پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   زبان ادب و فرهنگ کردی (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=150)
-   -   مشاهیر و بزرگان كرد در عرصه های مختلف (http://p30city.net/showthread.php?t=23555)

Zagros.p 03-14-2010 10:34 PM

مشاهیر و بزرگان كرد در عرصه های مختلف
 
ژین نامه و شیعری قانع


قانع شاعر بزرگ و آزادیخواه کردستان می گوید و از دین از خدا از عشق و از
از وطن ....از وصف کوه و بستانش تا آداب و رسوم و مردمانش...
زندگی این شاعر پرآوازه ی کورد با ناکامی و تلخی شروع می شود .
او در سال 1898 بعد از 14 خواهر چشم به این دنیای فانی مینهد ..پدرش در حالی که
تنهاپسرش 40 روز بیشتر ندارد او را تنها میگذارد و به ابدیت میپیوندد.
این کودک ناکام در همان اوایل کودکی مادرش را نیز از دست میدهد،و فامیلها و عمو هایش به او کم
مهری می کنند!!
اما این کودک تنها چگونه شب را به صبح و صبح را به شب میدوزد!با کدامین نخ و کدامین سوزن!!
هیچ جای شرم نیست اگر بگویم روزها را با بچه ها در کوچه ها می گذراند و شب هارا
کنار تنورها سر بر بالین مینهاد!
تا عاقبت با وجود فامیلی دور (ئاغا سه ید حسین خه لکی دیی چور له ناوچه ی مه ریوان)
پا به جهان دیگه ای مینهد.سید حسین قانع را نزد خود می برد و به حجره می فرستد تا خواندن و
نوشتن بیاموزد و همچنین درس فقیهی و ماموستایی را نیز به یاری ایشان می آموزد
قانع قبل از این که به تمامی خواندن و نوشتن بیاموزد گهگاهی شعرهای با درون مایه ی
سرزنش و سرزنش کاری می سراید و شاید بیشتر وقت خود را صرف شعر خواندن و ادبیات می کند .
و از این چشمه ی فوران می نوشد و خویشتن را سیراب می کند.
هنگامی که شعله های اولین جنگ جهانی به مریوان میرسد بسیاری از ادیبان و بزرگان آن زمان بدون
آگاهی از استراتژی و هدف جنگ شروع به تبلیغ آئین دینی و خداپرستی می کنند،
قانع نیز یکی از همان ادیبان است و به همین خاطر کم کم از سرزنشکاری دور می شود
و شعر هایش بوی دینی و مذهبی به خود می گیرند:

یا موحــه مه د لیو به بارو دل به بوریانم مه کــــه
ئه ی ره ئیسی هه ر دوو دنیا،دیده گریانم مه که

بعد از این ماجراها هوای خواند و گشتن در شهرهای کردستان شاعر جوان ما را راهی
"سنندج و سابلاخ ( مهاباد ) و شنو و سقز و هولیر و کویه و کرکوک و سلیمانی و بیاره "می کند و
عاقبت به مریوان باز می گردد و برای همیشه دست از آن می کشد...
بعد از اتفاقاتی که ما را یارای گفتن آن نیست شور وطن پرستی در درون شاعر آزاده ی ما
می جوشد و او را به سوی سروده ها و شعر های میهن پرستانه می کشد.
قانع به بیماری تنگ نفسی دچار می شود و سرانجام به خاطر همین بیماری از دنیا می رود
زندگی قانع پر از فراز و نشیب ها و عقاید و احساسات خاص اوست که در اینجا رخصت بار
سفر میبندد و مارا از گفتن آنها محروم می کند.

در پایان به انتخاب خود چند بیت از قانع را که گویای حس او نسبت به وطن و کوردستان است
به شما دوستداران فرهنگ و ادب کورد تقدیم می کنم :

کورده وه سفی کوردستانت ،خوشتره تا سه د کیتاب
سیـــــاچه مانه خوشتره بو تو هه تا چه نگ و روبـــاب

*****
هه وری به ختی کوردستانه شیوه ن و گریان ئه کا
ناله نالی کورده کانه جه رگ و دل بوریان ئــــــه کــا

*****

ئه ی وه تــه ن!ده ردت له دلما زامی سه د خه نجه ر ئه کا
بو برینی جه رگی له ت له ت ،ئیشی سه د نه شته ر ئه کا

*****
ئه ی وه ته ن ! بو بووی به شــــاری مور و تـــاری عه نکه بــــــوت
ئه ی وه ته ن ! بو بی سه فا و به زمی! له به ر چی رووت و قووت

*****
ئه ی وه ته ن ! یاخوا بژیــــت بو ئیــفتـــخاری قانعــــی
قانعیش یاخوا بژی، چوون سه نعه تی گه و هه ر ئه کا

Zagros.p 03-14-2010 10:40 PM

زندگي و شعر نالی


خدر (خضر) پسر شاه‌ویس آل بیگ مکائیلی در سال ۱۸۰۰ میلادی (با استناد به قوی‌ترین
روایتها) در روستای «خاک و خول» در منطقه «شاره زوور» (شهر زور) به دنیا آمد. بنابر سیستم آموزشی
آن دوران نخست قرآن و کتابهاي درسي فارسی آن زمان را می‌آموزد و برای تکمیل تحصيلات ديني شهر و روستاهای
زیادی را در کردستان که دارای آموزشگاه بوده‌اند گشته است. نقاطی که بیشتر در آنجا {برای تحصیل}
مانده است عبارتند از: سنندج، سابلاغ (مهاباد کنونی)، زرد آباد قره داغ، حلبجه و سلیمانیه.
نالی با هر دو امیر بابان هم‌عصر خود (سلیمان پاشاي بابان و احمد پاشاي بابان پسر سلیمان پاشا) رابطه نزدیکی داشته است
نالی در اوایل قرن نوزدهم زیسته است. در آن دوران زبانهاي رایج ادبی عبارت بوده‌اند از: عربی،فارسی و

ترکی، چون در آن دوران کردستان یا جزئی از امپراطوری عثمانی بود و یا در قلمرو کشور ایران قرار
داشت؛ و زبان رسمی یا ترکی بود و یا فارسی و زبان عربی نیز زبان دین اسلام بود.

از آنجا که نالی خود از علمای دینی بوده هرچند که بیشتر اشعارش را با زبان کردی سروده است، اما از
کلمات زیاد فارسی (چه پس از تغییر دادن ِ کلمه و چه بدون تغییر) در اشعارش استفاده کرده است. و به
همان شکل کلمات عربی و اصطلاحات علوم اسلامی را در سطح وسیعی به کار برده است.

نالی در میان کردها از جایگاهی چون حافظ در میان پارسی زبانان برخوردار است و اشعارش را هم‌طراز
با غزلیات حافظ می‌دانند.
عاشقی بێ‌دڵ ده‌ناڵێ، مه‌یلی گریانی هه‌یه‌
بێ‌شکه‌ هه‌وره‌ تریشقه‌ تاوی بارانی هه‌یه‌

چاوی من ده‌م‌ده‌م ده‌رێژێ ئاوی ساف و خوێنی گه‌ش
دا بڵێن ده‌ریای عومانه‌ دوڕڕ و مه‌رجانی هه‌یه‌


په‌رچه‌می ڕوو داده‌پۆشێ، پێچی زوڵفی پێچه‌یه‌
دا به‌ ڕۆژیش پێی بڵێن شه‌معی شه‌بوستانی هه‌یه‌

ئاسمانی حوسنی مه‌حبووبه‌م له‌ ئه‌برۆ و زوڵف و ڕوو
دوو هیلال و دوو شه‌و و دوو ماهی تابانی هه‌یه‌

هه‌ر له‌بت، یا سینه‌شت هه‌ر دوو به‌ده‌رخه‌، دابڵێن:
له‌علی ڕوممانی هه‌یه‌، یا له‌عل و ڕوممانی هه‌یه‌

وه‌حشیه‌ لێمان له‌به‌ر ته‌عنه‌ی ڕه‌قیبی سه‌گ سیفه‌ت
ڕاسته‌ هه‌ر زیی‌ڕۆحێ بۆ وه‌سواسه‌ شه‌یتانی هه‌یه‌


دڵ موشه‌ببه‌ک بوو له‌ به‌ر ئێشانی نیشانی موژه‌ت
حه‌یفه‌ قوربان! ئاخر ئه‌م نیشانه‌یه‌ شانی هه‌یه‌

له‌حزه‌یێک و له‌محه‌یێک چاوم به‌ چاوی ناکه‌وێ
کێ ده‌ڵێ وه‌حشی غه‌زاله‌ مه‌یلی ئینسانی هه‌یه‌

تۆ ئه‌گه‌ر هه‌ستی، له‌ جێ ڕاوه‌ستی دێو و کافریش
دێن ده‌ڵێن: به‌ خودا قیامه‌ت ڕاسته‌ هه‌ستانی هه‌یه‌

فارس و کورد و عه‌ره‌ب هه‌ر سێم به‌ ده‌فته‌ر گرتووه‌
«نالی» ئه‌مڕۆ حاکمی سێ موڵکه‌ دیوانی هه‌یه‌!

Zagros.p 03-14-2010 10:43 PM

زنان نامی کرد
در فاصله سده‌های دوم تا چهارم هجری قمری
قرن دوم هجری قمری
1 ـ حَفصَه کُردیّه: از زنان پارسای کرد در قرن دوم هجری قمری است. وی تا پایان نیمه دوم قرن دوم در قید حیات بوده است.
«عُمری را در ملازمت و خدمتگزاری شعوانه ـ عارفه قرن دوم ـ سپری کرده و از برکت صحبت وی از مراحل فنای نفس و پشت پا زدن به علایق دنیوی گذشته، و به صفای قلب و حضور دایم نایل گشته، و در زهد و تقوی شهرت به سزایی داشته» مشاهیر، ج 1، ص 5
2 ـ سِتَّه لُبابَه کُردی: از زنان بافراست اوایل قرن دوم هجری قمری بوده است.
«دختر یکی از فرمانروایان مقتدر اکراد موصل، مادر مَروان بن محمد بن مروان بن حَکَم، از ملوک اموی است که در نیمه اول قرن دوم می زیسته است» مشاهیر، ج 2، ص 4
قرن ششم هجری قمری
3 ـ فـَخرُالنـِّساء شَهده دینـَوَری (485 ـ 574 هق): شهده بنت ابونصر احمد بن فرج بن عُمر اِبری دینوری است. وی عالمه و محدثـّه و مدرّسه و خوشنویس کرد مقیم بغداد بوده و به جهت برخورداری از حُسن خط و انشاء به (شهدةالکاتبه) اشتهار یافته است.
«طالبان دانش، از اناث و ذکور، هر روز در جلسه درس وی حاضر شده و استفاده کرده‌اند .. صدای دلنشینی هم داشته است. همسر شهده مردی دانشمند و ادیب بوده است از اهل بغداد به نام ثقة‌الدوله علی بن محمد مشهور به ابن الانباری» مشاهیر، ج 1، صص 48 ـ 49
قرن هفتم هجری قمری
4 ـ امّ محمّد حَکاری (وفات 714 هق): ام محمد بنت یوسف از اهالی حَکاری، عالمه و محدثه کرد بوده است.
5 ـ زینب اسعردیّه (حوالی 625 تا 705 هق): زینب بنت سلیمان بن احمد اسعردی، عالمه و محدثه کرد مقیم قاهره بوده است.
قرن هشتم هجری قمری
6 ـ فاطمه حَکاری (683 ـ 757 هق): فاطمه بنت ابراهیم بن داوود بن نصر، عالمه و محدثه کرد بوده است.
7 ـ جُوَیریه خاتون حَکاری (693 ـ 783 هق): جویریه بنت احمد بن احمد بن حسین، خواهر اَسماء خاتون حکاری، عالمه و محدثه کرد بوده است.
«با علمای این فن ـ علم حدیث ـ جلسات بحث و گفتگو داشته» مشاهیر، ج 1، ص 108
8 ـ اَسماء خاتون حَکاری (715 - 770 هق): اَسماء بنت احمد بن حسین حَکاری، عالمه و محدثه کرد بوده است.
قرن نهم هجری قمری
9 ـ اَمَةالله خاتون حَکاری: امة‌الله بنت ابوالعلاء بن شهاب‌الدین کَُردی، از اهالی حَکاری، عالمه و ادیبه و مدرّسه کرد بوده است.
«به زنان و دختران درس ادبی و دینی داده و حدود 60 سال زندگی کرده است. از بین مردان نیز کسانی چون مؤلّف الضَّوء اللامع، سمت شاگردی او را داشته‌اند. مشاهیر، ج 1، ص 127
10 ـ عائشه جَزَری: عائشه بنت شمس‌الدین محمد بن الجزری، از اهالی جزیره واقع در کردستان ترکیه، عالمه و محدثه کرد بوده است.
«بانویی دانشمند از خاندان جَزَریهاست .. در پشت پرده طالبان را درس داده و تا اواسط قرن نهم حیات داشته است» مشاهیر، ج 1، ص 124
11 ـ فاطمه جَزَری: فاطمه بنت شمس‌الدین محمد بن الجزری، خواهر عائشه جزری، عالمه و محدثه و مدرّسه کرد بوده است.
«این بانو قرآن مجید را تمامی از حفظ داشته .. و مانند خواهرش طلبه را از ذکور و اناث درس می داده و در نیمه دوم قرن نهم درگذشته است» مشاهیر، ج 1، ص 124
12 ـ سَلمیٰ خاتون جَزَری: سَلمیٰ بنت شمس‌الدین محمد ابن الجَزَری، فاضله و راویه کرد بوده است.
«در هوش و استعداد و حافظه قوی کم‌نظیر بوده و در ثلث اول قرن نهم دنیای فانی را وداع گفته است» مشاهیر، ج 1، ص 121
13 ـ فاطمه خانم گورانی (794 ـ 873 هق): فاطمه بنت بدر محمد بن الجمال گورانی از احفاد خضر گورانی، عالمه و محدثه و مدرّسه کرد بوده است.
قرن دوازدهم هجری قمری
14 ـ زَیبُ النـِّساء زیور گـَرّوسی: شاعره کرد زیب النساء از خانزادگان علی شکر (گروس کنونی) بوده و در اواسط قرن دوازدهم می زیسته است.
«در غزل سرایی و هجو طبع غرّایی داشته و اشعار بسیاری گفته که تعداد کمی از آنها باقی مانده است. سه بیت زیر از اوست:
دور باد از تن سری کارایش داری نشد
کور به چشمی که لذت بین دیداری نشد
حیف از عمامه زاهد که با صد پیچ و تاب
رشته تزویر گشت و تار زنـّاری نشد
در دیار دوستی بی‌قدری (زیور) ببین
پیر شد (زیب النساء) او را خریداری نشد
مشاهیر، ج 1، ص 229

Zagros.p 03-14-2010 10:45 PM

قرن سیزدهم هجری قمری
15 ـ حَیران خانم دُنبُلی: حیران بنت کریم خان دُنبُلی، شاعره کرد متخلصه به «حیران»، از زنان نامی کردستان در قرن سیزدهم هجری قمری بوده؛ دیوانی از وی بر جای است مشتمل برپنج هزار بیت شعر به زبانهای کردی و فارسی و ترکی.
«در نخجوان متولد شده، مدتی در ارومیه زندگی کرده و بعد در تبریز توطن داشته است. حیران خانم شاعره خوبی بوده بوده .. تاریخ ولادت و مرگ او معلوم نیست، همین اندازه روشن است که در وبای سال 1247 ه ق حیات داشته. حدود هشتاد سال زندگی کرده و اغلب اشعارش در مدح عباس میرزا نایب السلطنه قاجار و مادر و خواهر اوست. اینک قطعاتی از اشعار حیران:
ای حُسن تو ربوده ز کف اختیار دل
پژمرده شد ز هجر رُخَت، لاله‌زار دل
گشته خراب از غم تو شهربند جان
از دست شد ز فرقت رویت، قرار دل
چون گلشنی که باد سمومی بر آن وزد
از سوزش فراق خزان شد بهار دل
ای من فدات! روز و شبم بی جمال تو
جز آه و ناله نیست کنون، کار و بار دل
از زلف دام ساخته، از خال دانه‌ای
نیرنگها بریخت ز بهر شکار دل
تیری که از کمان وی از روی ناز جست
هم در زمان نشست ببین در کنار دل
یک بار خود نگفتی کای مبتلای من
بی روی من چسان گذرد روزگار دل
نالید دل، چنانکه فلک گوش خود گرفت
تا نشنود فغان من و آه و زار دل
(حیران) نه یک دل ربوده است آن جوان
در کوی دل فتاده چو تو صد هزار دل»
مشاهیر، ج 1، صص 340 ـ 341
16 ـ سَریه دیاربکری (1230 ـ 1283 ه ق): ادیبه و شاعره کرد بوده و سروده‌هایی به زبانهای کردی و ترکی از وی بر جای مانده است.
17 ـ صاحبه سلطان دُنبُلی: صاحبه بنت کریم خان دنبلی، همسر ابوالفتح خان ابن مرتضی قلی خان دوم دنبلی بوده و (شهباز) تخلص می کرده و در اواسط قرن سیزدهم هجری قمری می زیسته است.
«در علم نجوم تألیفاتی داشته و شعر را نیکو می سروده .. در فن انشاء و بسیاری از صنایع ظریفه نیز مهارت تام داشته، خط را هم خوب می نوشته است. این رباعی از اوست که در مدح حسنعلی خان بن فتحعلی شاه قاجار سروده است:
شهزاده حَسَن دلیر و لشکرشکن است
شهزاده باکمال شیرین‌سخن است
در باغ شهنشهی خرامان سروی است
در گلشن خسروی گل یاسمن است» مشاهیر، ج 1، ص 341
18 ـ سیده فاطمه خالدی نقشبندی (1241 ـ 1286 ه ق): سیده فاطمه، مشهور به سِتـَّه فاطمه، بنت مولانا خالد نقشبندی شهرزوری عارف والامقام کرد، ادیبه و فاضله و عارفه کرد بوده و در سفر حجاز وفات یافته و جنازه‌اش در مکّه مکرّمه در محلی موسوم به (مُعَلاة) مدفون است.
«در هوش و استعداد از اعاجیب روزگار بوده است. آشنا به ادبیات فارسی و عربی و ترکی و دارای ذوق شعر و فن نویسندگی و آگاه از مسایل فقهی و گرویده طریقه نقشبندی که زنان بسیاری در در دمشق از محضر او استفاده شریعت و طریقت کرده‌اند» مشاهیر، ج 1، ص 432
19 ـ عایِـِشَه عصمت تیمور (1256 ـ 1286 ه ق): عایشه بنت اسمعیل رُشدی پاشا بن محمد تیمور کاشف بن اسمعیل بن علی، ادیبه و فاضله کرد بوده و به زبانهای عربی و فارسی و ترکی شعر می سروده و آثار چاپ شده‌ای از وی بر جای است. سالها مقیم قاهره بوده و در همانجا درگذشته است.
«عایشه عصمت تیمور از آغاز خردسالی به شعر و ادب تمایل زیادی داشت. پدرش به تعلیم و تربیت او همت گماشت و برای او معلم خانگی گرفت .. بعدها عایشه خود در مجامع ادبی حضور یافت و محضر استادان شعر و ادب را درک کرد تا اینکه در فنون بدانجا رسید که کمتر زنی رسیده است. در سرایندگی نیز پخته شد و در انشاء و انشاد نادره زمان گردید. در سال 1294 ه ق دخترش توحیده ـ که دوشیزه‌ای در سن هیجده سالگی بود ـ ناگهان در عین جوانی و ناکامی چون پرونه‌ای به جهان دیگر پروبال گشود. شاعره حساس دیار نیل، مدت هفت سال عزادار او شد و در این تألمات روحی اشعار و مراثی شیوا و سوزناکی در فراق دختر خود سروده است که از لحاظ ادبی شاهکار است .. قصاید بسیار درباره تعلیم و تربیت جامعه زنان سروده است. آثار چاپ شده عصمت تیمور عبارتند از: دیوان اشعار فارسی و ترکی؛ حلیة الطراز دیوان اشعار عربی؛ نتایج الاحوال فی الاقوال و الافعال شامل حکایات و قصصی در اطراف دستورهای اخلاقی به عربی؛ مرآت التأمل فی الامور» مشاهیر، ج 2، صص 81 ـ 82
قرن چهاردهم هجری قمری
20 ـ جهان‌آرا خانم پاوه‌ای: جهان آرا دخت مرحوم ملا نشأت پاوه‌ای، همسر اول علی اکبر خان شرف الملک اَردلانی، شاعره کرد و برخوردار از فضل و کمال و حُسن و جمال بوده و تا دهه دوم قرن چهاردهم حیات داشته است. اینک اشعاری از وی خطاب به همسرش شرف‌الملک:
«قیبلةم دةماخم، قیبلةم دةماخم ×××× نةمةندةن، نیةن بةرزی دةماخم
دوور جة تؤ ثةردةی دةروون داخ داخم ×××× زةنجیر تةقدیر كةردةن یاساخم
كةم كةم كةردةن كةم سؤمای ضراخم ×××× ثةذموردةن غونضةی طولآلَةی باخم
ثةرطةندةن كلآف خةیاتةی دیَزم ×××× نمینةن نةرطس شةهلای هوونریَزم
زةردةن طولَوةرةق طؤنای طولَنارم ×××× كةساسةن توحفةی مایةی بازارَم
لیَلَةن ئایةنةی جام جةمینم ×××× قولآخین كالآی بالآی خةمینم
نارَةواجةن لالَ دورج یةمانیم ×××× بیَ‌قوربةن طةوهةر نوقلَ نةهانیم
ئازیزم! یة طشت مةینةت‌باریی تؤن ××××‌ تانةی ئةغیاران، طشت سةركؤنةی تؤن
ئةریَ بیَ‌خةبةر، بیَ‌باك جة ئةحوالَ! ×××× ئةریَ تیرئةنداز وة رووی دانةی لالَ!
تاكةی تؤ ضةنی بةختم ناسازی؟ ×××× تا كةی های نة شؤن رای بةدمةجازی؟
تاكةی بنؤشؤ زووخ زام جةرط؟ ×××× تاكةی بواضؤ: «ئةی خودا سا مةرط»؟
تاكةی ئةسرینم ئاوثاش خاك بؤ؟ ×××× تاكةی هةناسةم ثةخش ئةفلاك بؤ؟
تاكةی بواضان وة دةشت و دةردا: ×××× «تافتةی رسواییش كیَشان وة سةردا»؟
تو خوا زةلیلی و زطاری تا ضةند؟ ××××‌ توخوا خةمینی و خةمباری تا ضةند؟
وةسوةسةی دةروون نیمةشةو تا كةی؟ ××××‌ جةنط ضةم تا سوبح ضةنی خةو تا كةی؟
خوداوةند ئامان! وةسةن دةردسةر ××××‌ یا نةجات، یا مةرط، یا وةسلَ دلَبةر
ئیتر نةمةندةن تةوانای تانة ×××× جةی فیَشتةر عةزاب ثةنةم مةنمانة
جة خةزانةی غةیب تؤ ضیَش مةبؤ كةم؟ ××××‌ ثةروانة شاد بؤ، شاد وة شؤلَةی شةم
بولَبولَ نةكیَشؤ هةنی جةفای خار ××××‌ بیَ‌خةوف بطیَلَؤ ثةی ویَش نةطولَزار
باریَ ئازیزم! شای تیرئةندازان! ××××‌ سةردار سثای طةردةن فةرازان!
دةروونم جة عشق بالآت قةقنةس بی ××××‌ رؤحم ضةنی رؤح ثاكت ثةیوةس بی
تا وة رؤی مةردةن یةك لا و یةك دینم ×××× بزانة طیانم! طیانی شیرینم!
زیندةطی و مةرطم ئاما و لوای تؤن ×××× حةواسم جة سةر تةفرقةی رای تؤن
ماوام طةرمةسیَر وة طةر ئیَلآخةن ×××× دةماخم وة بؤی هةوای تؤ ضاخةن
تؤنی ئازیزم، تؤنی غةمخوارم! ×××× هةر تؤنی یاطةی طشت كةس و كارم
من ثةی تؤ ویَم كةرد مةحبووس شاران ×××× مةحروومجة سةیران بةرز كؤساران
ثةی تؤ دةروونم ثرَ نیَش خارةن ×××× سةد كؤ ضون شاهؤ خةم وةنةم بارةن
من بادةی حةسرةت هیجرانت وةردم ×××× جةفات ثةی من بی، سةفات ثةی مةردم
جةی وةر كیَ بیةن یار دلَدارت ×××× دیسان هةر ئةوةن شةفای ئازارت
خةدةنط غةمزةی كام مةهرَوو بةردت؟ ×××× هةم بشؤ وة لاش ثةی دةوای دةردت
جة یانةی خالَیی ئیَمةتض كارةن؟ ×××× دنیا طشت ثةی تؤ مینا بازارَةن
قیبلةم حةیفت كرد جة من ویةردی ×××× خةیالَیَ وةی تةور نة دلَ ئاوةردی
من نة عومر ویَم نةی دنیای فانی ×××× ثام نةنیان وة بان راطةی نادانی
ضةتر نامووسم وة سةر ئةفراشتةن ×××× ثةردةی عیسمةتم هةر نطا داشتةن
بةرز مةكةر جة لام سةدای نام و نةنط ×××× شیشةی مةعسوومیم مةدةر وة رووی سةنط
نة خودا بةردار، نة بةندة رازی ×××× نة فتوای شةرعةن، نة حوكم قازی
فیدات بام ثةی ضیَش ثةشیمانیت بةرد؟ ×××× ضةند سةوطةندت وةردْ، ضةند جارعةهدت كةرد؟
ئةر بةیؤ جة لات ساتیَ وة سالَیَ ×××× وة بیَ رةزای من نةكةی خةیالَیَ
ئةر باخةن، ئةر مولَك، ئةر طةنجةن، ئةر مالَ ×××× دةخلَش هةر بة تؤن، دارای كةمةرلالَ!
خاترت جةم بؤ، دلَ مةدةر وة دلَ ×××× ثةی تؤ رازیان ئی باغضةی ثرَطولَ
21 - خاتون خورشید مریوانی: خورشید دختر شیخ معروف (که‌لوس) از سادات (ته‌را‌ته‌وه‌ن)، فاضله و ادیبه و شاعره کرد، تا اواسط قرن چهاردهم هجری قمری در قید حیات بوده است. وی مادر قانع مریوانی شاعر نامدار کرد است.
«در کودکی در خانه یکی از خوانین محترم اَردلان به سر برده و او وسایل تحصیلش را فراهم نموده است، تا آنجا که در ادبیات فارسی اطلاعات شایسته‌ای به‌هم‌رسانیده و تا حدودی با علوم صرف و نحو و بیان و منطق و عقاید و زبان عربی آشنا شده است. خاتون خورشید کتابی را به فارسی درباره آداب خانه‌داری و بچه‌داری و تربیت فرزند از ابتدای ولادت تا هنگام بلوغ تألیف کرده و دیوان شعری نیز از او به‌جای مانده که هیچکدام چاپ و منتشر نشده است. این بانو در فن قالی‌بافی هم استاد بوده و مخصوصاً در زمینه نقش و نگار و نوع رنگ‌آمیزی قالی و تهیه رنگهای متنوع آن شهرت داشته و نقشه‌های او را اکنون هم در کردستان (خورشیدی) می خوانند .. اینک قطعه‌ شعری از خاتون خورشید در نصیحت دخترش عادله:
«كضم! رؤلَةی كزؤلَةی بوردةباریم ×××× ضرا رووناكی بیَ‌دةستی و هةذاریم!
كضم! ثارضةی نةذاكاوی زةمانةم ×××× نةتیجةی ئیهتمامی خویَندةواریم!
وةرة طویَ راطرة بؤ ثةندی دایكت ×××× فةرةحبةخشی دةروونی بیَقةراریم!
نةخوةی هةرطیز فةریبی سادةروویان ×××× نةبیتة هؤی زیادیی شین و زاریم
كضم! هؤشی حةیا و نامووسی خؤت بیَ ×××× نةكةی كاریَ زیاد كةی دةردی كاریم
كضم! هؤشیاری خؤت بة تاكوو مردن ×××× وةكوو من بة زرةنطی و هؤشیاریم
كضم! وةلَلآ هةموو داخی كضانة ×××× نةخوةشین و كزةی بیَ‌ئیختیاریم
نة تةنیا وةسیةتم بؤ تؤیة رؤلَة! ×××× هةواداری كضانی كوردةواریم
مشاهیر، ج 2، صص 154 ـ 155
22 ـ خورشید‌نما داواشی (1320 ـ 1385 ه ق): خورشیدنما دختر داواشی محمد و خواهر میرزا احمد داواشی، از زنان عارفه و شاعره کرد بوده است. وی از ذوق سرشار ادبی و طبع شعری برخوردار بوده و در بدیهه گویی مهارت داشته است.
«بانویی آگاه، باتقوی و گرویده طریقه قادریّه بوده .. و اینک قطعه شعری از این شاعره که درباره مرشد خود سید صفاءالدین برزنجی هاشمی سروده است:
«یة خورشید واتةن، دایم غةمینةن ×××× غةمین دووریی سةفائوددینةن
یا خودا مةرطی نةوینم وة ضاو ×××× نةیذنةفم وة طؤش، نةیوینم وة خاو
جادار عةزیز ثیر ئیرشاد بؤ ×××× وةكیَلَ زیندةی غةوس بةغداد بؤ
نالَةی مةستانةی تةكیةش هةر بةرز بؤ ×××× ثةناطای دةرویَش، ئةبدالَ مةرز بؤ
مةیخانةی مةعنیش هةر بةرقةرار بؤ ×××× باخةبةر جة ئةمةر لةیل و نةهار بؤ
جةلای سینةی سةرد طوناباران بؤ ×××× ئوستاد سةرمةست رؤزطاران بؤ
زةنجیر لوتفش نیان وة طةردةن ×××× ئةهلی و رامم كةرد تا وة رؤی مةردةن
بةلَكةم جة ئةلتاف ویَنةی ئةو شا بیَ ×××× رابعةی دةورانن، طوم كةردة‌رَا بیَ
بطنؤ وة سةر رای تاعةتكاریدا ×××× بةر بةیؤ جة حوكم سةنطةساریدا
بواضؤ سةرمةست بادةی شاكةریم ×××× كةلب ئاسانةی عةبدولقادریم
مشاهیر، ج 3، صص 375 ـ 376
23 ـ عایشه تُرجانی: بنت علامه ملا علی قزلجی تُرجانی، خواهر ملا حسن و ملا حسین قزلجی، از زنان عالمه و عارفه کرد بوده که تا نیمه اول قرن چهاردهم هجری قمری در قید حیات بوده است.
«از محضر پدر خود حداکثر استفاده کرده و از همه علوم متداول آن عصر بهره کافی گرفته و به اخذ اجازه تدریس نایل آمده و پس از آن تا آخر عمر در تعلیم و تربیت طبقه نسوان و همچنین جوانان ذکوری که از اقوام نزدیک وی بوده‌اند ساعی و کوشا بوده است .. در نتیجه جودت قریحه و هوش سرشار و حافظه قوی و اطلاعات کافی، کمتر کسی را یارای مناظره علمی و دینی با وی بوده است. حتی برادرانش ملا حسن و ملا حسین که هر دو از فضلا و مدرسین معتبر عصر خود بوده‌اند، او را در هوش و استعداد و کثرت محفوظات بر خود برتری داده‌اند» مشاهیر، ج 2، ص 134
24 ـ شیخ‌زاده سیده درخشنده خانم مردوخ (آیتی) (1332 ـ 1397 ه ق): شیخ‌‌زاده سیده درخشنده خانم ـ‌ شنی خانم ـ بنت گرامی حضرت آیت‌الله شیخ محمد مردوخ کردستانی، از زنان عارفه و فاضله و ادیبه و هنرمند کرد بوده است. وی در دوم اردیبهشت 1293 هجری شمسی در سنندج ولادت یافته و در یکم فروردین ماه 1356 شمسی در در همان زادگاه خویش روی در نقاب خاک کشیده و همین شهر در ضلع غربی بیرون آرامگاه حاج ماموسای نودشی، بر فراز تپه شرف الملک (گورستان شیخ محمد باقر) مدفون گردیده است. وی عفیفه‌ای بوده است از تبار مشایخ مردوخی کردستان اَردلان که قرآن، گلستان و بوستان سعدی، و دیوان حافظ شیرازی را در محضر والد ماجد و دانشمندش فراگرفته و ادبیات فولکلوری زبان کردی را از خانواده مادریش ـ خاندان شیخ مصطفی تختوی مردوخی ـ تحصیل نموده است. شیخ زاده درخشنده خانم روایتگر دهها افسانه و داستان و حکایت کردی، و نیز مجموعه‌ای غنی از پند و امثال و نکات شیرین ادبی بوده است. همچنین در چندین رشته هنری صنایع دستی از قبیل نقاشی بر پارچه، گلدوزی، ملیله‌دوزی، پولک دوزی، منجوق دوزی و گلابتون دوزی ماهر بوده و بجز اینها، بر طب سنتی و خواص گلها و گیاهان شفابخش احاطه داشته است. سیده درخشنده خانم زنی بوده است بسیار باایمان و معتقد به خدا و آخرت و پیامبر و قرآن و شعائر اسلامی. وی افزون بر این خصال حمیده، از دوستداران سینه‌چاک خاندان پیامبر (ص) بوده است. شیخ زاده درخشنده خانم هیچگاه از نماز و قرائت قرآن و ذکر ادعیه مأثوره غفلت نورزیده و نام اولیاء الله و مشایخ کبار و پیران طریقت، به ویژه حضرت شیخ حسام‌الدین نقشبندی (قدس سره)، همواره عطر کلامش بوده است. آثاری که از این حکیمه نامدار کرد بجای مانده، عبارتند از: روایتهایی مشتمل بر داستانهای فولکلوری کردی که توسط این حقیر نگارنده بر نوار کاست ضبط گردیده و بازنویسی شده و بخشی از آن انتشار یافته است. از جمله داستانهای کردی روایت شده توسط ایشان، حکایتی است موسوم به «چیروکی مریه‌می زه‌رد و سووری» که توسط اینجانب در شماره 38 مجله کردی ئاوینه در سال 1377 منتشر گردیده است.

Zagros.p 03-14-2010 10:47 PM

  • مردوخ روحانی، بابا: تاریخ مشاهیر كرد (مجموعه 3 جلدی)
  • 1756ص، جلد سخت، 16.5*23.5 سانتی متر
  • تهران: انتشارات سروش، 2003، چاپ اول
  • شابك (دوره): x-043-376-964
  • قدیمی ترین كتاب با لنسبه مشروحی كه درباره مشاهیر كرد تالیف شده، «تاریخ شرفنامه بدلیسی» است كه بوسیله «امیر شرف خان بدلیسی» از امرای فاضل و معروف كرد (متوفی به سال 1011 ه. ق) به نگارش درآمده است. این كتاب كه بعدها به زبان های دیگر ترجمه شده، تاكنون چندین بار در ممالك مختلف به چاپ رسیده است. كتاب یاد شده با تمام ارزشی كه دارد، فقط درباره خاندان ها و امارات كرد بحث می كند و از مشاهیر علم و ادب و عرفان – به جز از چند نفری – در آن یادی نشده است. مجموعه حاضر كه حاصل مطالعه و تحقیق چندین ساله نویسنده آن است، شامل شرح حال مشاهیر كرد اعم از عرفا، علما، ادبا، شعرا، امرا و روسای خاندان های عشایر است. جامعیت این كتاب و استناد نویسنده آن به منابع گسترده و معتبر تاریخی درباره مشاهیر كردستان، آن را به صورت مرجع و دایره المعارف ارزشمندی درباره زندگی،آثار و افكار شخصیت های كرد از آغاز اسلام تا عصر حاضر درآورده است.

Zagros.p 03-14-2010 10:50 PM

من عطشم را با آتش فرو می نشانم!

شیر کو بی کس Sherko Bekas
مترجم:حسین تقدیسی-قوچان

http://www.kurmanj.ir/picture/honare/sh.jpg





غمگین ترین برادر بادهای شمال است او
که از شب پروانه کشان « کردستان »
به خواب های کودکان بی دایه می آید ...

http://www.kurmanj.ir/picture/honare/taghdisi-k.jpgنمایه ی شاعرانه ای است از شاعر معاصر «سیدعلی صالحی»، در توصیف شاعر جهانی کرد « شیرکو بی کس» Sherko Bekas . «شیرکو» زاده ی ماه مه 1940 م در «سلیمانیه» کردستان عراق است. پدرش « فایق بی کس » از کُردمردهای پُر آوازه در شعر آن دوره بود. وی تحصیلات خویش را در « سلیمانیه» و « بغداد» به پایان رساند. بعدها، با همراهی « جلال میرزا کریم» ، «حسین عارف» و کاک « مه م/ محمّد» جریان نوگرای انقلابی ـ ادبی « روانگه» (دیدگاه) را در شعر کردی دامن زد. در مارس 1974 م به جنبش مسلّحانه « ایلول » و برنامه ی رادیویی « صدای پیشمر گه » پیوست. او خود می گوید : در دوران جنگ و بمباران که از همه جا گلوله و بمب می بارید من با اشعارم با « صدام » می جنگیدم. آوارگی در کوه ها و بر صخره ها، مجموعه ی نخست شعر « شیرکو» را باعث شد. همین آوارگی و غربت، بالاخص پیامد تبعیدش به اردوگاهی در « الرمادی» ، و در ادامه ، «ایران» ، «سوریه»، «ایتالیا»، «سوئد» و ... او را شاعرتر و شهیرتر کرد. در 1987 م کمیته ی حقوق بشر «ایتالیا» عنوان اعطایی «همشهری افتخاری فلورانس» را به وی داد. در 88-1987 م «پین کلوپ» (انجمن قلم «سوئد») جایزه ی جهانی «توخولسکی» (نویسنده ی آلمانی در زمان «نازی» ها) را به او ارزانی داشت. حالا دیگر، جمعی از اصحاب نقد و نسیه، قایل به همطرازی «شیرکو» در رسته ی شاعرانی چون«یانیس ریتسوس»،«پابلو نرودا» ، «ناظم حکمت»، «محمود درویش»، «عبدالوهّاب البیاتی» و «احمد شاملو» هستند. خود «شاملو» اذعان دارد : یکی از ارزشمندی های زندگی من دیدار با بزرگمردی چون «شیرکو بی کس» است. برگردان شعرهای «شیرکو» را باید در زبان های آلمانی ، فرانسوی، ایتالیایی، سوئدی، نروژی، انگلیسی، فارسی، عربی، ارمنی، ترکی، دانمارکی، مجاری و ... سراغ گرفت. حتّی در کتاب های درسی کشورهایی چند.
خودمختاری نسبی «کردستان عراق» (92-1991 م) ، به «شیرکو» فرصت داد تا ـ چند صباحی و ماهی ـ به عنوان یک رجل سیاسی، در هیأت وکیل مجلس، سپس، اولین وزیر فرهنگ «حکومت اقلیم کردستان» به این ایمان برسد که : «صندلی شعر خیلی فراتر از سیاست است. سیاست و شعر نمی توانند یک مسیر واحد را طی کنند». بنابراین، با پرهیز از سیاست، به تأسیس مؤسّسه ای انتشاراتی در «سلیمانیه» مبادرت ورزید. «شیرکو» هنوز هم سرپرست آن چاپخش خانه است ...
از آثار اوست : مهتاب شعر 1968/ کجاوه ی گریان 1969/ من عطشم را با آتش فرو می نشانم 1973/ سپیده دم 1978/ دو سرود کوهی 1980/ رود 1983/ عقاب قرمز 1985/ آینه های کوچک 1986/ درّه ی پروانه 1991/ آفات 1993/ صلیب، مار و روزشمار یک شاعر 1998/ سایه 1999/ زن و باران 2000/ مردی بر درخت سیب 2002/ گورستان چراغ ها 2004/ سنگ سروده ها 2005/ از گل تا سوختن 2006/ هفتاد پنجره ی متحرّک 2007/ گردن بند 2007/ تو می توانی با بوسه ای عمیق به جوششم درآوری 2007/ جویبار و چمنآب 2008



«قصیده ی زمستانی»

در خزان
به اندوختن واژه می پردازم
بلکه، در برف ریزان
قصیده ی مفصّلی را رقم زنم
برای دوست داشتنت!




«احاطه»

مرا می توانی یک امشب
ببری وسط سمفونی گل های [بامدادیِ] فردا
عطر مرا، نظیر پَری
آویز تار موی بلندت کنی
رنگ و لعابم را بدهی
دست آن بادی که
در حواشی اش، حالا، یأس را شعله ور می کند
و خزان را ـ با خش خش ـ یله کرده جلوی [پایش].

احاطه داری به کتابت دوباره ام
قادری به قرائت مجدّدم.
تقدیر آسمانی ام شده ای
نیز، می توانی مرا بزدایی!




«کشتار»

در بالا
از حال رفت پرنده ای
وقتی دقیق شد
ابری را در افق، به قتل رساندند.

در کوهستان
به اغما فرو رفت موجآب رودی
وقتی مشاهده کرد
آن سوی تر، سرچشمه ی رودخانه را خفه کردند.

در خانه نیز، بیهوش شد کمانچه ای
وقتی به چشم دید
پایین ـ به روی جاده ـ
شعری را کشتند !




«جاودان یاد»

کالبدی گم است
لکن، هر روز
در بازار و
خیابان ها رؤیت می شود.
می خندد در شعر
تردّد می کند در قصّه و
ایستاده است در نمایشنامه.

ماننده ی تنی
هیچش نمانده است
شده است آب زیرزمین
امّا، به رودخانه می ماند در سطح.
اینک ،
کنار ریشه ی درختی
لَم داده است
امّا، در اوج، خود برگ است
جوانه ی نازک و کاکل [درخت] است و
چشم همیشه اش به ما است.

اکنون ،
پیکری ناپیدا را ماند
لیکن ، در چهار فصل سال
همراه هماره ای است
یا باران است یا برف
یا باد
یا آفتاب و
یا آتش.

کالبدی گم است
با این همه، در هر سرایی
حاضر است
نان است
آب است!




«قرض»

به خاطر خشکی سال ام
بارانی وام گرفتم از ابر
گفتم : پس می دهمت اگر داشتم !

بابت سیمای درب و داغانم
اشعه ای وام گرفتم از آفتاب
گفتم : پس می دهمت اگر داشتم !

محض حُزن و تنهایی ام
گیتاری وام گرفتم از جویبار
گفتم : پس می دهمت اگر داشتم !

سال سپری شد و
همچنان، نداشتم که ادای دین کنم
تا آن روز که
سه شعر شایسته
انباشتندم از رگبار
از شرار
از آواز و
پیوست سه بوسه ی سبز
افزون تر [از قروضم]
بدهی هایم را پرداخت کردم.




«ناپیدا»

هر نوبت،
سر روی شانه ام می گذاری
وارد به گیسوانت که می شوم
پروانه ای می گردم سرگردان ؛ در آن میان
گم می شوم و برنمی گردم.

هر دفعه ،
دست توی دستم می نهی
پنج انگشت ام
بدل به پنج ماهی کوچک می شوند و
به ژرفآب راکد
چشمهات
می لغزند
ناپدید می شوند و باز نمی آیند.

آن گاه ،
به خویشتنم مراجعه می کنم
یکّه ام و
تو آنجا نیستی.



Zagros.p 03-14-2010 10:54 PM

ملا حسن دزلی

کردستان جدا از طبیعت دلربایش صاحب شیر مردان وشیرزنان است که این آب وخاک به وجود چنین بزرگانی به خود می بالد بزرگانی که در نهایت قناعت وخضوع به مدارج عالی علمی وعرفانی وهنری دست یافته اند و سرآمد زمان خویش گشته اند .
بزرگانی که می بایست داستان زندگیشان فانوس راهمان می گشت و بحث از بزرگواریشان را سینه به سینه نقل وآنرا ماندگار می کردیم اما افسوس به هر دلیلی در هیچ کتاب و منبعی یادی از ایشان نشده است . بزرگانی همچون روناک یاسین مریوانی استاد بزرگ اسطوره شناسی دنیا ؛عالم فقیه ملا احمد نودشی وملا ابوبکر منصف چوری که هر کدام صاحب تألیفاتی زیاد بوده اند وچندین وچندین بزرگوار دیگر .
دور نرویم که ماموستا ملا حسن دزلی که حدود 61 سال از درگذشت ایشان می گذرد در هیچ کتابی آن طور که شایسته است نامی برده نشده است کسی که به نام یک دانشمند کٌرد در دانشگاه الأزهر صاحب کرسی استادی بود .
کسی که در اوج فقر وقناعت بدین درجات دست یافت وتا آخر عمر زندگیش را بدین قناعت گذراند .ملا حسن دزلی این عالم فقیه وآگاه درد آشنا وشاعر توانا متخلص به هجری از خاندان مردوخیان اورامان در سال1275در روستای «وه یسیا » اورامان چشم به جهان گشود .در سن 6سالگی مقدمات را نزد پدر بزرگوارش آموخت ودر روستای « دگاشیخان » نزد حاجی شیخ یوسف صرف ونحو ومنطق را فرا گرفت وسپس بری رسیدن به مدارج عالی تر به« شنو» و«لاجان» و « روستاهای اطراف بیاره» و... می رود . در هولیر و در نزد ماموستای بزرگ هولیر اجازه ی افتاء و تدریس می گیرد . در دگاشیخان و دزلی و ... به تدریس و ماموستایی می پردازد .او به دنبال استاد حاضر بود فقر و هزاران سختی را برای حاضر شدن در محضر آنان قبول نماید . بر اثر مسئله طلاق که برای وی در بانی شار پیش می آید و ملاهای ان زمان حکم به جدایی او و همسرش می نماید اما ملا حسن آن را باطل می داند و به جرأت فتوا می دهد که هیچ طلاقی واقع نشده و هیچ اتفاقی نیفتاده است . بر اثر همین فتوا او را به بغداد نزد مفتی بزرگ بغداد می فرستند او در نزد چندین ملای دیگر به صراحت نظرات و فتواهای خود را بیان می کند در انجا به دلیل دانش و شهامت او ، کرسی مفتی و قاضی القضات را به او می دهند اما او در خواست تحصیل در دانشگاه «الازهر» مصر یا« مدینه» را می دهد که قبول می کنند . سپس به الازهر مصر ی رود و بعد از سه سال تحصیل در آنجا به کرسی استادی دانشگاه نائل می گردد و حدود 9سال استاد این دانشگاه می باشد .
چنانچه دردیوان اشعار ایشان آمدهپس از 7 سال تدریس و تحصیل در جامع الازهر دلش سخت هوای وطن می کند و شیفته و بی قرار ، دست از کرسی استادی می شوید و راهی اورامان می شود و می سراید :
«شه رته هه ورامان به جی نه هیلم
مه گه ر ئه وساته که به جی دیلم»
از جنبه های شخصیتی ملا حسن برخورد روشنفکرانه اش با عرفان و تصوف در کردستان و سری مسائل دیگر است اما شهرت ملا حسن دزلی بیشتر به عنوان تنها شاعری طنز پرداز است. وی علاوه بر اورامی ، سورانی و عربی و فارسی نیز مسلط بود . چنانچه ماموستا سواره ایلخانی زاده در باره اش می گوید : کرد شاعر شوخ طبعی همچون ملا حسن ندیده . یا ماموستا هیمن می رمید :که به نظرم که ادب کردی ملا حسن را کم داشت و...
ملا حسن حدود 90 سال عمر کرد هر چند که همه عمر قناعت پیشه کرد وبا تنگدستی زیست ، اما 10 سال آخر را در نهایت فقر و بی چیزی گذاراند و در حالی که به سختی راه می رفت برای تهیه ی سوخت زمستانش ناچار بود خود به کوه و دشت برود و پشته ی هیزم حمل کند . مردی که هرگز طرف مقامی نرفت و هیچ منصبی را نپذیرفت، همواره هدایای کوچک و بزرگ سالکین و متمکنین را پس می فرستاد و این بیت را زمزمه می کرد:
«من هه لوی لووتکه ی به رزی دالانیم هه رگیز وه ک قالاو ناکه مه چینه»
این دانشمند سرانجام به سال 1365 ه.ق. در روستای دزلی چشم از جهان فروبست و همانجا به خاک سپرده شد.
منابع:
دیوان ملا حسن دزلی ، مولف ملا احمد نظیری
تاریخ مشاهیر کرد ، ماجد روحانی

Zagros.p 03-14-2010 10:56 PM

شرف‌خان بدلیسی
شرف‌الدین بن شمس‌الدین بـِدلیسی معروف به شرف‌خان بدلیسی (۹۴۵ قمری- درگذشت: ۱۵۹۹ میلادی) یکی از تاریخ‌نگاران برجسته تاریخ کردان است.
کتاب او به نام شرفنامه، تاریخ مفصل کردستان، که به زبان فارسی نوشته شده از منابع اصلی تاریخی مربوط به قوم کرد بشمار می‌آید. وی شرفنامه را در ۱۵۹۷ میلادی به پایان رساند.این کتاب توسط عبدالرحمان شرفکندی{هژار}شاعر مترجم ونویسنده کرد به زبان کردی ترجمه شده است.
شرفخان در کره‌رود (بین قم و همدان) زاده شد. نیاکان او امیران ایل روژکی بودند که در سال ۱۵۴۳ میلادی بر منطقه بتلیس (در کردستان ترکیه) فرمان می‌راندند. دگرگونی‌های سیاسی باعث شد تا پدر او، امیر شمس‌الدین بن شرف‌الدین به ایران مرکزی مهاجرت کند. شرفخان در سن نه سالگی به دربار شاه تهماسب یکم راه یافت. شرفخان به مدت بیست سال در استان‌های گوناگون ایران به عنوان والی منصب داشت. در سال ۱۵۷۶ به مرکز فراخوانده شد و به همراه ۶۰۰ خانوار از ایل و خانواده خود به ماموریتی به سوی منطقه وان (ترکیه امروزی) فرستاده شد. خسرو پاشا، فرماندار وان، از ترس ورود فرستادگان به دربار سلطان مراد سوم گریخت. شرفخان بدینوسیله فرمانروایی موروثی بر بتلیس و منطقه موش را بدست آورد.
جالب اینجاست که لقب خان را خانواده شرفخان نه از شاهان ایران و نه از پادشاهان عثمانی دریافت کرده بودند.
Şerefxan yek ji nivîskarên klasîk yên kurd e. Pirtûka wî ya herî bi nav û deng Şerefname ye. Mijarê Şerefname dîroka Kurdistanê ye.
Perçeyek ji gotarê “Klasîkên me – an şahir û edîbên me ên kevin” ya Celadet Bedirxan:
Melayê Jaba di heqê Şeref-Xan de gotiye: »Şairê heftê Şeref-Xan e, ji mîrê di hekariyan e, û ji neslê Ebas. Di hezar û sed û yekê da jî li Colemêrgê ko cihê hikûmeta hekariyan e peyda bûye. Eşhar û ebyat bi zimanê kurmancî û farisî zehf gotiye. Di hezar û sed û şêst û yêkê da merhûm bûye û di nêv Colemêrgê de medfûn e.
Me ev Şeref-Xan nas ne kir. Heke jê mexsed xwediyê Şerefname Mîr Şeref e, mîr Şeref ji mîrên Bidlîsê ye, û me tu şihrên wî bi kurdmancî ne dîtine.”
Şerefxan Bedlîsî, ango Şerefeddîn Xan al-Bitlîsî ku nivîskarê Şerefnameyê ye, sala 1543 li nêzîkê bajarê Qumê ji dayik bûye. Bavikê wî serokatiya eşîra Rojkî (Ruzegî) dikirin û mîrîtiya bajarê Bedlîsê dikirin. Ji ber ku navê bavikê wan tevil tevlîheviyên li dijî Sultanê Osmaniyan bû, reviyan cem Safewiyan. Dema Şerefxan neh salî bû li gel zarokên Şah dersan dibîne. Hîn di emrekî bicûk de dest bi birêvebiriya dewletî dike û li bajarinan rêvebiriyê dike. Nêzîkê bîst salan li gelek bajarên Safewiyan walîtiyê dike. Sala 1576an ew ji ser karê wî kişandin serayê û li wir ji ber kirinên ne li cîh ji karê wî girtin. Vê yekê ew hewqasî êşand ku tevil 600 kesên eşîrê û malbata xwe vegeriya Wanê di çileyê sala 1578an de. Waliyê herêmê Xusrev Paşa ji sulatanê wê demê Sultan Mûradê III. (ji sala 1574an ta sala 1595an li ser desthilatiyê bû) xwest ku Şerefxan bîne ser mîrîtiya wî li ocaklika Bedlîsê. Ser vê yekê ew wekî mîrê Bedlîs û Mûşê hate pejirandin. Wî dema nivîsana tarixa kevin ya Kurdistanê bi navê Şerefname bi dawî kir di sala 1597an de, êdî ew bi tenê bi navê xwe desthilat bû. Di rastiya rojane de kurê wî Şemseddîn êdî kar û barê mîrîtiyê dimeşandin. Şerefxan êdî ji kemsî ve ta sala 1599an jiya. Li gor hin jêderan ew di sala 1603an yan jî 1604an de ûye ser dilovaniya xwe.
Jêder: منابع
· Bedlîsî, Şerefxan; Şerefname: Tarîxa Kurdistanê ya kevn, Stockholm 1998
· Strohmeier, M. & Yalçin-Heckmann, L.; Die Kurden: Geschichte Politik Kultur, München 2000

Zagros.p 03-14-2010 10:57 PM

مولوی كرد
سید عبدالرحیم فرزند ملا سعید نوه ملا یوسف جان فرزند ملا ابوبكر مصنفی چوری كه منتسب به سید محمد زاهد كه معروف به پیر خدر شاهو است می باشد . تخلص شعری وی ( مه عدوومی ) است و در فرهنگ و ادبیات كردی به مولوی مشهور است .مه وله وی (مولوی ) در سال 1221 هجری قمری در روستای سرشانه ( سه رشانه ) در منطقه تاو گوز كردستان عراق در خانواده ای فرهنگی - دینی چشم به جهان گشود . در كودكی همراه با خانواده به روستای بیژاوه نزدیك شهر حلبچه می رود و در آنجا نزد پدر قرآن می آموزد همزمان كتاب های مقدماتی فارسی و صرف و نحو عربی را نیز آموخته است . پس از آن همچون بسیاری از طلبه های كردستان برای فراگیری علم به شهر پاوه رفته است و پس از فراگیری علوم در شهر پاوه به چور از توابع مریوان رفته و پس از آن به سنه (سنندج ) رفته و در مسجد وزیر به تحصیل علوم زمان پرداخته است سپس به بانه و پس از آن به سلیمانی ( سلیمانیه ) رفته ور در مسجد گه وره ( بزرگ ) آن شهر از خدمت عالم بزرگ شیخ معروف نودی استفاده نموده است سپس به مسجد جامع حلبجه رفته و از وجود شیخ عبدالله خه رپانی استفاده نموده بعد از ان به قه لای جوانرود رفته و پس از آن دوباره به سنه (سنندج ) رفته و در مسجد دار الاحسان مدتی بیشتر از بار اول راگذرانده است . سپس به سلیمانی ( سلیمانیه ) رفته و در خدمت ملا عبدالرحمن نودشه ای كه مفتی سلیمانیه بوده و امام مسجد مه لكه ندی بوده است درس طلبگی را تمام كرده و موفق به اخذ اجازه از محضر ایشان گردیده است . پس از آن به روستای چروستانه در اطراف حلبچه رفته و در آنجا به تدریس پرداخته است . پس از مدتی هوای تصوف اورا مجذوب كرده و گرفتار ذوق اهل معنا می گردد و بهمین دلیل به شهر ته ویله رفته و صوفی شیخ عثمان سراج الدین كه خلیفه مولانا خالد نقشبندی بزرگ طریقه نقشبندی در كردستان می شود . و مدت زیادی را به عنوان مرید شیخ سراج الدین بسر می برد . پس از چند سال به روستای بیاویله نزدیك حلبچه می رود و پس از مدتی به روستای گونه رفته و چند سال نیز در آنجا می ماند . سپس به شه میران كه در آن زمان تحت اداره شیخ علی عبابیلی بوده است می رود كه شیخ علی احترام بسیار زیادی برای مولوی قایل بوده است اما پس از مدتی عثمانی خاله بدستور محمد پاشای جاف اداره شه میران را از شیخ علی گرفته و بهمین دلیل مولوی راهی روستای سه رشاته كه زادگاه اوست می شود و در همان روستا دیده از جهان فرو می بندد .
مولوی در سالهای حیات خویش با چند حادثه و فاجعه سخت مواجه شده است ( آنگونه كه از شعرهای او برمی آید ) اول سوختن كتابخانه مولوی كه در آن كتابهای بسیار و نوشته ها و حتی دیوان شعر او می سوزد . دوم وفات عنبر خاتون همسر مولوی است كه آنگونه كه پیداست احترام و عشق زیادی به او داشته است . سوم از دست دادن بینایی بمدت هفت سال كه همان باعث وفات و افول ستاره ای بی بدیل در آسمان شعر و ادب اورامان و كردستان می شود . سر انجام مولوی پس از 79 سال عمر سراسر با بركت در سال 1300هجری قمری دیده از جهان فرو بست .
از مولوی آثار ارزشمندی بجای مانده است .
دیوان مه وله وی
الفضیله : كه شامل 2031 شعر عربی است و در سال 1285 هجری قمری آنرا به رشته تحریر در آورده است .
العقیده المرضیه : مشتمل بر 2452 شعر كردی كه در سال 1352 هجری قمری از سوی محی الدین صبری النعیمی در مصر بچاپ رسیده است . اولین بیت دیوان اینگونه آغاز می شود .
زوبده ی عه قیده و خو لاصه ی كه لام
هه ر له تو بو توس ثه نای تام
الفوائح : كه شامل 527 شعر فارسی است كه همراه العقیده در سال 1352 توسط محی الدین صبری النعیمی در مصر بچاپ رسیده است .
بجز این موارد كتابی در باره اصول طریقه نقشبندی از ایشان بجای مانده است .
ئاماوه وه هار - مولوی کورد
ئاماوه وه هار ُ وه هاری شادی
بوی عه تر نه سیم غونچه ی ئازادی
خیل خانه ی خه فه ت بار به نی یش که رده ن
مه ینه ت روو نی یان وه ماوای مه رده ن
خه م وینه ی که مان قامه ت خه م بی یه ن
هه وارگه ی قه دیم نه ده سش شی یه ن
به زم شه وق و عه یش نه ده رووم جه مه ن
ئانه هیچ نه بو نه ده روونخه مه ن
ئینه نه تیجه ی دیای بالای تون
نیشانه ی وصال خال ئالای تون

Zagros.p 03-14-2010 11:00 PM








فرهاد پیربال" شاعر، نویسنده و پژوهشگر کرد، در سال 1961 در شهر "هولیر" (اربیل) کردستان عراق متولد شد.
کودکی و نوجوانی‌اش را درهمان شهر گذراند و بعدها به سلیمانیه رفت تا دردانشگاه آنجا زبان و ادبیات کردی تحصیل کند.
پیربال به خاطر مبارزاتش با حکومت صدام ابتدا به ایران پناهنده شد و سپس زندگی در تبعید را در کشورهای سوریه، دانمارک،ایتالیا، آلمان و فرانسه سپری کرد.
در دانشگاه سوربن فرانسه دکتری تاریخ و ادبیات معاصر کردی را گرفت.
او آثار بسیار ارزنده‌ای در شعر،داستان، رمان، نمایشنامه و پژوهش‌های ادبی و تاریخی مربوط به کردها خلق کرده است.
مجموعه شعرهای exile (تبعید)، "سیاهی‌های درون سپید و سپیدی‌های درون سیاه" و "برای رودان پسرم" از جمله آثار شعری او هستند.



رمان‌های "سروان تحسین و چیزهای دیگر"، "سانتیا کودی کومپوستلا" و "یک مرد کلاه سیاه پالتو آبی"، و مجموعه‌داستان‌هایی چون "سیب‌زمینی خورها" و نیز نمایشنامه‌های متعدد و بیست کتاب پژوهشی،‌از جمله آثار قلمی وی‌ هستند.
پیربال به کار روزنامه‌نگاری وترجمه نیز اشتغال داشته و گزیده‌ای از اشعار "رمبو"،‌ "بودلر" و شاعران معاصرفرانسوی را همراه با نمایشنامه‌هایی از "استریندبرگ" و "آرتور.ی. آداموف" و همچنین آثار نویسندگان سوررئالیست فرانسوی، به کردی ترجمه کرده است.
او هم اکنون در هولیرزندگی می‌کند و در دانشگاه‌های سلیمانیه و زادگاهش سمت استادی دارد.
سردبیری مجله "ویران" و مدیریت یک مرکز فرهنگی مستقل به نام "خانه شرف‌خان بطلیسی" نیز از مشاغل دیگر او برای بازسازی فرهنگ مردمان کرد است.
فرهاد پیربال در شعرش به روایتی نوستالژیک از معشوقی از دست رفته پرداخته و آن طور که در شعرهایش نمایان است، این معشوق نامزدش بوده که گویا بعد از مهاجرت پیربال دست به خودکشی به شیوه تلخ خودسوزی زده است.
زندگی وی در تبعید منجر به تالیف وخلق آثاری شده است که مشکلات و معضلات کردها و ستم‌هایی را که بر این قوم رفته، بازمی‌تابانند. پیربال در آثارش دست به ابتکارات فرمی و زبانی خاص و غیرمتعارفی نیززده و به امضای خاصی رسیده است که آثار او را منحصر به فرد جلوه می‌دهد.پیش از خواندن بد نیست به این نکته اشاره شود که پیربال در شاعری از شاعران معاصر ایرانی مانند فروغ فرخزاد و نیمایوشیج متاثر بوده و این مولفه در بعضی از آثار او به وضوح نمایان است.


غروب‌ها ( از کتاب: پیشگامان شعر معاصر کرد )


شعر از فرهاد پیربال

ترجمه ازمختار شکری پور



به یادم باش

در غروب‌ گاراژها
در آن هنگام که خورشید
پیراهنی نیمه تاریک به تن خیابان‌ها می‌کند

دوست دارم در آن دم
شاهد رخسار خسته و بیچاره‌ی سربازانی باشم
که غم و غبار بر سرشان نشسته
و آشفته و دردمند
از سنگرهای دور جنگ
باز می‌گردند

****

به یادم باش
در غروب خیابان‌ها
در آن هنگام که خورشید پیراهن عزا
بر تن چهارراه ها می‌کند

دوست دارم در آن دم
همراه با خانه به دوش تنهایی
خودم را به هیاهوی پر کیف و حال باری* بسپارم

***

به یادم باش
در غروب پارک‌ها
در آن هنگام که خورشید
پیراهنی از بنفشه
به تن درختان می‌کند

دوست دارم در آن دم
- همچون ابری خسته از سفر-
دست در گردن تنهایی بیندازم
و با نعره‌ای زبونانه
بگریم و بگویم:

" آه
معشوقه‌ی من

behnam5555 03-28-2010 08:38 AM

شێخ محه مه د ئه مین هه ولێری
 


شێخ محه مه د ئه مین هه ولێری

خاونی نوسه ری

تنویرالقلوب –
سعاده المبتدئین-
العهود الوثیقه-
ارشادالمحتاج الی حقوق الازواج-
فتح المسالک فی ایضاح المناسک-
هدیه الطالبینلاحکام الدین-
دیوان الخطب

شێخ محه مه د ئه مین هه ولێری کوری" شێخ فه تح و ڵڵا" له عوله مای سه ده ی سێزده و چوارده ی کۆچی مانگیه ته واو کردنی عولومی ئایینی خۆی لای عالیمانی دینی هه ولێر ته واو کردوه پاشان چووه ته حیجاز و له مه دینه ماوه ته وه ،
دوای ده ساڵ مامۆستای وتنه وه ی ده رسی ئاینی چوه ته میسر له قاهیره ماوه ته وه ،سه رپه رشتی "رواق الااکرادجامع الازهر"گردوه ته ئه ستۆ.
ناوبراو هه رله قاهیره یش کۆچی دوایکردوه .

سه رچاوه:

دایره المعارفی کوردی بۆره که یی


behnam5555 03-28-2010 08:43 AM

خوورشید نه مای داواشی
 

خوورشید نه مای داواشی..

"خوورشید نه مای داواشی" کچی داواشی محه مه د و خوشکی میرزا ئه حمه د داواشی له ساڵی "1320کۆچی مانگی"له راوانسه ر له دایک بووه.


عولومی سه رتایی و ئه ده بیاتی فارسی و عه ره بی له خزمه تی باوکی و کاکی فێربووه ،ناوبراو ژنێکی تێگه یشتوو زانا بووه و له هۆنینه وه ی شیعرو هۆنراوه دا ده ستێکی بڵاوی هه بوه.


له ساڵی"1385کۆچی مانگی" له سادق ئاواکۆچی دوای کردوه، خوورشید نه ماله مریدانی ته ریقه ی (قادری)بووه ئه وشێعره یشی له وه سفی سه ید "سه فائه دینی به رزنجی هاشمی "هۆنیوه ته وه.



یه خوورشید واته ن،دایم غه مینه ن
غه مین دووریی سه فائوددینه ن
جادارعه زیزێیرئیرشادبۆ
وه کیل زینده ی غه وس به غداد بۆ
ناڵه ی مه ستانه ی ته کیه ش هه ربه رزبۆ
یه ناتای ده روێش ، ئه بدا ڵ مه رز
مه یخانه ی مه عنیش هه ر به رقه را ربۆ
با خه به ر جه ئه مه ر له یل و نه هاربۆ
به ڵکه م جه ئه لتاف وێنه ی ئه و شایێ
رابعه ی ده وران گوم که رده رایێ
بگنۆ وه سه ر رای تاعه ت کاری دا
به ربه ێۆجه حوکم سه نگساری دا
بواچۆسه رمه ست باده ی شا که ریم
که لب ئاسانه ی عه بدولقادریم


سه رچاوه:

KURDISTANدوکتور سۆران کوردستانی


دایره المعارفی کوردی بۆره که یی

behnam5555 04-18-2010 07:35 AM


زینه دینی رازانی"زین الدین رازانی "..

زینه دین ئه بوو فه زل عه بدو ره حیم ناسراو به ئیمامی حافیزی عێراق کوری حسه ین کوری عه بدو ره حمان کوری به کر کوری برایمی رازانی له ساڵی "725کوچی مانگی "له رازانی سه ر به هه ولێر له دایک بووه ،هه ربه منداڵی له گه ڵ باوکیا چوه ته میسرو له وێ سه ر قاڵی خوێندن بووه پاشان به ره و شام و فله ستین و حیجاز سه فه ری کردوه و لای عوله ما ناوداره کانی ئه و سه ر ده مه خه ریکی فێر بوونی عیلم و زانستی ئاینیی و حه دیس و ته فسیربووه و دوای ته واو بوونی گه راوه ته وه بۆقاهیره و ده ستی داوه ته ماموستای ده رسدانه وه وئیرشاد و ئامۆژگاری خه ڵک.
"فتح الاسانید ، فتح المغیث بشرح الفیه الحدیث ،المغی عن حمل الا سفار فی الاسفارو.."له نوسروه کانی ناو براوه . ئیمامی حافیزی عێراق له ساڵی "806کۆچی " له م دونیایه ماڵئاوای ئه کات وهه رله میسر ته رمه که ی ته سلیمی خاک ئه که ن .


سه رچاوه :
دایره المعارف کردی "مامۆستابۆره که یی"

behnam5555 04-18-2010 07:37 AM

جه واد خانی گه رووس..

جه واد خانی شاعێرکوری ئه حمه دخانی گه رووس له ساڵی 1252ی کۆچی له بیجار له دایک بووه وه هه رله بیجار خه ریکی فێر بوون وه ر گه رتنی عیلم وعولوم و ده رس بووه . پاش ماوه ێک رو ئه کات گران و سه فر، له گه ڵ زۆربه ی عوله ماو شاعیرانی کورد دیدارو چاو پێکه وتنی بووه و ماوه ێکیش له کرماشان ماوه ته وه و دوای فه وتی باوکی ئه گه رێته وه ناوچه ی گه رووس .
ناو براو له ساڵی 1315ی کۆچی ماڵئاوایی له ژیان ئه کات



به وینه ی خه لیل جه نارم ئیمشه و
جه ده ست ئاهر بیزارم ئیمشه و


عاله م که س نه ما وه هانام ئیمشه و
ئومیدم هه ر به تۆن یادانام ئیمشه و


سه رچاوه :


دایره المعارف کردی "مامۆستابۆره که یی"

behnam5555 04-18-2010 07:40 AM



ره زا قولی خان زه عفه رانلوو..

ره زا قولی خان زه عفه رانلووکوری "گوونه خان" زه عفه رانلوو له ساڵی(1234کۆچی )ئه بێت به حوکوم رانی "قوچان "و ده وروبه ری ،هه رله سه رتا له گه ڵ "فه تحعه لی شای قجه ر1211-1250کوچی"که وته ناکۆکیه وه هه ر بۆیه شاه له ساڵی( 1229کۆچی) "ئیسمائیل خانی دامه غانی "به سپایکه وه ئه نێرته شه ری ره زا قولی خان .له شه ردا سه رتا ره زا قولی خان سپای سمایل ئاغا تێ ئه شکێنه به ڵام بوجاری دووهه م ئه ه رزا قولی خان که رووبه رووی تێشکان ئه بێت.


هه ربۆیه رووئه کاته خێڵاتی کرمانج ودژی دوژمن رێکیان ئه خات و سوپای سمایل خان تێ ئه شکێنن وله (ساڵی1244کۆچی) " حوسێن خان قه جر"به سپایه که وه دژی کورده کانی کورمانج روو ئه کاته قوچان به ڵام دوچاری شکان ئه بێت ،له ئاکامدا "نایب وسه ڵته نه-نایب السلطنه-"به سوپایه کی گه وره وه قوچان داگیر ئه کاوله موحه ره می ساڵی (1249 کۆچی) ره زا قولی خان ده نێرنه تاران و پاشان ره وانه ئازه ربایجانی ئه که ن و دوای ئه شکه نجێکی فراووان له ساڵی (1250کوچی) له شاری "میانه " کۆچ ئه کات و هه ربه وه سیه تی خۆی له مه شهه د ده ینێژن .

سه رچاوه :

دایره المعارفی کوردی بۆره که یی


behnam5555 04-18-2010 07:44 AM


مه لا حامیدی ئاڵیجانی ..

نا ڵه ی نیمه شه و نه کۆی سوڵتان دێ
نا ڵه ی "حامێد"جه کۆتر خان دێ
سۆزه ی ده رونه ش، به یادی موراد
سه با وه پێشواز سروه ی به یان دێ
...
مه لا حامیدی ئاڵیجانی ناسراو به"حامێد"کوری (مه لا عه بدولقادری ئاڵیجانی)له ئاوایی "ئاڵیجاندا"که یه کیک له دیه کانی ده وروبه ری "سه خناخی باینجو"هه توه ته دونیاوه ،لای باوکی قورئان وخوێندنی سه رتایی عولومی ئیسلامی به هاونشینی لای ته له به کانی باوکی ده س پێ کردوه.
له پاش خوێندنی سه رتایی ،به رانبه ر به ره سم و بابی ته له به ی مه دره سه عولومه دینیه کان، ئه چیت بۆمه دره سه ی باینچۆ، دوای موده تێک ئه رواته مه دره سه ی"کووچک چه رمو"،له پاش چه ند ساڵ ئه چێته مه دره سه ی عولومی دینی "حوسین ئاوا"به لای کاکیه وه (مه لا سادیقی ئالیجانی)درێژه به خوێندن ئه دات.
دوایی ته واو کردنی خوێندن ،ئه چێته ئاوای ناو گه رانی له یلاخ ،ئه بێ به پێش نۆژو مه لا،به ڵام چۆن "حامێد"هه روه ک له شیعره کانیا ئاشکرا و روونه ئیشقی ئیلاهی له دڵا بووه،زۆربه ی ژیانی له حاڵه تی وه جددابوه و،پشتی له دونیا کردوه ودارایی نه ویستوه حه تا ژنیشی نه هێناوه،ناوبراو پیاوێکی کێو نشین بو، که زۆرتری عومری خۆی له ئه شکه وتی "کۆتر خانی کێوی سوڵتانی "ئاوایی"ئا ڵی پینه ک"دا به سه رئه برد ئه گریش هه وا سه رد ئه بوو له مزگه وتا ئه ژیا.
بۆچۆنێکیش وایه که وا "حامێد"موریدی شێخ"به هادینی سێراجه دینی" ته وێڵه بووه، دوایی وه فاتی ئه وله گه ڵ شێخ "حیسامه دین "دا په یوه ندی موریدی مورادی بووه.
حامێدله ساڵی (1330)ی کۆچی ،له ئاوایی "ناوگه ران" کۆچی دوایی کردوه وله گۆرستانی گشتی ئه و دیه نێژراوه .


ئه رێ نازارم ئه رێ نازارم
ئه رێ هه ی دیده م نازک نازارم
ئه رێ هه ی مه ڵهه م زامی ئازارم
ئه رێ هه ی حاڵ زان جه سته ی بیمارم
------------------------------
حامێد وده سی حامێد ده سی
یاران گه وهه ری که فتگه وه ده سی
له که س بانگ ناکا،خۆش بێ چاو مه سی
ئه و هه زار دوشمن بکه رۆ قه سی

سه رچاوه:


ناڵه ی نیمه شه و شێعره کانی مه لا "حامێد"ئاڵیجانی سه عیدی مه جیدی


__________________

قه در میلله تتان به جارێ شکان

نه حه یاتان مانه ناو نیشان

باری ته عنه تان وا هاته سه رشان

"وه فدی کوردستان،میلله ت فرۆشان

هه رزه وه کیلی شاری خامۆشان"

_________________

ئه ی کورد به سیه تی تا که ی ئه م شیوه ن و فوغانه

بێ سووده ئۆف و ئامان له م عه سره بێ ئه مانه

پارانه وه و که ساسی بێ که ڵکه پاره ناکا

عه زم وسه بات و غیره ت پیویسته له م زه مانه

_________________

بیست و حه وت ساڵه من ره نجبه ری تۆم

به نان و ئاو و جل و به رگی خۆم

خزمه تم کردی له ئێران و رۆم

له پێناوی تۆشکاوه ئه ستۆم

که چی هێشتا هه ر دیل و ره نجه رۆم

گوناهم چی بوو به م ده رده ت بردم؟!

بۆچی به ناهه ق وا سووکت کردم؟!

________

سه د ئه سه ف بۆدینی ئیسلام چه ند په رێشان بوو له ده س

شێخ و ده روێش و مه لای....خوایه ئه مسالیان برێ

_________

بیست و حه وت ساڵه من ره نجبه ری تۆم

به نان و ئاو و جل و به رگی خۆم

خزمه تم کردی له ئێران و رۆم

له پێناوی تۆشکاوه ئه ستۆم

که چی هێشتا هه ر دیل و ره نجه رۆم

گوناهم چی بوو به م ده رده ت بردم؟!

بۆچی به ناهه ق وا سووکت کردم؟!

_________

کورد ئه به د ناگاته مه قسه د نۆکه ری بێگانه یه

دوو دڵن پیسن له گه ڵ یه ک بۆیه وا بێ لانه یه

______________

هه ردوو گوێم پر بوو له باسی وه عزوسه رفیتره وزه کات

هه ر هه واڵی حه شرو نه شرم پێ ئه ڵێ تاکوو مه مات

...

ئه ی مه لا تۆبی و خوا له م فیکره کۆنه لا بده

فه ننی تازه م پێ نیشاننده بۆته ره ققی و رێی نه جات

_____________

منه وه زۆری هه ر له به ر نانی

وه ته ن ئه فرۆشی به یه ک تارانی

ئه خاته ژێر پێ دین و ئیمانی

کاکه خوا ئیشی نابه جێ ناکا

تا کێو نه بینێ به فری تێ ناکا!

-----------------

سه رچاوه کان :

دیوانی بێکه س "ئو مید ئاشنا"

دایره المعارف کردی "مامۆستابۆره که یی"

یاداشته کانی محه مه دی نه سری (چیا)

*بێکه س له چه ند دێرێکدا"محه مه دی مه لا که ریم

**چێشتی مجێور"مامۆستا هه ژار"

***له یادی بێکه سی گه وره دا "مامۆستا شێرکۆ بێکه س"

****بێکه س " عه لا ددین سه جادی " مێژووی ئه ده بی کوردی

مامۆستا شێرکۆ بێکه س



behnam5555 07-06-2010 04:47 PM

مه لا عه بدوڵڵا زێوه ر..

زانا و شاعێری به ناوبانگی کورد مه لا عه بدوڵڵا کوری "موحه ممه د ئه فه ندی"کوری مه لا ره سوڵ" ناسراو به (زێوه ر)له ساڵی"1291ی کۆچیدا (*1295ک)و 1875ی زایینی"له شاری سوله یمانی هاتووه ته دنیاوه. قوناخی سه رتایی له شاره ته واو کردووه و پاشان بووه به فه قێ و گه لێ شوێنی کوردستان وه ک (مه ریوان،بانه،سابڵاغ،ره واندز،هه ولێروکه رکووک و...)گه راوه،دوایی فیربوونی هه موو زانستیه کانی مه لایه تی پاش15ساڵ ئیجازهی مه لایه تی وه رگرتووه و،چوار پێنج ساڵیش مه لای مزگه وت و مامۆستاتی فه قێ یان بووه.
مامۆستا زێوه ر سێ چوار ساڵێکیش له ئه ستانبوول ماوه ته وه هه ر ئه مه بوه ته هۆی ئه وه ی ،سه ره رای زمانی کوردی یه که ی خۆی وفارسی وعه ره بی ،که تیایاندا زۆر شاره زابووه ،فێری روبانی تورکیش بێت.
پاش گه رانه وه ی له تورکیا بووه به مامۆستای زمانی تورکی له "روشدی یه ی عه سکه ری"له سوله یمانی فدوای هه ڵگیرانی ئه وقوتابخانه یه بووه به مامۆستای قوتابخانه ی"ته شویقی"یه .
پاش ئه وه ی که به ده س ئینگلیزیه کان سوله یمانی داگیر کرا،بووه به باشکاتبی ته حریرات.پاشانیش کراوه به مامۆستا له قوتابخانه ی "نموونه ی سه عاده ت"دا.
له گه ڵ شار به جێ هێشتنی شێخ مه حموود پاش تێکچوونی فه رمانره وایی یه که ی،ئه ویش سوله یمانی به جێ ئه هێڵێت چه ند ساڵێک دوور له ئیشی ره سمی ئه بێت،له م ماوه یه دا سه ردانێکی ناوچه کانی کوردستانی رۆژ هه ڵات ئه کات.
دوایی گه رانه وه ی،بووه به مامۆستای سه رتایی وتا 1938که خانه نشین کراوه،له سوله یمانی ده وروبه ری مامۆستایه تی کردوه و له 10/11/1948دا له ژیان ما ڵئاوای ئه کات.
به رهه می له چاپدراوی مه لا عه بدوڵڵا زێوه ر ئه مانه ن:
ده سته گو ڵی لاوان(سروود)
خێوی مزگه وت
گه نجینه ی مه ردان ویاداشی رۆژانی ده ربه ده ری
دیوانی مه لا عه بدوڵڵا زێوه ر

عه ره ق ناخوه م که تووشی ده ردی سه ربم
گرفتاری هه زار ئێش و خه ته ربم
عه ره ق ناخوه م که عومرم کورت و که م بێ
به گه نجی بۆ گرفتاری زه ره ربم

سه رچاوه :
دایره المعارف کردی "مامۆستابۆره که یی"
گه نجینه ی مه ردان ویاداشی رۆژانی ده ربه ده ری"مه لا عه بدوڵڵا زێوه ر"

* دایره المعارف کردی

behnam5555 07-06-2010 04:50 PM


حاجی قادری کۆیی


http://www.charmw.net/website/images...s/hajy%201.jpg

"نالی"له ناو قه سیده دا
بۆجوانی و راستی ئه گه را.
"مه حوی"له ناو سری خوداو.
به ڵام"حاجی"له سه ر ئه رزو
له ناو دڵی ئه م خه ڵکه دا
بۆی ئه گه را!
( شێرکۆبێکه س)

له دوای کوژران وشه هید بوونی ئه م چه ند هاواڵه ئازیزه ی* کوردستان له شم قورسای داهێزراوییه کی سه یری به سه را هاتبوو .ده ستم نه ئه چووه هیچ کارێک ،ته نها ئیدانه و مانگرتنی گشتی خه ڵکی کوردستان بوو که توانی که مێک له قورسای ئه م کۆسپه م لا سووک کات و هێز وگورێکم پێ ببخشێ . هه ر چه ند خوا هه ڵناگرێ هه ریه ک به نه وعێک بۆ ئه م ماته مینه شێن و چه مه ره یان گێرا (چه ن دۆسێکیش ئه وه یان به مردوو په رستی زانی!**)به ڵام به بروای من هیچیان نه یان توانی به ئه ندازه ی ئه ویه ک گرتوویه ی شاره کانی کوردستان، (به مان گرتنیان) ببن به هه توانێک بۆئه م برینه کارییه.
ده ی باشه، ئێستا ژیاننامه ی کام دڵسۆزی ئه وینداری ره نجه رۆو ده ربه ده ری کورد بنووسم؟
وه باشم زانی باسێک له شاعێرێک بکه م که نه یارانی کورد ئیستایش چاویان رووبه رووی په یکه رو کۆته ڵی تاشراویشی هه ڵنایێ ،ئه و شاعیره ی که مامۆستا "هیمن" شاعیری نه ته وه یی کورد کرنۆش بردن له به رابه ریا به فه خر و شانازی ئه زانێت:
سه ری ته عزیم له به ر تۆ دانه واندن فه خره بۆ "هێمن"
بژی (حاجی)که کێوی هیممه تت سه د هێنده ی ئه لوه نده
..
به ڵێ حاجی قادری کۆیی شاعێر، شاعیری زانا وناسک خه یاڵ و ئازادیخوازونیشتمان په روه ر و بیربڵاورووناک بیرو بلیمه تی شۆره سواری مه یدانی نه ته وایه تی کورد، ئه وشاعیره مه زنه ی که له لای کفربووه که ،که سێک کورد بێت و نووسین بزانێت کوردی نه نوسێت.
بۆ وێنه چاووت له و شێعره ی بێت که چۆن دوای نوسینی کتێبی شه رع و وه عظه که ی (کاک ئه حمه دی شێخ)که به زبانی فارسی ده ری کرد،چۆن ئه یداته به رپلارو تانه و به ته شه ره و پی ئه ڵێت:
وه ک مریشک که به ختی نه یهێنێ بێتو جوجکه ی مراوی هه ڵێنێ
هه ر بگاته که ناری جۆگه له یه ک نایه ته شوێنی،بمرێ،جوجه ڵێک
ئه م له وشکانی ئه و له ناو ئاوه تێ ده گا قوون درانی پێ ماوه
حاجی ئه و شاعیره ی که رێزی تایبه ت له هۆنراوه کانییا ئه بینی به رانبه ر به زانا و نوسه ر وبیت بێژانی کورد،هه روه ها به دڵ فۆلکلۆری پێشینیانی خۆی خۆش ویستووه و نرخێکی تایبه تی داوه به ئه ده بی فۆلکلۆرو پاراستنی.
"شه هسه واری به لاغه تی کوردان
یه ککه تازی فه ساحه تی(بابان)
مه سته فا ته خه للوسی کوردی
غه زه لی کرده به ربوتی کوردی
ناوی ساحێبقرانی خاسی ئه وه
چونکه له م عه رسه ئه سپی ئه و به ده وه
ئه و که نۆشی شه رابه کی تاڵی
(نالی)له و عه رسه دا بووه (تالی)
(نالی)ئوستاده که ی گه لێ چابوو
خزری ئابی حه یاتی مه عنا بوو
یان
(مه لکه قۆر)و(حیماری)و(کیسه شکه ل)
(قس من اسمائهم ولا تساءل)
شێعریان جوانه به س نی یه کوردن
گه رچی به د ناون وگه لێ ووردن
به فیدایان ده که م سه د وه ک (ئیبنویه مین)
چونکه ده ربه ستی غیره تی کوردین
یان
دوو عه لین شاعێرن وه ک حه سان
به رده شان و حه ریره مه سکه نیان"
زۆرجار هێرش ده باته سه ر ئه و کۆنه په رستانه ی به ناوو خوێنده وار که وا هونه رمه نده نه خوێندوار و بێت بیژه کانیان لا سووکه:
"ئێسته مه علوومی بوو هه موو میلله ت
ئه ی مه لای ده رس و موفتی ئوممه ت
ئیمه بێ غیره تین و بێ عارین
ئه وی نه ی خوێندوه له مه عارین"
حاجی ئه و شاعێره ی که ویستوویه تی شۆرشێکی قووڵی سیاسی و کۆمه ڵایه تی و ئابووری وفه رهه نگی له ووڵاته که ی به رپاکا.داخوازی ئه وه بووه که نه ته وه که ی له ژێر ده ستی وهه ژاری و نه داری و کۆیله یه تی و نه زانی و نه خوێندواری رزگار بکات.
"هه ر کورده له به ینی کوللی میلله ت
بێ به هره له خوێندن و کیتابه ت
بێگانه به ته رجمه ی زوبانی
ئه سراری کتێبی خه ڵقی زانی
یان
میلله تی بێ کتێب و بێ نووسین
غه یری کوردان نییه له رووی زه مین
یان
تا رێک نه که ون قه بیلی ئه کراد
هه ر وا ده بنه خرابه ئاباد
ئه نواعی میلله ل له گه وره تا چووک
خه مڵیوه مه مالیکی وه کو بووک
یه ک به رگ و یه ک زوبان و یه ک ره نگ
بێ غه یبه ت و عه یب و و عارو بێ ده نگ
دنیا به تران ده خۆن و ده یده ن
هه ر چۆن مه رامیانه ده یکه ن
هه رکورد ن ئه گه رچی پاکی مه ردان
پاماڵی زه مانه مه حوی کردن"
حاجی ئه و شاعێره ی که "به پێی قۆناغی و سه رده می سه رهه ڵدانی هه ر خۆی له ناو سنوور و بازنه ی قوتابخانه ی شێعری یه که ی نالی و سالم و کوردی دا ده دۆزێته وه"به ڵام له دواییدا ئاڵ و گۆری به سه ر شێعره کانیا دێنێت و خۆی رێچکه یه کی نوێی له ناوه رۆکی شێعرا ده گرێته به ر.ئه و کاره ی حاجی بوو به ریێبازێکی تازه له دونیای شێعری کوردیدا.
حاجی ئه و شاعێره ی که به گیان و دڵ ،خاک و میلله ته که ی خوش ویستووه.شاره زای مێژوو وجوغرافیای ووڵاته که ی بووه و هه ستی به هه ژاری و ده ربه ده ری ژێرچه پوکی کورد کردووه.
حاجی خۆی له گۆمه ڵگا دوور نه خستووه ته وه و باشی ناسیوون .وه ک پزیشکیکی باش ده رمانی بۆدۆزێوه ته وه.
حاجی ئه و شاعێره ی که باش ئاگاداری ئه وه بووه که به ناوی ئیسلام عوسمانییه کان که هاو په یمانی ئاڵمانن،چۆن مه لا و شێخ گه وره کانی کورد فریوو ئه ده ن.عوسمانییه کان به ناوی دینه وه شه ری گه وره ی جیهانی دووهه میان ناوو نابوو "خه زا"له دژی کافر وغه یره موسڵمانه کان.حاجی باشی ئه یزانی کورد چ کڵاوێکی ده چێته سه ر.
"ئه م سه گانه ی که له لای ئێمه وه زیرو که لان
بێنه لای تۆبه خودا ناکه یه گاوان و شوان
ئه مه که ر میزه ده ڵێن واریسی شه رعی نه به وین
هه موو عه بدی سه نه من باسی مه که گه وره که یان
یان
تا له ژێربه ندی رۆمیان نه گرن
زه حمه ته قهدری به یتی من بگرن
یان
روومی وه کو گرێی موون که س پشتییان پێ نه به ستی
که وتوونه داوی خۆیان په ژمورده مان و حه یران"
حاجی ئه و شاعێره ی که ئازایانه و نه ترسانه بێ سڵکردن دژی دابی کۆنه په ره ستی رائه وه ستێت وپه لار هه ڵکاته شێخ و خه لیفه درۆزنه کان و سۆفی و مه لا ی ده سبره کان و..ئه و شاعێره ی که له و سه رده مه دا که ژن نیوه ی کۆمه ڵگا وه ک کۆیله و یه خسیر چاوو لێئه کرا،به هاواریانه وه ئه چێت و ئه ڵێت:
" ئو ده با چاکه لێم نه بن ده رهه م
له م قسه وله م حیکایه ته ی ده یکه م
پێی ده ڵێن حیله بازو که ززابه
"شێخ نه بی"خاریجه له م بابه
خانه قاو شێخ و ته کیه کان یه کسه ر
پێم بڵێن:نه فعیان چییه ئاخر
غه یری ته علیمی ته نبه ڵی کردن
جه معی ئه ملاک و خه زنه کۆکردن
بۆچی فه رمویه تی نه بی ئه میین
اطلب العلم ولو بالصین
نێر و مێ له م حه دیسه فه رقی چییه؟
تۆوه ره فه ننێ فێر به چیته له وه
گاوره،هیندووه،وه یاخۆجووه"
کم شێعری حاجی هه یه که هه ستی نه توایه تی تیا نه بێت بروانه ئه و شێعری که له مه دحی خوایشا دایناوه
"مه علوومه بۆچی حاجی مه دحت ده کا به کوردی
تا که س نه ڵێ: به کوردی نه کراوه مه دحی باری!"
حاجی قادر کوری مه لا ئه حمه دی کوری مه لا ساڵحی کوری مه لا ئه حمه دی گه وره یه و:
"باوکم ئه حمه د بوو ناوی فیکرم دێ
خه ڵقی لادێ بوو،دایکی من فاتێ"
هه ر به پێ ی ئه م دێره شێعره سه ره وه ناوی دایکی حاجی ،فاتێ(فاتم)بووه.
له بار ه ی ساڵی له دایک بوون و مردنی حاجیه وچه ندین بۆچوون هه یه وه کو نامیلکه که ی "مه لا عه بدو رره حمان"دا هاتووه که وا حاجی له گوندی "گۆرقه ره ج"ی سه ر به شاری کۆیه له ساڵی1231ی کۆچی مانگی(1815-1816ز)و له گۆڤاری "هاوارژماره(4)ساڵی1932شام" ساڵی1232 کۆچی مانگی (1816-1817ز)وه هه ر وه ها مامۆستا عه لائه دینی سه ججادی ساڵی 1815زایینی و مامۆستا ره فیق حه لیمی ساڵی 1232و مامۆستا که ریم شاره زایش ئه لێت که حاجی ساڵی 1815ز له کۆیه له دایک بووه.
به ڵام" دووکتور که ماڵ فواد" رای وایه که حاجی ساڵی1232 کۆچی مانگی (1817ز)له نزیک کۆیسنجاق له دایک بووه. مامۆستا بۆره که یش له کتێبی "تاریخ کرد و کردستان" ساڵی 1240 کۆچی مانگی و له گوندی "گۆرقه ره ج "ی ده ورووبه ری کۆیسنجاق و له کتێبی "دایره المعارف کوردی"شا ئه ڵێت :که حاجی قادری کۆیسنجقی شاعیری سه ده ی سێزده ی کۆچی له ساڵی 1234 کۆچی مانگی له گوندی "گۆرقه ره ج "ی که له چه ند کیلۆمیتری سه ر به هه ولێره ،له دایک بووه!
ئه مما مه سعوود مه حممه د بۆچوونی وایه که حاجی له ساڵی 1240 کۆچی مانگی (1824-1825ز)له دایک بووه." به و مه زه نده یه ی که حاجی قادر له گه ڵ حاجی "مه لا عه بدوڵڵای جه لی زاده" داپێکه وه بۆگه شتی خوێندن چون بۆباڵه که تی،
به فیکرت دێ زه مانێ چوینه باڵه ک
به پێ خواستی نه که وشم بوو نه کاڵه ک
حاجی مه لا عه بدوڵڵاش له 1250ی کۆچی مانگی له دایک بووه و ئه م هه ردوو زانایه پێکه وه هاورێی خوێندن بوون،نابێت جیاوازێکی زۆریش له نێوان ته منیانا بوبێت. هه ر بۆیه رای ئه و که سانه ی که ده ڵێن حاجی له 1240دا له دایک تووه به هێزبر له رای ئه و که سانه ی تره.

هه ربه منداڵی هه تیوو بوو،که له باوکی ته نیا ناوی له بیرماوه باوکم ئه حمه د بوو ناوی فیکرم دێ )هه ر له حه وت ساڵانا دایکی (فاتمه خان)ناردویه ته به ر خوێندن له مزگه وتی موفتی کۆیه لای "مه لا ئه حمه دی ئومه ر گونبه تی"مه لاش خاڵۆزای حاجی بووه، پاش دووساڵ که دایکی ده مرێ خه رج و مه سره فی خوێندنی حاجی ده که وێته سه رشانی مه لا ئه حمه د.له هاوینی 1270له گه ڵ "حاجی مه لای عه بدوڵڵا"بو خوتندن روو له ناوچه ی باڵه که تی ده که ن.پاش ماوه یێک حاجی له هاورێکه ی دوور ئه که وێته وه و به ته نیایی روو ئه کاته رۆژهه ڵاتی کوردستان (کوردستانی ژ ێرده ستی ئێران)و ئه چێته شاره کانی "سه رده شت و سابڵاغ و شنۆ.هه ر له ومه ڵبه ندانه ی کوردستان
ئیجازه ی مه لایه تی وه ر ئه گرێت و له ساڵی 1279کوردستانی رۆژهه ڵات به جێ ئه هێڵێت و ئه گه رێته و کۆیه.
دوای ئه وه ی که ئه بینێت که خه ڵکی کۆی ته واوی بیروهۆشیان لای شێخه کانه وروویان له هه ندێ شیخ وه ک (شێخ نه بی ماویل)یه،وه به رانبه ر خه مخوارانی کوردی وه ک خۆی که م ته رخه من بریار ئه دات شاره که ی به جێبڵێت.هه ر بۆیه روو ئه کات ئه ستانبووڵ.
"له غوربه ت به شاهی له بییر ناکرێ
زه مانی جوانی و یادی ووڵات

له(قوشخانه)وه تا ده می(ئیچ قه ڵا)
له(بایزاغه)وه تا مه حه له ی(قه ڵات)

هه موو خزمی خۆمن ده زانم ده ڵێن
له بێ حورمه تیمان بوو(حاجی)هه ڵات"

حاجی له ئه ستانبووڵ بییر باوری کوردایه تی و هه ستی نه ته وه یی و کۆمه ڵایه تی سه ری هه ڵداوه و زیاترین شێعره نه ته وه یه کانی هۆنیوه ته وه.چه ند هۆیه ک بۆ ئه م هه سته پیرۆزه ی خاجی ده خه نه روو،
1_ ئه ستانبووڵ پایته ختی عوسمانی یه ،نوخته ی روو به رووی به یه کگه یشتنی ووڵاته پێشکه وتوه کان و دواکه وتوه کانی ئه وسه رده مه بووه،پر له کسانێک بووه به بییری جیاوازه وه.
2_هه ر وه ها خوێندنه وه ی ئه وکتێب و دیباچایه نه که له یان رۆشنبییره کانی ئورپاوه په یتا په یتا ده هاتن و به ناو جه ماوه را بڵاو ده کرانه وه.

3_ئاشنابوونی "حاجی"له گه ڵ بنه ماڵه ی"به درخانییه کان" .
4_کۆبونه وه ی هه مووئازادی خوازه کانی تورکییه له م شاره به کورد وعه رب و تورک وئه رمه نه یه وه.
5_ئینسان له غوربه ت زیاتر مێشک و دڵی هه وایی خاک و بییری ووڵات ئه کات.
حاجی له ئه ستامبووڵ ،بێ ژن و ماڵ و منداڵ (هه رمنم ئێسته وارسی عیسا ----بێ کورو ماڵ و بێ ژن و مه ئوا)،به هه ژاری و نه داری و بێکه سی له ئاواره ی غوربه تدا (له ساڵی 1897ز)سه ری ناوه ته وه و ماڵئاوای له ژیان کردووه.که سیش نازانێت که گۆره که ی له کوێیه.(مامۆستا گیوی موکریانی رای وایه که حاجی قادر له گۆرستانی"قه ره ج ئه حمه د"ئه و شاره نێژراوه).
حاجی ئه و شاعێره ی که"زانیویه تی نه ته وه ی کورد،با پاشکه وتووش بێ ،با له کاروانی شارستانییش به جێ مابێ،ته وژمی مێژوو پاڵی هه ر پێوه ده نێ و به ره و پێشی ده با.جا ئه و ده می خه ڵک له قسه ی ده گا:
ئه م قسه ی ئێسته عه یبی لێ ده گرن
ئه و ده مه ش دێ زه مانێ بۆی ده مرن
ئه م به ئه و ئه و به ئه م ده ڵێ کاکه
سه یری قانوونی حاجی چه ن چاکه
هه ر چلۆنێ ئیشاره تی فه رموو
وه ک که رامه ت هه مووی وه ها ده رچوو"
-------------------------------------------
سه رچاوه کان:
دیوانی حاجی قادری کۆیی"سه ردار حمید میران-که ریم مسته فا شاره زا"
پێشه کی دیوانی مه لای جه زیری" مامۆستا هه ژار"
حاجی قادری شۆرشگێر"مامۆستا هێمن"
ناڵه ی جودایی" مامۆستا هێمن"
ماڵپه ری تایبه تی "مامۆستا شێرکۆبێکه س"
کرد وکردستان"سه دیقی بۆره که یی"
دایره المعارفی کردی" سه دیقی بۆره که یی"

behnam5555 07-06-2010 04:53 PM

مه حوی..

له ناکه س کارییا،خاکم به سه ر،رۆیی به با عومرم
خودا،سا بمژیێنی تا له به ر قاپی که سێ ده مرم

"* مه حوی پیاوێکی باڵا به رز و که ڵه گه ت،سوور و سپی و چاو گه وره و ریشێکی درێژی پێوه بوو،به نه رمی و له سه ر خۆ قسه ی کردووه.مێزه ره ی سپی کوردانه ی له سه ر ناوه و که واو سه ڵ ته و جوبه ی له به ر کردووه."

مه لا موحه ممه د، شا گردی مه یخانه ی مه ی فرۆشانی مه عریفه ت له سۆزدا،شێخی سه ر به ر ماڵی دڵ رووناکان به چاوی پرفرمێسکی خوێنینه وه،سه رچاوه ی عیلم و عیرفان و قاتیعی بو رهان شاعێری عاشق ومه جنوونی رێگای ته ریقه ت و بولبولی شه یدای نزاوگازه ی خواناسی و سه رمه ستی باده ی عیرفان ، ناسراوبه "مه حوی"کوری مه لا عوسمان **باڵخیه له نه وه ی پیر وزانای ناوداری کورد(شێخ ره ش)ه.مه لا عوسمانی باپیری له گه ڵ دروست کردنی سولێمانی هاتوه ته شاری تازه وه باڵخی به جێهێشتووه.

له باره ی دایکبوونی مه حوی یه وه چه ند بۆچوونه هه یه:
1-موحه ممه د ئه مین زه گی به گ مێژوونووسی بلیمه تی کورد ئه ڵێت:مه حوی له ساڵی "1252ی-ک.م"(1836-1837ی-ز)له دایک بووه.
2-مامۆستا عه لا ئه دینی سه جادی باوری وایه که مه حوی له ساڵی "1246ی-ک.م"(1830ی-ز)داله دایک بووه.
3- مامۆستا سه دیقی سه فی زاده بۆره که یی له م بار ه وه ئه ڵێت:که مه حوی له ساڵی "1245ی-ک.م"له دایک بووه، مامۆستا ئه م بۆچوونه ی له مێژووی ئه ده بی کوردی مامۆستا عه لا ئه دینی سه جادی ودیوانی شاعێر کۆکردنه وه ی مه لا عه بدو لکه ریمی موده رریس وه رگردووه!
4- مامۆستا کاکه ی فه لاحیش له م باره وه ئه ڵێت :که "1247ی-ک.م"(1831-1832ی_ز)له دایک بووه.
له ته مه نی حه وت ساڵانا نراوته به ر خوێندن ماوه یه ک لای باوکی مه لا عوسمان که خه لیفه ی "شێخ عوسمانی سێراجه دینی"ته وێڵه بووه،خوێندیه تی. بۆ وه رگرتنی خوێندن چوه ته سنه و سابڵاخیش و لای مه لا"عه بدوڵڵاپیرباب"خوێندویه تی ،پاشان گه راوه ته و ه بوسولێمانی و لای مه لا ناوداره کانی ئه و ناوچه یه خوێندویه تی .ئه مجار بووه به شاگرد و فه قێی زانای به ناوبانگی کورد"موفتی زه هاوی "له به غدا(***گوایه پێش له هاتنی بۆبه غدا سه ردا نێکی بۆشنۆش کردووه!)،هه ر لای ئه و گه وره پیاوه ئیجازه ی مه لایه تی وه رگرتووه.
****پاش ئیجازه وه ررگرتنی له (1859ی-ز)دا بووه به مه لای مزگه وتی ئیمامی ئه عزه م له به غدا،له (1862ی-ز)به غدای به جێ هێشتووه و گه راوه ته وه بۆسولێمانی بووه به ئه ندامی دادگاه.دوای کۆچی باوکی له (1868ی-ز)ده ستی له ئیشی میری کێشاوه ته وه بووه ته وه به مه لا ده ستی کردووه به ده رس وتنه وه به فه قێیان.
مه حوی له (1883ی-ز)به پێی قسه ی مامۆستا سه جادی چووه بۆسه فه ری حه ج له وێوه چوه بۆئه سته مبووڵ به واسیته ی کورده ناوداره کان چاوی به سوڵتان"عه بدو لحه مید"ی عوسمانی ئه که وه. سوڵتانیش رێزێکی زۆری لێ گرتووه و فه رمانی داوه خانه قایه کیان له سولێمانی بۆکردووه ته وه،که به خانه قای "مه حوی" ناوی ده رکردووه.مه عاشێکیشی له لایان سوڵتان وه بۆبراوه ته وه. مه حوی پارچه شێعرێکی بۆده ربرینی خۆشحاڵی خۆی به بۆنه ی سه رکه وتنی سوڵتان به سه ر گه لی یووناندا وتووه(شخسێکی ساحێب ئه حواڵ پرسی :که ئه ی فلاتوون!___یونانیانی قه ومت بۆچی به ده ردی سه گ چوون؟)که خۆزگا مه حوی ئه و هونراوه ی نه ئه هونیه وه.
مه حوی رێگای باوکی ئه گرێته به ر و ئه بێت به خه لیفه ی "شێخ به هادین"کوری شێخ عوسمانی سێراجه دینی ته وێڵه.مه حوی هه میشه به کورد بوونی خۆی و به نه ته وه که ی شانازی کردووه(کوردی زوبانی ئه سڵمه،گه ر ته رکی که م به کول___بۆفارسی،به کوللی ئه من ده بمه بێ وه فا) ،مه حوی قه ت غافڵ دونیای دورو به ری نه بووه زانست و ئا گاداریه کی باشی له جوی سیاسی ناوچه بووه ده نگ و باسی جیهانی بیستوه وه (هوجوومی"هیندو"ی خه ت سه ر "فه ره نگستان"ی رو خساری_____به حه شرێ بوو،وه کوو ئه و حه شره "میقادۆ"به"چار"یکرد)به رابه ر به روداوه کان هه ڵوێستی نیشان داوه.

مه حوی زور جاران به گژی ناحه ز و نه یارانی ته ریقه ت و ئیسلاما هاتووه، ئه و ناحه ز و ونه یارانه ی که بوون به زه روو بۆمژینی خوێنی کۆمه ڵگامه حوی ئازایانه پلاری پیا داون:

ریشێکی پان و تووکی بنا گوێ،درێژو لوول
سۆفی له دینی لا ده به دیمه ن له جو ده کا
که شێخ واعیزو سۆفی به جه ننه ت به ن گه دو گیپاڵ
ده بێ ئه مساڵ ئێمه بۆجه هه ننه م به ن،سرو سیپاڵ
وه.................
ئیمه نابێت به گژچوونی "مه حوی "له گه ڵ توره بوونی"شیخ ره زا"و"فایه ق بیکه س"و" قانع" و.. وه ک یه ک دانیین چونکا مه حوی خۆی خه لێفه و زاهد و سۆفی بووه ،ئه مما وا دیاره مه حوی نه ویستووه دیوانه که ی له م جۆره هونراوانه خاڵی بێت ،یان ده یه وێت بڵێت که هه موو مه لا و سۆفی و زاهد و خه لیفه کان به چاوێک چاوو لێ مه که ن!
ُ"***** به ڵام به داخه وه،ئه م بێزار ییه ی مه حوی له و کۆمه ڵه ئایین به په رده ی تاوان و سته م کردووه،له گه ل ئه وشدا که گه لێ جار به نرخێکی ئه وه نده قورس که وتووه ته سه ری له وانه بووه بیگه یه نێته لێواری خوێن و مه رگ،هه ر چه ند به هه ندێ به ڵگه و نیشانه شدا ده رده که وێ که وا گه یشتوو یشه ته راده ی ئه وه مه حوی له ساخته چیه تی و ناراستی کۆمه ڵ بگا (غه یری ئه مه که سوێندی درۆی پێ بخۆن و به س___قوربانی ناوی،ناوی له ناوا نه ما خودا) وبه ڵکوو هه ندێ جاریش بیگه یه نێته ئاستی بێزار بوونێکی خه ست له جیهان و له خه ڵک (ته ڵه بی ره حم و مرووه ت له دڵی ئه هلی زه مان____ته ڵه بی ئاوی حه یاته له سه رابستانا) و ده ربرینی ناره زایی له باره ی چه وتی کۆمه ڵ (قاتی پیاو له سه ر ئه م ئه رزه؛ده بینی مه نسوور___به سه ری داره وه،"ذالنون"ه له بن زندانا)ودژایه تی کردنی چینی پاره دار(یا ماری سه ر خه زێنه!بترسه که گه ژدومێ____به و نووکه چزوه پر به ده مت کا له ژه هری مار)وبه هه ڵستی کردنی سته مکاران (زاڵمی دڵ ره قی روو گرزی موسوڵمان ئازار___هه ربه ئئیزایه که ره نگی بگه رێته روخسار)وجاروباریش په نجه ی بخاته سه ر بۆگه نی سیستێمی حوکمداری و(له به ر داری حه دامن بم،ئه تو مه ست___ده قازی حه ق بڵێ تۆ،"حه ق"چ به ردار)به چاوی سووک ته ماشای رژیمی کۆمه ڵایه تی پێ بکاو (ده رچوو له حه ددی غایه عورووجی ده جاجیله____یا ره ببی تۆ بکه ی که بکا عیسه یه ک نزوول)با نگه وازی حه ق په رستی و (هه تا حه ق تاسیره،هه ر حه قمه مه نزوور_____وه کو مه نسوور ئه گه ر بمکه ن به دارا)تێکۆشان و به رده وام بوونی له سه ر خه بات پێ به رزکاته وه و(به پیری مه رگه وه فرسه خ به فرسه خ رۆیون مه ردان____ئه وی باکی له مردن بێ دیاره بڵح و نامه رده)کاریکی وای لێ بکات بیهێنێته سه ر ئه و باوه ره که ئه بێ بنیاده م هاو به شی ده رد و مه ینه تی خه ڵک بێ و(نووری عومری سه ر ف ئه کا بۆکه شفی تاریکی له خه ڵق___وه ک چرا هه ر که س به َشۆخی مه جلیس ئارایی بکا)خزمه تیان بکا."

مه حوی له سه رتای شه شه ڵانی 1324ی-ک.م مالئاوای له ژیان کردوه و ته رمه که ی له یه کێ له ژووره کانی خانه قاکه ی خۆی ته سلیم به خاک کرا.

سه رچاوه کان:

دایره المعارف کردی مامۆستا بۆره که یی
دیوانی مه حوی "مه لاعه بد ولکه ریمی موده رریس وموحه ممه دی مه لا که ریم"

behnam5555 07-07-2010 06:53 AM


جه واد خانی گه رووس..

جه واد خانی شاعێرکوری ئه حمه دخانی گه رووس له ساڵی 1252ی کۆچی له بیجار له دایک بووه وه هه رله بیجار خه ریکی فێر بوون وه ر گه رتنی عیلم وعولوم و ده رس بووه . پاش ماوه ێک رو ئه کات گران و سه فر، له گه ڵ زۆربه ی عوله ماو شاعیرانی کورد دیدارو چاو پێکه وتنی بووه و ماوه ێکیش له کرماشان ماوه ته وه و دوای فه وتی باوکی ئه گه رێته وه ناوچه ی گه رووس . ناو براو له ساڵی 1315ی کۆچی ماڵئاوایی له ژیان ئه کات
به وینه ی خه لیل جه نارم ئیمشه و
جه ده ست ئاهر بیزارم ئیمشه و
عاله م که س نه ما وه هانام ئیمشه و
ئومیدم هه ر به تۆن یادانام ئیمشه و
سه رچاوه :

دایره المعارف کردی "مامۆستابۆره که یی"

behnam5555 07-07-2010 06:54 AM


شێخ محه مه د ئه مین هه ولێری..

خاون و نوسه ری( تنویرالقلوب –سعاده المبتدئین-العهود الوثیقه- ارشادالمحتاج الی حقوق الازواج-فتح المسالک فی ایضاح المناسک-هدیه الطالبینلاحکام الدین-دیوان الخطب ) شێخ محه مه د ئه مین هه ولێری کوری" شێخ فه تح و ڵڵا" له عوله مای سه ده ی سێزده و چوارده ی کۆچی مانگیه ته واو کردنی عولومی ئایینی خۆی لای عالیمانی دینی هه ولێر ته واو کردوه پاشان چووه ته حیجاز و له مه دینه ماوه ته وه ، دوای ده ساڵ مامۆستای وتنه وه ی ده رسی ئاینی چوه ته میسر له قاهیره ماوه ته وه ،سه رپه رشتی "رواق الااکرادجامع الازهر"گردوه ته ئه ستۆ.ناوبراو هه رله قاهیره یش کۆچی دوایکردوه .
سه رچاوه:

دایره المعارفی کوردی بۆره که یی

behnam5555 07-07-2010 06:56 AM


خوورشید نه مای داواشی..

"خوورشید نه مای داواشی" کچی داواشی محه مه د و خوشکی میرزا ئه حمه د داواشی له ساڵی "1320کۆچی مانگی"له راوانسه ر له دایک بووه.
عولومی سه رتایی و ئه ده بیاتی فارسی و عه ره بی له خزمه تی باوکی و کاکی فێربووه ،ناوبراو ژنێکی تێگه یشتوو زانا بووه و له هۆنینه وه ی شیعرو هۆنراوه دا ده ستێکی بڵاوی هه بوه.
له ساڵی"1385کۆچی مانگی" له سادق ئاواکۆچی دوای کردوه، خوورشید نه ماله مریدانی ته ریقه ی (قادری)بووه ئه وشێعره یشی له وه سفی سه ید "سه فائه دینی به رزنجی هاشمی "هۆنیوه ته وه.
یه خوورشید واته ن،دایم غه مینه ن
غه مین دووریی سه فائوددینه ن
جادارعه زیزێیرئیرشادبۆ
وه کیل زینده ی غه وس به غداد بۆ
ناڵه ی مه ستانه ی ته کیه ش هه ربه رزبۆ
یه ناتای ده روێش ، ئه بدا ڵ مه رز
مه یخانه ی مه عنیش هه ر به رقه را ربۆ
با خه به ر جه ئه مه ر له یل و نه هاربۆ
به ڵکه م جه ئه لتاف وێنه ی ئه و شایێ
رابعه ی ده وران گوم که رده رایێ
بگنۆ وه سه ر رای تاعه ت کاری دا
به ربه ێۆجه حوکم سه نگساری دا
بواچۆسه رمه ست باده ی شا که ریم
که لب ئاسانه ی عه بدولقادریم

سه رچاوه:
دوکتور سۆران کوردستانی
دایره المعارفی کوردی بۆره که یی

behnam5555 07-07-2010 07:02 AM

جگه ر خوێن..

http://abdi.kurdblogger.com/uploads/a/abdi/53895.jpg


"شێخ موس مه لا حه سه ن" ناسراو به "جگه ر خوێن " له ساڵی(1903)له گوندی "هه سار" ی سه ر به ناوچه ی ماردین له بنه ما ڵه یه کی هه ژار و ده ستکورت دێته نێو دونیای پر جه خاره وه.
هه ربه مندالی بابی له م دنیا کۆچ ئه کات وئه رکی ماڵ و منداڵ ده که وێته سه رشانی و به ناچار ئه بێته شوان ره نجبه ری ئاغاو پوڵداران.
له ته مه نی (18)ساڵاندا ده رواته حوجره ی مه لاو خوێندنی ئایینی و دینی ده ست پێده کا، ڤیانی گه ل ووڵات هه موو گیانی ده ته نێته وه و ناهێڵی ته نیا له به ندی وانه ی مه کته بدا بێ ،هه ر بۆیه له حوجره ده ست ئه کاته خوێندنی به رهه مه کانی "جه زیری و ئه حمه دی خانی و فه قێ ته یران و..".دوای خوێندنی ئایینی ئه به به مه لاوده ست ئه داته ئێرشادو رێنموونی و گه رای ئه ڤینی گه ل و وڵات ده پژێنێته ناخی دڵی خه ڵکه وه .
پاش شکانی شۆرشه که ی" شێخ سه عیدی پیران"ئاواره ی سوریا ئه بیت ، له ساڵی(1927) کۆمه ڵه ی"خۆیبوون" داده مه زرێ که جگه ر خوین یه کێک ئه بێت له دامه زرێنه رانیف هه رله و کاته دا گۆڤاری"هاوار" ده رده که ن "شێح موس له شێعره کانیا خۆی به "جگه ر خوین" ئه ناسێنێت.
له (1950)دا پاش دامه رراندنی پارتی دیموکراتی کوردستانی سوریا ده بێته ئه ندامی،ساڵی(1958)له کوردستانی عیراقا ده بێته مامۆستای زمان ئه دهبی کوردی له کولێژی زمانی زانکۆی به غدا.
له (1961)ده رواته ریزی خه باتگێرانی شۆرشی به رزی ئه یلوله وه. (ا970)ده چێته وه سووریاو تا ساڵی(1979)ژیانی ده که وێته به د زیندان ئازارو ئه شکه نجه ی حکوومه تی به عسی سووریا.
له ساڵی(1979) ده بێته په نابه ری وڵاتی سوێد و تا(1984)که دڵه ئه وینداره کی له لێدان ده وه ستی هه رله وێ ده ژی و پاشان جه سته ماندووه که یان هێنایه وه بو کوردستانی سووریاو له وه ناشتیان.

کیمه ئه ز؟
کوردێ کوردستان
ته ڤ شۆرش و ڤولکان
ته ڤ دینامێتم
ئاگرو پێتم
سۆرم وه ک ئێتوون
ئاگر گها قه پسوون
دنیا دهه ژێ
ئه ڤ پێت و ئاگر دژمن دکوژێ
کیمه ئه ز..؟
ئه زم رۆژ هه ڵات
..

سه رچاوه:کتێبی له شاخه وه تا شار


behnam5555 07-07-2010 07:04 AM


مه لا حامیدی ئاڵیجانی ..

نا ڵه ی نیمه شه و نه کۆی سوڵتان دێ
نا ڵه ی "حامێد"جه کۆتر خان دێ
سۆزه ی ده رونه ش، به یادی موراد
سه با وه پێشواز سروه ی به یان دێ
...
مه لا حامیدی ئاڵیجانی ناسراو به"حامێد"کوری (مه لا عه بدولقادری ئاڵیجانی)له ئاوایی "ئاڵیجاندا"که یه کیک له دیه کانی ده وروبه ری "سه خناخی باینجو"هه توه ته دونیاوه ،لای باوکی قورئان وخوێندنی سه رتایی عولومی ئیسلامی به هاونشینی لای ته له به کانی باوکی ده س پێ کردوه.
له پاش خوێندنی سه رتایی ،به رانبه ر به ره سم و بابی ته له به ی مه دره سه عولومه دینیه کان، ئه چیت بۆمه دره سه ی باینچۆ، دوای موده تێک ئه رواته مه دره سه ی"کووچک چه رمو"،له پاش چه ند ساڵ ئه چێته مه دره سه ی عولومی دینی "حوسین ئاوا"به لای کاکیه وه (مه لا سادیقی ئالیجانی)درێژه به خوێندن ئه دات.
دوایی ته واو کردنی خوێندن ،ئه چێته ئاوای ناو گه رانی له یلاخ ،ئه بێ به پێش نۆژو مه لا،به ڵام چۆن "حامێد"هه روه ک له شیعره کانیا ئاشکرا و روونه ئیشقی ئیلاهی له دڵا بووه،زۆربه ی ژیانی له حاڵه تی وه جددابوه و،پشتی له دونیا کردوه ودارایی نه ویستوه حه تا ژنیشی نه هێناوه،ناوبراو پیاوێکی کێو نشین بو، که زۆرتری عومری خۆی له ئه شکه وتی "کۆتر خانی کێوی سوڵتانی "ئاوایی"ئا ڵی پینه ک"دا به سه رئه برد ئه گریش هه وا سه رد ئه بوو له مزگه وتا ئه ژیا.
بۆچۆنێکیش وایه که وا "حامێد"موریدی شێخ"به هادینی سێراجه دینی" ته وێڵه بووه، دوایی وه فاتی ئه وله گه ڵ شێخ "حیسامه دین "دا په یوه ندی موریدی مورادی بووه.
حامێدله ساڵی (1330)ی کۆچی ،له ئاوایی "ناوگه ران" کۆچی دوایی کردوه وله گۆرستانی گشتی ئه و دیه نێژراوه .
ئه رێ نازارم ئه رێ نازارم
ئه رێ هه ی دیده م نازک نازارم
ئه رێ هه ی مه ڵهه م زامی ئازارم
ئه رێ هه ی حاڵ زان جه سته ی بیمارم
------------------------------
حامێد وده سی حامێد ده سی
یاران گه وهه ری که فتگه وه ده سی
له که س بانگ ناکا،خۆش بێ چاو مه سی
ئه و هه زار دوشمن بکه رۆ قه سی

سه رچاوه

:ناڵه ی نیمه شه و شێعره کانی مه لا "حامێد"ئاڵیجانی سه عیدی مه جیدی

behnam5555 07-07-2010 07:06 AM

شێخ یوسفی مامش ..

شیخ یوسف کوری ئه حمه د مامش ساڵی(1162)ی کۆچی له گوندی " ئه شنۆزه نگ"شاری"لاهیجان" له دایک بووه ،هه ربه منداڵی خه ریکی فێربوونی علومی سه رتایی بووه ،بو زیاتروه رگرتن و فیربوونی حه د یس و علومی قورئانی که وته گه ران و به ینێک له مه هاباد و سولیمانیه و هه ولێر ماوه ته وه پاشان چوه ته سه ر ئیشی باوکی ده ستی داوه ته ئیرشاد و رێنموونی خه ڵک تاساڵی (1254)ی کۆچی که ماڵئاوای له ژیان کردوه شیخ یۆسب له هونینه وه ی شێعرا هه ستێکی ناسکی بووه.
گه ر بپرسی تۆله حاڵم که س نیه لۆمه ت بکا
پیرو ئۆفتاده وغه ریبم چه ندم کێشاوه جه فا

سه رچاوه:
دایره المعارفی کوردی بۆره که یی

behnam5555 07-07-2010 07:08 AM

عه لی لاچین..

عه لی کوری "قولی"ناسراو به لاچین"ساڵی 1215ی کۆچی" له گوندی لاچین له دایک بووه،هه رلاویه تیداگونده که ی به جێ ئه هێڵێت وبو فێر بوونی عیلم ومعاریف روو ئه کاته کرماشان و بۆماوێک له خزمه ت"سه ید براکه" که سبی زانست ئه کا .دوای ته واوو بونی ده رسه که ی پاش ماوه ی ژیانی خه ریکی ئیرشادی جه ماوه ر ئه بێت.
ناو براو له وتن هۆنینه وه ی شێعرا ده ستیکی فراوانی بووه، شاعیر"عه لی لاچین" ساڵی "1260" ی کۆچی ماڵئاوای له ژیان ئه کات.
شاخه ی زولفه قار لێم ئاشکاربۆ
عاله م گرد به کۆ نه ده ور یاربۆ
(لاچین)م نه رووی جیهان بێزابۆ
شاخه ی بوڵبوڵش عاشق وه یاربۆ.

http://abdi.kurdblogger.com/uploads/a/abdi/53226.jpg

سه رچاوه :
دایره المعارف کوردی بوره که یی


behnam5555 07-07-2010 07:10 AM


بی بی ته برێزهه ورامی

بی بی ته برێزهه ورامی له سه دی چواری کۆچی له هه ورامان ژیاوه هه ر له وێ فێری زانست وعیلم بووه،پاشان روی هه ناوه ته شیعر وشاعێری .
ئه ه ژنه شاعێره کورده زۆرجاران چوه ته خزمه تی "باباسه رهه نگ"بۆزیاتر فێربوونی زانست و عیلم هه ربویه ده بێت "بی بی ته برێزهه ورامی" له په یره وان و لایه نگرانی دینی" یارسا"ی بێت
زێڵ که ران ره وشه ن
سر سپه رده بانه وه یاری وه شه ن
بسازن په رێ وێتان یۆجه وشه ن

سه رچاوه :
دایره المعارف کوردی بۆره که یی

behnam5555 07-07-2010 07:13 AM


ئه حمه دی خانی ..

۱)ئه حمه دی کوری شێخ ئیلیاس له عه شیره تی خانیانی وڵاتی بایه زید بۆتان ،له ساڵی "1061ی کۆچی 1650زایینی و 1030هه تاوی "له بایه زید له داییک بووه.
ئه حمه دی خانی که له بنه ماڵه یه کی به رز بوه له دیوه خانی خۆیاندا گه وره بوه و ده رسی خوێندوه پاشان بۆفێربوونی سه رف نه حو و فه قێی کردن ده چێته مزگه وتی م"مرادی "یه ی شاری "بایه زید" دوای ماوه یه ک ئه چێته ئوره فه و بتلیس و تا میسر ده روات پاش وه رگرتنی ئیجازه ی زانستی ئه گه رێته وه بۆ"بایه زید".
ساڵی (1683ی زاییینی )فه رهه نگی کوردی عه ره بی"نه وبه هار"ی نوسیوه وله ساڵی (1694ی زاییینی )کتێبی چریکه ی مه م و زین که لایانی نیشتمان په روه ری وئه وینداری هه یه نوسیوه که 2661 به یت شیعره.
ئه حمه دی خانی له ساڵی "1086"ی هه تاوی له ته مه نی 56ساڵیدا له بایه زیدکوچی دوایی کردووه .
سه رچاوه:له یاداشته کانی محه مه دی نه سری
___________________________

2)ئه‌حمه‌دی خانی یه‌کێکه‌ له‌ شاعیر و ڕووناکبیره‌ مه‌زنه‌کانی نه‌ته‌وه‌که‌مان،به‌رێز دکتۆر مارف خه‌زنه‌دار له‌ مێژووی ئه‌ده‌بی کوردی به‌رگی دووه‌میدا به‌م شێوه‌یه‌ باسی ‌کردوه:
سه‌یدێ جه‌نگالا سه‌رێ زولفا شه‌ها شه‌هبازم ئه‌زمه‌ستێ جانا عیشوه‌ یا شه‌هنازێ نازک نازم ئه‌زده‌ردمه‌نده‌ک من دڤێتن هه‌م نه‌فه‌س بت(خانی)یاکومه‌ هه‌مده‌سته‌ک هه‌بیتن سازێ خوه‌ش ئاوازم ئه‌ز
شاعیر و ڕۆشنبیری گه‌وره‌ی کورد خانی ناوی ئه‌حمه‌د بووه‌، کوری ئه‌لیاس کوڕی ڕۆسته‌م نازناوی شیعری له‌ هۆزی (خانیان) وه‌رگرتووه‌، به‌شێکی ئه‌م هۆزه‌ له‌ ده‌وروبه‌ری ناوچه‌ی بۆتان بوون،به‌ڵام بنه‌ماڵه‌ی شاعیر باریان کردووه‌ بۆ شاری بایه‌زید.
ئه‌حمه‌دی خانی له‌ساڵی(1650)له‌شاری بایه‌زید له‌ دایک بووه‌، وه‌ک له‌سه‌رچاوه‌کانی ژیانی و کرده‌وه‌ ئه‌ده‌بییه‌کانی شاعیر ده‌رده‌که‌وێ باب و باپیرانی له‌ ڕووی داراییه‌وه‌ ژیانیان ئاسان بووه‌ و به‌ به‌ختیاری ژیاون.
ئه‌حمه‌دی خانی هه‌موو ژیانی بۆ خوێنده‌واری و بڵاوکردنه‌وه‌ی ڕۆشنبیری و هۆشیاریی سیاسی خه‌رج کردووه‌ له‌ کۆمه‌ڵی کورده‌واریدا. ئه‌مه‌ دوو لایه‌نی ڕووناکی بووه‌ ،یه‌که‌میان به‌رهه‌مهێنانی داهێنانی ئه‌ده‌بی ، واته‌ شیعری، دووه‌میان فێرکردن و پێگه‌ناندنی منداڵان و لاوی کورد له‌ ڕووی خوێنده‌وارییه‌وه‌.
شاعیر له‌ مه‌ڵبه‌ندی له‌ دایکبوونی، شاری بایه‌زید. له‌ساڵی (1707)م کۆچی دوایی کردووه‌ و هه‌ر له‌وێش نێژراوه‌، ئه‌و زانیارییانه‌ی له‌ ناوه‌وه‌ن ئه‌م مێژووه‌ ڕاست ده‌زانن،جگه‌ له‌مه‌ به‌ڵگه‌یێکی تریشمان به‌ده‌سته‌وه‌یه‌، پشتگیری ئه‌م ڕایه‌ ده‌کا ئه‌ویش ڕسته‌ی عه‌ره‌بی(طار خانی الی وبه‌) که‌ بۆ مردنی شاعیر دانراوه‌ به‌ حسێبی ئه‌بجه‌د ده‌کاته‌ ساڵی ( 1119هه)، ئه‌م ساڵه‌ به‌رامبه‌ر به‌ ساڵی (1707)ی مه‌سیحییه‌ و ڕاستتر که‌وتۆته‌ نێوان هه‌ردوو ساڵی (1707و1708)ی مه‌سیحییه‌وه‌.
له‌دوا په‌یڤه‌کانمدا به‌باشیده‌زانم به‌ کۆپله‌ شیعرێکی ئه‌حمه‌دی خانی کۆتا به‌م نووسینه‌م بهێنم و که‌ ده‌بێژێ:
میرێ‌ مه‌جلیس نه‌که‌نت موتریبێ گوویا چ بکت
غونچه‌ی خه‌ندان نه‌بتن بولبولێ شه‌یدا چ بکت
نه‌ینکا حوسنێ بتان لازمه‌ ساحێب نه‌زه‌ره‌ک
که‌سێ بینا کو نه‌بت دلبه‌رێ زیبا ج بکت
تالیبێ عیلم و که‌مال نه‌بتن عالیمێ دانا چ بکت
ته‌بعێ ( خانی) سه‌ده‌فا، گه‌وهه‌رێ عیرفانه‌ وه‌لێ
مه‌تن خوانه‌ک نه‌بتن ساحێبێ مه‌عنا چ بکت


behnam5555 07-07-2010 07:14 AM


عادڵه خان....

عادڵه خان کچی عه بدو لقادر به گی ساحه بقرانه باوکی له پاش له ناو چوونی فه رمان ره وایی بابانه کان چووه ته شاری سنه له وێ جێگیر بووه، عادڵه خان له سالی (1328)ی کۆچی له سنه له دایک بووه و ژیاوه،له ناو جه رگه ی ئه رده ڵانیه کاندا، گۆش کراوه وچاوی کراوه ته وه و فێرخوێندن و عیلم بووه،له ساڵی (1315)ی کۆچی شووی به "عوسمان " پاشای کوری محه مه د پاشای جاف کردووه وچونه ته هه ڵه بجه.
عوسمان پاشا دوای کۆچ و مردنی( محه مه د پاشای جاف )،به رێوه بردن و سه رکردایه تی عه شیره ته کی ده گرێته ئه ستۆ،ده بێته قایم مه قامی "هه ڵه بجه".
عادڵه خان ئه بێته هاوکارو یارمه تی ده ری ها وسه ره که ی ،له به ر ئه وه ی له کار و بارا سه رکه و توو بوو ،هه روها له بواری کۆمه مه ڵایه تی دا به شێوه یه کی فراوان ده ورێکی باڵای ده نواند،له ناوهۆز و عه شیره تا،ناو بانگ و شۆره تی ده نگی دایه وه و پایه یه یه کی گه وره ی بۆخۆی به ده ست هێنا .
عادڵه خان زۆر حه زی ده کرد له گه ڵ ئێرانیه کان نزیک بێته وه ،که یفی به تێکه ڵی عوسمانیه کان نه ده هات . ته واوی خزمه ت کاره کانی ئێرانی بوون و ئیجازه ی به که س نه ئه دا که به تورکی قسه بکات ، به لێهاتوویی و بلیمه تی خۆی ده ستی به سه ر زۆر له کاره کانی مێرده که یدا گرتبوو.کارو باری ناوچه ی شاره زوور و جڵه وگرتنی عه شیره تی جاف له ده ستی خۆی دابوو. هیچ کاروبارێکی میر به بێ راوێژی عادڵه خان نه ده کراو گیروگرفته ناخۆییه کان ئه هێنرا به رده ستی و به دادپه روه رانه چاره ی بۆ داده نا.
عادڵه خان له بواری ئاوه دان کردنه وه وه ده ستێکی با ڵای هه بووه ،وه ک له شاری" هه ڵه بجه"بازارێک و "3"ماڵی گه وره و مزگه وتێکێی بینا کردووه .
نوسه ری روس (مێنۆرسکی )له کتێبه کی خۆیدابه ناوی "کورد" ئاماژه به چاوو پێ که وتن له گه ڵ عادڵه خان ئه کاوو زۆر به باشه ناوی ئه با ت و ئه ڵێ : له "هه ڵه بجه"له گه ڵ ژنێکا رووبه رو بووم که له وو پێش حاکمی ئه و ناوچه یه بووه .هه روه ها ماوه یه ک(میجه رسۆن)له دیوه خانی عوسمان پاشا دا ژیاوه ،دوایی له کتێبێکدا به شێوه یکی چاک باسی عادڵه خان ئه کاو ئه لێت:کاتێ توورکه کان ده ستیان به سه رسلێمانی داگرت عادڵه خان وازی له حوکم رانی هێنا.
حوکومه تی ئینگلیز له کاتی داگیر کردنا بۆ رێزنان له و خاتوونه خه ڵاتی رێزگرتن (الوسام)یان پێ به خشی
ناو براووله ساڵی "1344"ی کۆچی ماڵئاوای له ژیان ئه کاو ته رمه که ی له گۆرستانی (ابوعبیده)ته سلیم به خاک ئه که ن .

سه رچاوکانی ئه م نوسراوه :

1)دایره المعا رف کوردی مامۆستا بۆره که یی
2)کورد - مێنۆرسکی
3)ئاویه ر به ژماره ی بیست ودووه م-رێزان بیاره یی

behnam5555 07-07-2010 07:15 AM


مه لک حوسێن خان کولیایی ...

وه ناو خودایی "رحمن الرحیم"
به خشنده ی حه یات ته وانای قه دیم
"انه اعزاعظم اکبر"
"من ان یوصف و من ان یذکر"
سه نا گووی زاته ش کووته مه قاڵه ن
په ی بردن وه کوی زاته ش مه حاڵه ن
....
ساڵی له دایک بوون و کۆچی دوایی "مه لک حوسێن خان"روون نییه،هه رئه وه نده زانراوه که له "سه ده ی 13ی کوچی" له گوندی (گودارپه هه ن)ی ناوچه ی کولیایی له دایک بووه وله حوجره ی فه قێیان برێک فارسی و ورده ڵه کتێبی خوێندوه ته ووه ،ژیان و گوزه رانی له رێگای کشتو کاڵه وه به ر ێوه چووه.
به هۆی خوێنددنه وه ی کتێب و ته فسیره ئایینی یه کان پله ی زانیاری خۆی بردووه سه رێ. ده ستێکی باشی له هۆنینه وه ی شێعر داهه بووه. شێعره کانی پتر له مه دحی خوداو پێغه مبه رو ئیمامان و مه سایلی ئه خلاقی دایه.
شێعره کانی خۆی له (538)به یت ده دات به زاراوه ی هه ورامی تێکه ڵبه که ڵهوری هۆنیویه ته وه.
شاعێر له نه جه ف کۆچی دوایی کردووه و هه رله وێش به خاک سپێردراوه .
ساقی باوه ره جامێ په ی مه ستی
سوودم ژمه ستی،زیان ژهه ستی

سه رچاوه:
ئاویه ر به رژماره ی بیست و سێهه م "وه له د به گی "

behnam5555 07-07-2010 07:17 AM

مامۆستا سه ید ئه حمه دی حوسینی(حیسامی) "سوڵتان"

مامۆستا سه ید ئه حمه دی حوسینی(حیسامی)ناسراوبه "سوڵتان"رۆژی دوهه می خاکه لێوه ی ساڵی"1352ی کوچی"له گوندی "هوویه"سه ربه مه لبه ندی ژاوه رۆچاوی به دونیای رووناکی هه ڵێنا .سه ید ئه حمه د کوری سه ید محه مه د کوری سه ید عه بدولره حمانی هوویه یه. سه ید ئه حمه د پاش خو ێندنی سه رتایی زانستی ئیسلامی له گونده که ی خۆی و له خزمه ت خزمه کانی خۆیدا،ها توه ته شاری سنه و ماوه ی 17 سا ڵان له خزمه تی خوالێخۆشبوو مامۆستاحاج مه لا عه بدولکه ریمی شه کیبا و مامۆستایایانی به ناو بانگی ئه و سه رده مه عولوومی ئیسلامی و عه ره بی خوێندووه وئیجازه ی وه رگرتووه.
له ساڵی "1280" چوه ته خزمه تی شێخ محه مه د عه لی حیسامه دین سه رۆکی گه وره و عا رفی "ته ریقه ی نه قشبه ندی. شێخ که بروای به دڵی پاک و زانست و گه وره یی ئه و هێناوه به ربرسی ئیرشاد ورێنموونی له کوردستانی ئێران و عێراقی پێ ده دا.
خوالێخۆشبوو هه رله سه ره تای خوێندنیه وه خاوه نی زه وقێکی جوانی شێعری بووه وزۆر شێعر و به رهه می به شێوه ی کلاسیک داناوه وده سه ڵاتی به سه ر سێ زمانی کوردی و عه ره بی و فارسی دابووه شێعری به هه ر سێ زمان داناووه؛نازناوی شاعیر "بولحه سه ن"بووه و چونکو و زۆرنێوانی له گه ڵ شێخه که ی داخۆش بووه و پێوه نده ێکی قه لبی ئێجگار پته وی له گه ڵ دابووه .
شاعێر پاش 55ساڵ خزمه تی به ئایین عیرفان و شه ریعه تی ئیسلامی فه رهه نگی کومه ڵایه تی له ساڵی"1335ی هه تاوی" له گونده که ی خۆی بۆ هه میشه دونیای فانی به جێ هێشت و گه رایه وه بۆ مه ئوای ئه به دی خۆی.
1)هه وری خه فه ته به فری غه می داگه به سه رمه؟
یاسه رسه ری دووریته که لێم بووگه به سه رما
گاهێ به شه راره ی غه م و گه سه رسه ری هیجران
عه یشی نه بوو بۆمن نه به گه رما نه به سه رما
2)د ڵم جه ئۆف ئۆف زاخان شه یدان
ده ردم ده ردێوه ن ده واش نا په یدان
ئه وه جار که سێ مه واد های ده ردم
تانه مه ده م لێش مه نعش مه کرده م
سه رچاوه :
گوڤاری سروه ساڵی دوازده هه م ژماره ی 117

behnam5555 07-07-2010 07:19 AM

ئه‌سیری

عه‌بدولخالق حوسێنی نه‌‌قشبه‌ندی ناسراو به "ئه‌سیری"،شاعیری نه‌ته‌وه‌یی كورد له‌ساڵی 1890دا له شاری كه‌ركوكله دایک بووه. له باوه‌شی بنه‌ماڵه‌یه‌كی ئایینی زانست په‌روه‌رده‌دا ژیاوه له گه‌‌شتی خوێندنی مه‌لایه‌تی دا گه‌لێك شاری كوردستانی باشوور و ڕۆژهه‌ڵات گه‌ڕاوه له كۆتایی گه‌شته‌كه‌یدا به‌ڵگه‌نامه‌ی زانستی له كه‌ركووك له مه‌لا عه‌لی حیكمه‌ت سیامه‌نسووری وه‌رگرتووه.
له‌ساڵی 1920دا چۆته ئه‌سته‌مبوڵ و له‌و گه‌شته‌یدا چاوی به نه‌جمه‌دین ئه‌فه‌ندی برا بچووكی و شێخ عه‌بدولقادری شه‌مزینی كه‌وتووه كه‌خه‌ریكی خه‌باتی كوردایه‌تی بوون و له‌سه‌ر ده‌ستی ئه‌وان وانه‌ی خه‌باتی نه‌ته‌وه‌یی فێربوو، بۆیه كه له 1921دا گه‌ڕاوه‌ته‌وه كه‌ركوك و ده‌ستی به خه‌باتی كوردایه‌تی كردووه‌و شیعری نه‌ته‌وه‌یی هۆنیوه‌ته‌وه، تاكو بووته شاعیرێكی ناسراوی كورد و له‌گه‌ڵ شاعیرانی وه‌ك ئه‌حمه‌دموختار جافوفایه‌ق بێكه‌سو مه‌لای گه‌وره‌ی كۆیه جێی حاجی قادری كۆییانله هۆنینه‌وه‌ی شیعری نه‌ته‌وه‌ی گرتۆته‌وه.
ئه‌سیری له شیعری وه‌سپدا گه‌لێك سه‌رنج تیژبووه‌، به‌ڵگه‌ش بۆ ئه‌وه، ئه‌و هۆنراوه‌ سه‌ركه‌وتووه‌یه‌تی كه له‌سه‌ر وه‌سپی كوردستانی داناوه‌و له گه‌شته‌كه‌ی خوێندنی بۆ كوردستانی ڕۆژهه‌ڵات چاوی به‌و دیمه‌نه جوانانه‌ی نیشتمانه‌كه‌ی خۆی كه‌وتووه
ئه‌م شاعیره نه‌ته‌وه‌ییه به‌ جه‌رگه‌ی كورد له ته‌مه‌نی 72 ساڵیدا له ڕۆژی 1962.06.18دا كۆچی دواییكرد و له گۆڕستانی شێخ میحه‌دین له كه‌ركوك به‌‌خاكی نیشتمانه‌كه‌ی سپێردرا

behnam5555 07-16-2010 08:02 AM


کورته يه ک له ژياني خوا لي خوشبوو ماموستا
مه لا عبدالکريم مدرس
نووسینی: عرفان زوموررودی



شيره مه ردانی مه يانی قاره مانی نامرن
چوون له ميژووی راپه رينا تا ئه به د خوراگرن
وامه زانه گوری ته نگی خول ئه سيری کردوون
چون له خه تی گوره پانی عيشق عاله م دا گرن
ته رمی گه رمی شيره مه ردان سارد وسرنابيته وه
شورشن تينن ته وژمن وه ک بليسه ی ئا گرن
به ردی بنچينه ی قه لا ی به رزی ميلله تن
تيری چاوی دوژمنن يا داوی ده ست و پا گرن


· ناوی عبدالکريم کوری محمد له ئاوايی ته کيه , ناوچه ی خورمال سالی 1323 ک/1280 هـ /1901 ز / له عه شيره ی هوزی قازی چاوی به دونيا هه ليناوه
· سه ره تا به خويندنی قورئانی پيروز و دواتر سالی 1331 به ده رسی ( ته سريفی زه نجانی )ده ستی پي کردوه . به زيره کی و لی هاتوو يی سه رنجی ماموستا کانی بو لای خوی راکيشاوه .
· له هه ورامان , سليمانی , دورو , ته ويله , بياره و ... له زانايانی به ناو بانگی وه ک مه لا محمد امين باليکدری , مه لا احمد رش , عه للامه ی ناسراو به ابن قرداغی خويندوويه تی.
· له سه ر ده ستی عه للا مه ابن قرداغی (سالی 1343 ) موله تی مه لايه تی وه ر گرتوه و زانای به ناو بانگ شيخ محمد نجيب قرداغی موله ت نامه که ی هه له و کو ره دا خويندو ته وه .
· له سالی 1343 ک / 1300 هـ ت/ ده سی کردوه به ته دريس و ته ئليف و ده يان به رهه می به پيز ی لی به جی ماوه و هه زاران زانای گه وره ی راسته و خو يان ناراسته و خو پی گه ياندوه .
· ماوه يک له خانه قای بياره ته دريسی کردوه وله نه فه سی شيخه کانی بياره به هره مه ند بوه و دواتر چووه بو سليمانی و له مزگه وتی حاجی خان وانه ی وتوه ته وه و دواتر له که رکووک له ته کيه ی شيخ جميل طالبانی به رده وام ده رسی داوه و دوا جار ته شريفی بردوته به غداو تا دوا ساته کانی ژيانی به ده وام له خزمه ت به دين و گه له که ی ده سی نه کيشاوه .
· روژی سی شه ممه ريکه وتی 8/6/1384 ک هـ / دوای 104 سال ژيانی پر به ره که ت و له دوای 84 سال ته دريس و ته ئليف دله گه وره که ی له ليدان راوه ستاوچاوی له دونيا ی فانی هه لگرتوو کوتری روحی به ره ودوا مه نزلی ژيان هه لفری .


کورته يه ک له به ر هه مه کانی


1-ته فسيری قورئانی پيروز به کوردی له 9 جه لددا
2-شه ريعه تی ئيسلام به کوردی
3-چل چرای ئيسلام له ته فسيری چل فه رموده به کوردی
4-ئاوی حه يات له ميژووی پيغه مبه ران به کوردی
5-کوکردنه وه وليکولينه وه ی ديوانی وانی مه وله وی به کوردی
6-شه رحی عه قيده ی مه رزيه ی مه وله وی به کوردی
7- الوسيله له شه رحی الفضيله ی مه و له وی به عه ره بی
8- شه رحی فوائح ی مه وله وی به فارسی
9- شه رحی ديوانی نالی
10- شه رحی ديوانی مه حوی
11- شه رحی ديوانی فه قی قادری هه مه وه ندی
12- شه رحی ديوانی مه لا موسته فای بيسارانی
13- يادی مه ردان – له ميژوو دا
14- بنه ماله ی زانياران – له ميژوو دا
15- زانايانی کورد له خزمه تی زانست و ديندا له ميژوودا
... وه ده يان به رهه می تر.


مه لاعبدالکريم مدرس له روانگه ی ماموستا هيمنه وه


هه موو کورديکی پاک , چاک ,ديندار , دلسوز و ئه ده ب دوست ئه گه ر به دل و گيان خوی به منه ت بار و قه رز داری ما موستای هيژاو زانای کورد مه لا عبدالکريم مدرس نه زانی نا هه قی ده کا .چونکه ماموستا و کوره کارامه و ليزانه کانی به هه موو هيزو توانای خويانه وه به هيچ باريک له خزمه تی کوردی چاره ره شی , دووره به شی هه ژار دريخيان نه کردووه ...

جاريک ده گه ل چه ند ماموستا ی گه وره و ماقول له باره گای حه زره تی غه و س له حوجره ته نگ و چکوله که ی دا له خزمه تی ماموستا دانيشتبووين , من ئه و بيره م به ميشکدا ده هات ئه گه ر هه موو نوو سينه به نرخه کانی ئه م ماموستا کورته بالا , ره زا سووک , خوين شيرين و قسه خوشه بينی و له تايه کی ترازوی باوی و جه سته ی لاوازی خوشی له تايه کی ديکه بخه ی ئا يا سه ری وه ميچی حوجره که ی نا که وی ؟
به شی له پارچه شيعريکی خوا لی خوشبوو ماموستا مدرس که له مه دینه ی پیروزدا و خیتاب به پيغه مبه ری خوا( ص)هونيو يه ته وه

من ميوانی توم , من ميوانی توم
ميوانی خوانی خانه دانی توم
ريبواره که ی بی توشه و زادم
چاوه ری سفره ی نا و ديوانی توم
ريگه گوم کردووی تاريکه شه وم
چاوه ری چرای ريگه وبانی توم
داماوی سارای سه رگه ردانی بوم
جويای نیشانه ی ئا وه دانی توم
کلولی که شتی مه وجی گيژاوم
چاوه ريی ده رکی ده ريا بانی توم
له عيل براوی بی که سو ده ستم
چاوه ری سه رعيل خاوه ن شانی توم
ديلم له بيری تاريکی بيرا
چاوه ری چرای شا بورهانی توم
له م جه ژنا هاتم بو فيدا کاری
قوچی قوربانی ده رگاو بانی توم
ئه گه رشاياوی حوزوری شا نيم
به نده ی وا مه نده ی ده رگا وانی توم
له گشت ولاتی به نده ی تو زورن
منيش به نده که ی کوردستانی توم

behnam5555 07-21-2010 03:22 PM


فقی تیران : (1660 -1590 )

http://t1.gstatic.com/images?q=tbn:n....kurdistan.nu/


فقی تیران متولد روستای میکس یا موکس ( نام ترکی آن باغچه سرای است ) از توابع حکاری ( جوله مرگ ) بوده که الان جز استان وان می باشد .نام اصلی او میر محمد بوده است , اجداد او از دولت عثمانی اجازه نامه میری را گرفته بودند , شاید هم خود او یک میر بوده است چرا که نام اصلی او همان طوری که گفته شد میر محمد بوده است . اورا میر محی نیز نام برده اند .گاهی خودرا در اشعارش ( م – ح ) معرفی کرده است . هفتاد و پنج سال عمر کرده ودر سال 1660 میلادی در محل زادگاهش مرحوم ودر همانجا به خاک سپرده شده است .آثار ارزشمندی از او به یادگار مانده که همگی آنها بصورت منظوم می باشد .او تحصیلات خودرا در موکس ( میکس ) , جزیر , و فنیک فرا گرفته است ولی بیشتر در فنیک بوده است در بین مردم بوتان چنین شایع شده که در بین دو رودخانه فنیک و دجله درخت توتی بوده و فقی بیشتر در زیر آن درخت اشعارش را می نوشته است . حتی گفته می شود فقی اشعار معروف ئه ی ئاو ئو ئاو را خطاب به رود خانه دجله و یا فنیک نوشته است می گو یند هر کس زیر آن درخت می رفت و شعر یا نوشته ای را می نوشت نوشته های او زیبا , خوش خط و با کیفیت می شد .فقی تیران شاعری بزرگ و گرانمایه , زاهد و عابد وبسیار مومن بوده است .فقی با دختری از روستای ورزوزی (وه رزوزی ) که در جنوب روستای موکس قراردارد ازدواج کرده است . مهمترین آثار فقی تیران عبارتند از :
1- ای آو و آو ( ئه ی ئاو ئو ئاو ) : از 277 بیت تشکیل شده و توسط عبدالقریب یوسف در سال 1989میلادی در انتشارات الحوادث شهر بغداد به چاپ رسیده است .
2- شیخ صنعان : این کتاب نیز توسط خانم مارگاریت رودینکو در سال 1966جمع آوری ودر مسکو به چاپ رسیده است حکایت شیخ صنعان فقی تیران از 313 رباعی تشکیل شده است .
3- برسیس عابد : این قصه منظوم هم از 422بیت تشکیل شده است .
4- اسب سیاه ( هه سبی ره ش )
5- سیسبان ( سی سه بان )
6- خان دمدم
و چندین شعر و بیت و غزل دیگر
می گویند فقی از شاگردان ملای جزیری بوده است . در دیوان ملای جزیری مشاعره ی استاد و شاگرد یعنی فقی و جزیری وجود دارد .آندو همدیگر را بسیار دوست داشتند . فقی در مرگ استادش مرثیه ای سروده و در ابتدای آن می گوید :

هه فت عه ین لام ژ هه و بوون جدا شین ئو گری دیسا تیدا
ئیرو وه رن لازم وه رن جیران ئو خه لقی حه سه تی

( حه سه ت روستای جزیری بوده است )

فقی در روستای میکس متولد شده ولی بزرگ شده جزیر ه بوتان است . روایت است که فقی تیران زبان پرندگان را می فهمیده واز این رو به فقی تیران مشهور است .داستانی نیز در همین رابطه شیخ عبدالرحمان گارسی نوشنه است .
شیخ صنعان او چنین شروع میشود :

http://kurdistan.nu/dk-yazilar/arif_...iye_teyran.jpg

Van qisetan izhar bikim


Behsan kar û bar bikim


Yar û biran hişyar


bikim


Da ez ji şêx dim wesfekî


Şêxek hebû çaxê ewil


Nûrha Xwedê hel bû


di dil


Sed gumreh û dal û midil


Bi destê wî tên tobetê


Şêxek hebû


sinhaniyan


Serdarê pansed sofiyan

ویکی دیگر از قصیده های فقی تیران :

Bizan ko min yar ti wî
Dil ji birîndar ti wî
Ez kuştim yekcar ti wî
Çi bikim ko min yar ti wî
Bê dest û hem pa ti wî
Pir li min kubar ti
wi
Ê b'xezeb xwendî ez im
Di qeyd û bendê ez im
Zencîr bi zendê ez
im
Miştaqi rindî ez im
Aşiqê cindî ez im
Perwazi findê ez im
Xweş qed û ehla ti wî
Cama piyala ti wî
Şûx bejn û bala ti wî
Delala mala ti wî
Pir bext û tala ti wî
Nîmeta ala ti wî.
Dûr ji
wisalê ez im
Yar di xeyalê ez im
Îsa li erdan ti wî
Bi girt û berdan



behnam5555 07-21-2010 04:01 PM





http://www.dengemamoste.com/nucewene/dewreseevdi.jpg


ده رويش عه ودي


سال 1768 ميلادي در منطقه ويرانشهر مابين دو رودخانه دجله و فرات اميري بنام تمرپاشا ميلاني حکومت مي کرد حدود حکمراني تمر پاشا از رحا ( اورفا ) تا حران واز آمد ( دياربکر ) تا حدود موصل و حلب محسوب مي شد . او 36 عشيره بزرگ که مجموعا 32 هزار خانوار را شامل ميشد در خدمت داشت .مجموعه اين عشاير را ملي يا ميلان مي گفتند .درويش و برادرش سعدون دو جنگجوي چابک سوار و دلير از کردهاي ايزدي از سالها پيش از منطقه شنگال به ويرانشهر کوچ کرده ودر خدمت تمر پاشا بودند .تمر پاشي ميلان دشمن زیاد داشت وبا آنها ميانه خوبي نداشت و گاه گاهي با هم درگير مي شدند .در يکي از درگيري ها درويش همراه با يک پاشاي رحايي اسير دشمن شده وپس از محاکمه به صد و يک سال حبس محکوم مي شوند . سعدون موفق مي شود در يک يورش شبانه درويش و پاشا را از زندان نجات دهد .
روزي تمرپاشا و درويش با هم به کوه قره چه داغ به شکار رفته ناگهان در کمين سواراني از دشمن قرار مي گيرند درويش با رشادت بي نظير با دشمن درگير ، گروهي از آنهارا کشته و بقيه را تار و مار ميکند و تمر پاشا را از مهلکه نجات مي دهد . از آن روز به بعد درويش نزد تمر پاشا از احترام خاص برخوردار و يکي از خواص دربار او مي شود .تمر پاشا دختري زيبا بنام عدول دارد درويش عاشق عدول ميشود هردوي آنها بسيار همديگر را دوست دارند داستان عشق پاک آنها همه جا پراکنده مي شود وقتي تمر پاشا از موضوع مطلع ميشود بسيار ناراحت شده و درويش و خانواده اش را به شنگال تبعيد مي کند چرا که درويش از کردهاي ايزدي بود و ازدواج مسلمان با غير مسلمان از نظر شرعي درست نمي باشد . تبعيد درويش و خانواده اش به گوش دشمن رسيده و آنها فرصت را غنيمت شمرده و آماده حمله به تمر پاشا مي شوند .تمر پاشا از موضوع مطلع شده و سران عشاير و جنگجويان خودرا در يک چادر جمع کرده و چنين مي گويد :
اگر در بين شما جوانان عشيره هاي خدرکا ، کورا ، چووا ، حاجيکا ، سينکا ، شرقي يا ، کيژا ، مندا ، ناسرا ، و دودکا کسي بتواند برود وشمن را شکست داده و ما را از اين مهلکه نجات بدهد عدول مال او خواهد بود .شرط اين است عدول در يک سيني طلايي يک فنجان فرفوري پر از قهوه را در دست دارد هر رزمنده اي که قهوه را از دست عدول بگيرد يعني شرط را قبول کرده و فرمانده جنگ را بر عهده گرفته ودر صورت پيروزي عدول مال او مي شود .
سکوت همه جا را فرا گرفته است کار بسيار سختي است از يکطرف 1700 سوار دشمن واز طرف ديگر همه مي دانند عدول و درويش دلداده همند . سرها به زير افکنده شده اند فرصت کم است دشمن اعلام جنگ کرده است چه بايد کرد ؟
ریش سفیدی از بین مردم برخاست وچنین گفت :ما تنها یک راه داریم و آن این است که قاصدی را به شنگال فرستاده از درویش و یارانش دلجویی و از آنها بخواهیم به ویرانشهر آمده وما را از این مهلکه نجات بدهند.تمر پاشا از این پیشنهاد استقبال کرده و پیکی را با هدایا و تضمین اینکه عدول را به درویش خواهد داد روانه شنگال نمود . پیک خود را به شنگال رساند درویش را از موضوع مطلع نمود درویش بسیار خوشحال شد نزد پدر رفت و رخصت خواست .ولی عه ودی راضی به این کار نشد و چنین گفت :درویش پسرم تمرپاشا به قولش عمل نخواهد کرد وعدول را به شما نخواهد داد وراهی که شما می روید بازگشتی نخواهد داشت .بیا و ازین عشق بگذر . درویش گفت : پدر جان فرصتی پیش آمده تا از حیثیت خانواده مان واز وطنمان دفاع کنیم جدای از آن من نمی توانم از عشق عدول بگذرم .باید بروم پدر به ناچار و علیرغم میل باطنی قبول می کند .درویش اسب چابک اش را که هدبان نام داشت زین کرد . یکی از یاران درویش بنام عیسو خود را به درویش رساند و گفت منهم با تو می آیم برادرش سعدون وقتی موفق به انصراف درویش نشد آماده رفتن شد .درویش گفت : دوستان و یاران منهم میدانم احتمال موفقیت مان در این کار ضعیف است ولی باید برویم .
درویش و یارانش به بارگاه تمر پاشا رسیدند عدول روزهاست چشم براه است اینک او قهوه به دست در سینی زرین رو در روی درویش ایستاده , درویش مات و مبهوت غرق در نگاه عدول قهوه از دست یار می گیرد و سر می کشد صدای هلهله حاضرین گوشها را می خراشد شرط قبول است و درویش و یارانش آماده نبرد با دشمن می شوند .نبرد در تپه عدشان اتفاق خواهد افتاددرویش و عیسو و سعدون و یازده جنگجوی دیگر در مقابل هزارو هفتصد سوار ایستاده اند,فرمانده جنگ دشمن عفر نام دارد او درویش را می شناسد در یکی از شکارگاه ها باهم آشنا شده و دست برادری بهم داده بودند عفر کره اسبی زیبا به درویش داده بود هدبان همان کره اسب است که اینک اسب بی همتای درویش می باشد . عفر به یارانش می گوید در مقابل ما درویش عه ودی قرار دارد او رزمنده و دلاوری بی همتا است واز دوستان خوب من که ما بهم قول برادری داده ایم حیف که تمر پاشا او را فریب داده وبه جنگ با فرستاده و میدانم که هرگز او به قولی که داده عمل نخواهد کرد .میخواهم بروم و با ملاقات کرده واو را از این نبرد برحذر دارم . عفر نزد درویش می آید و می گوید : درویش برادر عزیزم فریب تمر پاشا را نخور او مسلمان است و تو ایزدی , ازدواج مسلمان با ایزدی حلال نیست بدان که تمرپاشا شما را عمدا به قتل گاه فرستاده و هرگز به قولو قرارش عمل نخواهد کرد بیا و ازاین جنگ دست بردار واگر هم بخواهید من حاضرم به شما کمک کنم تا عدول را به زور از تمر پاشا فراری بدهیم.
درویش گفت : درست است که من وشما باهم رفیق هستیم ولی شماها چشم طمع به خاک مارا دارید .عدول برای من خیلی عزیز است اما وطن و خاکم برای من عزیزتراز طرفی اگر شما به من در رسیدن به عدول کمک کنید من پیش عدول سرافکنده خواهم شد چرا که او خواهد گفت دیگران برای رسیدن به من به شما کمک کردند واین جایز نیست یا بروید و یا آماده نبرد شوید .
هر دو طرف آماده نبرد شدند درویش وهم رزمانش به قلب دشمن هجوم بردند پس از یک ساعت نبرد طرفین به مقرهای خود برگشتند .دونفر از یاران درویش جان باخته بودند و ده ها نفر از دشمن , جنگ عدشان سه روز دوام داشت دراین جنگ غیر از درویش و عیسو همه کشته شدند . درویش بالای سر جنازه برادرش سعدون رفت دستمال دور گردنش باز کرد با گریه و غم و اندوه فراوان آنرا بر چشمان خود گذاشت و سپس آنرا بر گردن اسب سعدون ( کمیت ) انداخت وبرای کمک و یاری به سوی خانه پدری روانه کرد . اینک شب فرا رسیده درویش و عیسو تنها مانده اند درویش از عیسو میخواهد به میان ایل برود و امداد بیاورد ولی عیسو نمی خواهد او را تنها بگذارد به ناچار قبول میکند . فردای آن روز درویش یک تنه به د شمن هجوم می برد هیچ کس حریف او نیست دشمن به فکر حیله و دسیسه می افتد حیله آنها کارساز می شود وآنها موفق می شوند درویش را از اسب به پایین بیندازند.و ضربه ای کشنده به او بزنند . عفر خود را به بالای سر درویش می رساند ورو به سربازان کرده و می گوید : این دور از مردانگی است شماها با حیله و نیرنگ با او جنگیدید واین مردانگی نیست سپس درویش را از میدان جنگ به بیرون میبرد .درویش از عفر می خواهد او را به بالای تپه عدشان ببرد . انگاه از او می خواهد اورا در کنار تخته سنگی چنان قرار بدهد که رو به ویرانشهر باشد .چرا وقتی عدول می خواهد بیاید او بتواند به راحتی او را ببیند . عفر بادلی پراز غم واندوه درویش را ترک می کند عدول پس از باخبر شدن از ماجرا خود رابه تپه عدشان می رساند تا چشمش به درویش می افتد با گریه و زاری در کنار او قرار می گیرد درویش دست عدول را محکم گرفته وبه چشمان زیبای عدول خیره ودر همان لحظه جان را به جان آفرین تسلیم کرد . عدول با دلی پر از غم به گریه و زاری افتاده و بیت (لاوژه ) زیر را در غم از دست دادن یار زمزمه می کند:این لاوژه پس از 240 سال هنوز هم سینه به سینه گفته شده و می شود و یکی از پر طرفترین لاوژه های کردی در بین کردان به ویژه کردهای کرمانج می باشد گرچه لاوژه های مختلفی در باره درویش عه ودی توسط دنگ بیژ های مختلف گفته شده است .
Delal lo delal..!

Delalê min waye delal, delalê min waye delal, delalê min waye delal, waye delal!
Ez nemînim, ez nemînim, ez nemînim lo lo Dewrêşo !
Dewrêşê dilê min sûwar bû li derê mala bavê min peya bû,
Dewrêşê dilê min rebenê sûwar bû li derê mala bavê min por kurê peya bû.
Xwedê xerebike destê min ji agirê cixarê, fîncana hatin û çûyina mêvana xalî nebû,
Min dî keçika cîrana xebera nexêrê ji min ra di anî, digo lê lêê por kurê ma tu nizane
Dewrêşê dilê te xeyidî bervî mal çû.
Wê gavê çavê min mîna tavîya berf û baranê ji hêsra xalî nebûn, ez nemînm, ez nemnîm, ez nemnîm lo lo delalo ax !

Delalê min waye delal, delalê min waye delal, delalê min waye delal, waye delal !
Ez nemînim, ez nemînim, ez nemînim, ez nemînim lo lo Dewrêşo !
Dewrêşo lavo were mala bavê min bi mêvanî, Dewrêşo berxo were mala bavê min por kurê bi mêvanî ax !
Ezê ji Dewrêşê dilê xwe ra dînim kulavekî sorî xuristanî, ezê ji Dewrêşê dilê xwe ra serjêkim mîha sor ser beranî, gava dê û bavê min gotin lê lê por kurê kanî mîha sor ser beranî, ezê bibêm şivanê me lavê xelkê bû, şev bû tarî bû, ba bû, baran bû,
ji çolê nanî, gura xwarî, ez nemînim, ez nemînim, ez nemînim lo lo delaloo ax!




behnam5555 07-21-2010 04:14 PM



عرب شامیلوف ( عرب شمو ) 1978- 1897-


رمان نویس کرد ارمنستان

وی در یک خانواده کرد ایزدی ( زرتشتی ) در روستای سوسز از توابع شهر قارص ( در ترکیه امروزی ) به دنیا آمد .شهر قارص در آن زمان جز امپراتوری روسیه بود . پدر عرب ,( شمو ) فردی فقیر و تنگدست بود او از ایل حسنیان بود ودر روستاهای ملکانیان , آدربیجانیان , هورومان و ارمنیان به چوپانی و رنجبری مشغول بود .عرب فرزند سوم و همیشه در کنار پدرش بود . پس از مدتی وقتی عرب نوجوان بود در یک مدرسه روسی به عنوان خدمتکار بکار گرفته می شود .مدرسه ای به نام الکساندروف در ملکانیان , عرب در همان مدرسه چنان مجذوب درس خواندن بچه ها می شود که توجه معلم مدرسه را به خود جذب کرده و معلم به او کمک می کند تا خواندن و نوشتن زبان روسی را یاد بگیرد .همین یاد گرفتن زبان روسی بعدها خیلی به کمک کرد . عرب 14 , 15 ساله بود که زبانهای روسی , ترکی , ارمنی و هورومی را یاد گرفته بود . در جنگ جهانی اول در ارتش روسیه تزاری به عنوان مترجم بکار گرفته شد .او دو سال در اردو گاه روسها به کار مترجمی مشغول شد . در سال 1916 به ساری قمیش رفته ودر یک شرکت ریل سازی به عنوان کارگر مشغول کار شد در همانجا با تشکل های کارگری آشنا وبه تدریج جذب کارهای سیاسی شد وسرانجام به بلشویکها می پیوندد. بعدا عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست ارمنستان شد .در سال 1920 به شهر مسکو رفته و بمدت چهار سال در دانشگاه لازاریان مشغول تحصیل می شود .در 1931 در موسسه شرقی لنینگراد در رشته ادبیات کردی مطالعه کرد و به توسعه الفبای لاتین کردی کمک نمود و تا 1937 با روزنامه کردی ریاتزه ( راه تازه ) در ایروان همکاری کرد . اولین و مشهورترین رمان وی Şivanê Kurd( چوپان کرد )
می باشد .
استالین وی را تبعید کرد و 19 سال بعد یعنی پس از مرگ استالین به ایروان برگشت . در 1959 رمان Jiyana Bextewer( زندگی خوشبخت )
را منتشر کرد .
در 1966 یک رمان با الهام از داستان قدیمی کردی( قلعه دمدم )یک رمان به نام Kela Dimdimêنوشت .
دو اپرا توسط ایتالیایی ها براساس رمان های وی نوشته شده اند :
Il pastore curdo and Ilcastello di Dimdim .
وی در سال 1967 مجموعه ای از داستاهای کردی را در مسکو منتشر کرد . آثار وی به انگلیسی فرانسه ایتالیایی روسی و جند زبان دیگر ترجمه شده اند . متاسفانه هیچ کدام به فارسی برگردانده نشداه اند.

تصاویری از آثار عرب شمو :

http://www.saradistribution.com/foto2/hopo89123789.jpg http://www.saradistribution.com/foto2/dimdim2542672.jpg

behnam5555 07-29-2010 08:14 AM

زندگی نامه ی ماموستا فیدایی

كه مردم شين و گريانت به من چي؟
كه گوڵ چوو، ئاوي بارانت به من چي؟


له سه ر ته رمي مني عاشق به قوربان

ئيتر زولفي په رێشانت به من چي؟


له هۆده ي ماته م و غه مدا كه سووتاوم

سه فايي باغ و هه يوانت به من چي؟


كه هێلانه ي شه هێني دڵ خرا بوو
قه‌دي سه روي گوڵستانت به من چي؟


به پاييز پووشي ويشكي ته ن كه فه وتا
به هاري لێوي خه ندانت به من چي؟


كه مانگي به ختي من رووي نا له كه سري

تريشكه ي رۆژي كوڵمانت به من چي؟


به كاسي غه م دڵم شێواو و كاسه
شه ڕابي سافي فينجانت به من چي؟


كه تووشي له شكري ده رد و خه فه ت بووم
ده وايي ده رد و ده رمانت به من چي؟


كه په يدا بوو شه وي تاريكي دووريت
ده سي مووسايي عيمڕانت به من چي؟


له شم گه ر كه وته مه يداني نه بووني
له وه دا باسي لوقمانت به من چي؟


كه بڕوا نووري بينايي له چاوم
جواني ره نگي باغانت به من چي؟


له نێو چاڵي غه مي ‌تۆد ا كه گيرام
جواني ده شت و كێوانت به من چي؟


«فيدايي» گه ر نه ما ، بۆ ته عزيه ي
ئه وده م و لێوي غه زه لخوانت به من چي؟




ملا كريم پسر اسماعيل و آمان خانم مي‌باشدكه اصل و نسب پدرش به طايفة «بامه ڕه» ومادرش به طايفة «جاف» مي‌رسد. سال (۱۳۴۸ه ق ۱۳۰۷ش) در روستاي «سي سێر» يكي ازروستاهاي منطقة سردشت چشم به جهان گشود. استاد فدايي با خانوادة پدريش به روستاي «كاني ره ش» يكي از روستاهاي «گه وركايه تي» مهاباد كوچ مي‌كنند. در اين روستا بدليل بوجود آمدن اختلاف با صاحب زمين مجبور به اسباب كشي مي‌شوند. استاد فدايي در اين روستا نزد «ملا عبدالله خنداني» قرآن را فرامي گيرد. سپس كتابهاي (جرم بخش، اسماعيل نامه، ناگهان، عقيده و باب اول گلستان سعدي) را نزد ملا عبدالله مي‌خواند. سپس بدليل اختلاف با يكي ازخانواده‌هاي روستا و براي جلوگيري از تشديد اختلاف بار ديگر مجبور به كوچ شدند، اين بار به موطن اصلي خود روستاي «سي سێر» برگشتند.

در روستاي «سي سێر» نزد مدرس حجره «ملا سيد حسين حسيني» رفته و كتاب گلستان سعدي را تمام كرد. آنگاه خواندن درس علمي و عربي را نزد استاد آغازنمود.

ايشان كتابهاي «تصريف زنجاني» و «عوامل» و «انموضج» را تمام كرد.

اماهنوز كتاب «انموضج» را تمام نكرده بود كه پدر بزرگوار ايشان دار فاني را وداع فرمودند و كريم و برادرش (قادر) و مادر و تنها خواهرش (عايشه) را در اين دنياي وانفسا تنها گذاشتند.

ولي استاد فدايي با عنايت به علاقة وافري كه به فراگيري داشت، دست ازتحصيل علم برنداشت و كتابهاي «اظهار» و «تصريف ملا علي» و «وضع و استعارة جامي» را تمام كرد و آنگاه خواندن كتاب «سيوط» را شروع كرد ولي هميشه آرزوداشت براي فراگيري بيشتر از روستاي «سي سێر» به جاهاي ديگري برود. براي همين منظور به روستاي «سيوچ» يكي از روستاهاي شهرستان بانه مي‌رود و در آنجانزد «ملا ابراهيم» «سيوط» را تمام كرد. در جريان آتش سوزي شهرستان بانه و هرج ومرج روستاهاي دور و بر به دليل آمدن «محمد رشيد خان» به بانه، ناچار به بازگشت به روستاي «سي سێر» شد و نزد «ملا عبدالرحمن سي سێري» اكثر كتابهاي علمي راتمام كرد.

آنگاه به روستاي «هند آباد» يكي از روستاهاي «كه ڵۆي» سردشت مي‌رود ومدتي در خدمت «ملا حسن حزيني» مانده و سپس نزد «قاضي علي» در سردشت مي‌رود و مدت ۶ ماه نزد ايشان تلميذي مي‌كند.

بار ديگر استاد فدايي براي افزايش علم و دانش خود روش حركت و تجربه راسر لوحة كار خود قرار مي‌دهد. اين بار راه روستاي «تورجان» يكي از روستاي مكريان را در مي‌نوردد و نزد «ملا عبدالله محمدي سوتويي »كتاب «گه له نبه وي برهان» را تمام كرد.

در همانموقع چون حجره «نمه شير» از روستاي اطراف بانه، تقريباً خالي شده بود، نزد مدرس حجره «ملا احمد حيدري» مي‌رود و كتابهاي «جمع الجوامع»

و«تشريح» و «رساله حساب و تذهيب» را نزد ايشان مي‌خواند. و در همانجا اجازة «افتا» و ارشاد را گرفته و در سال (۱۳۷۳ ه ق ـ ۱۳۳۲ ش) يعني در سن ۲۵ سالگي بصورت رسمي كارنامة افتا را از دست «ملا احمد حيدري» مي‌گيرد و به موطن خودروستاي «سي سێر» برگشتم و از انجا به روستاي «نستان» كه در همسايگي زادگاهش بود، مي‌رود و مدت ۵ سال در اين روستا پيشنماز و مدرس روستاي «نستان» بوده است.

آنگاه براي آخرين بار اسباب كشي مي‌كند و به روستاي «كاولان عليا» كه درست وسط جاده سردشت ـ مهاباد مي‌باشد، مي‌رود. اسباب اين بزرگوار كلاً كتابهاي ايشان بودند و لاغير اين بزرگوار تا آخر عمر خود در اين روستا ماند و مشغول تدريس، تحقيق، كارهاي ادبي و... شد.

استاد فدايي بعد از يكسال تحمل رنج ناشي از سرطان ريه، ساعت ۱۱:۳۰ شب پنج شنبه پنجم فروردين ماه سال ۱۳۷۲ شمسي، شب عيد سعيد فطر (رمضان) سال ۱۳۷۲ شمسي چشم از جهان فرو بست. مقبرة اين اديب و استاد عالي مقام درروستاي «كاولان عليا» مي‌باشد.

اين بزرگوار مدت ۳۰ سال در روستاي «كاولان عليا» ماندگار شده و در آنجاازدواج نموده است كه حاصل اين ازدواج ۴ پسر و ۲ دختر مي‌باشد. از اين عزيز آثارگرانقيمت زيادي مانده و متأسفانه به اعتراف خودش بسياري از آنها در طول زندگيش از بين رفته‌اند از جمله ۳۰۰ شعر كه ايشان روي آن كار كرده و بدلايلي نابود شده‌اند.

حاصل عمر ادبی استاد،موارد زیر هستند که هر یک در چند سطر تا اندازه ای معرفی می شوند و نمونه ای از اشعار آورده می شوند:

۱ ـ لاس و خزال: يك داستان فلكولوري كردي است در ۳ دفتر و ۴۷۵۰ بيت شعر سروده شده است.برای آشنایی بیشترخواننده گان این داستان چند سطری را از صفحات ۳۲تا۳۵«خاطرات یک مترجم» اثر استاد بزرگوار جناب محمد قاضی عیناً نقل می کنیم:

یک وقت مرحوم دکتر جواد قاضی ضمن یادی از ماجراهای جوانی و تاسف و حسرت بر آن روزگاران خوش زندگانی چنین نقل کرد:روزی که با مرحوم اسکارمان و راوی مشهور و خوش آوازی به نام میرزا اسکندر در بیشه سبز و خرمی در کنار رودخانه ی مهاباد گرد هم نشسته بودیم و یادداشت های مربوط به بیت«لاس و خه زال» را تلفیق و تدوین می کردیم،میرزا اسکندر گاه گاه تکه های زیبایی از آغاز داستان لاس و خه زال و از گفت و گوی عاشق و معشوق را با آن صدای گرم و دلنشین خود زمزمه می کرد.
ان روز داستان بسته شدن نطفه لاس بر پشت شیر را که بی اغراق یکی از شاهکارهای حساس ادبیات جهان است به آهنگ «حه یران» خواند و سپس چند بیتی ازگفت و گوهای عاشقانه بین لاس و خزال را به همان آهنگ ادا کرد.خوش صدایی راوی و زیبایی شعرها در آن حال خوش فراغ بال و صفای آب و هوا و دلنشینی منظره بیشه و رودخانه چنان درآن غربی آشنا با روح شرقی کارگر افتاد که بی اختیار از جا بر جست و شروع به پایکوبی و دست افشانی کرد و سوگند خورد که زیباتر و نغزتز از این حماسه عشقی را در آثار هیچیک از بزرگان ادب اروپا ، از دانته گرفته تا شکسپیر و گوته و غیره ندیده است...
استاد فدایی بعد از ده سال تمام پیگیری چند و چون این داستان زیبا و ارزشمند،در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف (آهنگ مشهور ای نام تو بهترین سر آغاز)در بیش از ۴۷۵۰بیت به شعر کردی سروده اند،که در نوع خود کم نظیر است.نیایش سرآغاز داستان یکی از زیباترین و شیواترین نیایشهای شعر کردی است.نظر با اینکه در منابع ذکر شده در اول مقاله مقداری از آن نیایش ها را آورده ام در اینجا از تکرار آنها خودداری میکنم.در قسمتی از شروع داستان می فرماید:

پیری له چیایی کورده واری
گه و هه ر له ده م و وته ی ده باری

دور دانه یی باوی لاسه ، پسپور
ئاوایی وه ده ر ده نا له قاپور

سی گه وره له خاگی باله کابون
هه ر سیک له یه ک ره گه و برا بون

یه ک نیوی ده بردرا به میر صوفی
نه یبو له پلینگ ترس و خوفی...

۲ـ تاريخ زندگينامة فدايي:
سرگذشت استاد فدايي از دورة طفوليت تا سال ۱۳۵۷ شمسي مي‌باشد كه در قالب ۱۰۰۰ بيت شعر آمده است. در آغاز کتاب،پس از یک نیایش دلنشین میگوید:
۳ـ دمدم نامه:
كه داستان تاريخي قلعه دمدم جنگ بين امير خان برادوست ولشكريان شاه عباس صفوي در بيشتر ۷۰۰۰ بيت شعر سروده است. كه توسط استادگرامي جناب آقاي سيد محمد صمدي با مقدمه و تصحيح اين بزرگوار به چاپ رسيده است.

۴ ـ كليات فدايي: مجموعه اشعار (غزليات به ترتيب حروف الفبا در حرف آخرتا قافيه) تخميس، بهاريه، ملمح و... به زبانهاي فارسي و كردي. اين ديوان شامل ۴۰۰۰ بيت شعر مي‌باشد.



ملمعی از سعدی و فدایی

روحمي بكه به حالم ئه ي شوخي كورده واري
كز بلبلان برآمد فرياد بي قراري

جه رگم برا به تيرت ئه و كاره كه ي ره وايه؟
مرهم به دست ومارا مجروح مي گذاری

گه رتوله كوري عاشق دابي ده بن هه مووگه ش
چون بر شكوفه بارد باران نو بهاري

عه ترت له باغه لي دا يا بوني ميخه كانه؟
يا مشك در گريبان بنماي تاچه داري؟

گول غونچه كه ي وه كووتون گه رچي هه مووجوانن
تو در ميان گلها ، چون گل ميان خاري

مردم به داوي زولف وتيري مو‍‍‍‍ژه ي خه ده نگت
ان ميكشد به زورم اين ميكشد به زاري

پرچت كه مه ندي ملمه پيم وايه من كه مردن
دربند خوبرويان خوشتر كه رستگاري

به زماني چه ور وشيرن گيان و دلت ستاندم

چون مهر سخت كردم سست آمدي به ياري

ماچم نه كرد ليوت داخم گرانه چه بكم ؟

کاين عمر صرف كردم اندر اميدواري

روويي جوانه عابيد ، قيبله ي دلي من و تو

باطل بود كه صورت بر قبله مي نگاري

چاره ي غه مي فيدايي ماچي له رووي ياره
درمان درد سعدي با دوست سازگاري



شه ویکی عاجز و په رت و وه ره ز بووم
وه کوو بولبول گرفتاری قه فه ز بووم

غه می زورم هه بوو بی شک له سه رشان

په شیو و دل بریندار و په ریشان

له ده ریایی غه می دلدار بوم
هه بو نا له م له بو عومری له ده س چووم

هنگامی که غرق این خیالات بوده ،ناگاه دلدار وارد اتاقش می شود و:

که په یدا بوو سلاوی لیده کردم
به ئاوازی دل و دینی بردم

به چینی چه تری پرچینی کراسی
منی دانا له سه ر جیگا به کاسی

له چاوم ئاوی فرمیسک ده باری
به یارم کوت به گریان و به زاری...



behnam5555 09-23-2010 11:49 PM




زنده یاد علی رخزادی در سال 1323 ه.ش در منطقه ی شلیر کردستان عراق دیده به جهان گشود دوران کودکی و نوجوانی را در شهرهای سقز و سنندج سپری کرد از سال 1342 در کسوت معلمی در شهر سنندج مشغول تدریس شد همزمان با تدریس ، تحصیلات دانشگاهی خود را در مقاطع لیسانس و فوق لیسانس تا اخذ درجه ی دکترا در رشته ی زبان و ادبیات فارسی ادامه داد و بعد ها در دانشگاه های کردستان تدریس نمود استاد قریب به 40 سال از عمر خود را صرف تعلیم و تربیت صد ها دانشجوی این مرز و بوم نمود . دستاورد سال ها پژوهش و تحقیقات استاد انتشارده ها مقاله و کتاب در حوزه ی زبان و ادبیات کردی یود دکتر رخزادی در 1381 در کنفرانس علمی زبان کردی با رای مستقیم نویسندگان کرد به عنوان عضو پیوسته ی مجمع علمی زبان کردی انتخاب شد وی در سپیده دم 27 اردیبشت 1386در سنندج دار فانی را وداع گفت.



آثار و تأليفات (به زبان كردي)


امثال و حكم‌كردي، سنندج، انتشارات كردستان 1381 (به زبان كردي).
آواشناسي و دستور زبان كردي، تهران، ترفند 1379.
دستور زبان فارسي، ناشر آموزش و پرورش سنندج 1364.
گزيده‌ي صناعات ادبي و نيازهاي سخن در ادب فارسي، ناشر آموزش و پرورش 1366.
نواي شعر فارسي (قافيه و عروض)، نشر ژيار، سنندج 1378.
مطابقت آوايي و دستوري زبان كردي و فارسي، ناشر: مؤلف، سنندج 1383.
مطابقت آوايي و واژگاني زبان كردي (گويش سوراني) با زبان فارسي معيار و پهلوي، ناشر: مؤلف، سنندج 1384.
آموزش زبان كردي سوراني(دستور زبان، گفتگو، لغات كاربردي)، انتشارات كردستان 1386.
ريَزماني كوردي سوراني (آماده‌ي چاپ)
.
مقالات:

- صورخیال درشعرمولوی کرد ، کنگره ی بزرگداشت مولوی کرد ، سقز، 1371
- شعر بیسارانی از دیدگاه مکتب های ادبی، مقاله و سخنرانی در همایش بزرگداشت بیسارانی ، مریوان ، 1375
-بررسی سبک شناسی شعر «ناری» شاعر و عارف و صوفی کرد، مقاله و سخنرانی در همایش بزرگداشت ناری، مریوان 1376 .
-روش های شناخت مسائل فرهنگی، مقاله و سخنرانی در همایش کردستان شناسی دانشگاه کردستان ، 1377.
-تعهد در ترجمه، مقاله و سخنرانی در همایش بزرگداشت محمد قاضی. دانشگاه کردستان 1377.
-مراودات فرهنگی و تاثیر آن بر فرهنگ عمومی ، مقاله و سخنرانی در همایش تحولات فرهنگی . دانشگاه کردستان ،1378.
-شعر تعلیمی صوفیه در ادب فارسی ، گلچرخ ، ش 21، تهران ،1378
-زبان شناسی ایرانی، مقاله و سخنرانی در نخستین گردهمائی پژوهش های زبان فارسی ، دانشگاه تربیت مدرس ، تهران 1380.
-جایگاه شعر عرفانی مولوی کرد ، کنگره ی مولوی کرد ، عراق سلیمانیه ،1380.
-سبک شناسی شعر «قانع» شاعر کُرد ، کنگره قانع شناسی، مریوان ،1380.
-پژوهش زبان شناسی در تبیین هویت زبان کردی، نخستین کنگره بین المللی بنیاد ایران شناسی ، تهران 1381.
-نقش میراث فرهنگی اقوام در توسعه تمدن ایرانی ، مقاله و سخنرانی در نخستین گردهمایی دانشگاه های غرب کشور ، دانشگاه رازی ، کرمانشاه 1381.
-چگونگی آموزش و تدریس زبان کُردی ، سخنرانی در نخستین کنگره ی علمی زبان کردی ، تهران ، 1381.
-ضمایر و جایگاه نحوی ضمیر های متصل و شناسه ها در زبان کردی سورانی و تطبیق آنها با زبان فارسی معیار ، مجموعه مقالات دومین همایش پژوهش های ادبی ، دانشگاه تربیت مدرس ، تهران، 1382.
-جایگاه زبان کردی ، در زنجیره زبانهای آریایی ، مقاله و سخنرانی در کنگره ی بین المللی زبان و ادبیات کُردی، ترکیه ، دیاربکر ،1383.
-نالی و سبک هنری و شعری وی ، کنگره نالی شاعر کرد ، سلیمانیه ، کردستان، 1385.

behnam5555 10-08-2010 07:09 PM



سلطان صلاح الدین ایوبی


http://www.civfanatics.net/%7Ecivrul...ns/Saladin.jpg

صلاح الدین در تكریت به دنیا آمد، جایی كه حالا مركز استان صلاح الدین است و گاهی هم برای ما یادآور دیگر متولد این شهر، صدام. سال تولدش 1137 بود و اسمش یوسف. اسم پدرش ایوب بود كه بعدها شهرت او و خاندانش شد. اصالتش از آذربایجان ایران و كرد بود. عمویش شیركوه، از سرداران معروف عباسی است.

• در زبان های اروپایی، اسم او را به صورت SALADIN می نویسند.
• صلاح الدین ابتدا در سپاه نورالدین زنگی سربازی ساده بود، ولی شجاعت او در جنگ صلیبی دوم، او را به مقام سرداری رساند. نورالدین به او حكومت مصر را داد. بعد از درگذشت نورالدین در 1174 صلاح الدین به دمشق، مركز حكومت او آمد و با كنار زدن رقبا، حكومت خودش را تشكیل داد. پادشاهی ایوبیان، مصر و سوریه و فلسطین و تمام شاخ آفریقا را شامل می شد.
• در نبرد حِطین كه در نزدیكی طرابلس امروزی واقع شد، صلاح الدین با صف آرایی مناسبش تمام چاه های آب منطقه را از صلیبی ها گرفت و با چند ترفند سادة دیگر، در یك روز شش هزار شوالیه را كشت و والی اورشلیم را به اسارت گرفت. می گویند پاپ اوربن سوم از شنیدن خبر این جنگ سكته كرد و مرد.
• شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی، به دستور صلاح الدین كشته شد. او از حرف های سهروردی چندان چیزی نمی فهمید و نمی خواست او را بكشد، اما علمای دربارش بر این كار اصرار داشتند.
• سپاهیان صلاح الدین و ریچارد شیردل، شاه انگلستان، هر كدام یك بار، دیگری را به سختی شكست دادند و چندبار هم بدون نتیجة مشخصی با هم درگیر شدند. این دو هر بار پس از نبرد، به تمجیدهای اغراق آمیز از یكدیگر می پرداختند. لقب شیردل را صلاح الدین به ریچارد داد.
• در نوامبر 1192، صلاح الدین، یافا را به یك حمله و آن طور كه مورخان نوشته اند پیش از آن كه راهبان فرصت كنند دعای صبحشان را بخوانند تصرف كرد.


http://www.saradistribution.com/foto2/wan01.jpg

• صلاح الدین، نمونه ای كامل از یك پهلوان شرقی بود. در هنگام جنگ، هیچ ترحمی نداشت و بعد از جنگ، آن قدر انصاف و شكیبایی می كرد كه دشمنانش را هم به تحسین وامی داشت. در فتح بیت المقدس، با حاكم مسیحی آن جا قرار گذاشت كه با لشگریانش 50 روز پشت دروازه های شهر بمانند و صبر كنند تا مسیحیان به تجهیز قوا و تعمیر استحكامات بپردازند. پس از فتح بیت المقدس، خودش فدیة تعداد زیادی از اسرا را داد و آن ها را آزاد كرد. یك بار ریچارد را در میدان جنگ پیاده دید، اسب تیزرویی برای حریفش فرستاد همراه با پیغامی كه حیف است جنگاوری چنین دلیر، پیاده به جنگ برود.
• ریچارد پیشنهاد داده بود شاهزاده جوانا، خواهرش، با عادل برادر صلاح الدین ازدواج كنند و اورشلیم به عنوان جهاز این وصلت به هر دو گروه مسلمان و مسیحی متعلق باشد. صلاح الدین هم موافق بود. اما كلیسای كاتولیك اجازة این كار را نداد و جنگ ادامه یافت.
• نوشته اند كه پول در نظر وی همان اندازه ارزش داشت كه خاك. و وقتی مرد، در خزانة شخصی او فقط یك دینار به جا مانده بود.
• قبر صلاح الدین، در دمشق در مسجد اموی است. معروف است كه ناپلئون وقتی در 1799سوریه را تصرف كرد، بر سر قبر او رفت و خطاب به اسطورة مسلمان ها گفت: صلاح الدین! ما بالاخره پیروز شدیم.
• صلاح الدین در ذهن اروپایی ها یك شوالیة پهلوان است. او تنها شخصیت شرقی است كه در كمدی الهی دانته حضور دارد. در مجموعه افسانه های دكامرون هم صلاح الدین حضور دارد و سر والتر اسكات، رمان نویس انگلیسی، تالیسمان را دربارة او نوشته است.
• تاكنون در 19 فیلم و سریال، شخصیت صلاح الدین بازسازی شده . آخرین فیلمی كه صلاح الدین در آن ظاهر شده را ریدلی اسكات (كارگردان گلادیاتور ) در 2005 ساخته با عنوان پادشاهی بهشت ؛كارگردان در این اثر، احترام فراوانی برای صلاح الدین قائل است.


behnam5555 10-08-2010 07:15 PM


بسم الله الرّحمن الرّحیم

گذاري كوتاه به زندگينامة استاد علامه « محمد ربيعي»

استاد محمد ربيعي فرزند مرحوم ملا عبدالحكيم در سال 1311 شمسي در روستاي دره‌اسب از توابع منطقه ديواندره ديده به جهان گشود و در سن 5 سالگي قرآن را نزد مادرش به اتمام رساند .

مقدمات صرف و نحو را نزد پدر و عموي گراميشان ملا محمود ربيعي (رح) فرا گرفت و بعد از وفات ايشان
نزد استاداني ديگر از ايران و عراق علوم ديني را دنبال كرد .

از سن 12 سالگي به نوشتن علاقمند شد و وقايع روزانه را به صورت داستان در قالب نظم و نثر به رشته تحرير در مي‌آورد . استاد پس از ختم قرآن و فراگرفتن مقدمات صرف و نحو در خدمت استاد دانا و فرزانه «سيد علاءالدين حسيني» از «قشلاق‌سفيد» از توابع ديواندره شروع به آموختن علوم ديني نمودند . در همان سنين جواني در خدمت استادش رسالة ايساعوجي در علم و منطق را مطالعه و آن را به فارسي ترجمه كرده بود .

از آنجا كه سيدعلاء الدين علاقه فراواني نسبت به استاد ربيعي داشت به او پيشنهاد كرده بود كه من دخترم را براي تو نگه داشته‌ام و دخترم نيز دوست دارد كه با تو ازدواج كند اين بود كه صغري خانم دختر استاد حسيني به عقد ملا ربيعي در آمد و با ايشان ازدواج نمود .

استاد ربيعي در قرائت قرآن صداي زيبا و رسايي داشتند در سال 1345 به نمايندگي از طرف دولت ايران در مسابقات جهاني قرآن در پاكستان شركت نموده و در ميان 22 قاري بزرگ جهان بعد از شيخ محمود خليل الفخري از مصر مشتركاً با استاد عبدالباسط مقام دوم را كسب مي‌نمايند و نايب قاري جهان مي‌گردد .

http://freehostpicture.com/images/97...4489442874.jpg

بعد از پايان مسابقات و بازگشت به ايران به خاطر تبحر و توانايي بالا در گويندگي زبان كردي به تهران آمده و در راديو ، برنامه ديني به زبان كردي اجرا مي‌كردند و نيز در مدرسه «اردبيلي‌ها» و مسجد عمادالدوله به آموزش قرآن و تجويد به علاقمندان تدريس مي‌نمود .

استاد محمد ربيعي به همراه علامه بزرگوار كاك احمد مفتي‌زاده (رح) دكتر مريدي و دكتر بقا سيدالشهدايي همگام با مردم كرمانشاه و ساير شهرهاي كردنشين قبل از انقلاب و بعد از انقلاب براي كاشتن نهال اسلامي تلاش نمودند و دوش به دوش مردم در خيابانها و كوي‌ها و بر منبرهاي خطابه و در مساجد و مجالس شعار اسلامي را سر مي‌دادند و در راه آرمانهاي اسلامي تلاش مي‌كرد .

دانشمند فرزانه در كنار گويندگي در راديوي كردي مركز كرمانشاه خطيب و امام جمعه مسجد امام شافعي نيز بودند در دوران امامت استاد ربيعي در كرمانشاه گروه بي‌شماري از مردم به مسجد جامع امام شافعي روي آوردند و صفوف جماعت جمعه به حدي رسيد كه تعداد زيادي از مردم در خيابانها و محل راسته بازار ، نماز مي‌خواندند و مردم كرمانشاه علاقه خاصي را نسبت به استاد ربيعي داشتند و تمام اهل تسنن و حتي تعدادي از شيعيان براي حل مسائل خود به ايشان مراجعه مي‌نمودند .

در اين زمان استاد كتابي را به نام «آئينه اسلام» به چاپ رساند كه مورد استقبال مسلمانان قرار گرفت . همچنين ايشان در طول عمر مباركشان كتابهاي زيادي تأليف نمودند كه از آنها مي‌توان به باقيات و صالحات 8 جلد ، عاليجناب گوريل (رمان) ، مالكيت در اسلام ، عشق پايان ناپذير و دهها كتاب ديگر اشاره كرد و صدها كاست ضبط شده در زمينه‌هاي مختلف از اين استاد فرزانه موجود مي‌باشد كه مورد استفاده عموم مي‌باشد .

استاد ربيعي اشعاري در زمينه خداشناسي ، مدح و ستايش ، عشق ، عرفان ، سياسي و غيره كه به سه زبان كردي ، عربي ، فارسي مي‌باشد سروده‌اند و در ديواني به نام چهار فصل و دیگری به نام ارديبهشت گرد آمده است كه هنوز به چاپ نرسيده است . اشعار ديوان چهار فصل استاد به 4000 بيت مي‌رسد .

استاد سه بار ازدواج كرده‌اند كه دو پسر از صغري خانم و يك دختر از خانم مفاخري دارند و از ايران خانم فرزندي نداشته است .

استاد دانا و عالم فرزانه محمد ربيعي در سن 63 سالگي در 13/9/1375 دار فاني را وداع گفت و به سوي خداي خويش رهسپار گرديد . بنابر گزارشات رسيده جسد ايشان را در حوالي فرهنگيان فاز 2 نزديك منزل ايشان يافته بودند كه عباي ايشان را بر روي صورتش كشيده بودند .
(روحش شاد و يادش گرامي باد)

منبع : www.kurdistani.blogfa.com



اکنون ساعت 04:51 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)