پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   متن ترانه هاي بياد ماندني (http://p30city.net/showthread.php?t=12638)

tabrizi 08-30-2009 03:49 PM

متن ترانه هاي بياد ماندني
 
خودم با آهنگ زیبای گوگوش شروع می کنم .


همسفر

تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته

نبودنت فاجعه بودنت امنیته

تو از کدوم سرزمین تو از کدوم هوایی

که از قبیله من یه آسمون جدایی


اهل هر جا که باشی قاصد شکفتنی

توی بهت و دغدغه ناجی قلب منی

پاکی آبی یا ابر نه خدایا شبنمی

قدر آغوش منی نه زیادی نه کمی


من و با خودت ببر ای تو تکیه گاه من

خوب مثل تن تو با تو همسفر شدن

من و با خودت ببر من به رفتن قانعم

خواستنی هر چی که هست تو بخوای من قانعم



ای بوی تو گرفته تن پوش کهنه من

چه خوبه با تو رفتن رفتن همیشه رفتن

چه خوب مثل سایه همسفر تو بودن

هم قدم جاده ها تن به سفر سپردن


چی می شد شعر سفر بیت آخری نداشت

عمر کوچ من و تو دم واپسین نداشت

آخر شعر سفر آخر عمر منه

لحظه مردن من لحظه رسیدنه

deltang 08-30-2009 04:15 PM

تبريزي جون وقتي كپي ميكني فقط متنو كپي كن تا كوروش باز بهت گير نداده اين دوتا كه زيره مطلبت هست رو پاك كن منظورم اين نقل قول وoffline هستش

tabrizi 08-30-2009 04:29 PM

مرسی از اینکه راهنماییم
کردی:53:

deltang 08-30-2009 04:32 PM

خواهش ميكنم قابلي نداشت كوروش خيلي مقرراتيه مخصوصا اين روزا خيلي از دست من عصبانيه برا همين گفتم پس مواظب پستايي كه ميزني باش

NeGin 09-05-2009 11:58 PM

گرفتار از "فریدون فروغی"

وقتی که ، دستای باد ، قفس مرغ گرفتارو شکست ، شوق پروازو نداشت
وقتی که چلچله ها ، خبر فصل بهارو می دادن ، عشق آوازو نداشت
دیگه آسمون براش ، فرقی با قفس نداشت
واسه پرواز بلند ، تو پرش هوس نداشت
شوق پرواز ، توی ابرا ، سوی جنگلای دور
دیگه رفته از خیال اون پرنده صبور
اما لحظه ای رسید ، لحظه پریدن و رها شدن ، میون بیم و امید
لحظه ای که پنجره ، بغض دیوارو شکست
نقش آسمون صاف ، میون چشاش نشست
مرغ خسته پر کشید و افق روشنو دید
تو هوای تازه دشت ، به ستاره ها رسید
لحظه ای پاک و بزرگ ، دل به دریا زد و رفت
با یه پرواز بلند تن به صحرا زد و رفت.

NeGin 09-05-2009 11:59 PM

غم تنهایی از " فریدون فروغی "

چرا وقتی که آدم تنها میشه
غم و غصه اش قد یک دنیا میشه
میره یک گوشه پنهون میشینه
اونجا رو مثل یه زندون میبینه
غم تنهایی اسیرت میکنه
تا بخوای بجنبی پیرت میکنه
وقتی که تنها میشم اشک تو چشام پر میزنه
غم میاد یواش یواش خونه دل در میزنه
یاد اون شب ها می افتم زیر مهتاب بهار
توی جنگل لب چشمه می نشستیم من و یار
غم تنهایی اسیرت میکنه
تا بخوای بجنبی پیرت می کنه
میگن این دنیا دیگه مثل قدیما نمی شه
دل این آدما زشته دیگه زیبا نمی شه
اون بالا باد داره زاغه ابرا رو چوب میزنه
اشک این ابرا زیاده ولی دریا نمیشه
غم تنهایی اسیرت میکنه
تا بخوای بجنبی پیرت می کنه

NeGin 09-06-2009 02:44 PM

سیمین بری گل پیکری آری
از ماه و گل زیبا تری آری
همچون پری افسونگری آری

دیوانه ی رویت منم چه خواهی دگر از من
سرگشته کوی ات منم نداری خبر از من

هر شب که مه در آسمان گردد عیان
دامن کشان گویم به او راز نهان
که با من چه ها کردی به جانم جفا کردی

هم جان و هم جانانه ای اما
در دلبری افسانه ای اما
اما زمن بیگانه ای اما

آزرده ام خواهی چرا تو ای نو گل زیبا
افسرده ام خواهی چرا تو ای آفت دلها

عاشق کشی، شوخی، فسونکاری
شیرین لبی اما دل آزاری
با ما سر جور و جفا داری

می سوزم ز آه تو نترسی ز آه من
دست من و دامان تو چه باشد گناه من

دارم ز تو نا مهربان شوقی به دل شوری به جان
می سوزم از سوز نهان
ز جانم چه می خواهی نگه کن به من گاهی

یا رب برس امشب به فریادم
بستان از آن نامهربان دادم
بیداد او بر کنده بنیادم

گو ماه من از آسمان دمی چهره بنماید
تا شاهد امید من ز رخ پرده بگشاید

آناهیتا الهه آبها 09-06-2009 10:20 PM

امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم
رازی باشد با ستارگان
امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
از شادی پر گیرم که رسم به فلک
سروده هستی خوانم در بر حور و ملک
در آسمان ها غوغا فکنم
سبو بریزم ساقر شکنم
با ماه وپروین سخنی گویم
وز موی مه خود اثری جویم

NeGin 09-07-2009 03:34 PM

مرد تنها

با صدای بی‌صدا،
مث يه کوه، بلند،
مث يه خواب، کوتاه،
یه مرد بود، یه مرد!

با دستای فقیر،
با چشمای محروم،
با پاهای خسته،
یه مرد بود، یه مرد!

شب، با تابوت سياه
نشس توی چشماش،
خاموش شد ستاره،
افتاد روی خاک.

سايه‌ش هم نمی‌موند
هرگز پشت سرش،
غم‌گين بود و خسته،
تنهای تنها!

با لب‌های تشنه
به عکس یه چشمه
نرسيد تا ببينه
قطره... قطره... قطره‌ی آب... قطره‌ی آب!

در شب بی‌تپش،
اين طرف، اون طرف
می‌افتاد تا بشنفه
صدا... صدا... صدای پا... صدای پا!

NeGin 09-07-2009 03:41 PM

روزی که از تو جدا شم روز مرگ خنده هامه

روزي كه از تو جدا شم روز مرگ خنده هامه
روز تنهايي دستام فصل سرد گريه هامه
توي اون كوچه غمگين جاي پاهاي تو مونده
هنوز هم اميد مجنون عكس قلبت رو پوشونده
بعد تو گريه رفيقم غم تو داده فريبم
حالا من تنها و خسته توي اين شهر غريبم
توي اين شهر غريبم توي اين شهر غريبم
تو با خوشحالي و اميد من و تنهايي و حسرت
تو در باغ پر از گل
من يكي توي شهر غربت
روح من همسفر غم
توي شهر غصه پوسيد
قلب من همراه قلبت پاك و پر گلايه پوسيد
بعد تو گريه رفيقم غم تو داده فريبم
حالا من تنها و خسته توي اين شهر غريبم
توي اين شهر غريبم توي اين شهر غريبم ...


اکنون ساعت 12:51 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)