآمدی اضافی کسب کند، و همچنین کارکردی ضروری داشت که از طریقشمیتوانست ذخیره خشمی را که در او نهفته بود، تخلیه کند. او تفکرات ضد جنگش را در اکثر آثارش به نگارش درآورده است. بهغیر از "مصاحبهی خیالی با پروفسور وی" (1955) در تمام داستانهایش شخصیت اول داستان، نام و قسمتی از زندگی او را یدک میکشد. او در کارهایش از زبانهای محلی و ساده استفاده میکرد و در بیشتر نوشتههایش از جنگ، استعمار و زندگی کابوسوار شهری انتقاد میکند.
در رمان دومش "مرگ قسطی" (1936) به بیانی هر چند اغراقآمیز به شرح دوران کودکیاش در آن پاساژ که با گاز روشن میشد، به اولین سالهای تحصیلش، به شروعآموزش بازرگانی، به اقامتش در یک مدرسه شبانهروزی در انگلیس و سرانجام بهخدمتش در سوارهنظام میپردازد.
سلین دههی پایانی عمرش را در منطقهای در اطراف پاریس سپری کرد. در آن زمان انتشارات گالیمار ابتدا با چاپ کتابهای او مخالفت میکرد. اما سرانجام چاپ کتابهای "داستانهای پریان برای زمانهای دیگر" (1954_1952) و "قلعه به قلعه" (1957) توسط این ناشر، سلین و آثارش را برای ادبیات فرانسه و جهان یادآوری کرد.
سلین در اول جولای 1961درگذشت.
از کارهای دیگر او میتوان به آثاری چون "دستهی خیمهشببازی"، " داستانهای پریان"، "جنگ" (1952)، "کوشک به کوشک" (1957) و "شمال" (1960) اشاره کرد.
سلین همه عمر، پزشک فقرا باقی ماند. چهره اینپزشک خیر و باوجدان (هر چند کج خلق) که حیوانات و کودکان را دوست میداشتو با بیماران تنگدستش با مهربانی رفتار میکرد، تضاد آشکاری با نویسندهآدمگریزی دارد که صفحات کتابهای قطور و ادعانامههای سیاسیاش پر از زهرو نیش است. با این همه در همین کتابها نگرانی عمیقی برای بشریت نهفته است.
در کتابهای سلین خشونت و تندزبانی نمود لفظی ترس وسواسآمیز او از خشونت و همچنین جاذبهای است که انهدام برای او دارد. همانطور که در مصاحبهای گفته است: در کتابهای او به نوعی به وجدان خواننده تجاوز میشود. این شاید یکی از نشانههای ویژه سبک سلینباشد که رفتارش با خواننده عمدتاً به هزل متکی است.
لویی فردینان سلین شاید تلخترین نویسندهی فرانسه باشد و جزو تلخترینها، در دنیا.از جمله عقاید زبانی او اینهاست: «... من همانطوریمینویسم که حرف میزنم، بدون هیچ شگرد و ادا و اصولی ... همهیتقلایی که میکنم برای این است که به همان زبانی بنویسیم کهبا آن حرف میزنم... به نظر من این تنها شیوهی بیان حس و عاطفهاست.» و شیوهی بیان او: «من همانطوری مینویسم که حس میکنم... ازم خرده میگیرند که بد دهنام، زبان بیادبانه دارم... ازبیرحمی و خشونت دایمی (کتابهایم) انتقاد میکنند... چه کنم؟ ایندنیا ذاتاش را عوض کند، من هم سبکام را عوض می کنم.»
سلین در ادبیات ایران چندان مشهور نیست و ظاهراً اولین بار که در مطبوعاتایران حرفی از سلین به میان آمده از زبان جلال آل احمد در کتاب ارزشیابیشتابزده در سال 1343 است که در یک گفتگوی دراز در تاثیرپذیری خود از سلینو نفی تاثیرپذیری اش از کافکا چنین می گوید: «بیگانه کامو بیاعتناست و بهتزده در حالی که مدیر مدرسه من سخت با اعتنا است و کلافه... من بهترین نوعش را به شما توصیه میکنمبخوانید. آقای لویی فردینان سلین فرانسوی. من در مدیر مدرسه از او اثرگرفتم، او کتابی داره به اسم سفری به آخر شب، این کتاب به نظر من شاهکارادبیات فرانسه است.»
آندره ژید در مورد کارهای سلین میگوید: «این واقعاً چیزی نیست که او ترسیم میکند، بلکه فقط یک توهم است که واقعیت را برمیانگیزد.»
آلن رب گریه او را بزرگترین نویسندهی بین دو جنگ میداند و میگوید که تجربههای خویش را در سبک، مدیون نوشتههای اوست.
آنتونی برجیس وی را نویسندهای چیرهدست و صاحبِ هذیانیترین سبک قرن بیستم میداند و نویسندگان متعددی او را همپایهی بزرگانی چون جویس، پروست، فالکنر و کافکا میدانند.
|
forrest |
05-01-2010 12:01 AM |
آخرين معركه سلين
بساري از منتقدان حوزه ادبيات داستاني رمان«معركه»را آخرين سنگ ازبناي سه گانه مشهور سلين يعني «سفر به انتهاي شب» و«مرگ قسطي» دانسته اند،يعني اينكه او با دستمايه قرار دادن آخرين گفت و گو هاي «فردينان» و دائي اش«ادوارد» درمورد تصميم شخصيت نخست براي ورود به خدمت نظام كار ديگري را آغاز كرده است._ خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)رسول آباديان:لوئي فردينان سلين نويسنده وپزشك اهل كشور فرانسه يك زندگي نسبتا پر فراز و نشيب را پشت سر گذاشت و مي توان گفتدر هيچ دوره از زندگي اش روي آرامش نديد.
سلين نويسنده اي جستجو گر استكه با اولين اثرش يعني«سفر به انتهاي شب»توانست مسير گمنامي تا محبوبيت را خيليسريع طي كند،اين نويسنده به زعم بسياري از بزرگان ادبيات يكي از چهره هاي شاخصنويسندگي در تاريخ است.
آغاز رمان«معركه» ادامه همان پايان بندي «مرگقسطي» است،زماني كه آن گفت و گوي مشهور بين فردينان وادوارد در مي گيرد:«نه سلين در اين رمان به شكلي غير مستقيمجنگ بيهوده اول جهاني را به تمسخر گرفته و اجزاي مسئول پادگان كه در راس آن ها يكسرجوخه بي منطق و تهي مغز است را به عنوان نمادي از سردرگمي و بي هدفي جنگ معرفيكرده است،سر جوخه اي كه از تنبيه بي دليل سربازان در هواي باراني لذت مي برد. نه دائي ،كشاورزي نه مي خواهم بروم ارتش»
-فكري است كه يك دفعه به كله اتزده؟اي بابا،حرف ها مي زني!بروي ارتش؟كجا؟چه كار؟هنوز خيلي وقت داري جوجه!مشمول شديبرو.چراعجله مي كني؟عشق حرفه نظام داري ؟عجيب است....» و درست در آغاز رمان معركهفردينان را مي بينيم كه به تصميم خود عمل كرده و سر از يك پادگان در نا كجا آباد درآورده است،پادگاني كه در همان ابتدا به يك اصطبل بزرگ تشبيه شده است.
سلين در اين رمان به شكلي غير مستقيم جنگ بيهوده اول جهاني را به تمسخرگرفته و اجزاي مسئول پادگان كه در راس آن ها يك سرجوخه بي منطق و تهي مغز است را بهعنوان نمادي از سردرگمي و بي هدفي جنگ معرفي كرده است،سر جوخه اي كه از تنبيه بيدليل سربازان در هواي باراني لذت مي برد.
مي توان گفت كه نويسنده دراين كار هيچ نكته مبهمي براي مخاطب اش باقي نگذاشته و با استفاده از فضاهاي ملموس وشخصيت هاي معمولي به ايجاد رابطه ذهني خود و خواننده اش انديشيد ه است.
فضاي باراني اول رمان،خشونت بي معناي سرجوخه ، زمين پر از لجن وبالاخره فضاي اصطبل همگي نمادهايي از تاثير جنگ بر روان انسان ها هستند،انسان هاييكه در گير و دارزندگي يا بايد طعم تحقير هاي سرجوخه را بچشند يا براي آسايش سر ازاصطبل رمان«معركه»در يك پرده نوشته شده وكل ماجراي آن از سر شب تا صبح تنظيم شده است، شبي آكنده از عصبيت هاي بي مورد وآزار دادن همديگر با استفاده از حربه هاي پيش پا افتاده. در بياورند.
ادوارد در اين ميانه به عنوان يك ناظر بي طرف مجبوراست شبي را در ميان شخصيت هاي متناقض بگذراند،آدم هايي كه فقط حرف زدن برايشانمانده و گوئي از ازل هيچ تعقلي را دارا نبوده اند.
رمان«معركه»در يكپرده نوشته شده و كل ماجراي آن از سر شب تا صبح تنظيم شده است، شبي آكنده از عصبيتهاي بي مورد و آزار دادن همديگر با استفاده از حربه هاي پيش پا افتاده.
لوئي فردينان سلين در اين كار همه اجزاي تشكيل دهنده رمان اش را بزرگنمائي كرده به گونه اي كه هويت سربازان به عنوان بخشي از جامعه درگير جنگ را بافراموش كردن اسم شب به عنوان جمعيتي بي حافظه و لاقيد معرفي كرده است،جامعه اي كهيا بايد در ميان پادگاني كه از شدت كهنگي سنگ فرش هايش هم در حال اضمحلال است تحقيرشود يا در اصطبلي متعفن شب را به صبح برساند.
همان گونه كه فردينان درآخر رمان«مرگ قسطي» با يك بي هدفي كامل تصميم ورود به ارتش رامي گيرد مابقي شخصيتها هم در يك سردر گمي مفرط به سر مي برند،شخصيت آن گونه كه در باره زندگي سلين ورمان اش مي دانيم نسخه اوليه اين رمان در زمان آغاز جنگ جهاني دوم مفقود شده و فقطبخشي از آن پيدا شده اما خواننده در مواجهه اوليه با اين اثر هيچ نكته نامفهومي كهبر تكميل نبودن آن دلالت داشته باشد حس نمي كند. هايي كه ديگر نميدانند به چه علت بايد جنگيد و چگونه بايد يك سرجوخه مست را تحمل كرد.
آن گونه كه در باره زندگي سلين و رمان اش مي دانيم نسخه اوليه اين رماندر زمان آغاز جنگ جهاني دوم مفقود شده و فقط بخشي از آن پيدا شده اما خواننده درمواجهه اوليه با اين اثر هيچ نكته نامفهومي كه بر تكميل نبودن آن دلالت داشته باشدحس نمي كند.
يكي از نكات قابل توجه در اين رمان نوع گفت و گو نويسيمنحصر به فرد است كه به روند رشد ماجرا كمك فراواني كرده است،به تعبير ديگر مي توانگفت كه«معركه»ساده ترين كار سلين است كه در آن از عنصر گفت و گو بيش از عناصر ديگراستفاده شده است.
در خلال اغلب آثار سلين جنگ به عنوان يك ناخودآگاهجمعي حضوري فعال دارد،شخصيت نخست اوكه نمائي دقيق از خود اوست دررمان«سفر به انتهايشب»در كسوت يك پزشك ظاهر مي شود كه در جبهه هاي جنگ مشغول خدمت است و در« مرگ قسطي» با پزشكي مواجهيم كه مرزهاي كودكي و بزرگسالي خود را گم كرده و به دنبال يك سردرگميسر از ارتش در مي آورد.
سلين در رمان «معركه»تا حدودي ازمحور قراردادن شخصيت خود فاصله گرفته،گرچه او در اين رمان هم شخصيت نخست را در خلال اغلب آثار سلين جنگ به عنوانيك ناخودآگاه جمعي حضوري فعال دارد،شخصيت نخست اوكه نمائي دقيق از خود اوستدررمان«سفر به انتهاي شب»در كسوت يك پزشك ظاهر مي شود كه در جبهه هاي جنگ مشغولخدمت است و در« مرگ قسطي» با پزشكي مواجهيم كه مرزهاي كودكي و بزرگسالي خود را گمكرده و به دنبال يك سردرگمي سر از ارتش در مي آورد. با نام كوچك خود پيوند داده اما فردينان كار آخر تا حد زيادي با فردينان هاي پيشين متفاوت است. زبان و نوع پرداخت كلي «معركه»ممكن است به مذاق خواننده جدي ادبيات داستاني امروزخوش نيايد چون نويسنده همان گونه كه گفته شد با واضح ترين شكل ممكن درونيات خود را نوشته است،تشبيه جنگ به يك گردباد شديد،اسب هاي عجيب و عصبي كه گوئي قصد نابود كردن همه چيز را دارند،اجزاي پاره پاره پادگان كه بر اثر صاعقه و باد شديد در حال نابودي هستند به همراه نبود عقل سليم درهمه شخصيت ها و.....همگي نمادهايي مستعمل در ادبيات داستاني هستند اما بايد كار سلين را با در نظر گرفتن زمان نوشته شدن آن مورد ارزيابي قرار داد. سلين البته در جاهايي از كارش وجوه نمادين را به شكلي هنرمندانه ساخته و پرداخته كه از آن ميان مي توان به سنگيني عنصر جنگ بر گرده آدم ها در آويختن ادوات مختلف جنگي به لباس سربازان اشاره كرد. . رمان «معركه»رماني است كه در يك نشست مي توان آن را خواند و لذت برد،رماني كه حامل نگاه جستجوگر سلين در ارائه ناكامي هاي بشردر گير جنگ است و به گفته يكي از منتقدان بزرگ:«نگاه او در اين كار نگاهي عميق وكالبد شكافانه است كه با شجاعتي مثال زدني پليدي هاي بعضي از انسان هاي عصر جديد را بر ملا ساخته است....»
|
forrest |
05-01-2010 12:02 AM |
سفر به انتهاي شب نوشته لويي فرديناند سلين:
جوزف باردامو، جوان دانشجوي پزشكي در كافهاي واقع در مركز پاريس به همراه دوست نزديكش تصميم مي گيرد تا در ارتش آزادي بخش فرانسه (كه در مقابل قواي نازي از فرانسه دفاع ميكرد) ثبت نام كند و بدين ترتيب، انساني آرام و به شدت صلح طلب درگير خشن ترين ومخوف ترين واقعيت زندگي انسانها ميشود، جنگ!!
در جنگ به واقعيت ذاتي بسياري از انسانها پي ميبرد،گويا اين ميدان سرتاسر آتش و خشم، آينه تمام نمايي است كه انسانها حقيقت وجودي خود را در آن نمايان مي كند، چه در خط مقدم و چه در پشت جبهه .
آدمهاي اطراف پاردامو درميدان نبرد، حيواناتي هستند تشنه خون كه ضعف روحي و ترسهاي دروني خود را در پس نقاب خشن و سرد خود پنهان مي كنند و با قرباني كردن هم نوعان خود، اين رنجهاي دروني را تسكين مي بخشند و در پشت جبهه، جايي كه شعارها و سرودهاي جهاني و ميهن پرستانه،رواج بيشتري دارد، دنيايي صد چندان كثيف تر و رياكارتر مانند اختاپوسي غولآسا، پاهاي خود را در اطراف آدمها تنيده و آنها را اسير و برده خود كرده است.
همه به هم دروغ ميگويند، ازهم نفرت دارند و از يكديگر سوءاستفاده مي كنند. همه يكديگر را رنج مي دهند تا عذابها و دردهاي خود را به فراموشي بسپارند. پاردامو براي فرار از اين دو دنياي به ظاهر متفاوت ولي در باطن هم شكل و مرتبط (خط مقدم و پشت جبهه) به كنگو يكي ازمستعمرات فرانسه مي گريزد ولي در آنجا با باتلاقي رو به رو مي شود كه هزارها بار تهوع آور تر از فرانسه و ميدان نبرد است.
ملغمه اي از سياهان و سفيدپوستان، تاجران و افسران، اربابان و بردگان و... مانند گرگ هاي گرسنه درحال دريدن و پاره كردن يكديگر هستند و از هيچ وسيلهاي براي استثمار جسمي و انقياد روحي طرف مقابل چشم پوشي نمي كنند. گويي كه به دنيا آمدهاند تا با دريدن، قرباني كردن و بيگاري كشيدن از ديگري بر لذت زندگي كثيفشان ميافزايند و دم را غنيمت شمارند.
فرار از اين حلقه فاسد و چرخه فاسق به هيچ روشي براي پارداموي جوانم مكن نيست و به هر جا از دنياي انسان ها كه پا مي گذارد همين نمايش مفتضح و مبتذل درحال اجراست!!! و...
كتاب فوق در درجه اول درصدد نمايش جنگ و عواقب فاجعه بار آن است. جنگي كه ساخته وپرداخته ما انسان ها ست تا اندكي از جنونها و زياده طلبي هاي ما بكاهد و حرص و طمع ما را فرو نشاند. حرص، ثروت، شهرت، قدرت و حتي كشتن هم نوع خودمان ، كه در همه ما هست با ما به دنيا مي آيد و اگر شرايط لازم برايش فراهم شود فاجعه ها مي آفريند. همانطور كه با استناد به تاريخ بشريت، بارها چنين فجايعي را آفريده است.
در اين راه از انسان ها آلت دستي بيكاره و منفعل ساخته است كه مجري اين جنايات باشند و نه تنها انسان ها بلكه اراده بشري و خود جمعي را نيز تحت سلطه كامل خود درآورده تا راحتتر به ارضاي خود بپردازد و آتش وجودي خود را آرام كند.
سلين فرزند خلف و مشروع دنياي مدرن انسانهاست. دنياي دموكراسيها، سرمايه داري و انقلاب صنعتي. دنياي سوكولاري كه زخم هاي بنيادگرايي مذهبي را بر چهره دارد، دنيايي نابرابر و بي رحم و سرتاسر تضاد. تعجبي ندارد كه درمعرفي سلين ميخوانيم: «نابغه تيره و تار ادبيات فرانسه، نويسندهاي كه هنرش را شور و جوشش جنون و كابوس پوشانده است. نويسندهاي كه در آن واحد پزشكي رئوف است وضد يهودي سرسخت، ميهنپرست و درعين حال همكار فاشيستهاي نازي، نويسندهاي چيره دست و صاحب هذياني ترين سبك قرن بيستم». سلين تلاش ميكرد تا زبان فرانسوي را از كهنگي و فرسودگي نجات دهد و به كمك زبان روزمره جان تازه اي در آن بدمد. براي راه يافتن به اين دنياي خلق شده و فهم زبان جديد سلين ما بايد سفري سخت و طاقت فرسا را پشت سرنهاد. سفري تلخ و سياه، سفري به درون و به سوي مسائل بنياني انسانها در هر كجا كه باشند، سفري به سوي مقصدي مبهم، سفري به انتهاي شب!
دنياي اطراف ما، ميدان جنگ است. مانند جنگلي كه همه دركمين يكديگر نشسته اند و هريك به دست ديگري شكار ميشوند. دنياي ما، دنياي زئوساست، دنياي خداي خدايان اساطير يونان. قوي، ضعيف را مي بلعد و عقل مصرف گرا بر تمام احساسات و روحيات متنوع بشري چنگ انداخته و خود را با تمام قدرت به ما تحميل مي كند. حتي در انديشه و الگوهاي زندگي! كسي كه روابط اجتماعي دنياي ما را زير سؤال ببرد و يا به مقابله با آن برخيزد خرد ميشود، از جامعه به كناري گذاشته ميشود. همه او را ديوانه اي ميدانند كه در رؤيا زندگي ميكند؛ خيالبافي احمق و بي مصرف حال آنكه او تنها سعي در خلق دنيايي نوين دارد، دنيايي براي حل و فصل تضادهاي دروني خودش.
انساني كه هنوزاحساسات نوع دوستانه و بشردوستانه و ارزش هاي متعالي در وجودش زنده است و با قوانين تحميلي محيط اطراف او در كشمكش و نبردي بي امان بسر مي برد. دنياي ما چنين فردي را نمي پذيرد. دنياي ما فردي منفعل و مطيع را ميطلبد، انساني پيرو رهبري واحد!! در فرار از اين دنياي استثمارگر، روشنفكران همه با يك دليل به جنون كشيدهشدند؛ داروي نجاتبخش بشري، كه احياكننده روحيات نوعدوستانه او باشد كجاست؟ آياچنين مرهمي وجود دارد؟ پاسخهاي مختلفي به اين سؤال داده شده: مذهب، عرفان و... والبته خلاء. خلاء يعني رفتن از اينجا به هر كجا كه فقط اينجا نباشد. راهي كهبزرگاني مانند: صادق هدايت هم پيمودهاند. كتاب فوق با همين روش اخير به رشته نگارش درآمده: كتابي به معني واقعي كلمه آنارشيستي. كتابي براي ويران كردن افكار وارزش هاي مسلط ولي بدون هيچ دستورالعملي براي ساختن افكار و روحيات جديد. كتابي كه تنها وظيفه آزاد كردن ما را از چنگ سنت ها و عقايد تحميلي محيط اطرافمان بر عهده دارد. ساختن ساختمان فكري جديد بر خرابه هاي دنياي ثابت برعهده خود ماست.
نتيجهگيري و ارزيابي آن دراختيار ماست و پاسخ هاي ما هم كاملاً متفاوت است. افسردگي و انفعال يا تفكر وفعاليت. در پايان كتاب است كه هم ديگران، ما را بيشتر و بهتر ميشناسند و هم خودمان. شناختي به واسطه ارزيابي و نتيجهگيري از سير حوادث و فلسفه ها و حقيقت هاي مطرح شده در كتاب. شناختي كه تا قبل از خواندن كتاب غيرممكن است و مبهم؛ دقيقاً مانند انتهاي شب!! __________________
|
اکنون ساعت 11:59 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)