پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   درباره انواع شعر و صنايع شعر فارسی - شعر پارسی و انواع آن را بهتر بشناسیم (http://p30city.net/showthread.php?t=11286)

abadani 06-26-2009 01:28 PM

در باره سبك بازگشت كه بايد به آن اضافه كرد در حقيقت بازگشت يكي از دوره هاي شعر فارسي است كه پس از سبك هندي و با خستگي شعرا از آن سبك در ادبيات فارسي پديد آمد در اوايل قاجاريه و طي آن شعرا به شعر گويي در سبكهاي خراساني و عراقي پرداختند

abadani 06-26-2009 05:54 PM

باز هم بايد بگويم سبكي بنام قلب نمي شناسم قلب هم يكي از صنايع شعري است نه سبك
اما يك قطعه زيبا از سعدي
دوش مرغي به صبح مي ناليد
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
يكي از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسيد بگوش
گفت باور نداشتم كه تورا
بانگ مرغي چنين كند مدهوش
گفتم اين شرط آدميت نيست
مرغ تسبيح گوي و من خاموش
يا علي مدد

ساقي 06-29-2009 06:39 PM

قلب یا مقلوب

قلب یعنی واژگونه کردن و مقلوب یعنی واژگونه. آوردن الفاظی که حروف آنها مقلوب یکدیگر باشد. چون در بعضی حروف آمده باشد آنرا قلب بعظ گویند مانند: شاعر- شارع ، رحیم - حریم

از آن جادوانه دو چشم سیاه
دلم جاودانه عدیل عناست

و چون قلب در تمام حروف دو کلمه واقع شده باشد آنرا قلب کل میگویند:

زار-راز، گنج-جنگ، تاریخ-خیرات

همدمی نیست تابگویم راز
خلوتی نیست تا بگریم زار

قلب کامل آن است که از هردو طرف جمله یا مصرع یک شکل خوانده شود:

شکر بترازوی وزارت برکش. ...



...

abadani 06-29-2009 10:02 PM

درست است اما قلب سبک نیست و همانطور که در مثالهایتان هم مندرج است یک صنعت لفظی است

دانه کولانه 06-30-2009 01:06 AM

یه مثال خوب از قلب که من یادمه اسم کتابی از حداد عادل بود
برهنگی فرهنگی و فرهنگ برهنگی
خدایش اسم اسم جالبه و خیلی خوب انتخاب شده

ساقي 06-30-2009 02:24 PM

حق باشماست مهدي عزيز ، در ادامه بحث شما تعريف اين صنعت لفظي را براي دوستان شرح دادم ... ممنونم از همراهيتون

ساقي 07-02-2009 06:44 PM

ای خوشا سودای دل از دیده پنهان داشتن
مبحث تحقیق را در دفتر جان داشتن
دیبه‌ها بی کارگاه و دوک و جولا بافتن
گنجها بی پاسبان و بی نگهبان داشتن
بنده فرمان خود کردن همه آفاق را
دیو بستن، قدرت دست سلیمان داشتن
در ره ویران دل، اقلیم دانش ساختن
در ره سیل قضا، بنیاد و بنیان داشتن
دیده را دریا نمودن، مردمک را غوصگر
اشک را مانند مروارید غلطان داشتن
از تکلف دور گشتن، ساده و خوش زیستن
ملک دهقانی خریدن، کار دهقان داشتن
رنجبر بودن، ولی در کشتزار خویشتن
وقت حاصل خرمن خود را بدامان داشتن
روز را با کشت و زرع و شخم آوردن بشب
شامگاهان در تنور خویشتن نان داشتن
سربلندی خواستن در عین پستی، ذره‌وار
آرزوی صحبت خورشید رخشان داشتن



راستش نميدونم اين تمثيل هست يا قطعه ..

پروین اعتصامی

دانه کولانه 07-02-2009 09:43 PM

تشکر و خسته نباشید خدمت دوستان

تمثیل با قطعه مگه منافاتی با هم دارند ؟ شاید من اشتباه میکنم
تمثیل یه آرایه ادبیه و قطعه هم که گفته شد

در تمثیل شاعر برای اینکه منظور پیچیده خودش رو که در یک بیت آورده ساده تر با یک مثال که برای همگان قابل قبول هست
بیان کنه , از تمثیل استفاده میکنه

عشق اگر آید برد هوش دل فرزانه را
دزد عاقل می کشد اول چراغ خانه را

حالا اسلوب معادله هم داریم که بعضیها با تمثیل یکی میگرنش اما ما نمیگرفتیم

ولی از هر چی بگذریم این تمثیلا قشنگن همین بالایی رو نگاه کنین
2 بیته کار شش ساعت حرف زدن رو میکنه...
ارسال المثل هم داریم که معمولا یه ضرب المثل رو بیان حرفشون میارن (یا یه بیت معروف که ضرب المثل میشه ) حالا دوستان عزیز وقتی به ادامه ارایه های ادبی رسیدن به این بخش میگن و مام لذت میبریم....

موفق باشید ادامه بدید

abadani 07-04-2009 01:45 PM

ساقی جان نوع شعر بالا غزل است که پروین سروده است اگر دنبال نوع شعر بودید. بحث بعدی را به غزل انشاء الله اختصاص خواهم داد و وجوه مشخصه آن. در غزل هم مانند سایر انواع شعر تمثیل هم می تواند بیاید که... منتظر بحث باشید
یا علی مدد

abadani 07-04-2009 04:39 PM

اما غزل: اين قالب شعري شايد شاه ماهي شعر ايراني باشد که در ميان همه انواع شعر محبوبيت و مقبوليت خاص خود را در بین ایرانیان دارد. براي بيان مضامين عارفانه و عاشقانه بسيار مناسب است و از ديرباز شايد رايجترين قالب شعري در ادبيات گرانقدر فارسي بوده است. غزل در معني زن زيبا روي درشت چشم است(يکي از معاني)و در ادبيات عبارت است از نوع شعري که قافيه آن در مصرعهاي دوم هر بيت مندرج است رديف هم میتواند داشته باشد که آن هم در مصرع اول و دوم بيت اول و همه مصرعهاي دوم ساير ابيات مي آيد . همچنين ابيات آن پيوستگي معنايي ندارند و هر بيت معني مستقل خود را دارد و با بيت ديگر کامل نمي شود. شماره ابيات غزل بين هفت تا سيزده است هر چند که برخی شعرا غزل سه بيتي هم سروده اند و گاه غزلهاي بيش از سي بيت هم گفته اند البته به ندرت. براي شناخت بيشتر غزل و تسهيل در تشخيص آن به مثالهاي زير دقت کنيد:
رسيد مژده که ايام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنين نيز هم نخواهد ماند
من ارچه در نظر يار خاکسارشدم
رقيب نيز چنين محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشير مي زند همه را
کسي مقيم حريم حرم نخواهد ماند
غنيمتي شمر اي شمع وصل پروانه
که اين معامله تا صبحدم نخواهد ماند...
در ابيات فوق نخواهد ماند هرچه هست رديف است و غم، هم، محترم ،حرم و صبحدم که در مصرعهاي اول و دوم بيت اول و مصرعهاي چهارم ،ششم و هشتم آمده اند کلمات قافيه اند و در همين کلمات قافيه م و فتحه ماقبل آن قافيه محسوب مي شوند که در جاي خود مفصل توضيح خواهند شد.
از جمله غزل سرايان بزرگ ادبيات فارسي رودکي سمرقندي، فرخي سيستاني، انوري ابيوردي، سنايي غزنوي در قرون چهارم و پنجم ، عطارنيشابوري در قرن ششم، سعدي شيرازي و مولانا جلال الدين بلخي در قرن هفتم ،حافظ شيرازي در قرن هشتم و سرانجام ختم الشعرا جامي در قرن نهم هجري قمري بوده اند. در قرون بعدي نيز شعرايي چون صائب تبريزي، امير خسرو دهلوي و سايرين در عداد شعراي سبک هندي از جمله غزل سرايان نام آشنا هستند و درميان غزل گويان معاصر هم نام مرحوم رهي معيري، استاد شهريار و پروين اعتصامي بيشتر به چشم مي خورد. اينها البته سرامدان غزل اند و الا غزل گويان فراوان ديگري هم هستند که توضيح نامشان مقال را طولاني مي کند و خوب است به مناسبتهاي خاصي به آنها نيز پرداخته شود مانند خواجوي کرماني که حافظ طرز سخن خود را از او گرفت:
استاد سخن سعدي است نزد همه کس اما
دارد غزل حافظ طرز غزل خواجو
آنچنان که ميدانيم غزل عاشقانه با بيان سعدي به اوج اعلاي خود رسيد و مولوي نيز غزل عارفانه را به بالاترين نقطه خود رساند و اين هر دو بزرگ بزرگوار در قرن هفتم مي زيسته اند. لازم به ذکر است که عرفان توسط سنایی و بعد فرید الدین عطار نیشابوری وارد غزل فارسی شد آنجا که مولانا فرماید:
عطار روح بود و سنایی دو چشم او
ما از پی سنایی و عطار آمدیم
اما در قرن هشتم لسان الغيب خواجه شمس الدين محمد ملقب به حافظ به تلفيق اين دو مضمون یعنی عشق و عرفان در غزل پرداخت و درجه اعلاي آن هم که بر همگان مشخص است و شاید لازم به افزودن نباشد که سعدي اينبار نيز در سخن گوي سبقت را از همگان ربوده است و به استادي تام در مرحله غزل رسيده است. خداوند روح عزیز همه آنان را غريق رحمت بي منتهاي خود کند و همه ديگراني که به هر نحو به خدمت به ادب و علم و افتخار اين ملک کهن همت گماشته اند را بيامرزد
و اينک غزلي از سعدي:
از تو با مصلحت خويش نمي پردازم
همچو پروانه همي سوزم و در پروازم
گر تواني که بجويي دلم امروز بجوي
ور نه بسيار بجويي و نيابي بازم
همچو چنگم سر تسليم و ارادت در پيش
تو به هر ضرب که خواهي بزن و بنوازم
من خراباتيم و عاشق و ديوانه و مست
بيشتر زين چه حکايت بکند غمازم
ماجراي دل ديوانه بگفتم به طبيب
که همه شب در چشم است برويت بازم
گفت از اين نوع حکايت که تو داري سعدي
درد عشق است و ندانم به چه درمان سازم .
از حافظ و دیگران هم خواهیم نوشت و خواند با شما
یا علی مدد


اکنون ساعت 07:47 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)