|
بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)
سلام دوستای خوبم...
در این تاپیک مشاعره با اشعار حافظ و انجام می دیم...هر گونه درخواست فال هم پذیرفته می شه...البته فال حافظ ها... خودم شروع می کنم... روشني طلعت تو ماه ندارد پيش تو گل رونق گياه ندارد |
بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)
نقل قول:
سحر خانم عزیز و سیندرلای همیشه گرامی:) جدا خوش آمدین و قدمتون روی چشم:53::53: بابت این تاپیک و ذوق بسیار زیاد و زیبای شما هم متشکرم:53::53::53: چون می دونم خیلی استقبال میشه از همین اول گفتگوی مهم شد;) دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند |
دل که آيينه شاهيست غباری دارد از خدا می‌طلبم صحبت روشن رايی |
بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر |
يکی از عقل می‌لافد يکی طامات می‌بافد بيا کاين داوری‌ها را به پيش داور اندازيم |
:53::53::53: :53::53::53:جناب ماد عزیز البته جسارتا باید عرض کنم فکر کنم منظور تاپیک مشاعره هم بوده یعنی با آخر بیت قبل ولی مشکلی نیست ادامه میدیم از همراهیتون خوشحالیم ... مرا عهديست با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کويش را چو جان خويشتن دارم ... |
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو شعر قشنگیه دلم نمیاد بقیه شو نگم اما نمیگم:d |
ورای طاعـت دیوانـگان ز ما مطـلـب
کـه شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد |
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید |
در مذهـب ما باده حـلال اسـت ولیکـن
بی روی تو ای سرو گـل اندام حرام اسـت |
تا چه بازی رخ نمايد بيدقی خواهيم راند عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نيست |
تا گـنـج غـمـت در دل ویرانه مقیم اسـت
هـمواره مرا کوی خرابات مـقام اسـت |
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز هزار بازی از اين طرفه‌تر برانگيزد ... |
در طریقـت هر چه پیش سالک آید خیر اوسـت
در صراط مستقیم ای دل کسی گـمراه نیسـت |
تا به غايت ره ميخانه نمی‌دانستم ور نه مستوری ما تا به چه غايت باشد |
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد |
دی پير می فروش که ذکرش به خير باد گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز ياد ... |
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست |
تا به گيسوی تو دست ناسزايان کم رسد هر دلی از حلقه‌ای در ذکر يارب يارب است |
ترسم کز این چمن نبری آستین گل
کز گلشنش تحمل خاری نمی‌کنی |
ياد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس جز من و يار نبوديم و خدا با ما بود ... |
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد |
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت دايما يک سان نباشد حال دوران غم مخور |
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست |
تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار گوشه تاج سلطنت می‌شکند گدای تو خرقه زهد و جام می گر چه نه درخور همند این همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو شاهنشین چشم من تکیه گه خیال توست جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو خوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسن حافظ خوش کلام شد مرغ سخنسرای تو |
وفا کنيم و ملامت کشيم و خوش باشيم که در طريقت ما کافريست رنجيدن ... |
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک |
کشتی شکستگانيم ای باد شرطه برخيز باشد که بازبينيم ديدار آشنا را ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون نيکی به جای ياران فرصت شمار يارا |
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار |
رفيقان قدر يکديگر بدانيد چو معلوم است شرح از بر مخوانيد |
بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)
درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
زهر هجری چشیده‌ام که مپرس |
ساقی بيا که عشق ندا می‌کند بلند کان کس که گفت قصه ما هم ز ما شنيد |
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست |
تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو |
وقت آن شيرين قلندر خوش که در اطوار سير ذکر تسبيح ملک در حلقه زنار داشت ... |
تازیان را غم احوال گران باران نیست
پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم |
من همان دم که وضو ساختم از چشمهء عشق چارتکبير زدم يک سره بر هر چه که هست ... |
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که در برابر چشمی و غایب از نظري |
يکی از عقل می‌لافد يکی طامات می‌بافد بيا کاين داوری‌ها را به پيش داور اندازيم |
| اکنون ساعت 02:52 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)