پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   استان کرمانشاه (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=162)
-   -   شعرا،نویسندگان،موسیقیدانان،هنر مندان و ... کرمانشاه (http://p30city.net/showthread.php?t=24302)

Hiwa 04-03-2010 08:20 PM

شعرا،نویسندگان،موسیقیدانان،هنر مندان و ... کرمانشاه
 
فکر کنم اسم تاپیک گویای همه چیز باشه.البته منظورم تمام هنرمندانیه که کُرد هستن،ولی چون اینجا تالار کرمانشاه بود، نام کرمانشاه رو در آخر نام تاپیک آوردم...

Hiwa 04-03-2010 08:24 PM

از شعرا و نویسندگان بنام شهر کرمانشاه میتانیم از اساتید ذیل نام ببریم :
1. ابوالقاسم لاهوتی بنیانگذار شعر نوی فارسی و نخستین شاعر پرولتاریای ایران
2. علي اشرف درويشيان نويسندهٔ مبارز و انقلابی
3. علي محمد افغاني نويسندهٔ نخستین رمان فارسی
4. غلامرضا رشيد ياسمي اديب و استاد دانشگاه
5. جلال الدين كزازي اديب و استاد دانشگاه
6. رحيم معيني كرمانشاهي شاعر، ترانه سرا
7. يدالله بهزاد کرمانشاهی شاعر نامدار سبک خراسانی
8. منصور یاقوتی نویسندهٔ مبارز
9. سید عبداللطیف هاشمی نویسنده محقق ، ادیب و شاعر کردی و فارسی سرا

Hiwa 04-06-2010 05:53 PM

دكتر میر جلال الدین کزازی از مترجمان ایرانی، استاد دانشگاه و نویسنده و پژوهشگر ادبیات است. وی مشهور به استفاده از از واژه‌های سرهٔ پارسی در نوشته‌ها و گفتار خود است.
ترجمه او از انه‌اید ویرژیل به فارسی، برنده جایزه کتاب سال شده ‌است و تالیف او، نامه باستان، که تا کنون چهار جلد آن به چاپ رسیده ‌است، حائز رتبه نخستین پژوهش‌های بنیادین در جشنواره بین المللی خوارزمی شده ‌است.

زندگی‌نامه:
میر جلال الدین کزازی در دی‌ماه سال ۱۳۲۷ در کرمانشاه در خانواده‌ای فرهیخته و فرهنگی که بنیان‌گذار آموزش نوین در این سامان است، چشم به جهان گشود. خوگیری به مطالعه و دلبستگی پرشور به ایران و فرهنگ آن را از پدر به یادگار ستاند. دوره دبستان را در مدرسه آلیانس کرمانشاه گذرانید و از سالیان دانش آموزی با زبان و ادب فرانسوی آشنایی گرفت. سپس دوره دبیرستان را در مدرسه رازی به فرجام آورد و آنگاه برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادب پارسی به تهران رفت و در دانشکده ادبیات فارسی و علوم انسانی دانشگاه تهران دوره‌های گوناگون آموزشی را سپری کرد و به سال ۱۳۷۰ به اخذ درجه دکتری در این رشته نائل آمد. او از سالیان نوجوانی نوشتن و سرودن را آغاز کرده‌ است و در آن سالیان باهفته‌ نامه‌های کرمانشاه همکاری داشته و آثار خود را در آنها به چاپ می‌رسانیده ‌است. او اینک عضو هیات علمی در دانشکده ادبیات فارسی و زبان‌های خارجی وابسته به دانشگاه علامه طباطبایی است. او افزون بر زبان فرانسوی که از سالیان خردی با آن آشنایی یافته ‌است، با زبان‌های اسپانیایی و آلمانی و انگلیسی نیز آشناست و تا کنون دهها کتاب و نزدیک به صد مقاله نوشته ‌است و در همایش‌ها و بزم‌های علمی و فرهنگی بسیار در ایران و کشورهای دیگر سخنرانی کرده‌ است. چندی را نیز در اسپانیا به تدریس ایران‌شناسی و زبان پارسی اشتغال داشته ‌است. او گهگاه شعر نیز می‌سراید و نام هنری‌اش در شاعری زُروان است.

تألیفات:
زیباشناسی سخن پارسی، (یک جلد: بیان، بدیع، معانی)
پرنیان پندار، (جستارهایی‌ در ادب‌ و فرهنگ)
آب و آیینه، جستارهایی در ادب و فرهنگ
سراچه آوا و رنگ، خاقانی‌شناسی
دیدار با اژدها
گزیده‌ای از سروده‌های قاجار
از گونه‌ای دیگر
در دریای دری، نگاهی به تاریخ شعر فارسی
مازهای راز (جستارهایی در شاهنامه)
رؤیا، حماسه، اسطوره

ترجمه‌ها:
انه‌اید اثر ویرژیل
ادیسه اثر هومر
ایلیاد اثر هومر
تلماک اثر فنلون
بهار خسرو (گشت و گذاری در تاریخ و فرهنگ ایران)، نویسنده: پیترو چیتاتی
آتالا و رنه، نویسنده: شاتو بریان
شهر سنگی، نوشته اسماعیل کادره

Hiwa 04-06-2010 05:57 PM

پرتو کرمانشاهی

علی اشرف نوبتی فرزند اسداله متخلص به پرتو در سال 1310 خورشیدی در کرمانشاه متولد شد. تحصیلات را در زاد گاهش فرا گرفت و برای امرار معاش به کار آزاد روی آورد .او از نخبه شاعران نغز گفتار و شیرین سخن شهرمان است .غزلهایش از ویژگی خاصی بر خور دار است و الحق کمتر کسی در این باره توانسته است مانند پرتو باشد . به سبک هندی سخت علاقه مند است و بیشتر آثار شاعران این سبک را تجربه کرده است پرتو حافظه ای بسیار قوی دارد و به همراه قریحه شعری اش، سخنش به دور از تکلف و عاریه های زبانی است. اندیشه اش رنگین تر از بهار می باشد و شورو جذبه و احساس نهفته در کلامش او را در زمره استادان مسلم شعر،قرار داده است. مجموعه شعر (کوچه باغی ها ) از ایشان می باشد.‏

Hiwa 04-06-2010 06:14 PM

احمد عزیزی

زندگینامه:
احمد عزيزي در چهارم دي ماه 1337 در سرپل ذهاب كرمانشاه به دنيا آمد. وي در كودكي با عشاير چادرنشين حشر و نشر فراوان داشت و قبل از رفتن به دبستان خواندن و نوشتن را بدون داشتن معلم و تنها از روي كنجكاوي و تأمل و دقت از نوشته‌هاي روي تابلوها و اسامي خيابانها و... به خوبي فرا گرفت.
وي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به دعوت شمس آل احمد به تهران رفت و موفق به ديدار آيت‌الله مطهري شد. وي با آغاز جنگ به همراه خانواده به تهران رفت و سپس براي مدتي ساكن شهرستان نور شد، سپس در تهران اقامت گزيد و به همكاري با روزنامه جمهوري اسلامي پرداخت.

آثار:

كفشهاي مكاشفه 1367
شرجي آواز 1368
خابنامه و باغ تناسخ 1371
ترجمه زخم 1370
باران پروانه 1371
رودخانه رؤيا 1371
ملكوت تكلم
سيل گل سرخ 1352

Hiwa 04-07-2010 10:24 PM

پوران درخشنده
 
بیوگرافی:
پوران درخشنده متولد هفتم فروردين ماه سال 1330 در كرمانشاه، فارغ التحصيل سينما با گرايش كارگرداني از مدرسه عالي تلويزيون و سينما و داراي لوح افتخار درجه يك هنري معادل دكتري از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است. فيلم «رابطه» نخستين تجربه سينمايي اوست. او داوري چندين جشنواره داخلي و بين المللي را عهده دار بوده و عضو انجمن فيلمسازان زن آمريكا ( WIF )، عضو مركز بين المللي كودكان و نوجوانان ( CIFE ) و كارگردانان مستقل آمريكا ( IFP ) نيز مي باشد.
فيلمساز ، تهيه كننده ، محقق و نويسنده فعال ايران زمين در سال 1330 در شهر کرمانشاه به دنيا آمد، او تحصيل تكميلي خود را در مدرسه عالي تلويزيون و سينما گذراند و در سال 1354 در سازمان صدا و سيما شروع بكار كرد و در همان زمان فيلم طاعون كه درباره طاعون در كردستان به سال 1328 است را تهيه كرد. سال بعد نيز 1355 درباره چهارشنبه سوری و نیز فیلمی درباره مراسم سنتي نواحي مختلف ايران موسيقي نواحي ايران را سال 1356 توليد كرد. موج، جانماز، سجاده، تحقيقي درباره زنان، اشتغال و صنايع دستي در كردستان در سال 1357 فيلم هاي مستند "چشمه هاي آب معدني راه هراز" ، به تصوير كشيد و همان سال مستندهاي سه گانه صنايع دستي را در كردستان توليد كرد.
"موج،سجاده،جانماز" ، "نازك كاري"،"گليم". الياف طبيعي و مصنوعي (4 قسمت) مستندي تحقيقي درباره نخ ، ابريشم و پشم و الياف مصنوعي را ساخت .
سال 59-1358 با ساخت فيلم مستند "چرخها مي چرخند" را توليد نمود كه نگاهي به مسايل ركود اقتصادي و تعطيلي كارخانه ها .بخصوص ايران ناسيونال (ايران خودرو فعلي) را به تصوير كشاند. "شوكران" 17 قسمت كه از سال 1369 تا 71 طول كشيد مستندي است درباره پديده اعتياد در زنان،مردان و كودكان در ايران و مسأله قاچاق مواد مخدر و راههاي پيشگيري آن (كه 3 قسمت از آن بيشتر پخش نشد).
پوران درخشنده عضو انجمن هاي فيلمسازان زن آمريكا(WIF)، كارگردانان مستقل آمريكا(IFP)و مركز بين المللي فيلم كودكان و نوجوانان يونسکو(CIFEJ)نيز هست .

كارگردان:
فیلم های بلند داستانی:
بچه های ابدی (۱۳۸۵)
روياي خيس (۱۳۸۴)
شمعي در باد (۱۳۸۲)
عشق بدون مرز (۱۳۷۷)
زمان از دست رفته (۱۳۶۸)
عبور از غبار (۱۳۶۸)
پرنده كوچك خوشبختي (۱۳۶۶)
رابطه (۱۳۶۵)
فیلم های مستند:
ببر دره عشق
چشمه های دره سنگستان
شوبو از غروب تا غروب
رسول هرکول کوچک
گردنبندی از قاصدک برای خواهر
6 عروس برای آمنه

نويسنده:
روياي خيس (۱۳۸۴)
شمعي در باد (۱۳۸۲)
عشق بدون مرز (۱۳۷۷)
زمان از دست رفته (۱۳۶۸)
عبور از غبار (۱۳۶۸)
رابطه (1365)

بازيگر:
خانه آقاي حقدوست (۱۳۵۹)

تهيه كننده:
روياي خيس (۱۳۸۴)
شمعي در باد (۱۳۸۲)
عشق بدون مرز (۱۳۷۷)
زمان از دست رفته (۱۳۶۸)
رابطه (۱۳۶۵)

جوایز:
برنده دیپلم افتخار از اولین دوره جشنواره جیفونی ایتالیا برای فیلم "رابطه".
برنده لوح زرین بهترین فیلم از ششمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم "پرنده کوچک خوشبختی" در سال ١٣٦٦.
برنده دیپلم افتخار بهترین کارگردانی از ششمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم "پرنده کوچک خوشبختی" در سال ١٣٦٦.
برنده دیپلم افتخار از سومین جشنواره فیلم زنان از آرژانتین برای فیلم های "پرنده کوچک خوشبختی" و "زمان از دست رفته".
برنده مشعل طلایی از دومین جشنواره فیلم غیرمتعهدها در کره شمالی برای فیلم "پرنده کوچک خوشبختی".
برنده پروانه زرين بهترين كارگرداني فيلم بلند از بيست و يكمين جشنواره فيلمهاي كودكان و نوجوانان

forrest 04-11-2010 11:27 PM

استاد شهرام ناظری
 
"زندگینامه شهرام ناظری"

شهرام ناظری به سال ١٣٢٨در کرمانشاه دیده به جهان گشود . صدای خوش در خانواده ی او موروثی بود و شهرام نیز از این عطیه ی الهی بی بهره نبود . از همان کودکی کار فراگیری را نزد پدر آغاز نمود . پدر او بجز آواز ، با ”سه تار“ نیز آشنایی داشت .
”شهرام ناظری“ با تکیه بر استعدادها و توانایی های خویش و همچنین با توجه به تمرین های مداوم ، به مهارت و تبحر قابل توجهی در این عرصه دست یافت ، تا آنجا که از سن ٩ سالگی در رادیوی ”کرمانشاه“ به اجرای برنامه پرداخت !
وی از مکتب : عبدا... دوامی ،‌ نور علی برومند ، محمود کریمی ، عبدالعلی وزیری ، حسین قوامی و نهایتاً محمدرضا شجریان آواز را فرا گرفت و از اساتیدی چون احمد عبادی ، محمود تاجبخش ، جلال ذوالفنون ، محمود هاشمی و بیگجه خانی نواختن سه تار را آموخت .
وی چندی پیش در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا ضمن ابراز نارضایتی از بستر نامناسب فعلی برای ارائه ی آلبوم و اجرای کنسرت گفته بود : ”در سالهای اخیر بستر مناسب برای فعالیت مستمر وجود ندارد . در کارها دیگر انگیزه نیست و کارهایی که پیشنهاد می شوند بیشتر تقلیدی و یا تکراری هستند که این باعث شده به پیشنهادها پاسخ منفی بدهم .“
ناظری تصریح کرده بود : ”متأسفانه آهنگسازها هم دیگر حرفی برای گفتن ندارند ! آن تعداد از آهنگسازانی هم که دوره ای حرفی برای گفتن داشتند ، آثار گذشته شان را تکرار می کنند !“
وی در پاسخ به این سئوال که گویا وضعیت فروش آخرین آلبومش راضی کننده نیست ، گفته بود :”این آلبوم کار جدید من نبود و همین تأخیر در ارائه ، تأثیرگذاری اثر را کاهش می دهد . همانطور که ١٢ سال پیش قطعاتی از اشعار شاملو ، اخوان ثالث ، اسماعیل خویی و فروغ را با گروه آذر سینا در راست پنج گاه به مدت ٤ سال آماده کردیم که حتی مجوز ضبط آرشیوی هم نگرفت !“

گفتنی است شهرام ناظری دارای آثار ارزشمند زیادی است که از آن جمله می توان به :
”چاووش ٢، ٣،٤،٧،٨ “
”موسی و شبان“‌
”سعر و عرفان“
”صدای سخن عشق“
”لاله ی بهار“
”گل همیشه بهار“
”تابلوهای انقلاب“
”افق خونین“
”مرا عشق“
”گل صد برگ“
”یادگار دوست“
”بشنو از نی“
”کیش مهر“
”بی قرار
”نجوا“
”زمستان“
”آتشی در نیستان“
”در گلستانه“ و ”شور انگیز“ اشاره کرد .

forrest 04-11-2010 11:32 PM

شیرکو بیکس بزرگ
 
زندگی نامه شیرکو بیکه س


شعر کردی با وجود محاصره‌ی فرهنگی، هرگز هویت ملی خود را از دست نداده و شاعران کرد بخاطر تشخیص امتیاز انسانی و مسیر متعهد خود، هرگز تسلیم تخیل بی بار و پروسه زیبایی کلام نمی‌شود. آنچه خط همبستگی زبان و جان خلاق این شاعران را به وجود می‌آورد، زبان مشترک آنها از یک حلقوم خونین است.

یکی از عمده عواملی که تاکنون سبب حفظ و حراست فرهنگ ملت کرد شده است همین همسویی اندیشه‌ی قومی است. شاعران کرد به آن نکته فروزش و فراگیر اندوه و شادمانی مشترک انسانی رسیده‌اند و زبانشان ... همبسته‌ی بغض‌ها و بیم‌ها و دردها و عشق‌ها و عاشقانه‌های آدمی را در بر می گیرد.
شاعرانی که رسوب، فرهنگ، دردها و ناعدالتیها و ادبیات این ملت را به گوش دنیا رسانده و خود نیز جهانی شده اند . یکی از این شاعران جهانی و معاصر کرد استاد شیرکو بی‌کس می باشد.
شیرکو بیکه س از شاعران برجسته ی کردستان عراق که در سال ۱۹۴۰ میلادی در شهر سلیمانیه به دنیا آمد . در سال ۱۹۶۸ اولین مجموعه شعر خود را به نام ) مهتاب شعر( به چاپ رسانید .او جزو شاعران نسل دوم کردستان عراق و از هم نسلان عبدالله په شیو ،لطیف هلمت و رفیق صابر است. شیرکو بی‌کس فرزند «فایق بی‌کس» که پدرش یکی از شاعران بزرگ و ملی کرد می باشد. شیرکو بیکس‌ در سال 1940 میلادی (1319) شمسی در شهر سلیمانیه به دنیا آمد و در دامن مادری فرهنگ دوست و پدری دانا بزرگ شد.
او بعد از استاد عبدالله گوران، یکی از شارحان و معماران پیشرو شعر آزاد کوردی است. شیرکو بی‌کس پر کار و خستگی ناپذیر که بیشتر به مفهوم ادبی جهانی در اذهان اهل فن جایی گرفته است و با آنکه در نقد ، داستان و ترجمه تواناییهایی در خور و شایسته می باشد، اما کار شعر ، سرنوشت محوری قلم او را رقم می زند . استاد شیرکو بی‌کس هر چند وابستگی به احزاب و گروههای فعال سیاسی کورد را داشت اما از راه ادبیات و سرودن شعر به مبارزه علیه ظلم و زور روا شده به ملت کورد پرداخت و سالها در این زمینه به فعالیت پرداخت که می توان به مبارزات او در این مهم بر علیه رژیم فاسد و اشغالگر بعثی صدام حسین و سرودن شعر برای شخصیتهای مبارز کورد و شهیدان این راه اشاره کرد.
سخت کوشی و پیگیری این شاعر جهانی در سیطره فرهنگ، ادبیات و شعر کوردی ، به او شخصیتی غول آسا و عاصی بخشیده است. شاعر چیره دست فارس زبان روزگارمان سید علی صالحی سالها پیش شیرکو بی‌کس را امپراتور شعر دنیا نامیده است .
شیرکو بی‌کس در جامعه فرهنگی کورد، هم وزن احمد شاملو در پهنای ادبیات معاصر فارس می باشد. آثار شیرکو غنی و بسیارند، در سال 1968 میلادی اولین مجموعه‌ی شعر وی با عنوان «درخشندگی شعر» منتشر شد و صاحب آثاری چون: آئینه‌های کوچک «شعر» ، بامداد «شعر»، من عطشم را با آتش فرو می نشانم «شعر»، کاوه‌ی آهنگر «نمایشنامه منظوم»، سپیده دم «شعر»، پیرمرد و دریا «همینگوی – ترجمه»، دو سرود کوهی «شعر»، رودخانه‌ها «مجموعه داستان»، عقاب «شعر»، کجاوه گریه‌ها«شعر»، صلیب و مار و روزشمار شاعر «شعر بلند» و... مجموعه مقالات ، ترجمه‌ها و ... می باشد. شیرکو بی‌کس در سال 88-1987 میلادی از دست «انگوار کارلسن» نخست وزیر سوئد جایزه جهانی «توخولسکی» مدال افتخار در ادبیات را دریافت کرد و همچنین در فلورانس ایتالیا، بزرگترین انجمن مدنی به او لقب «همشهری» داده است.
اشعار شیرکو تاکنون به زبانهای آلمانی، فرانسه، ایتالیایی، سوئدی، نروژی، عربی، فارسی و... ترجمه شده است و بعضی از اشعار او انتخاب شده و در کتابهای درسی چند کشور برای تدریس گنجانده شده است.
شیرکو بی‌کس بی‌شک مانند حلقه‌ای گره خورده در زنجیره‌ی خدایگان تاریخ ادبیات دنیا چفت شده است، خدایگانی مانند: لورکا، محمود درویش، نرودا، ریتسوس، داستایوسکی، شاملو، جبران خلیل و... که چنان بتی ستودنی در معابر استوره‌ای ملل دنیا جاودانه خواهند ماند.

forrest 04-11-2010 11:38 PM

بختیار علی
 
بختیار علی

شاعر و رمان نویس کرد است که در سال ۱۹۶۰ میلادی در شهر سلیمانیه به دنیا آمد و بعدها به آلمان مهاجرت کرد. برخی از کارهای وی به زبان فارسی نیز ترجمه شده‌ است. از جمله آثار او می‌توان به:
دروازه‌ها
عشق
جلاد
کتاب آدمکش‌ها
کارناوال
شهر
گناه
کار کردن در جنگلهای فردوس
و رمان «واپسین انار جهان» اشاره کرد.
او و تعدادی از همفکرانش نشریه «ره هه ند» (رهند) را در اروپا منتشر کردند.

کتاب‌شناسی :
  • ستیزه جویان ایمان
  • خواننده قاتل
  • شهر موسیقیدانان سپید
  • غزل نویس و باغ‌های خیال
  • واپسین انار جهان (۲۰۰۲)
  • غروب پروانه (۱۹۹۸)
  • مرگ دومین تک فرزند (۱۹۹۷)

forrest 04-11-2010 11:43 PM

شیرزاد حسن
 
شیرزاد حسن

سال 1950 در شهر اربیل ، یکی از بزرگترین شهرهای کردستان عراق متولد شد. پدر او پلیسی بود بسیار سنگدل و تندخو. شیرزاد شخصیت پدرش را در بسیاری از داستانهای مشهورش، از جمله داستان عزراییل ، منعکس کرده است .
بعدها حدیث پدر سالاری ، تم اصلی داستانهای او شد . سال 1975 از دانشگاه المستنصریه بغداد با مدرک لیسانس زبان انگلیسی فارغ التحصیل شد و 16 سال به عنوان دبیر زبان خارجه تدریس کرد. دوران تدریس نیز تأثیر بسیار بر داستانهای او گذاشت و از جمله داستان " کل پسران و آهو دختران " را بر پایه مناسبت های معلم – دانش آموزی نوشت .
در سال 1997 تابعیت کشور فنلاند را پذیرفت اما پس از شش ماه اقامت در فنلاند و به وطن خود بازگشت . وی هم اکنون مقیم شهر سلیمانیه کردستان عراق است و برای یکی از سازمانهای وابسته به Uk کار می کند .

آثار منتشره :

تنهایی
گل سیاه
محله مترسک ها
بی کتاب به سر نمی برم
مه بر فراز دره
اشک های قمری
رواست بدانی
شاه لیر
و شاهکار بی چون و چرای او :
حصار و سگهای پدرم (حه سار و سه گه کانی باوک)




__________________

Hiwa 04-14-2010 12:56 AM

میرزا محمد رضا کلهر
 
میرزا محمد رضا کلهر(کرمانشاهی) نامدار ترین خوشنویس دوره قاجار در 29 امرداد ماه سال 1271 خورشیدی برابر با 25 محرم الحرام 1310 ه. ق دار فانی را وداع گفت.
میرزا محمد رضا کلهر در یکی از روزهای تابستانی سال 1245 ه. ق در کرمانشاه متولد شد. پدرش محمد رحیم بیگ سردسته سواره رو فوج کلهر بود . ایل کلهر که شهرتش را از سوار کاری و شمشیر زنی بدست آورده ، تمام جوانانش را به آموختن سوارکاری و شمشیر زنی وادار می ساخت و محمد رضا نیز از این قاعده مستثنی نبود. برادر بزرگش ، نوروز علی سوار کار و شمشیرزن ماهری بود .
بعد از درگیری که بین ایل کلهر و دیگر قبایل ایجاد شد، محمد بیش از پیش خود را با جنگ و گریز بیگانه می یافت، چون به خلوت ، انزوا ، صلح وآشتی تمایل داشت. او بعد ازاتمام این درگیری، مصمم شد، شمشیر و اسب را با وجود مهارتی که کسب کرده بود، برای همیشه رها کند . تصمیم گرفت خواندن و نوشتن را از پسر عمویش که خط خوشی داشت ، بیاموزد. در همین روزها، به قلم باریک نی و خط خوش پسر عمو، دلبستگی پیدا کرد. گویی از پیچ و تاب خط به آرامش قلبی می رسید.
هنگامی که محمدرضا سنین کودکی را پشت سر گذاشت ، نوروز علی به امر پدر، این فنون را به محمدرضا آموزش داد . او گاهی از بی توجهی محمد رضا گله می کرد. محمدرضا روحیه خود را با این فن سازگار نمی دید، چون آنقدر که از تماشای یک لاله وحشی لذت می برد، از سوارکاری و شمشیرزنی چیزی دستگیرش نمی شد.
آنقدر از روی خط پسرعمویش نوشت تا یقین کرد مثل او نوشته است. شاید هم بهتر" اما افسوس که در میان ایل، استاد خوشنویسی نبود، تا بتواند نزد او خطش را به سرانجام برساند . سرانجام تصمیم گرفت برای نیل به مقصودش به تهران عزیمت کند. این مساله را با پدر بازگو کرد، رضایت پدر او را خشنود ساخت و با اعتماد به نفس بیشتری راهی "دارالسلطنه" – پایتخت شد.
محمدرضا در تهران، شاگرد مکتب میرزا محمد خوانساری شد. میرزا، خط نستعلیق را به استادی و مهارت تمام می نوشت، و دارای شهرت بسیار در این خط بود. محمد هر روز صبح کنار اسباب کتابت استاد خود می نشست و هنگام نوشتن استاد، تمام حواسش را به قلم و حرکت دست او معطوف می کرد. وقتی استاد می نوشت، در خیالش بال هایی ناپیدا او را به سمت لذتی درک ناشدنی پرواز می داد.
محمد، هر روز مشق هایش را به استاد می داد، استاد آنها را تصحیح می کرد. زیر بعضی از کلمات ، کلمه را دوباره می نوشت ، ضعف های کار را توضیح می داد و عقیده داشت :«خطش وحشی است و باید رامش کند، بدون قاعده و قانون نوشته، باید به خط استاد نگاه کرده و جزئیات رادقیق اجرا کند، نه کم و نه زیاد.»
سه سال از شاگردی محمدرضا گذشت ، به قول استاد ، خطش رام شد و شکل و شمایلی پیدا کرد. او بدون ذره ای تردید، هر روز ساعت ها مشق می کرد، هم مشق نظری (سیر در خط استاد) و هم مشق قلمی (بر روی کاغذ قلم می زد و به سطر نویسی و سیاه مشق می پرداخت) روزها با قلم کتابت، مشق خفی و ریز و شب ها با قلم درشت، مشق جلی می کرد.
گذر زمان محمدرضا را از خوشنویس ناشی و تازه کار چند سال پیش که حروف و کلمات را با ذوق و سلیقه شخصی می نوشت(بدون رعایت تناسبات و نسبت های خط )، به شاگردی در پایه استاد تبدیل کرد. آخرین مشقی که به استاد نشان داد، مورد تمجید او قرار گرفت و به او گفت: از این به بعد جستجو کن و از آثار استادان قدیم، نکته هایی تازه بیرون بکش و در نهایت خطی بپرور، که بدون امضا معلوم شود خط توست.
از آن به بعد از هر کس که در خوشنویسی سر رشته ای داشت ، سراغ مرقعات ( مجموعه ای از آثار خط یا نقاشی که به شیوه ای هنرمندانه کنار هم قرار گیرد) استادان گذشته را می گرفت. با این که خرید اغلب مرقعات و قطعات برای او ناممکن بود، اما تا جایی که دخلش اجازه می داد، آنها را خریداری می کرد و بقیه را از دیگران به امانت می گرفت ، تا از روی آنها مشق کند. محمدرضا از آثار استادان درگذشته، بیشتر از همه به خط میرعماد الحسنی علاقه داشت ومناسب ترین خط را، خط میرعماد می دانست. او هنگامی که شنید روی سر در یکی از حمام های قزوین، کتیبه ای به خط میرعماد وجود دارد، به قزوین رفت .
محمدرضا کلهر در سال 1264 (ه. ق) پیغامی از طرف دربار دریافت کرد که برای تعلیم خط به ناصرالدین شاه راهی دربار شود. در مجلسی که برای معرفی او به شاه ترتیب دادند، امیر کبیر صدراعظم و چند نفر دیگر حضور داشتند. امیر به گرمی از "کلهر" استقبال کرد و قرار شد هر هفته در دو جلسه به شاه تعلیم خط بدهد. شاه به خوشنویسی علاقه داشت، اما با تنبلی مشق می کرد. گاهی وقت ها که میرزا برای تعلیم می رفت، شاه به بهانه ای واهی از گرفتن سرمشق امتناع می ورزید.
در همین روزها نوروزعلی هم به تهران احضار شد تا در دربار، به عنوان میرشکار سلطنتی خدمت کند. چند صباحی که گذشت، محمدرضا به اصرار برادر راهی ایل و دیار شد. دختری که مادرش برای او نامزد کرده بود، مورد پسند او نیز واقع شد و ازدواج سرگرفت.
بعد از ازدواج، ناصر الدین شاه به او پیشنهاد کرد، به دارالطباعه (به ریاست محمد حسن خان) برود و حقوق بگیر دائم آنجا شود. اما کار در دربار با روحیه محمدرضا سازگاری نداشت، با اینکه روزگار به سختی می گذرانید، اما خم به ابرو نمی آورد و زیر بار منت نمی رفت.
کلهر در سال 1300 به رغم نفرتی که از همراهی با شاه داشت، وقتی از اعتماد السلطنه شنید که سفر مشهد مقدس در پیش است، به شوق زیارت حرم امام رضا (ع) همراهی با کاروان شاه را قبول کرد. طی سفر، اعتمادالسلطنه روزنامه ای به چاپ رساند که میرزا کتابت متن آن را به عهده داشت. به تدبیر اعتمادالسلطنه، تمام وسایل چاپ سنگی همراه کاروان بود و هر چند روز یک بار، متن سفر نامه و گزارش های روزانه، نوشته شده و در شش یا هفت صفحه، به شیوه چاپ سنگی منتشر می شد. روزنامه، قطعی به اندازه یک ورق داشت و شماره اولش، در روز یکشنبه یازدهم شعبان 1300 (ه.ق) در دماوند و شماره دوازدهم آن در روز یکشنبه دوازدهم ذی الحجه در خاتون آباد، پنج فرسنگی تهران، منتشر شد.
میرزا محمد رضا کلهر در خط نستعلیق بعد از میرعماد قزوینی بهترین خطاط به حساب می آید و او را از میر عماد کمتر نمی باشد. او را مردی درویش منش ،خوشخوی ، سبکروح و بذله گو می دانستند. محظری مطبوع و طلعتی محبوب داشته است .

از میرزا محمد رضا کلهر، دو دسته آثار باقی مانده است:
الف) آثار چاپ سنگی عبارتند از: مخزن الانشاء، قسمتی از دیوان فروغی بسطامی، قسمتی از ریحانه الادب ذکاءالملک فروغی، قسمتی از دیوان قاآنی، منتخب السلطان سعدی و حافظ، مناجات خواجه عبدالله انصاری، رساله غدیریه، فیض الدموع، نصایح الملوک، قسمتی از سفرنامه کربلای ناصر الدین شاه، روزنامه اردوی همایون و قسمتی از روزنامه شرف.
ب ) آثار دست نویس آن استاد عبارتند از: مخزن الانشاء، فیض الدموع، گاهنامه ها و تقویم ها، خواص السور (در حاشیه و متن قرآن مجید)، سیاه مشق ها، فرامین، مناشیر و عریضه های گوناگون.

Hiwa 04-15-2010 06:12 AM

کیهان کلهر
 
زندگینامه:
کیهان کلهر در سال ۱۳۴۲ شمسی در خانواده‌ای کرمانشاهی و موسیقی‌دوست در تهران چشم به جهان گشود.
کار موسیقی را از پنج سالگی به صورت آزاد شروع کرد. "دوازده ساله بود که به صورت حرفه‌ای به موسیقی پرداخت و در سیزده سالگی با ارکستر رادیو تلویزیون کرمانشاه شروع به همکاری کرد."
کلهر مدتی کوتاه با گروه شیدا در مرکز هنری «چاووش» همکار بود. در هفده سالگی مقیم ایتالیا شد و سپس به نیت ادامه تحصیل راهی کانادا شد و در رشته آهنگسازی از دانشگاه کارلتن اتاوا فارغ‌التحصیل شد.
کیهان کلهر برای شناساندن موسیقی ایرانی به غیر ایرانی‌ها تلاش بسیاری کرده است، همکاری وی با هنرمندان هندی از جمله «شجاعت حسین خان» (غزل) و یا با کوارتت کرونوس (Kronos Quartet) (جاده ابریشم)، یویو ما و ارکستر فیلارمونیک نیویورک وی را به هنرمندی جهانی تبدیل کرده است و شنوندگان زیادی در بین غیر ایرانی‌ها دارد. او مدتی هم یکی از اعضای ثابت گروه دستان بود.
او معتقد است: «موزیسین، موسیقی‌دان یا موسیقی‌شناس باید به ریاضیات، تاریخ و ادبیات آشنا باشد.»
اجرای کنسرت‌های مستقل به صورت بداهه‌نوازی و همراهی با محمدرضا شجریان، حسین علیزاده و همایون شجریان اغلب فعالیت‌های این هنرمند نامی است. سه آلبوم زمستان است، بی تو به سر نمی‌شود و فریاد حاصل این همکاری است.
وی همراه با نوازندهٔ باقلامای ترکیه اردال ارزنجان کنسرت‌هایی را هم در مناطق مختلف جهان در حال اجرا کرده است و آلبومی نیز با این نوازنده ترک به نام The Wind در شرکت ECM ارائه کرده است.

آثار او :
شب، سکوت، کویر
زمستان است
بی تو به سر نمی‌شود
فریاد
نخستین دیدار بامدادی، همراه تمبک پژمان حدادی
غزل ۱
غزل ۲
غزل ۳
در آینهٔ آسمان به همراه تنبور علی اکبر مرادی
شب‌های فیروزه‌ای نیشابور به همراه یویوما
موسیقی برای فیلم جاده ی ابریشم به همراه یویوما
باد (در ایران با نام: تا بی‌کران دوردست) به همراه اردال ارزنجان موسیقی‌دان ترک که در خارج از ایران توسط شرکت ECM و با نام The Wind انتشار یافته است.
باران به همراه استاد شجاعت حسین خان و ساندیپ داس که در خارج از ایران با نام The Rain و توسط شرکت ECM انتشار یافت و نامزد جایزه گرمی نیز شد.

Hiwa 04-17-2010 11:11 PM

محمد مکری کیوانپور کرمانشاهی
 
بیوگرافی:
محمد مکری کیوانپور کرمانشاهی - مترجم، نویسنده و شاعر
فرزند: عبدالله متولد ۱۲۹۸ شمسی - کرمانشاه
تخلص شعری: کیوان
از خانواده مکری بابامیری کردستانی بود. تحصیلات ابتدایی را در کرمانشاه و دوره متوسطه را در دبیرستان شرف تهران تمام کرده و سپس لیسانس ادبیات را از دانشسرایعالی اخذ نمود. در دوران نهضت ملی شدن نفت هماره ملیون و از یاران مصدق بود که بهمین دلیل پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ عازم اروپا شده و تا هنگام پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ در آن جا ساکن بود.
دکتر محمد مکری از نزدیکان امام خمینی در پاریس بود. او در تدارک و تهیه هواپیما و مقدمات بازگشت بنیانگذار جمهوری اسلامی به ایران نقش به سزایی داشت.
او یکی از پژوهشگران برجسته فارسی و کردی بود که از وی آثاری به زبان های فرانسه، کردی و فارسی به جای مانده است.
مکری ضمن تدریس در دانشگاه سوربُن پاریس، ریاست بخش تحقیقات زبان شناسی این دانشگاه را نیز بر عهده داشت. متذکر میگردد که استاد علاوه بر آشنایی با زبانهای باستانی بر خط و نگارش زبان پهلوی احاطه کامل داشتند.
کتاب های متعددی در زمینه زبان شناسی و به خصوص زبان فارسی توسط ناشران فرانسوی و یا انتشارات زیگفرید که انتشارات خود او و پسرش هست به چاپ رسیده که از جمله می‌توان از آخرین کتاب او به نام «نگاهی نو به تاریخ ایران و زبان فارسی» نام برد.
از جمله دیگر کتبی که توسط وی تالیف شده است، موارد زیر را می‌توان برشمرد:
خط و زبان فارسی کاملترین خط و زبان جهان،
فرهنگ نام های پرندگان در غرب ایران،
پنج گفتار (فرانسه)،
مرزهای شرقی ایران( فرانسه)
و گرامر زبان کردی ( فرانسه)،
بغستان یا بیستون،
مجموعه ترانه‌های کردی یا گورانی،
عشایر کرد،
و دیوان اشعار
شایان ذکر است که دکتر محمد مکری از همکاران علی اکبر دهخدا در لغتنامه بود .
مکری اگر چه یکی از نیروهای ملی طرفدار مصدق به حساب می آمد اما در بحث ملی گرایی افراطی حساب او را مخصوصا در این اواخر میتوان با آنها جدا کرد. وی بخصوص به حلقه ایرج افشار و شوونیستهایی از این دست هیچ اعتمادی نداشت. او شدیدا به حضور و سیطره فراماسونها در نهادهای فرهنگی بعد از روی کارآمدن رضاشاه معترض بود و افشاگری های زیادی را در این رابطه انجام داده بود.
به اعتقاد وی تاریخ و فرهنگ ایران همواره مورد جعل و وارونه سازی قرار می گرفت و محققان منصف و واقعی نمیتوانستند حرفهای خود را بزنند. افسوس که کتابهای آن مرحوم اغلب به دست خوانندگان داخل کشور نمی رسید و محافل شوونیستی خارج از کشور نیز در نشریات و سایتهای خود او را بایکوت کرده بودند. دیگر از شاخصه های مکری این بود که به رغم کرد زبان بودن در مقابل تمامیت خواهان کرد تسلیم نشد. وی اخیرا در مورد نژاد نادرشاه افشار که یکی از کردهای کرمانج خراسان در کتابش کرد بودن نادر را ادعا کرده بود شدیدا موضع گرفته و گفته بود: نادر شاه مسلما از ترکان افشار است.
امیدواریم با چاپ و نشر کتابهای او در ایران و همچنین در اینترنت فضای تک صدایی رسمی موجود در تاریخ و فرهنگ ایران رنگ ببازد و دانشجویان و محققان شوونیست زده فرصت نگاههای دیگر از دریچه های متفاوت به تاریخ و فرهنگ را تجربه کنند.

forrest 04-17-2010 11:27 PM

فه رهاد پیربال



فرهاد پیربال: شاعر، نویسنده و پژوهشگر کرد، در سال 1961 در شهر "هولیر" (اربیل) کردستان عراق متولد شد. کودکی و نوجوانی‌اش را درهمان شهر گذراند و بعدها به سلیمانیه رفت تا در دانشگاه آنجا زبان و ادبیات کردی تحصیل کند. پیربال به خاطر مبارزاتش با حکومت صدام ابتدا به ایران پناهنده شد و سپس زندگی در تبعید را در کشورهای سوریه، دانمارک، ایتالیا، آلمان و فرانسه سپری کرد. در دانشگاه سوربن فرانسه دکتری تاریخ و ادبیات معاصر کردی را گرفت.
او آثار بسیار ارزنده‌ای در شعر، داستان، رمان، نمایشنامه و پژوهش‌های ادبی و تاریخی مربوط به کردها خلق کرده است. مجموعه شعرهای exile (تبعید)، "سیاهی‌های درون سپید و سپیدی‌های درون سیاه" و "برای رودان پسرم" از جمله آثار شعری او هستند.
رمان‌های "سروان تحسین و چیزهای دیگر"، "سانتیا کودی کومپوستلا" و "یک مرد کلاه سیاه پالتو آبی"، و مجموعه‌ داستان‌هایی چون "سیب‌زمینی خورها" و نیز نمایشنامه‌های متعدد و بیست کتاب پژوهشی،‌ از جمله آثار قلمی وی‌ هستند.
پیربال به کار روزنامه‌نگاری و ترجمه نیز اشتغال داشته و گزیده‌ای از اشعار "رمبو"،‌ "بودلر" و شاعران معاصر فرانسوی را همراه با نمایشنامه‌هایی از "استریندبرگ" و "آرتور.ی. آداموف" و همچنین آثار نویسندگان سوررئالیست فرانسوی، به کردی ترجمه کرده است. او هم اکنون در هولیر زندگی می‌کند و در دانشگاه‌های سلیمانیه و زادگاهش سمت استادی دارد. سردبیری مجله "ویران" و مدیریت یک مرکز فرهنگی مستقل به نام "خانه شرف‌خان بطلیسی" نیز از مشاغل دیگر او برای بازسازی فرهنگ مردمان کرد است.
فرهاد پیربال در شعرش به روایتی نوستالژیک از معشوقی از دست رفته پرداخته و آن طور که در شعرهایش نمایان است، این معشوق نامزدش بوده که گویا بعد از مهاجرت پیربال دست به خودکشی به شیوه تلخ خودسوزی زده است.
زندگی وی در تبعید منجر به تالیف و خلق آثاری شده است که مشکلات و معضلات کردها و ستم‌هایی را که بر این قوم رفته، باز می‌تابانند. پیربال در آثارش دست به ابتکارات فرمی و زبانی خاص و غیرمتعارفی نیز زده و به امضای خاصی رسیده است که آثار او را منحصر به فرد جلوه می‌دهد.
پیربال در شاعری از شاعران معاصر ایرانی مانند فروغ فرخزاد و نیما یوشیج متاثر بوده و این مولفه در بعضی از آثار او به وضوح نمایان است./ مختار شکری پور

دکتر فرهاد پیربال شاعر کرد عراقی را اهالی ادبیات با دو کتاب ترجمه شده از او می شناسند. اولی کتاب اشعاری به نام «مانیفست یک نفره پناهنده شماره 33333» و دیگری داستان «مار و پله» که هر دو در وجه بی باکی های شاعر و نویسنده در تجربه فضاهای تازه و گذر از راه های نرفته دارای نقطه اشتراکند. برای پیربال که دلبسته نامتعارف ها است، همسنگران نوگرایی اش همواره در اقلیت اند و مردم بسیاری متکی به گذشته. اما او خودش را از میان گذشته های در آمیخته با سیاستی که از دل شعر و زندگی سرزمینش سر برون کرده، بیرون می کشد و در قاموس سرشار از نوگرایی اش می نویسد؛ «در جامعه ما جنگ و فحشا و تجهیزات جنگی، یک میلیون برابر بیش از نوآوری و خلاقیت ارزش دارد.» با این همه پیربال خود می داند که به قول تی اس الیوت امروز فرهنگ مردان سیاست را هم به خود جلب کرده است. اگرچه تنها به مثابه چیزی قدرتمند برای اعمال سیاست. اما پیربال از ابزار شدن شعرش می گریزد و جز برای یک حزب قلم نمی زند؛ حزب هنر و ادبیات، سردبیری مجلات مختلف در استکهلم، پاریس، کپنهاگ، اربیل و تحصیل در دانشگاه سوربن در رشته دکترای زبان و ادبیات فرانسه، تدریس در دانشگاه صلاح الدین اربیل،...و چاپ چیزی حدود 53 کتاب شعر، داستان و مقاله را می توان بخشی از کارنامه ادبی وی به شمار آورد.
مصاحبه با فرهاد پیربال در سفر اخیرش به ایران
فکر می کنم شما تا حدودی با شعر معاصر ایران آشنایی دارید. به نظر شما شعر امروز ایران در حال حاضر در چه جایگاهی قرار دارد؟
من نمی توانم بگویم شعر معاصر ایران را می شناسم. البته من بخت این را دارم که فارسی بخوانم. اما این کافی نیست برای اینکه من همه کتاب های متعلق به شعر معاصر ایران را خوانده باشم. ولی می توانم بگویم که نسل فروغ فرخزاد برای من به عنوان یک خواننده که نه فقط شعر فارسی که شعر همه جهان را می خواند نسل بسیار مهمی است. نسل فروغ یک نسل نوپرداز و عصیانگر در همه زمینه های تکنیک، بینش و خلاقیت شعری بود. حتی نسبت به نسل قبلی خودشان یعنی نسل نیما. نسل نیما که شهریار هم جزء آنهاست، همواره در میان سبک کلاسیک و مدرنسیم در رفت و آمد بودند. البته همه ما می دانیم که نیما یوشیج چه کار بزرگی در عرصه شعر فارسی انجام داد. اما من فکر می کنم فروغ، یدالله رویایی، سپهری و شاعران هم نسل آنها، رادیکال تر بودند و جسارت بیشتری برای ویران کردن شکل ها و فرم های گذشته داشتند. در واقع می شود گفت شعر فارسی قرن معاصر وامدار تکنیک هایی است که فروغ وارد عرصه شعر کرد. تکنیک هایی که حتی در کارهای نیما نبود.
-اما پرسش من بیشتر به وضعیت امروز و نسل جدید شاعران ایرانی برمی گشت. چرا که عده یی معتقدند شعر امروز ایران در وضعیت رکود به سر می برد.
در واقع من همه اینها را گفتم فقط برای اینکه از پاسخ به این سوال فرار کنم. من می دانم که در شعر امروز ایران کسی به نام حافظ موسوی هست، شمس لنگرودی هست و خیلی های دیگر. اما با همه اینها نمی توانم بگویم که شعر امروز ایران را می شناسم.
-آیا همین عدم شناخت نشانه رکود نیست؟ شما هنوز به نسل فروغ به عنوان مهم ترین نسل اشاره می کنید. آیا این بدان معنا نیست که شعر امروز قادر نبوده لذتی تا آن اندازه بزرگ به ما ببخشد؟
بله در یک مقایسه کلی میان شعر امروز و نسلی که از آن سخن گفتیم، من هم دلم می خواهد همین را بگویم. چون می دانم آن تکنیک ها و فرم های تازه، بسیار عظیم تر و مهم تر از آن چیزی بودند که من تا به حال خوانده ام. مساله آوردن فرم ها و شکل های تازه تنها یک مساله تکنیکی نیست. وقتی که هنرمند یک تکنیک تازه می آورد، در واقع یک بینش و محتوای تازه هم در این تکنیک می گنجد.
-شعر کردستان ایران از نظر تکنیک و فرم در چه سطحی قرار دارد ؟
من فکر می کنم وضعیتش از لحاظ تکنیک و فرم بد نیست. الان یک نسل جوان در شهرهای کردستان ایران است که مثل شاعران همزبان خودشان در کردستان عراق، کوشش می کنند قالب های سنتی و کهنه را ویران کنند و فرم های تازه و تا حدی هم بینش تازه یی پدید بیاورند. شعرهایی که با نسل قبل مثل هیمن و هژار و.. تفاوت دارد.
-این برخورد ویرانگرانه با قالب ها و فرم های گذشته را در شعر امروز کردستان عراق خصوصاً در آثار شما به راحتی می شود لمس کرد. اما من فکر می کنم شعر امروز کردستان عراق بیشتر نیاز به یک مفهوم و بینش تازه دارد. در یک دوره یی این شعر فریاد جمعی مردمی بود که تنها می خواستند بودنشان را اثبات کنند. اما به نظر می رسد که شعر امروز باید از اثبات هستی آن قوم دست بردارد و شکل و شمایل هویت شناختی به خود بگیرد؟
درست است. تا قبل از سال 1991 همواره تلاش بود ما یک ادبیات ملی و به مفهوم دیگر ناسیونالیستی داشته باشیم. اما بعد از قیام کردها، برای نسل جدید دیگر مساله ناسیونالیسم آنقدر مهم نیست. چون این نسل می داند که مسائل و مشکلات سیاسی باید به دست سیاستمداران حل بشود. ادبیات امروز کمتر مسائل ناسیونالیستی را مطرح می کند. در واقع ادبیات و هنر باید سیاست و حزب خودش را داشته باشد. ما یک حزب داریم به نام حزب هنر. همین بینش فردگرا و خلاق که خاص هنرمند و نویسنده است، به نظر من یک جور حزب است.
-با این حساب به شعر سیاسی معتقد نیستید؟
معتقدم، اما وظیفه من نیست. من می توانم مثلاً برای درست کردن یک فضای دموکرات در مملکت خودم همکاری کنم. یا حتی می توانم با رئیس جمهور ایران هم در این زمینه همکار و در خدمت شان باشم. وقتی یک خواهش و نیاز برای خوشبختی انسان وجود داشته باشد، در هر جا و با هر کس که بتوانم و کاری از عهده ام بر بیاید انجام می دهم. اما نه در زمینه ادبیات. این نوع زندگی یک چیز است و ادبیات یک چیز دیگر. من هرگز قبول نمی کنم که رئیس جمهور عراق یا ایران یا امریکا و هر جای دیگر به من بگوید شما باید اینطور کار کنی و اینطور بنویسی. از طرفی هم به خودم حق نمی دهم که آنها را امر و نهی کنم. من برای کار آنها احترام می گذارم و آنها هم باید برای کار من احترام بگذارند. چون من به عنوان یک نویسنده خودم را مهم تر و بالاتر از هر سیاستمداری حتی جلال طالبانی یا مسعود بارزانی می بینم. آنها اگر در حوزه اقتصاد، سیاست، جامعه و... کار می کنند، من هم در عرصه یی کار می کنم به نام ادبیات و هنر که بدون نویسنده اصلاً معنی ندارد. من همه این چیزها را به شکل آزاد آنجا گفته ام و آنها هم قبول دارند. چون می دانند که مسوول سیاست هستند و من هم مسوول کلمه هستم. آنها رئیس حکومت هستند و من هم رئیس ادبیات و هنر.
-اما چرا با همه غنایی که در شعر و ادبیات کردی سراغ داریم، مردم کرد در جهان بیشتر به واسطه سیاست و مسائل سیاسی شناخته می شوند تا هنر و ادبیات؟
این سوال قشنگی است. متاسفانه همه دنیا ما را فقط از طریق سیاست و مصیبت می شناسند. من از این خیلی متاسفم. چون ما فقط تراژدی نداریم. ما زیبایی هم داریم. فقط تاریخ گذشته را نداریم. امروز را هم داریم. فردا را هم داریم. ما هنر و ادبیاتی داریم که مجزا و متفاوت از ادبیات عرب است. هنرهایی داریم که می توانیم به آنها افتخار کنیم. ما ملت کوچکی نیستیم که فقط مصیبتی مثل حلبچه داشته باشیم. من فکر می کنم ادبیات و هنر ما آنقدر هست که بتوانیم در عرصه جهانی بگوییم ما هم هستیم.
-آیا جز شرایط سیاسی حاکم در دوره های مختلف کردستان، نمی شود کم کاری اهل ادبیات و هنر را در این زمینه موثر دانست؟
بله. این مساله هست. اما دست ما نبوده. شما می دانید که ما اصلاً به درازای تاریخ یک دولت نداشته ایم. الان هم نداریم. 18-17 سال است که مثلاً یک وزارت فرهنگ دارد کار می کند. ما نتوانسته ایم کارها و ادبیات مان را ترجمه کنیم یا مثلاً موسیقی مان را به دنیا بشناسانیم. درست است خطای ماست، اما دست ما نبوده است. مثلاً رژیم صدام اصلاً به ما امکان این را نداده بود که در دانشکده هنرهای زیبا درس بخوانیم. همه دانشجوهای آنجا باید عرب می بودند. این ظلم سیاسی علیه کردها باعث شد ما نتوانیم ادبیات و هنر خودمان را به دنیا عرضه کنیم.
-و چگونه است که از همه گونه های ادبیات و هنر، شعر کردی نقش بزرگ تری برعهده می گیرد؟
من فکر می کنم ما جز شعر در نسل جدید نقاش های خوبی هم داریم. یا در زمینه رمان افرادی مثل بختیارعلی که از هم نسلان من است یا شیرزاد حسن که یکی از رمان هایش هم به فارسی ترجمه شده است. در زمینه موسیقی هم همین طور است. اما در برخی موارد مثل مجسمه سازی می شود گفت آنقدر ها پیشرفت نداشته ایم.
-برخی شعر کردی را در گونه شعر مقاومت جای می دهند. آیا به نظر شما می شود چنین دسته بندی را در زمینه شعر پذیرفت، آیا شعر می تواند عرصه مقاومت برای شاعر باشد؟
من فکر می کنم اصلاً شعری وجود ندارد که بشود اسم آن را شعر مقاومت، شعر زنانه، اجتماعی و... نامید. ما دو نوع شعر داریم. شعر خوب و اصیل و شعر بد. من وقتی شعر فروغ را می خوانم، فکر می کنم او تعبیری از همه انسانیت و سرنوشت همه آنها در شعرش دارد. با اینکه در یک سرزمین مشخص زندگی کرده است. آنهایی که چنین نام هایی را برای شعر قرار می دهند، در واقع می خواهند از شعر استفاده سیاسی یا حزبی داشته باشند و شعر در خدمت مصلحت آنها باشد. من اگر بخواهم از ملیت خودم دفاع کنم، می روم پیشمرگه می شوم. می روم یک سلاح برمی دارم و با دشمن مبارزه می کنم. ولی در یک شعر، این بینش خاص فرهاد است که می ماند. وقتی شعر می شود شعر مقاومت، فرهاد پیربال از بین می رود. و همه آن شعرهایی که ما آنها را شعر مقاومت می خوانیم در واقع اشعاری هستند که شاعر برای خودش نوشته است. مثلاً شعر« برای آزادی» از نظر من یک شعر زیباست نه شعر مقاومت.
-یعنی تنها رسالت شعر بیان بینش شاعر است؟
بله. بینش شاعر خودش رسالت بزرگی است. شاعر یک هنرمند است و نیاز به رسالت ایدئولوژیک یا مذهبی و سیاسی و... ندارد. چون بینش هنرمند از طریق فرم و تکنیک رسالت تازه یی به وجود می آورد.
-شما قبلاً گفته بودید وقتی می نویسم به این فکر نمی کنم که پیش از من چه چیزی نوشته اند. شاید این سوال در ذهن نسل جدید نویسندگان جوان پیش بیاید که آیا مطالعه آثار گذشتگان ضروری است؟
من این را گفته ام و هنوز هم به آن معتقدم. اما من به درازای سال هایی که پشت سر گذاشته ام، با آثار گذشتگان آشنایی دارم. یعنی نسبت به آنچه قبل از من نوشته اند، ناآگاه نیستم. مثلاً می دانم که تطور تاریخ شعر عربی از کی آغاز شده است، کی دارای یک مانیفست شده و تا حدودی هم نسبت به شعر ترکی، فارسی و فرانسوی آگاهی دارم. بعد از این آگاهی است که من چنین عقیده یی را بیان می کنم. ما اول باید همه این گنجینه شعر و هنر را بشناسیم و تجزیه و تحلیل کنیم و بعد آن چیزی را که حرف و بیان ماست، به شیوه متفاوت ارائه بدهیم. این طور نیست که من یک نویسنده یا شاعر از مادر متولد شوم. من قبل از اینکه این حرف را بزنم ، می دانستم شاعران و نویسنده های قبل از من چه کار کرده اند. اما مقصود من این است که ما نباید در آن فرم ها، تکنیک ها و قالب های کهنه اسیر شویم و دست و پای خودمان را ببندیم.
-اما نسل جدید امروز بیش از همیشه با تقلید و تکرار گذشته یا حتی امروز خودش روبه روست. انگار نمی تواند بین آثاری که می خواند و بیان و شیوه و تفکر خودش مرزی بکشد.
آنها آزادند که بنویسند. من هم یک روز مثل آنها بودم و فکر می کنم آنها فقط می خواهند احساسات خودشان را بیان کنند. خیلی غلط است اگر به آنها بگوییم اینها شعر نیست. الان ما آدم هایی داریم که کارشان کشتن آدم های دیگر است. آدم های دیگری هستند که در ورطه آلودگی های اخلاقی می افتند. خوب در مقابل این آدم ها می شود گفت این شاعران کار غلطی نمی کنند. من فکر می کنم بهتر است دست از آنها بکشیم تا بنویسند و منتشر کنند. حتی اگر خوب نباشد. همه این فکرها که ممکن است خیلی عالی نباشند یا حتی گاه بد باشند، زمینه را آماده می کنند تا یک چیز قشنگ متولد شود.
-اما برخی معتقدند ارائه این کارها سطح سلیقه و ذائقه مخاطب را پایین می آورد و نگران سطح عمومی شعر در جامعه هستند.
من این طور فکر نمی کنم. این مساله درست مثل مساله انتخاب در زندگی واقعی است. مثلاً انسان در هر سنی به بینش کامل تری نسبت به انتخاب همسر می رسد. ادبیات هم مثل زندگی است. ما در ابتدا هر چیزی را که به دستمان می رسد، می خوانیم. اما مرحله به مرحله به جایی می رسیم که می توانیم بین کار خوب و بد انتخاب کنیم. برای همین من فکر می کنم شعرها و قصه های بد هم وجود دارند همان طور که انسان های بد وجود دارند و نباید به آنها اعتنا کرد.
-و پاسخ خود شما برای این سوال؟
به طور کلی، اجتماع مردم خاورمیانه نسبت به فرد اجتماع ظالمی است. ما برای یک عشیره حتی اگر خیلی وحشی هم باشد بیشتر احترام می گذاریم تا برای هنرمند. احترام ما به جماعت و عشیره و چیزهای عمومی و کلی است تا یک فرد خلاق.
آرزو شهبازی


Hiwa 04-30-2010 11:18 PM

فهرست مشاهیر کرد
 

ورزشکاران :
بیژن ذوالفقارنسب
محمد اوراز
شاهو ناصری
بیژن کدیوریان
فاروق ایلخانیزاده
مقبل هنر پژوه
بهاره سلطانی
سامان طهماسبی(قهرمان كشتي فرنگي نفر سوم قهرماني جهان در چين)
محمد حسن محبی (قهرمان اول جوانان جهان)
محمد حسین محبی (قهرمان جهان)
و...
نویسندگان، محققین و شعرا :
آیت الله شیخ محمد مردوخ کردستانی
دکتر سوران کردستانی محقق و نویسنده کرد سنندجی (نواده آیت‌الله مردوخ)
ابراهیم احمد
احمد خانی
پیره‌میرد
جگرخون (جگرخوین)
جلادت علی بدرخان
دلدار
رضا طالبانی
رشید یاسمی
شرف‌خان بدلیسی (تاریخ‌نگار)
شامی کرماشانی (شاعر نابینای کرمانشاهی)
شیرزاد حسن
شیرکو بیکس
عبدالرحمن شرفکندی (هه‌ژار)
معروف کوکه‌ای
عبدالله پشیو
عرب شامیلوف
مستوره‌ اردلان
نالی
علی اشرف نوبتی (پرتو کرمانشاهی)
معینی کرمانشاهی
مقداد بدرخان
وفایی
یاشار کمال
هیمن
قانع مریوانی
محمد قاضی
سواره ايلخانی‌زاده
بیسارانی
صیدی هورامی (شاعر)
میرزای هورامی (شاعر)
ملا حسن دزلی
عبدالحمید بدیع‌الزمانی سنندجی (استاد ممتاز دانشگاه تهران)
پروفسور دکتر ارسلان شادمان( استاد ممتاز دانشگاه تهران)
ماموستا محمد شیخ الاسلام کردستان
دکتر سید اسعد شیخ الاسلامی (استاد دانشگاه تهران و بنیانگذار کرسی فقه شافعی در دانشگاه تا مقطع دکتری)
ملاابوبکر مصنف چوری
ملاعبدالله بیتوشی
ابوسلیمان کردی امام مسجد الحرام
حاج شیخ شهاب‌الدین نقشبندی امروله
شیخ عبدالحکیم گونتو مهجوری
شیخ حبیب الله کاشتر پدر بابا مردوخ روحانی
باباشیخ مردوخ (روحانی نویسنده تاریخ مشاهیر کرد)
ماجد مردوخ (روحانی نویسنده و مترجم و نویسنده اولین فرهنگ لغت فارسی کردی)
دکتر محمد صدیق مفتی زاده
مجتبی میرزاده (آهنگساز بزرگ)
شیخ عبدالله هزارکانیان (استاد بزرگ آیت الله مردخ و عالم بزرگ سنندج)
شیخ عبدالله تا (استاد ادبیات عرب)

هنرمندان در عرصه‌ سینما :
بهمن قبادی، کارگردان
ییلماز گونی، کارگردان
رحیم ذبیحی ,كارگردان
جمیل رستمی ,كارگردان
یلماز اردوغان,كارگردان وبازیگر
یلماز گونه‌ی کارگردان و برنده‌ نخل طلایی از فستیوال کن
فخری خوروش
پوران درخشنده

هنرمندان در عرصه‌ موزیک :
حسن زیرک، موسیقیدان و خواننده
عثمان هورامی استاد آواز اورامی(هنجره طلایی)
احمد کایا، موسیقیدان
ابراهیم تاتلیسس خواننده
ماهسون کیرمیزی گول خواننده
شوان پرور
علی مردان
ماملی
مظهر خالقی
ناصر رزازی
جوان هاجو
زکریا (زه‌که‌ریا)
زیاد اسعد
چوپی فتاح
قاله‌ مری
قادر الیاسی
نجمه غلامی
علی زندی
مرضیه فریقی
میکایل جهان آرا
مصطفی دادار
جمال مفتی
انور قره داغی
جلال محمدی
اردلان
صدیق تعریف
کامکارها
جلال عندلیبی
شهرام ناظری
صدیق خلیلی
ابراهیم خیاط
آرام عبدالهی
رشید خان فیض نژاد
هادی مکایل دوم
حسن درزی
عادل هورامی
سید شکراله سیدی
محمود(باواغه)
سید محمد صفائی

شخصیت‌های تاریخی :
ملا مصطفی بارزانی
قاضی محمد
سلطان صلاح‌الدین ایوبی(رهبر و سردار سپاه مسلمانان در جنگ‌های صلیبی)
ابن خلکان
عبدالباسط محمد عبدالصمد
نچیروان بارزانی
ماموستا عباس کمندی(خواننده)
ماموستا مظهر خالقی(خواننده)



طنز پرداز :
حاج سعید علی کرمی سرابله ای

سیاستمداران کرد
جلال طالبانی، از سیاستمداران کرد و رئیس جمهور حکومت موقت عراق
هوشیار زیباری، از سیاستمداران کرد و وزیر امور خارجه عراق
تورگوت اوزال رئیس جمهور ترکیه در دهه 80 میلادی (نیمه‌کرد)
بی‌نظیر بوتو، نخست وزیر پیشین پاکستان (تبار کردی از طرف مادری)
لیلا زانا، سیاستمدار و عضو پیشین پارلمان ترکیه
لیلا قاسم، مبارز اعدام‌شده‌ کرد علیه رژیم بعث عراق
مسعود بارزانی رئیس حکومت محلی کردستان
مصطفی بارزانی از رهبران جنبش ملی‌گرایی کرد
ادریس بارزانی
شیخ عزالدین حسینی از شخصیتهای دینی
نچیروان ادریس بارزانی (نیچیرڤان) (نخست‌وزیر منطقه خودگردان کردستان عراق)
عصمت اینونو دومین رئیس جمهور ترکیه
فلکناس اوجا
نالین پکگول
سید علی‌اصغر کردستانی
دکتر صادق شرفکندی
دکتر پرتو ماه
ملا شیخ عزالدین حسینی
ملا شیخ جلال حسینی برادر شیخ عزالدین
محمد رشید خان بانه‌ای ژنرال جمهوری کردستان
دکتر استاد صلاح‌الدین دبیر حزب همبستگی اسلامی کردستان
نسرین برواری بانوی وزیردر دودولت متفاوت عراق پس از صدام

هنرمندان در عرصه خوشنویسی :
علی صادقی خواه



منبع :
www.kurdiiran.blogfa.com

forrest 05-01-2010 01:06 AM

تارا جاف و هم آغوشی با هارپ
مختصری درباره هنرمند موزیسین کرد خانم " تارا جاف" ( Tara Jaff) شامل زندگینامه، آثار و عکسهایی از این هنرمند چنگ نواز...
تارا جاف در شهر بغداد از پدر مادری حلبچه ای( در کردستان عراق) متولد شده است. در بغداد و در دانشگاه موسیقی بغداد به تحصیل در رابطه با موسیقی کلاسیک و پیانو پرداخت. او پس از مهاجرت از کردستان به علت فشارهای حزب بعث بر خانواده اش ، از سال 1979در بریتانیا و در شهر لندن زندگی می کند.او در لندن به گروه چیلن(chilean) به عنوان خواننده پیوست او عضو گارگاه شعر و ادب مزوپوتامیا به نام زیپنج(zipang) است و همچنین عضو کمیته سازماندهی فستیوال فیلم کردی لندن است.
تارا پس از امتحان کردن سازهای مختلف ساز هارپ یا همان چنگ را که سابقه ای 5000 ساله دارد برگزید. او اولین کسی است که این ساز را در موسیقی کردی استفاده کرده است و توانسته است با شیوه ای نو آن را در موسیقی هورامی (بخشی از موسیقی کردی) به کار ببرد.
تارا جاف در بسیاری از جشنواره ها و فستیوال های موسیقی که در بریتانیا برگزار می شود به صورت تک نوازی شرکت می کند و به صورت گروهی نیز با بسیاری از موزیسین ها، خواننده ها و سراینده گان اشعار همکاری داشته است.
او از یک ازدواج ناکام یک بچه دارد و پس از آن ازدواجی نکرده است.
مصاحبه بی بی سی با خانم تارا جاف
صدای چنگ خانم " تارا جاف" بین اهل هنر لندن طرفداران زیادی داره.
در جلسات شعر یا کنسرتهای کوچک هنری تارا و چنگش هم زیبائی تصویری به جمع می بخشه و هم زیبائی صوتی. مخصوصا اینکه تارا به سبکی چنگ می زنه که شاید صدها سال پیش در ایران نواخته می شده.
در این روزها تارا در آستانه بیرون دادن آلبومی به اسم "دل دیوانه" است ( که قراره در ترکیه بیرون بیاد) و هم اجرای کنسرتی در مرکز لندن. در این آلبوم تارا از آهنگهای طایفه خودشون که به "هوره" معروفه استفاده کرده.
گفته می شه که هوره ( نوعی آواز و چه چه ) یکی از دست نخورده ترین سبکهای آواز کردستان و ایران باستانه. و به آوازهائی که اون حال و هوا خوانده می شه "هورامی" می گن.
بعد از ملاقات در بی بی سی در این باره با تارا صحبت کردم:
تارا جاف: سبک آواز هورامی به نظر ما یکی از اصیلترین سبکهای آواز کردیه. خوانندگان کرد وقتی که بخوان به سبک اصیل ودست نخورده آواز بخونن، هورامی می خونن. چون معتقدن که این روش خواندن، دست نخورده باقی مونده.
علت اینکه من سبک هورامی رو با چنگ همراه کردم اینه که چنگ خودش یک ساز باستانیه این منطقه است که متاسفانه از بین رفته، بنابراین صدای چنگ که یک صدای اصیل داره رو با این سبک آواز که خودش ریشه های باستانی داره ترکیب کردم.
فکر کردم که این اصیلترین سازیه که می شه با آواز باستانی هورامی نواخته بشه. با این کارم امیدوارم که شنونده صدائی رو بشنوه که هزاران سال قبل اجرا می شده.
خانم تارا الان ۲۹ ساله که به لندن مهاجرت کرده. فارسی بلد نیست ولی کردی و انگلیسی و ترکی رو به خوبی بلده. پدرش از حلبچه عراق و مادرش از ترکیه است.
تقریبا از همون سالهای اول مهاجرت به لندن چنگ کار کرده و برای احیای این ساز نوآوری هائی کرده.
کمی کوک هارپ ( چنگی که در موسیقی کلاسیک اروپا استفاده می شه ) رو تغییر داده و بعد سعی کرده که صدائی شرقی رو در هارپ زنده کنه.
از تارا پرسیدم که :
چطوری چنگ رو به روش شرقی می زنی ؟ جوری که آهنگهای کردی با اون اجرا کنی؟ چنگی که چند صد سالیه که از سازهای ایرانی بیرون رفته!
تارا جاف: دو چیز رو در مورد هر سازی رعایت کنید، اون ساز می تونه صدای اصیل شرقی بده.
یکی نوع ریتم یا ضربی که باهاش اجرا می کنم که با چنگ اروپائی خیلی فرق می کنه.
و دومین نکته مهم در دستگاه اجرا کردنه! یعنی ملودی های کردی باهاش اجرا میکنم بیشتر البته در دستگاه حجاز و نکته مهم دیگه اجرا با ناخنه که صدائی شبیه به صدای قانون یا سنتور ازش شنیده می شه و یک حس اصیل به این چنگ اروپائی می ده
به موسیقی چنگ تارا که گوش می کنیم صدای مخصوصی داره.
گاهی شبیه به موسیقی قرون وسطی اروپا می شه، گاهی کاملا شرقیه و با صدای دف و آوازهوره، اجرا می شه.
یکی از کارهای جدید خانم تارا همنوازی با عود و صدای خواننده کرد عراق آقای عدنان هستش. همنوازی و اجرائی که به کنسرت لندن ختم شده.
تارا جاف: حدود یکسال پیش بود که یک قبر دسته جمعی بزرگ در عراق کشف شد. از تلویزیون عراق شبکه الحره با من تماس گرفتن و گفتن که می خوان یک فیلم مستند درباره کشتارها و ظلمهائی که
نسبت به کردها و شیعه ها در زمان حکومت صدام حسین در عراق شده، مستندی بسازن و دوست دارن که موسیقی متن این مستند رو اجرا کنم.
من هم از هنرمند کرد عراق آقای "عدنان کریم" که به مقامهای موسیقی سنتی آگاهی کامل دارن، خواستم که قطعه ای رو برای من بخونه و روی کاست بفرسته.
دیگه در عرض یک هفته من هم یک قطعه چنگ برای این آواز ساختم و هم صدای خودم رو هم ضبط کردم و کار رو برای شبکه الحره فرستادم که این شروع کار مشترک من با عدنان بود.
در طول یکسال گذشته تارا و عدنان کارهای قدیمی و جدید کردی رو با چنگ و عود تنظیم کردن.
این کارها برای اولین بار در لندن اجرا می شه .محل اجرا مرکزی در لندن هستش که برای کنسرتها و سخنرانی های دوستانه و صلح طلبانه تاسیس شده.
تارا جاف: جمعه شب ۲۵ نوامبر(۴ آبان) ، با عدنان کنسرت مشترکی اجرا می کنم که بر اساس کارهای مشترکمون خواهد بود.
آهنگهای محلی کردی رو خواهیم زد و بیشتر کار موسیقی و صدای دوم با منه. بعضی از کارهای خود عدنان رو هم اجرا خواهیم کرد.
تصمیم گرفتیم که کنسرت در سالن "مرکز صلح و آشتی" در لندن برگزار بشه جائی که چندین سال پیش در اثر بمب گذاری "ارتش آزادی بخش ایرلند" بکل منهدم شد و دوباره بازسازی شد.
این یک مکان سمبلیک هستش و جائیه که می تونه نشانگر بازسازی یک کشور بعد از ویرانی باشه.
اسم آلبومم دل دیوانه است و قراره که تا دو ماه دیگه در ترکیه بیرون بیاد
در سایت تارا جاف می توانید بخشی از ترانه های او را گوش کنید

دانه کولانه 07-03-2010 12:42 AM

بچه ها نظری در مورد مرحوم اسمایل مسقطی بدین ..
میدانم خیلی از شما ها از این هنرمند و کاراش خاطره دارین
راستش سن و سال من خیلی نمیخوره به ایشون و کارهاش ...
یه چیزی بگین ..

محسن+ 07-09-2010 01:04 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط hiwa (پست 149234)
ورزشکاران :
بیژن ذوالفقارنسب
محمد اوراز
شاهو ناصری
بیژن کدیوریان
فاروق ایلخانیزاده
مقبل هنر پژوه
بهاره سلطانی
سامان طهماسبی(قهرمان كشتي فرنگي نفر سوم قهرماني جهان در چين)
محمد حسن محبی (قهرمان اول جوانان جهان)
محمد حسین محبی (قهرمان جهان)
و...
نویسندگان، محققین و شعرا :
آیت الله شیخ محمد مردوخ کردستانی
دکتر سوران کردستانی محقق و نویسنده کرد سنندجی (نواده آیت‌الله مردوخ)
ابراهیم احمد
احمد خانی
پیره‌میرد
جگرخون (جگرخوین)
جلادت علی بدرخان
دلدار
رضا طالبانی
رشید یاسمی
شرف‌خان بدلیسی (تاریخ‌نگار)
شامی کرماشانی (شاعر نابینای کرمانشاهی)
شیرزاد حسن
شیرکو بیکس
عبدالرحمن شرفکندی (هه‌ژار)
معروف کوکه‌ای
عبدالله پشیو
عرب شامیلوف
مستوره‌ اردلان
نالی
علی اشرف نوبتی (پرتو کرمانشاهی)
معینی کرمانشاهی
مقداد بدرخان
وفایی
یاشار کمال
هیمن
قانع مریوانی
محمد قاضی
سواره ايلخانی‌زاده
بیسارانی
صیدی هورامی (شاعر)
میرزای هورامی (شاعر)
ملا حسن دزلی
عبدالحمید بدیع‌الزمانی سنندجی (استاد ممتاز دانشگاه تهران)
پروفسور دکتر ارسلان شادمان( استاد ممتاز دانشگاه تهران)
ماموستا محمد شیخ الاسلام کردستان
دکتر سید اسعد شیخ الاسلامی (استاد دانشگاه تهران و بنیانگذار کرسی فقه شافعی در دانشگاه تا مقطع دکتری)
ملاابوبکر مصنف چوری
ملاعبدالله بیتوشی
ابوسلیمان کردی امام مسجد الحرام
حاج شیخ شهاب‌الدین نقشبندی امروله
شیخ عبدالحکیم گونتو مهجوری
شیخ حبیب الله کاشتر پدر بابا مردوخ روحانی
باباشیخ مردوخ (روحانی نویسنده تاریخ مشاهیر کرد)
ماجد مردوخ (روحانی نویسنده و مترجم و نویسنده اولین فرهنگ لغت فارسی کردی)
دکتر محمد صدیق مفتی زاده
مجتبی میرزاده (آهنگساز بزرگ)
شیخ عبدالله هزارکانیان (استاد بزرگ آیت الله مردخ و عالم بزرگ سنندج)
شیخ عبدالله تا (استاد ادبیات عرب)

هنرمندان در عرصه‌ سینما :
بهمن قبادی، کارگردان
ییلماز گونی، کارگردان
رحیم ذبیحی ,كارگردان
جمیل رستمی ,كارگردان
یلماز اردوغان,كارگردان وبازیگر
یلماز گونه‌ی کارگردان و برنده‌ نخل طلایی از فستیوال کن
فخری خوروش
پوران درخشنده

هنرمندان در عرصه‌ موزیک :
حسن زیرک، موسیقیدان و خواننده
عثمان هورامی استاد آواز اورامی(هنجره طلایی)
احمد کایا، موسیقیدان
ابراهیم تاتلیسس خواننده
ماهسون کیرمیزی گول خواننده
شوان پرور
علی مردان
ماملی
مظهر خالقی
ناصر رزازی
جوان هاجو
زکریا (زه‌که‌ریا)
زیاد اسعد
چوپی فتاح
قاله‌ مری
قادر الیاسی
نجمه غلامی
علی زندی
مرضیه فریقی
میکایل جهان آرا
مصطفی دادار
جمال مفتی
انور قره داغی
جلال محمدی
اردلان
صدیق تعریف
کامکارها
جلال عندلیبی
شهرام ناظری
صدیق خلیلی
ابراهیم خیاط
آرام عبدالهی
رشید خان فیض نژاد
هادی مکایل دوم
حسن درزی
عادل هورامی
سید شکراله سیدی
محمود(باواغه)
سید محمد صفائی

شخصیت‌های تاریخی :
ملا مصطفی بارزانی
قاضی محمد
سلطان صلاح‌الدین ایوبی(رهبر و سردار سپاه مسلمانان در جنگ‌های صلیبی)
ابن خلکان
عبدالباسط محمد عبدالصمد
نچیروان بارزانی
ماموستا عباس کمندی(خواننده)
ماموستا مظهر خالقی(خواننده)



طنز پرداز :
حاج سعید علی کرمی سرابله ای

سیاستمداران کرد
جلال طالبانی، از سیاستمداران کرد و رئیس جمهور حکومت موقت عراق
هوشیار زیباری، از سیاستمداران کرد و وزیر امور خارجه عراق
تورگوت اوزال رئیس جمهور ترکیه در دهه 80 میلادی (نیمه‌کرد)
بی‌نظیر بوتو، نخست وزیر پیشین پاکستان (تبار کردی از طرف مادری)
لیلا زانا، سیاستمدار و عضو پیشین پارلمان ترکیه
لیلا قاسم، مبارز اعدام‌شده‌ کرد علیه رژیم بعث عراق
مسعود بارزانی رئیس حکومت محلی کردستان
مصطفی بارزانی از رهبران جنبش ملی‌گرایی کرد
ادریس بارزانی
شیخ عزالدین حسینی از شخصیتهای دینی
نچیروان ادریس بارزانی (نیچیرڤان) (نخست‌وزیر منطقه خودگردان کردستان عراق)
عصمت اینونو دومین رئیس جمهور ترکیه
فلکناس اوجا
نالین پکگول
سید علی‌اصغر کردستانی
دکتر صادق شرفکندی
دکتر پرتو ماه
ملا شیخ عزالدین حسینی
ملا شیخ جلال حسینی برادر شیخ عزالدین
محمد رشید خان بانه‌ای ژنرال جمهوری کردستان
دکتر استاد صلاح‌الدین دبیر حزب همبستگی اسلامی کردستان
نسرین برواری بانوی وزیردر دودولت متفاوت عراق پس از صدام

هنرمندان در عرصه خوشنویسی :
علی صادقی خواه



منبع :
www.kurdiiran.blogfa.com

كاك هيوا زور زور سوپاس واقعا زحمتت كيشاوه:53:

behnam5555 07-18-2010 03:13 PM


شُوخي كه خوي وَ طفلي پَرياده بان شانم...

لَوسا كه خوم له وَر خوم ، شَق دَمم شكانم
هر شَو دري هه چوي شَم ، بَن بَن سزي سقانم

كار مه ناله س اما كار تو نَوده ناله م
بيلا وَ گَرد نالين دَرچُود اَرَي تو گيانم

كَي عاشقيل دَيري هانه تَمه ي تجارت
بيخود خريك من بُون دي وا نيَو دكانم

طاعات شصت ساله م صنعان صفت له دَس چي
بويشم گناه كي بي خوم مال خوم رمانم

يه ي شوخ وَچگَه ترسا پيرانه سر لَوم دا
حاشا افاقه نَيري بريايه دي اَمانم

زاتم نييه تماشاي شان و ملي بكَم دي
شُوخي كه خوي وَ طفلي پَرياده بان شانم

عاشق وَ گرد معشوق كامل بُو اعتباري
پير و جُوان چَه ديري اَو تيرو من كمانم

» قصري« نَوا وَهاكو ناوي بوَي له هر كو
هر كس له ليد پرسي بُو ها تك زُوانم

کیومرث عباسی قصری

behnam5555 07-18-2010 03:16 PM

كي حاضره شفاعت اي( قصريه ) بكَي

بيخود كه نَيوَه تا فلك اَي واي من بلين
من كُل دَس و كَژاوه ي ليلاي من بلين

ذيول كوتَيل كَولييه مُهلت نيانه من
تا بُو دمي گ دَنگ ني و ناي من بلين

موسي كه نيم يه ي( اَرَني) قانعم بكَي
آگر بييه له سينه ي سيناي من بلين

تا اي زُوان سوير منه هاله شُون شَر
بي درد سر له زَيو نيَو پاي من بلين

صد اَوقَره كه قيمت من چُوده بان له دار
تشريف دار بُود له بالاي من بلين

بَسكي زيايَه معصيم ، روژ بازخواست
روژي تُواد چو شَو يلداي من بلين

فَريارَسم له روژ جزا هر خدا خويه
نام خويه له تك تك اعضاي من بلين

كي حاضره شفاعت اي( قصريه) بكَي
وختي كه بُو له جَزره وه فرياي من بلين

کیومرث عباسی قصری


behnam5555 07-20-2010 07:21 PM


ئیمشه‌و دیار‌ه‌ن بانگم بێ شه‌رمه‌‌ن

زایه‌ڵه‌ی سه‌متوور كه‌لله‌م وه‌ گه‌رمه‌ن

‌سه‌دای زیل و به‌م مه‌ینه‌ت سه‌د ته‌رزه‌ن

خه‌فه‌‌ت شادیشه‌ن، خه‌م ده‌ماخ به‌رزه‌ن

هۆشم بێ هۆشه‌ن، فامم قامه‌ت قاخ

بۆی دووریی ئازیز مه‌یۆم نه‌ ده‌ماخ

مه وله وی

behnam5555 07-26-2010 10:55 AM


هونراوه یه ک له ماموستا مه له وی :

شنه فتم دووربا له یل زوکامشه ن
دیشوار باڵای نه ونه مامشه ن

هه ناره که ی دڵ پڕجه دانه ی ئێش
پیشیای کوره ی ناری عه شقی وێش

به مه ودای موژگان سۆراخش که رۆ
وه گه رمی نیشان ده ماخش ده رۆ

behnam5555 07-26-2010 10:56 AM


شیعری ماموستا بیسارانی

چراغ وه نه وشه چنوور چه نی گول
عه زم رای ویسال توشان هانه دل

چنوور جه سه ر کو وه نه وشه جه چه م
گول جه گولستان وه هه م بیه ن جه م

واتشان به من به نده ی فلانی
چون حال زانه نی به حال مه زانی

بو نه رای الله بکره کاری
بیاومی به وه سل ئه و دلبه ر جاری

behnam5555 07-26-2010 11:12 AM

فای لیل

میرزام بو وه عه شق مه یل هه رجاران
به وه فای قه دیم مابه ینییاران
به و شه رت و ئیقرار چه نی له یل که رده ت
وه گیانی ئازیز تازه ئاورده ت
وه ئاره زوی دل وه کام یاواکه ت
وه دیده ی دلبر سه ول ساواکه ت
وه باری خاتر خه سته یپرخاران
وه تورره ی چین چین زولف نازاران
خه م زه ده ی خه مان ده رد ئه وگارم
هه نی چی فیشته ر مه ده رئازارم
مه ده ر وه خه یال ماجرای مازی
مه شیو مه قاشی په ریم بسازی
به لام کام مه قاش؟ بالای مه قاشان
شیرین ته ر جه ره نگ نه قش نه قاشان
بکیشو چون کیش جه زبه ی مقناتیس
بمانو وه ته رج کارخانه ی ئینگلیس
سافیش جه خه یال هور ویه رده بو
شه وقش جه جامان گره و به رده بو
ده رزی و مودبیره و حه لقه ش دیاربو
دایم با جه لام یادگاری بو
موممتاز بو چون لول دانسقه ی خارا
بکیانه ش په ریم وه بیمودارا
قادر تا ئو رو موده ی عومرش بو
ئافه رین واچو په ی ده سکارتو

behnam5555 07-26-2010 11:21 AM

ئه ی وه ته ن من ئیسته که ش سه ر بازیتوم...

ئه ی وه ته ن من ئیسته که ش سه ربازی توم
ئه ی وه ته ن من ئیسته که ش قوربانی توم
خاکی به ر پی و توزی که وشی ون بوکه ی شاخانی توم
ئه وه ته ن ده وره گه رد و شاعیری شارانی توم
گه ر چی پیلاوم دراوه و جل شرم
خوینی مه یوی سه ر زه وی رولانی توم
توره یی و ده نگی بلیندم
گه رچی دیشینی سه رت
لیم ببوره لیم ببوره
تو ده زانی داخ و ده ردی گیانی من
خاکی من تینویی ئاوه
کانیاوی خوینی من ویشکی ده کا
ماسی ئازادیم له کوی
کوا مه له ی شادیده کا
تا به که ی لانکه ی خه یالم وا به تالی رابژی
تا به که ی به سته و خه یالم وا به یادی ئه و بژی
داده داده داده له بزی هه ر قسه م
ئیشی تویه واله گیانی من قه سه م
ئه و که سه ی وا بی خه مه
خوی له سوچی ژووره که ی
غه رقی خوشی خویه تی
خوزگه جاریک روله که ی لی ون ببا

ا تا بزانی ئیشی من ئیکویه تی...

ئاگرین


behnam5555 07-28-2010 08:56 AM


سید خلیل عالی نژاد


زندگی نامه:
سید خلیل عالی نژاد در سال 1336.ش و در کرمانشاه متولد شد. پدرش مرحوم سید شاهمراد عالی نژاد، نوازنده تنبور بود.
سید خلیل مشق تنبور را باسید نادر طاهری آغاز کرد و پس از 2 سال نزد سید امرالّه شاه ابراهیمی رفت. همچنین از درویش امیر حیاتی نیز بهره برد و بعدها به محضر استاد عابدین خادمی راه یافت؛ در این دوره و به صورت همزمان سرپرستی گروه تنبورنوازان صحنه را نیز بر عهده گرفت. وی در اواخر دهه پنجاه در رشته موسیقی از دانشگاه هنر فارغ التحصیل شد.
در اوایل دهه 60 گروه تنبور شمس به سرپرستی کیخسرو پورناظری تشکیل شد و عالی نژاد به جمع این گروه پیوست. حاصل همکاری با گروه تنبور شمس، تکنوازی و جواب آواز ماندگار سید خلیل در کاست صدای سخن عشق بود که با صدای شهرام ناظری انتشار یافت.
در اواسط دهه 60 سید خلیل خود گروه بابا طاهر را تشکیل داد و اعضای گروه باباطاهر کاستی بیرون دادند به نام زمزمه قلندری. اواخر همین دهه سیدخلیل به وصیت مرحوم عبادی برای شرکت در مراسم خاکسپاری او به تهران رفت و دیگر هیچ گاه به دیار خود باز نگشت.
عالی نژاد پس از چند سال ماندگاری در تهران سرانجام ترک وطن کرد و به سوئد مهاجرت کرد. علت این مهاجرت هنوز دقیقا مشخص نیست، اما سرانجام آن قتل فجبع سید خلیل بود.
در 27 آبان 1380 در شهر گوتنبرگ سوئد، سید خلیل به دست افراد ناشناس به قتل رسید و خانه وجسم بی جانش به آتش کشیده شد.

زمینه های فعالیت:
بدون شک موسیقی زمینه اصلی فعالیت های عالی نژاد بود. هرچند بیشترین شهرت وی در موسیقی به دلیل نوازندگی تنبور بود اما فعالیتش در هنر تنها به این مسئله ختم نمی شد. سید خلیل صدای گرمی داشت و آواز را از مکتب مرحوم استاد میرزا حسین خادمی آموخته بود، همچنین از مرحوم نادر نادری دف آموخت و از کیخسرو پور ناظری تار.

وی همچنین علاوه بر نوازندگی تنبور به ساخت تنبور نیز پرداخته است و تنبورهای او با مهر شیدا و قلندر موجود است.
ترجمه و تفسیر برخی متون مذهبی (مربوط به مذهب اهل حق) دیگر فعالیت وی بود که سبب شد برهی او را در حد یک مصلح دینی بدانند. همچنین وی برای مدتی در حدود 10 سال به تحقیق درباره نجوم و گاه شماری کردی پرداخت که نتیجه آن ارائه تقویم کردی گرمسیری سلطانی گردید که پس از تایید آن توسط مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، این تقویم هر ساله در تعداد محدودی به چاپ می رسد. ارائه این تقویم باعث شد تا بسیاری از مشکلات جامعه اهل حق (یارسان) به خصوص در ارتباط با زمان فریضه روزه برطرف گردد.

کتاب ها:
تنبور از دیر باز تاکنون که رساله پایان نامه عالی نژاد جهت دریافت درجه کارشناسی از دانشکده موسیقی دانشگاه هنر تهران بود.
ترجمه و تفسیر دقیق کلامهایی همچون بخشی از کلام حضرت شیخ امیر و کلام حضرت تیمور بانیاران و مقابله نسخ و ترجمه کلام حضرت خان الماس

کاست ها:
از وی مجموعه‌های زیادی همانند آئین مستان و ثنای علی باقی مانده است.

behnam5555 07-28-2010 09:38 AM

دكتر محمد مکری کیوانپور کرمانشاهی

بیوگرافی:

نام: محمد مکری کیوانپور کرمانشاهی - مترجم، نویسنده ، شاعر فرزند: عبدالله متولد ۱۲۹۸ شمسی - کرمانشاه
تخلص شعری: کیوان
از خانواده مکری بابامیری کردستانی بود. تحصیلات ابتدایی را در کرمانشاه و دوره متوسطه را در دبیرستان شرف تهران تمام کرده و سپس لیسانس ادبیات را از دانشسرایعالی اخذ نمود. در دوران نهضت ملی شدن نفت هماره ملیون و از یاران مصدق بود که بهمین دلیل پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ عازم اروپا شده و تا هنگام پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ در آن کشور ساکن بود.
دکتر محمد مکری از نزدیکان امام خمینی در پاریس بود. او درتدارک و تهیه هواپیما و مقدمات بازگشت بنیانگذار جمهوری اسلامی به ایران نقش به سزایی داشت.
او یکی از پژوهشگران برجسته فارسی و کردی بود که از وی آثاری به زبان های فرانسه، کردی و فارسی به جای مانده است.
مکری ضمن تدریس در دانشگاه سوربن پاریس، ریاست بخش تحقیقات زبان شناسی این دانشگاه را نیز بر عهده داشت. متذکر میگردد که استاد علاوه بر آشنایی با زبانهای باستانی بر خط و نگارش زبان پهلوی احاطه کامل داشتند.
کتاب های متعددی در زمینه زبان شناسی و به خصوص زبان فارسی توسط ناشران فرانسوی و یا انتشارات زیگفرید که انتشارات خود او و پسرش هست به چاپ رسیده که از جمله می‌توان از آخرین کتاب او به نام «نگاهی نو به تاریخ ایران و زبان فارسی» نام برد. از جمله دیگر کتبی که توسط وی تالیف شده است، موارد زیر را می‌توان برشمرد: خط و زبان فارسی کاملترین خط و زبان جهان، فرهنگ نام های پرندگان در غرب ایران، پنج گفتار (فرانسه)، مرزهای شرقی ایران( فرانسه) و گرامر زبان کردی ( فرانسه)، بغستان یا بیستون ،مجموعه ترانه‌های کردی یا گورانی، عشایر کرد، دیوان اشعار . شایان ذکر است که دکتر محمد مکری از همکاران علی اکبر دهخدا در لغتنامه بود .
مکری اگر چه یکی از نیروهای ملی طرفدار مصدق به حساب می آمد اما در بحث ملی گرایی افراطی حساب او را مخصوصا در این اواخر میتوان با آنها جدا کرد. وی بخصوص به حلقه ایرج افشار و شوونیستهایی از این دست هیچ اعتمادی نداشت. او شدیدا به حضور و سیطره فراماسونها در نهادهای فرهنگی بعد از روی کارآمدن رضاشاه معترض بود و افشاگری های زیادی را در این رابطه انجام داده بود.
به اعتقاد وی تاریخ و فرهنگ ایران همواره مورد جعل و وارونه سازی قرار می گرفت و محققان منصف و واقعی نمیتوانستند حرفهای خود را بزنند. افسوس که کتابهای آن مرحوم اغلب به دست خوانندگان داخل کشور نمی رسید و محافل شوونیستی خارج از کشور نیز در نشریات و سایتهای خود او را بایکوت کرده بودند. دیگر از شاخصه های مکری این بود که به رغم کرد زبان بودن در مقابل تمامیت خواهان کرد تسلیم نشد. وی اخیرا در مورد نژاد نادرشاه افشار که یکی از کردهای کرمانج خراسان در کتابش کرد بودن نادر را ادعا کرده بود شدیدا موضع گرفته و گفته بود: نادر شاه مسلما از ترکان افشار است.



behnam5555 07-28-2010 09:40 AM


هانیبال الخاص


او در ۱۳۰۹ از پدر و مادری آشوری در کرمانشاه به دنیا آمد.
وی ۳۵ سال به تدریس مشغول بود از جمله: 5 سال در هنرستان پسران، 6 سال در دانشکده ی مانتیسلو ایالت ایلینوی آمریکا با سمت مدیرگروه و دانشیار، 17 سال در دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران، 7 سال به طور موقت در دانشگاه هنر آزاد اسلامی تدریس کرد.
از سال 53 به مدت 4 سال در روزنامه ی کیهان نقد هنری نوشت.
وی که آغازگر طراحی فیگوراتیو در نقاشی نوگراست ، تا کنون بیش از 100 نمایشگاه اختصاصی و بیش از 200 نمایشگاه گروهی در ایران، اروپا، کانادا آمریکا و استرالیا داشته است.
وی که تا کنون برای ده ها کتاب روی جلد کشیده و شعر مصور کرده، خود نیز 4 کتاب در آموزش هنری تالیف کرده است.علاوه بر این به زبان آشوری ،هزاران بیت، دوبیتی، هایکو، قصیده، منظومه و غزل سروده و 150 غزل حافظ را به زبان آشوری، با حفظ وزن و قافیه و معنا و طنز، ترجمه کرده است.از نیما یوشیج، ایرج میرزا، میرزاده عشقی و پروین اعتصامی نیز آثاری را به آشوری برگردانده است.
وی دو سال مدیر گالری گیلگمش از نخستین گالری های معاصر ایران بود.
هانیبال در نمایشگاه هایش با طنز و ابتکارهای مختلف مانند:برقراری هپنینگ ها، انتخاب محیط انبار برای نمایشگاه ،حواله کردن بیل(!)، نقاشی های پر از هزلیات عبید زاکانی و مولوی کوشیده تا سلیقه ی نمایشگاه رو های مقرراتی را به هم بزند.
الخاص تاکنون به جز هزاران تابلوی کوچک و بزرگ، 300 متر مربع نقاشی دیواری و نیز 3 پرده ی 15 قطعه ای و 4 پرده ی 8 قطعه ای آفریده است.یکی از مهم ترین آثار هانیبال تابلوی 15 قطعه ای آفرینش می باشد. وی در سال 1381 در موزه ی آزادی 50 سال نقاشی خود را(3 سال دیرتر!)جشن گرفت.

چند جمله از زبان هانیبال الخاص:
غرب را بی فرهنگانه تقلید نکنید، آخرین ایسم مهم ترین یا بادوام ترین شیوه نیست.
دروغ کم گفته ام و این بزرگ‌ترین دروغم است!
از سوسیالیستی که پس از مرگ عموی ثروتمندش می فهمد پول حلال مشکلات است خوشم نمی آید.
من در نقاشی خود را رنگ شناس می دانم.
از کسانی که واژه های دهاتی و عمله را به جای ناسزا به کار می برند بیزارم.
اگر من در اروپا 60 سال یک نانوای موفق بودم، احتمالاً برای بزرگداشت من دکانی را با تنوری زیبا هدیه می دادند!
بیایید لا اقل در اورمیه از ساختمان های خرابه تان یا زمین های متروک، 4دیواری دورش بکشید و تابلوهای مرا آنجا بگذارید، من تابلوهای زیادی دارم که به آنجا هدیه کنم.



behnam5555 07-28-2010 09:42 AM

میرزا رضا كلهر




میرزا محمد رضا کلهر(کرمانشاهی) نامدار ترین خوشنویس دوره قاجار در 29 امرداد ماه سال 1271 خورشیدی برابر با 25 محرم الحرام 1310 ه. ق دار فانی را وداع گفت.
میرزا محمد رضا کلهر در یکی از روزهای تابستانی سال 1245 ه. ق در کرمانشاه متولد شد. پدرش محمد رحیم بیگ سردسته سواره رو فوج کلهر بود . ایل کلهر که شهرتش را از سوار کاری و شمشیر زنی بدست آورده ، تمام جوانانش را به آموختن سوارکاری و شمشیر زنی وادار می ساخت و محمد رضا نیز از این قاعده مستثنی نبود. برادر بزرگش ، نوروز علی سوار کار و شمشیرزن ماهری بود .

بعد از درگیری که بین ایل کلهر و دیگر قبایل ایجاد شد، محمد بیش از پیش خود را با جنگ و گریز بیگانه می یافت، چون به خلوت ، انزوا ، صلح وآشتی تمایل داشت. او بعد ازاتمام این درگیری، مصمم شد، شمشیر و اسب را با وجود مهارتی که کسب کرده بود، برای همیشه رها کند . تصمیم گرفت خواندن و نوشتن را از پسر عمویش که خط خوشی داشت ، بیاموزد. در همین روزها، به قلم باریک نی و خط خوش پسر عمو، دلبستگی پیدا کرد. گویی از پیچ و تاب خط به آرامش قلبی می رسید.
هنگامی که محمدرضا سنین کودکی را پشت سر گذاشت ، نوروز علی به امر پدر، این فنون را به محمدرضا آموزش داد . او گاهی از بی توجهی محمد رضا گله می کرد. محمدرضا روحیه خود را با این فن سازگار نمی دید، چون آنقدر که از تماشای یک لاله وحشی لذت می برد، از سوارکاری و شمشیرزنی چیزی دستگیرش نمی شد.
آنقدر از روی خط پسرعمویش نوشت تا یقین کرد مثل او نوشته است. شاید هم بهتر" اما افسوس که در میان ایل، استاد خوشنویسی نبود، تا بتواند نزد او خطش را به سرانجام برساند . سرانجام تصمیم گرفت برای نیل به مقصودش به تهران عزیمت کند. این مساله را با پدر بازگو کرد، رضایت پدر او را خشنود ساخت و با اعتماد به نفس بیشتری راهی "دارالسلطنه" – پایتخت شد.
محمدرضا در تهران، شاگرد مکتب میرزا محمد خوانساری شد. میرزا، خط نستعلیق را به استادی و مهارت تمام می نوشت، و دارای شهرت بسیار در این خط بود. محمد هر روز صبح کنار اسباب کتابت استاد خود می نشست و هنگام نوشتن استاد، تمام حواسش را به قلم و حرکت دست او معطوف می کرد. وقتی استاد می نوشت، در خیالش بال هایی ناپیدا او را به سمت لذتی درک ناشدنی پرواز می داد.
محمد، هر روز مشق هایش را به استاد می داد، استاد آنها را تصحیح می کرد. زیر بعضی از کلمات ، کلمه را دوباره می نوشت ، ضعف های کار را توضیح می داد و عقیده داشت :«خطش وحشی است و باید رامش کند، بدون قاعده و قانون نوشته، باید به خط استاد نگاه کرده و جزئیات رادقیق اجرا کند، نه کم و نه زیاد.»
سه سال از شاگردی محمدرضا گذشت ، به قول استاد ، خطش رام شد و شکل و شمایلی پیدا کرد. او بدون ذره ای تردید، هر روز ساعت ها مشق می کرد، هم مشق نظری (سیر در خط استاد) و هم مشق قلمی (بر روی کاغذ قلم می زد و به سطر نویسی و سیاه مشق می پرداخت) روزها با قلم کتابت، مشق خفی و ریز و شب ها با قلم درشت، مشق جلی می کرد.
گذر زمان محمدرضا را از خوشنویس ناشی و تازه کار چند سال پیش که حروف و کلمات را با ذوق و سلیقه شخصی می نوشت(بدون رعایت تناسبات و نسبت های خط )، به شاگردی در پایه استاد تبدیل کرد. آخرین مشقی که به استاد نشان داد، مورد تمجید او قرار گرفت و به او گفت: از این به بعد جستجو کن و از آثار استادان قدیم، نکته هایی تازه بیرون بکش و در نهایت خطی بپرور، که بدون امضا معلوم شود خط توست.
از آن به بعد از هر کس که در خوشنویسی سر رشته ای داشت ، سراغ مرقعات ( مجموعه ای از آثار خط یا نقاشی که به شیوه ای هنرمندانه کنار هم قرار گیرد) استادان گذشته را می گرفت. با این که خرید اغلب مرقعات و قطعات برای او ناممکن بود، اما تا جایی که دخلش اجازه می داد، آنها را خریداری می کرد و بقیه را از دیگران به امانت می گرفت ، تا از روی آنها مشق کند. محمدرضا از آثار استادان درگذشته، بیشتر از همه به خط میرعماد الحسنی علاقه داشت ومناسب ترین خط را، خط میرعماد می دانست. او هنگامی که شنید روی سر در یکی از حمام های قزوین، کتیبه ای به خط میرعماد وجود دارد، به قزوین رفت .
محمدرضا کلهر در سال 1264 (ه. ق) پیغامی از طرف دربار دریافت کرد که برای تعلیم خط به ناصرالدین شاه راهی دربار شود. در مجلسی که برای معرفی او به شاه ترتیب دادند، امیر کبیر صدراعظم و چند نفر دیگر حضور داشتند. امیر به گرمی از "کلهر" استقبال کرد و قرار شد هر هفته در دو جلسه به شاه تعلیم خط بدهد. شاه به خوشنویسی علاقه داشت، اما با تنبلی مشق می کرد. گاهی وقت ها که میرزا برای تعلیم می رفت، شاه به بهانه ای واهی از گرفتن سرمشق امتناع می ورزید.
در همین روزها نوروزعلی هم به تهران احضار شد تا در دربار، به عنوان میرشکار سلطنتی خدمت کند. چند صباحی که گذشت، محمدرضا به اصرار برادر راهی ایل و دیار شد. دختری که مادرش برای او نامزد کرده بود، مورد پسند او نیز واقع شد و ازدواج سرگرفت.
بعد از ازدواج، ناصر الدین شاه به او پیشنهاد کرد، به دارالطباعه (به ریاست محمد حسن خان) برود و حقوق بگیر دائم آنجا شود. اما کار در دربار با روحیه محمدرضا سازگاری نداشت، با اینکه روزگار به سختی می گذرانید، اما خم به ابرو نمی آورد و زیر بار منت نمی رفت.
پس از چندی به منظور تعلیم خط به دو پسر قوام الدوله (از منشیان میرزا آقاخان نوری صدر اعظم ناصر الدین شاه) به منزل او رفت. برایش حجره خصوصی ترتیب دادند. حقوق خوبی هم دریافت کرد. در آنجا به عادت همیشه تا دیر وقت در پرتو نور چراغ های گردسوز، در همان حجره مشق می کرد. یک شب از خستگی قلم در دست، سرصفحه مشق به خواب رفت. بعد از لحظاتی بیدار شد و مشق کردن را ادامه داد.
او متوجه شد که ضرباتی به شیشه پنجره می خورد. با دقت بیشتر توانست شبح صورت قوام الدوله را پشت پنجره ببیند که به او نگاه می کند. قوام به او گفت: کاشکی من هم صاحب چنین خط زیبایی بودم ! محمدرضا گفت: از عدالت خدا دور است که این همه مال و منال و خدم و حشم به تو داده، خط مرا هم به تو بدهد. سگرمه های قوام در هم کشیده شد و بدون اینکه چیزی بگوید رفت. فردای آن روز محمدرضا اسبابش را جمع کرد تا آنجا را ترک کند.
کلهر در سال 1300 به رغم نفرتی که از همراهی با شاه داشت، وقتی از اعتماد السلطنه شنید که سفر مشهد مقدس در پیش است، به شوق زیارت حرم امام رضا (ع) همراهی با کاروان شاه را قبول کرد. طی سفر، اعتمادالسلطنه روزنامه ای به چاپ رساند که میرزا کتابت متن آن را به عهده داشت. به تدبیر اعتمادالسلطنه، تمام وسایل چاپ سنگی همراه کاروان بود و هر چند روز یک بار، متن سفر نامه و گزارش های روزانه، نوشته شده و در شش یا هفت صفحه، به شیوه چاپ سنگی منتشر می شد. روزنامه، قطعی به اندازه یک ورق داشت و شماره اولش، در روز یکشنبه یازدهم شعبان 1300 (ه.ق) در دماوند و شماره دوازدهم آن در روز یکشنبه دوازدهم ذی الحجه در خاتون آباد، پنج فرسنگی تهران، منتشر شد.
به سبب قحطی که سراسر تهران را فرا گرفته بود ، کلهرهم به دلیل گرسنگی های دراز مدت، لاغر و تکیده شد. دائم چرت می زد. صداها را به سختی می شنید. نفس هایش به سختی بالا می آمد ، اما کم کم کند شد ، قلبش از تپش باز ایستاد و چشم هایش به افقی دور خیره ماند و در چنین روزی چشم از جهان فرو بست. در روزگار نامردمی ها، شیخ هادی نجم آبادی با تعدادی از یاران با وفا، بر جنازه میرزا محمد رضا کلهرنماز خواندند و او را در قبرستان محله حسن آباد، به خاک سپردند.
میرزا محمد رضا کلهر در خط نستعلیق بعد از میرعماد قزوینی بهترین خطاط به حساب می آید و او را از میر عماد کمتر نمی باشد. او را مردی درویش منش ،خوشخوی ، سبکروح و بذله گو می دانستند. محظری مطبوع و طلعتی محبوب داشته است .
از میرزا محمد رضا کلهر، دو دسته آثار باقی مانده است:
الف) آثار چاپ سنگی عبارتند از: مخزن الانشاء، قسمتی از دیوان فروغی بسطامی، قسمتی از ریحانه الادب ذکاءالملک فروغی، قسمتی از دیوان قاآنی، منتخب السلطان سعدی و حافظ، مناجات خواجه عبدالله انصاری، رساله غدیریه، فیض الدموع، نصایح الملوک، قسمتی از سفرنامه کربلای ناصر الدین شاه، روزنامه اردوی همایون و قسمتی از روزنامه شرف.
ب ) آثار دست نویس آن استاد عبارتند از: مخزن الانشاء، فیض الدموع، گاهنامه ها و تقویم ها، خواص السور (در حاشیه و متن قرآن مجید)، سیاه مشق ها، فرامین، مناشیر و عریضه های گوناگون.



behnam5555 07-28-2010 09:45 AM

پوران درخشنده


http://www.cinemaema.com/parameters/...2354248big.jpg

پوران درخشنده متولد هفتم فروردین ماه سال 1330 در كرمانشاه، فارغ التحصیل سینما با گرایش كارگردانی از مدرسه عالی تلویزیون و سینما و دارای لوح افتخار درجه یك هنری معادل دكتری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. فیلم «رابطه» نخستین تجربه سینمایی اوست. او داوری چندین جشنواره داخلی و بین المللی را عهده دار بوده و عضو انجمن فیلمسازان زن آمریكا ( WIF )، عضو مركز بین المللی كودكان و نوجوانان ( CIFE ) و كارگردانان مستقل آمریكا ( IFP ) نیز می باشد.

بیوگرافی:
فیلمساز ، تهیه كننده ، محقق و نویسنده فعال ایران زمین در سال 1330 در شهر کرمانشاه به دنیا آمد، او تحصیل تكمیلی خود را در مدرسه عالی تلویزیون و سینما گذراند و در سال 1354 در سازمان صدا و سیما شروع بكار كرد و در همان زمان فیلم طاعون كه درباره طاعون در كردستان به سال 1328 است را تهیه كرد. سال بعد نیز 1355 درباره چهارشنبه سوری و نیز فیلمی درباره مراسم سنتی نواحی مختلف ایران موسیقی نواحی ایران را سال 1356 تولید كرد. موج، جانماز، سجاده، تحقیقی درباره زنان، اشتغال و صنایع دستی در كردستان در سال 1357 فیلم های مستند "چشمه های آب معدنی راه هراز" ، به تصویر كشید و همان سال مستندهای سه گانه صنایع دستی را در كردستان تولید كرد.

"موج،سجاده،جانماز" ، "نازك كاری"،"گلیم". الیاف طبیعی و مصنوعی (4 قسمت) مستندی تحقیقی درباره نخ ، ابریشم و پشم و الیاف مصنوعی را ساخت .
سال 59-1358 با ساخت فیلم مستند "چرخها می چرخند" را تولید نمود كه نگاهی به مسایل ركود اقتصادی و تعطیلی كارخانه ها .بخصوص ایران ناسیونال (ایران خودرو فعلی) را به تصویر كشاند. "شوكران" 17 قسمت كه از سال 1369 تا 71 طول كشید مستندی است درباره پدیده اعتیاد در زنان،مردان و كودكان در ایران و مسأله قاچاق مواد مخدر و راههای پیشگیری آن (كه 3 قسمت از آن بیشتر پخش نشد).
پوران درخشنده عضو انجمن های فیلمسازان زن آمریكا(WIF)، كارگردانان مستقل آمریكا(IFP)و مركز بین المللی فیلم كودكان و نوجوانان یونسکو(CIFEJ)نیز هست .

كارگردان:
فیلم های بلند داستانی:بچه های ابدی (۱۳۸۵)
رویای خیس (۱۳۸۴)
شمعی در باد (۱۳۸۲)
عشق بدون مرز (۱۳۷۷)
زمان از دست رفته (۱۳۶۸)
عبور از غبار (۱۳۶۸)
پرنده كوچك خوشبختی (۱۳۶۶)
رابطه (۱۳۶۵)

فیلم های مستند:ببر دره عشق
چشمه های دره سنگستان
شوبو از غروب تا غروب
رسول هرکول کوچک
گردنبندی از قاصدک برای خواهر
6 عروس برای آمنه
نویسنده:
رویای خیس (۱۳۸۴)
شمعی در باد (۱۳۸۲)
عشق بدون مرز (۱۳۷۷)
زمان از دست رفته (۱۳۶۸)
عبور از غبار (۱۳۶۸)
رابطه (۱۳۶۵
بازیگر:
خانه آقای حقدوست (۱۳۵۹)
تهیه كننده:
رویای خیس (۱۳۸۴)
شمعی در باد (۱۳۸۲)
عشق بدون مرز (۱۳۷۷)
زمان از دست رفته (۱۳۶۸)
رابطه (۱۳۶۵)

جوایز:
برنده دیپلم افتخار از اولین دوره جشنواره جیفونی ایتالیا برای فیلم "رابطه".
برنده لوح زرین بهترین فیلم از ششمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم "پرنده کوچک خوشبختی" در سال ١٣٦٦.
برنده دیپلم افتخار بهترین کارگردانی از ششمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم "پرنده کوچک خوشبختی" در سال ١٣٦٦.
برنده دیپلم افتخار از سومین جشنواره فیلم زنان از آرژانتین برای فیلم های "پرنده کوچک خوشبختی" و "زمان از دست رفته".
برنده مشعل طلایی از دومین جشنواره فیلم غیرمتعهدها در کره شمالی برای فیلم "پرنده کوچک خوشبختی".
برنده پروانه زرین بهترین كارگردانی فیلم بلند از بیست و یكمین جشنواره
فیلمهای كودكان و نوجوانان


behnam5555 07-28-2010 09:52 AM

شهرام ناظری

http://www.rasekhoon.net/_WebSiteDat...a03ad61d74.jpg

زندگی نامه:
خواننده و استاد موسیقی ایرانی در سال ۱۳۲۸ در كرمانشاه كوچه یخچال ودر خانواده ای ادیب و فرهنگ دوست و اهل موسیقی متولد شد.
وی از زمان كودكی مانند اكثر خوانندگان كه صدای خوش در خانواده شان موروثی بوده صدای خوش را از پدر و مادر خود به ارث می بردو پدرش كه صدای لطیفی داشت و از سبك قدما و خوانندگان آن دیار به خصوص شادروان شیخ داوودی خواننده بزرگ بهره گرفته بود فرزندش را تحت تعلیم قرار می دهد ناگفته نماند كه قطب این خانواده مرحوم استاد حاجی خان ناظری بوده كه اكثر موسیقی دانان كرمانشاه را با نت و موسیقی اصیل ایران تعلیم داده وخود از شاگردان درویش خان و كلنل وزیری بوده است.
پدر شهرام ناظری ضمن آشنایی با گوشه‌ها و ردیف های آواز ایرانی با سه تار هم آشنایی داشته است و مادر وی هم صوتی خوش و با آواز آشنایی داشته و شهرام در چنین محیطی پرورش می یابد.
این محیط مناسب هنری موجب می‌شود تا وی در سن ۹ سالگی اولین برنامه هنری خود را در رادیو كرمانشاه همراه با تار مرحوم درویشی؛ از نوازندگان معروف كرمانشاه اجرا نماید.
وی سپس در سن ۱۱ سالگی در رادیو تلویزیون ایران چند برنامه در آواز ایرانی اجرا نمود و برای پر بارتر كردن درك موسیقی خود ارتباط بیشتری با پسر عمویش علی ناظری و درویش نعمت علی خان خراباتی كه تاثیر بزرگ و مهمی بر آشنایی او با موسیقی محلی و كردی و درك آن داشته‌اند برقرار كرد.
وی همواره در پی بهره بردن از مكاتب و استادان مختلف بوده است. در سال ۱۳۴۵ برای بهره گیری از محضر اساتیدی چون شادروان عبداله خان دوامی، نورعلی خان برومند، عبدالعلی وزیری، محمود كریمی و. .. مقیم تهران می‌شود و ضمن بهره گیری از محضر این اساتید سه تار را نیز نزد استادان احمد عبادی، محمود تاج بخش، جلال ذوالفنون و محمود هاشمی فرا می گیرد.


http://www.rasekhoon.net/_WebSiteDat...704a921d15.jpg

شهرام ناظری به مدت یكسال در تبریز با نوازندگان و موسیقیدانان آن دیار مانند بیگجه خانی محمود فرنام قیطانچیان كه از شاگردان اقبال آذر بودند درزمینه موسیقی ایرانی كار می كند.
درسال ۱۳۵۴ بنابه پیشنهاد نورعلی برومند به استخدام رادیو تلویزیون در می آید و اولین برنامه خود را با گروه شیدا به سرپرستی محمد رضا لطفی با مثنوی مولانا و ترانه ای از شیخ بهایی اجرا می نماید و پس از آن با گروه عارف به سرپرستی حسین علیزاده و پرویز مشكاتیان همكاریش را ادامه می دهد.
وی درسال ۱۳۵۵ درنخستین كنكور موسیقی سنتی ایران (باربد) مقام اول رابه دست می آورد.
درسال ۱۳۵۶ همراه باگروه سماعی به سرپرستی اصغر بهاری و حسن ناهید برای اجرای كنسرت در جشنواره توس انتخاب می‌شود.
و درسال ۱۳۵۸ همراه با گروه چاووش كه خود از اعضای اصلی آن بود در سخت ترین شرایط صدای موسیقی سنتی و اصیل ایران را به گوش مردم هنردوست كشور رساند.
شهرام ناظری از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ با تلاش پی گیر و بی وقفه آلبوم‌های چاووش (۲) (۳) (۴) (۷) (۸) را با همكاری گروه چاووش، گروه شیدا و گروه عارف به سرپرستی محمد رضا لطفی، حسین علیزاده و پرویز مشكاتیان، آلبوم مثنوی موسی و شبان را با همكاری جلال ذوالفنون و بهزاد فروهری، شعر و عرفان را با همكاری نوازندگان مركز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی ایران و گروه مولانا به سرپرستی جلیل عندلیبی، آلبوم سخن عشق باهمكاری گروه تنبور شمس و مرا عاشق را با همكاری گروه عارف به سرپرستی پرویز مشكاتیان تهیه كرد.
او در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ از فعالیت خود کاست و به طرق مختلف مشغول تدریس موسیقی و ردیف های آوازی به علاقه مندان گردید .

http://www.rasekhoon.net/_WebSiteDat...23bcb9c5ae.jpg

از سال ۱۳۶۴ به بعد با همكاری گروههای موسیقی ایرانی كارهای زیبایی را به بازار موسیقی عرفانی و اصیل ایرانی عرضه ساخت كه از درخشان ترین این آثار رامی توان : شور انگیز با همكاری استاد حسین علیزاده، گل صد برگ و آتش در نیستان با همكاری استاد جلال ذوالفنون ، كنسرت اساتید با همكاری گروه استاد فرامرز پایور و بی قرار با همكاری گروه جلیل عندلیبی را نام برد. شهرام ناظری طی فعالیت هنری خود برای اجرای كنسرت هایی موسیقی اصیل ایرانی و عرفانی سفرهای بیشماری به كشورهای آسیایی اروپایی و آمریكا داشته است و در فستیوال های جهانی نیز حضور به هم رسانیده است .
وی درسال های اخیر باحضوری بیشتر در كنسرت های داخلی كه با همه زحمات و مشقات اجرای آنها به دلیل كمبود امكانات و مشکلاتی که همواره در سال های پس از انقلاب اسلامی در ایران پیش روی هنرمندان و به ویژه اهالی موسیقی بوده است به درخواست علاقه مندان خود جواب مثبت داده است. حضور او درجشنواره موسیقی فجردرسال ۱۳۸۰ به همراه فرزندش حافظ ناظری را شاید بتوان یكی از مهم‌ترین وقایع در دوران این جشنواره به حساب آورد چنان كه جایزه اول این فستیوال به عنوان بهترین خواننده موسیقی اصیل ایرانی را نصیب او ساخت.
وی جایزه مخصوص هیئت داوران را نیز از جشنواره مهر دریافت داشته است. اما بدیهی است که چنین تقدیر و بزرگداشت‌هایی در این سطح هیچ گاه نخواهد توانست تقدیری شایسته از استادانی چون ناظری باشد. کسانی که با جهد خود موسیقی اصیل ایرانی را به قله‌های امروزی رسانیده اند.
«شهرام ناظری» خواننده‌ی مشهور و محبوب ایرانی در سفری که مهرماه 1386 به فرانسه داشت، نشان «شوالیه ادب و هنر» (Chevalier des Arts et Lettres) را از سوی دولت فرانسه دریافت کرد. این نشان بالاترین نشان فرهنگی فرانسه است و پاس‌داشتی است از طرف دولت فرانسه به هنرمندانی که تلاش ویژه‌ای در اعتلای فرهنگ و هنر انجام می‌دهند. وی از طرف مجمع آسیاسوشیتی به عنوان هنرمند برتر آسیا انتخاب و از طرف پارك كی وون دبیر كل سازمان ملل متحد تقدیرویژه شد.استاد همچنین در سال 1998 جایزه بهترین موسیقی عرفانی جهان را در مراكش كسب نمود


http://www.rasekhoon.net/_WebSiteDat...0d6f9bf47c.jpg


فهرستی از آثار:
مثنوی موسی و شبان - مثنوی مولانا جلال الدین بلخی - 1358
صدای سخن عشق (از صدای سخن عشق) - موسبقی عرفانی ایران - گروه نتبور شمس - سرپرست گروه: علی ناظری - 1358
بهاران آبیدر - شهرام ناظری بیژن کامکار - آهنگساز: هوشنگ کامکار -بهمن ماه 1364
باد صبا (باد صبا می‌آید) - جلال ذوالفنون
شعروعرفان (بنمای رخ) - سرپرست: جلیل عندلیبی - اجرا: گروه مولانا - مرداد 63
یادگار دوست - اثری از کامبیز روشن روان- به مناسبت هشتصدمین سالگرد تولد مولانا جلال الدین محمد بلخی - ارکستر سمفونیک 1364
ساقی نامه و صوفی نامه ۱ (سوته دلان) - موسیقی: کامبیز روشن روان - 1367
ساقی نامه و صوفی نامه ۲ (نسیم صبحگاهی) - موسیقی: کامبیز روشن روان - 1367
نجوا - آهنگساز: حسن یوسف زمانی - گروه سلمک - پاییز 1363
بشنو از نی آهنگساز و سرپرست گروه: فریدون شهبازیان
سخن تازه -آهنگساز و سرپرست اجرا: مهدی آذرسینا -اجرا و ضلط در سال 1367
دیوان شمس -محمد رضا لطفی
لاله بهار - گروه عارف - سرپرست گروه: پرویز مشکاتیان - 1365
شورانگیز - آهنگساز و سرپرست گروه: حسین علیزاده - گروه شیدا و عارف - تالار وحدت تابستان 1367
سروش پیروزی - گنجینه سروش -موسیقی دفاع مقدس - آهنگساز: جلیل عندلیبی محمدعلی کیانی نژاد - خواننده: محمد گلریز شهرام ناظری
درگلستانه -به مناسبت شصتمین سال تولد سهراب سپهری - آهنگساز: هوشنگ کامکار - زمستان 1366
زمستان - موسیقی: محمدرضا درویشی - سروده مهدی اخوان ثالث
کنسرت اساتید موسیقی ایران - سرپرست گروه: فرامرز پایور - پاییز 1368
گل صدبرگ - به یاد هشتصدمین سال تولد مولانا - موسبقی عرفانی ایران - همنوازی سه تار - سرپرست گروه: جلال ذوالفنون - 1360
آتش در نیستان (آتشی در نیستان ) - همنوازی سه تار - سرپرست گروه: جلال ذوالفنون - سال انتشار 1367 - نوار و لوح فشرده این آلبوم کمی متفاوت است
20 سال با آثار پرویز مشکاتیان-شهرام ناظری- علیرضا افتخاری- علی رستمیان- حمیدرضا نوربخش- تابستان 82
چشم به راه - آهنگساز: عطا جنگوک - گروه شهرآشوب - اردیبشت 1370
کنسرتی دیگر (ساز و آواز) - داریوش طلایی - سال انتشار بهار 72
دل شیدا (اصفهان) - گروه اساتید موسیقی ایران - سرپرست گروه: استاد فرامرز پایور - زمستان 1371
کیش مهر - تصنیف های ایرانی - آهنگساز و سرپرست گروه: جلیل عندلیبی
مهتاب رو (طرب مهتاب رو) - گروه نتبور شمس - سرپرست گروه: کیخسرو پورناظری
بی قرار - آهنگساز: جلیل عندلیبی
حیرانی - موسبقی عرفانی ایران - گروه نتبور شمس - سرپرست گروه و آهنگساز: کیخسرو پورناظری
لیلی و مجنون - موسبقی سنتی - گروه اساتید - سرپرست گروه: استاد فرامرز پایور - ضبط 1368
ساز نو آواز نو - گروه دستان - حمید متبسم - راست پنجگاه
کنسرت ۷۷ (98s Concert) -کامکارها شهرام ناظری- گرامیداشت یادروز حافظ- شیراز 20 مهر 1377
کنسرت کامکارها - مجموعه ورزشی انقلاب - مدیر هنری گروه و سرپرست: هوشنگ کامکار - تابستان 76
آواز اساطیر (شاهنامه کردی)-آهنگساز: علیرضا فیض بشی پور
سفر به دیگر سو (خط سوم) - یادواره شمس تبریزی - گروه دستان -عنوان خط سوم برگرفته از مقالات شمس و کتاب خط سوم نوشته دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی و سفر به دیگر سو نوشته کارلوس کاستاندا
غم زیبا - آهنگساز و سرپرست ارکستر: مسعود شناسا - بهار 82
لولیان - گروه دستان - آهنگ سازی و تنظیم قطعات: حمید متبسم

- یکسری نوار به نام چاووش از شماره 1 تا 10 که در اکثر آنها همکاری دارد حتب اگر نخوانده باشد نقشی داشته استچاوش ۲ - گروه شیدا - موسیقی: محمد رضا لطفی - خوانندگان: محمد رضا شجریان شهرام ناظری
چاوش ۳ - گروه شیدا - سرپرست گروه: حسین علیزاده
چاوش ۴ - گروه شیدا و عارف - موسبقی ملی ایران - کانون فرهنگی و هنری
چاوش ۷ - گروه شیدا و عارف - به مناسبت سالگرد انقالب - محمد رضا شجریان شهرام ناظری
چاوش ۸ (موسبقی اصیل ایرانی)- گروه شیدا - سرپرست: محمد رضا لطفی - کانون فرهنگی و هنری چاوش - شهرام ناظری سیما بینا
آثار منتشر شده در اروپا:
نوروز (ایران کردستان) - سرپرست گروه: حسین علیزاده - اجرا 1990 آلمان - انتشار 1995- شرکت:World network
بیعت با مولوی (Homage to Molavi_Rumi): شهرام ناظری و گروه دستان - Through Eternity - Persian devotional music
شور رومی - 2007

http://www.rasekhoon.net/_WebSiteDat...f25ef3bc4a.jpg

آثار تصویری:
سلیمانیه عراق - کردی
گل صدبرگ - کنسرت آمریکا
صدای سخن عشق - کنسرت لندن
آتش در نیستان
شورانگیز
برادران کامکار - مجموعه ورزشی انقلاب - تابستان 76
کنسرت ۷۷

behnam5555 07-28-2010 09:55 AM

جلال‌الدین کزازی




دكتر میر جلال الدین کزازی از مترجمان ایرانی، استاد دانشگاه و نویسنده و پژوهشگر ادبیات است. وی مشهور به استفاده از از واژه‌های سرهٔ پارسی در نوشته‌ها و گفتار خود است.
ترجمه او از انه‌اید ویرژیل به فارسی، برنده جایزه کتاب سال شده‌است و تالیف او، نامه باستان، که تا کنون چهار جلد آن به چاپ رسیده‌است، حائز رتبه نخستین پژوهش‌های بنیادین در جشنواره بین المللی خوارزمی شده‌است.



میر جلال الدین کزازی در دی‌ماه سال ۱۳۲۷ در کرمانشاه در خانواده‌ای فرهیخته و فرهنگی که بنیان‌گذار آموزش نوین در این سامان است[نیاز به ذکر منبع]، چشم به جهان گشود. خوگیری به مطالعه و دلبستگی پرشور به ایران و فرهنگ آن را از پدر به یادگار ستاند. دوره دبستان را در مدرسه آلیانس کرمانشاه گذرانید و از سالیان دانش آموزی با زبان و ادب فرانسوی آشنایی گرفت. سپس دوره دبیرستان را در مدرسه رازی به فرجام آورد و آنگاه برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادب پارسی به تهران رفت و در دانشکده ادبیات فارسی و علوم انسانی دانشگاه تهران دوره‌های گوناگون آموزشی را سپری کرد و به سال ۱۳۷۰ به اخذ درجه دکتری در این رشته نائل آمد. او از سالیان نوجوانی نوشتن و سرودن را آغاز کرده‌است و در آن سالیان باهفته‌نامه‌های کرمانشاه همکاری داشته و آثار خود را در آنها به چاپ می‌رسانیده‌است. او اینک عضو هیات علمی در دانشکده ادبیات فارسی و زبان‌های خارجی وابسته به دانشگاه علامه طباطبایی است. او افزون بر زبان فرانسوی که از سالیان خردی با آن آشنایی یافته‌است، با زبان‌های اسپانیایی و آلمانی و انگلیسی نیز آشناست و تا کنون دهها کتاب و نزدیک به صد مقاله نوشته‌است و در همایش‌ها و بزم‌های علمی و فرهنگی بسیار در ایران و کشورهای دیگر سخنرانی کرده‌است. چندی را نیز در اسپانیا به تدریس ایران‌شناسی و زبان پارسی اشتغال داشته‌است. او گه گاه شعر نیز می‌سراید و نام هنری‌اش در شاعری زُروان است.

تألیفات:
زیباشناسی سخن پارسی (یک جلد: بیان، بدیع، معانی)
پرنیان پندار (جستارهایی‌ در ادب‌ و فرهنگ)
آب و آیینه: جستارهایی در ادب و فرهنگ
سراچه آوا و رنگ: خاقانی‌شناسی
دیدار با اژدها
گزیده‌ای از سروده‌های قاجار
از گونه‌ای دیگر
در دریای دری: نگاهی به تاریخ شعر فارسی
مازهای راز (جستارهایی در شاهنامه)
رؤیا، حماسه، اسطوره

ترجمه‌ها:
انه‌اید اثر ویرژیل
ادیسه اثر هومر
ایلیاد اثر هومر
تلماک اثر فنلون
بهار خسرو (گشت و گذاری در تاریخ و فرهنگ ایران)، نویسنده: پیترو چیتاتی
آتالا و رنه، نویسنده: شاتو بریان
شهر سنگی، نوشته اسماعیل کادره


تألیفات:
زیباشناسی سخن پارسی (یک جلد: بیان، بدیع، معانی)
پرنیان پندار (جستارهایی‌ در ادب‌ و فرهنگ)
آب و آیینه: جستارهایی در ادب و فرهنگ
سراچه آوا و رنگ: خاقانی‌شناسی
دیدار با اژدها
گزیده‌ای از سروده‌های قاجار
از گونه‌ای دیگر
در دریای دری: نگاهی به تاریخ شعر فارسی
مازهای راز (جستارهایی در شاهنامه)
رؤیا، حماسه، اسطوره

ترجمه‌ها:
انه‌اید اثر ویرژیل
ادیسه اثر هومر
ایلیاد اثر هومر
تلماک اثر فنلون
بهار خسرو (گشت و گذاری در تاریخ و فرهنگ ایران)، نویسنده: پیترو چیتاتی
آتالا و رنه، نویسنده: شاتو بریان
شهر سنگی، نوشته اسماعیل کادره



behnam5555 07-28-2010 09:58 AM


شامی کرمانشاهی


شاهمراد معروف به شامی کرمانشاهی از شاعران کرمانشاه بود. وی فرزند خدامراد و فانوس بود و در شهر کرمانشاه متولد شد. در سن چهار سالگی در پی بیماری آبله نابینا گردید. شامی کرمانشانی در اوان کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و از همان سالها مجبور بود با اتکا به قوت بازوی خود زندگی اش را اداره کند

شامی نابینا در سالهای نوجوانی با حمایت بزرگان شهر کرمانشاه مانند مرحوم شمس العلما، آقا شمس الدین آل آقا، توانست در مجالس آنها با شاهکارهای خیام و سعدی و حافظ آشنا شود و در کوچه و بازار که خواندن اشعار شاعران محلی رسم بود، ظرایفی در ذهن او می نشست و این تجربه‌ها طبع سرشار او را به غلیان آورد و شروع به سرودن اشعاری با مضامین غالبا اجتماعی نمود. شامی بی سواد با چشمانی نا بینا در سرودن اشعار کردی کرمانشاهی تا جایی پیش رفت که او را بنیانگذار سبک ساده در اشعار محلی کرمانشاه می‌دانند که مبتنی بر منطبق کردن زبان عامیانه با زبان شعری است و شعر او بی آنکه اغلاط عامیانه را درخود مجال ورود بدهد کاملاً به ساختار این سبک وفادار است
اشعار شامی مملو از صنایع بدیعی است. همچنین از نظر قواعد دستور زبان نیز در خور تحسین است و مسائل ظریف صرفی و نحوی در اشعار او به وفور به چشم می‌خورد

آثار
یک دیوان
مجموعه اشعار



behnam5555 07-28-2010 10:10 AM


لاری کرمانشاهی

وی در سال 1321 در کرمانشاه دیده به جهان گشود. از همان کودکی وی شروع به کار در کارخانه‌های صنعتی نمود و او به یک صنعتگر بزرگ تبدیل گشت. در سنین دبیرستان بود که شوق به نویسندگی در او گسترش یافت و با کتاب «وقتی که شکوفه‌ها می‌شکفند و زمانی که برگها می‌ریزند» كه در سن 16 سالگی نوشت پا به عرصه نویسندگی گذاشت.

از او کتابهای بسار که بیشتر آنها مربوط به پیش از انقلاب است به جای مانده که می‌توان به کتاب‌های: شکوفه ها(رمان) فردا حمله آغاز می‌شود (رمان) کوماین (مجموعه داستان) غروب بینوایان (رمان) کارگران (رمان) بی بی خانم (رمان) کوچ ناشکیب (رمان) قلبم را به خاک بسپارید (مجموعه اشعار) و چشم علفی ها (رمان)اشاره کرد.
تنها کتاب وی که پس از انقلاب اجازه انتشار یافت رمان برفابه‌های بهاری بود.
رمان دو جلدی تنهایی رئیس جمهور (مربوط به زندگی قاضی محمد) رمان دو جلدی هزارپا رمان دبور رمان فراسوی شب و چندین کتاب که با درگذشت وی ناتمام باقی ماند.

ایشان در سی و یک اردیبهشت سال 1388 در حالی که با ناملایمات زندگی دست و پنجه نرم می‌کرد زندگی را بدرود گفت
لاری کرمانشاهی بعد از انتشار »برفابه_های بهاری« به چنان غنای روحی و بی_نیازی درونی رسیده بود که دروازه_های رسانه_های خبری را بر روی خود بست و برخلاف یک عده که دنبال شهرت و نام و آوازه می_دویدند و تن به هر خفتی می_دادند، در انزوای گوشه_ی کتابخانه_اش پناه بُرد و در انبوه مطالعه غرق شد و در زمینه مطالعه به رود جاری بزرگترین نویسندگان جهان پیوست:

دنیای »بالزاک« و »شولوخف« و »تولستوی« و »جان اشتاین بگ«... در روزگاری که یک عده قلمزن کم مایه یا تهی مایه، به مدد تبلیغات رسانه_ای به هر قیمت کالاهای ناچیز خود را- به زعم خود در شهر کوران- معرفی می_کردند، لاری، همچون یک نویسنده واقعی غرق در مطالعه و-متاسفانه- گرفتاری_های زندگی شد.

او چه در تهران و چه در کرمانشاه استاد بی_بدیل صنعت تراشکاری بود و شاگردان موفقی در این صنعت تربیت کرد و در جنگ هشت ساله، زیر هجوم ویرانگر آتش موشک و بمب_ریزان_های هوایی، در پشت جبهه مردانه ایستاد و به خدمت در این عرصه مشغول شد. اما، مثل هر نویسنده واقعی، دنیای راستین او، دنیای داستان بود، دنیای کتابخانه__ای که غول_هایی چون داستایوسکی، چخوف و دیگر استادان مسلم داستان_نویسی در آن می_زیستند. این صنعتگر بی_همتا و خلّاق، کار روزانه_اش که تمام می_شد تازه کار اصلی_اش که نوشتن بود آغاز می_شد.
آیا می_پنداشت همچون دوران جوانی_اش انتشارات معتبری مثل پنگوئن سراغ او می_آید و آثار پخته دوران خردورزی او را منتشر خواهندکرد؟ چقدر به ماندن خودش در این دنیای پست پر از گرفتاری_های مبتذل و عصب کش_ مادی باور داشت؟ آیا هرگز به ذهنش خطور می_کرد در غربت تهران، او که همچون درخت رشیدی بود، ناگهان قلب هنر پرورش از کار بیفتد و ذهن قصه سازش به ابدیت جاری بپیوندد و حتا فرصت خداحافظی نداشته باشد؟
او خودش را از جنجال_های تبلیغاتی کنار کشاند و گذاشت که یک عده همچنان در جاده_های خودخواهی و خودنمایی بتازند و زیر پوشش تبلیغات و حمایت جریان_های مشکوک و میان تهی کالاهای بی_مقدار خود را به معرض تماشا بگذارند... اما فقط یک نویسنده واقعی_مثل او می_توانست از عرصه هیاهو کنار بکشد و در خلوت هنرمندانه و انزوای سیاه، دنیای داستان نویسی قلم برتخم چشم زند و همچنان، تا آخرین لحظات زندگی بنویسد و خوشبینانه منتظر روزی باشد که شرایط عوض شود و جامعه قدر و منزلت و جایگاه نویسندگان واقعی را بشناسد و آثاری که با خون دل نوشته در اختیار مردم کشورش بگذارد...
می_گویند فیل_ها وقتی مرگ خود را حس کنند، در تنهایی غمبار خود راه می_افتند و مسیر دیگری را پیش می_گیرند. در مورد قوها هم می_گویند که به خلوت سیاه خود پناه می_برند:
چون قوی زیبا بمیرد... فریبنده زاد و فریبا بمیرد...




a_kh_110 08-08-2010 09:04 AM

تمکین کرمانشاهی

شاعر کرمانشاهی «کریم کوهساری» متخلص به «تمکین» فرزند «محمود کوهساری» و متولد پاییز سال ۱۲۹۹ هجری شمسی برابر با سال ۱۳۳۹ هجری قمری در کرمانشاه است. تمکین در سال ۱۳۲۷ وارد خدمت دولت گردید و در اداره پست و تلگراف استخدام شد و تا بازنشستگی اش در سال ۱۳۵۶ کار خود را در این اداره ادامه داد. او در سال ۱۳۴۱ نام خانوادگی خود را از «کوهساری» به «تمکین» تبدیل کرد. «تمکین» در اسفندماه ۱۳۷۵ درگذشت.
اشعار او به زبان‌های فارسی و کردی است. بیشتر اشعار فارسی به جا مانده از او مدایح، مراثی و مولودیه‌هایی است که مقدسات دینی و مذهبی در آن‌ها مطرح شده‌اند. او در اشعار کردی سبک ویژه خود را دارد. مسمطاتی با مضامین اجتماعی که به زبان کردی کرمانشاهی دارد بسیار ساده و روان است و قدرت او را در صنعت سهل و ممتنع نشان می‌دهد.

نمونهٔ شعری از او:
هر شو له زلفی متصل افسانمه افسانمه
له ذوق آو زنجیره دل دیوانمه دیوانمه
وی گوشه تنیائیه کارم قدح پیمانمه
هر ئی دل سودائیه پیمانمه پیمانمه
کی دشمنه هر دوسمه مهری وخیو نو پوسمه
دلدارمه ناموسمه گیانانمه گیانانمه
له عشقیه آو و گلم حسنی چراغ محفلم
له شوقیه شیدا دلم پروانمه پروانمه
مطرب بژن هر لونیه ساقی بیه هر لی میه
مهمانمان امشو خویه له یانمه له یانمه
ار کعبیه یا دیریه هر گوشه ذکر خیریه
هر کوره بینم غیریه بتخانمه بتخانمه
هر جا که چیمه هر یسه هم صومعه هم مدرسه
پر فتنه بی لو چاو مسه مستانمه مستانمه
نه او عرض نه جوهره لی هر دوانه برتره
هر او گرامی گوهره ییدانمه ییدانمه
ای آشنا غوغا مکه ئی عاشقه رسوا مکه
رازم و دل افشا مکه بیگانمه بیگانمه
لی ملکه تمکین دل بکن باید بچیمن پی وطن
غربت و آبادی نمن ویرانمه ویرانمه
2
حافظ کردی زوان
بلبل گلزار عشقم بال پروازم نیه
تا له سوز دل بنالم کس هم آوازم نیه
رنجه له خار فراقم راحتی بخشم کوو
آرزو دار وصالم یار طنازم نیه
درده دارم ری و کوبم تا که دردم چاره کن
راز دل افشا و کی کم چیونکه همرازم نیه
بردیه تا دل و دستم عقل و هوشم چی له سر
لو چاو مخموره مستم میل بگمازم نیه
درد عشقی ها له گیانم طاقتو صورم نمن
سوز دل دیری بیانم حاجت سازم نیه
لو رخ گلگون دیری حسرت ماچی دلم
بسکه ریو نرمم خدا یا تا و ابرازم نیه
یا و وصلی زندگی کم یا له هجرانی مرم
غیریه چشتی ترک انجام و آغازم نیه
حافظ کردی زوانم شعر من برهانمه
شار کرماشان عزیزان کم له شیرازم نیه
دی لیه بهتر چه بیوشم سحر و اعجازم نیه
3
آمی یا نیامی
و بانه ی بی دل و گردا نیامی
مگر هیوری نکی ترسانیامی
مگر بوری و یانگ چیو منالان
سر شو تا و صو لاوانیامی
نذانستم له داوانی جیا بوم
سرم ار چیو له دس کی دانیامی
و پی تاو هناسم کارگر نیو
اگر پولاد بی تاوانیامی
بلیزی آگرم له سر ویردیو
و آو دیده چیو بکشانیامی
چو ذانستم که م لی داوه دانم
وتم بم ار نه زیو شیوانیامی
سیه کردیو سر بی عقل روژم
و سنگ عشق اگر نشکانیامی
بژانگی پاچیه دل ار بیاتیاد
و تال زلفگی دیورانیامی
و یک دا ناکسی ایمه دوانه
اگر زورم رسیو تا سانیامی
یه ری هات و نهاته چیمه (تمکین)
اگر آمی گردیدم یا نیامی


تمکین، کریم. دیوان تمکین کرمانشاهی. به کوشش فرشید یوسفی. کرمانشاه: چاپ دوم، ۱۳۷۲.

behnam5555 11-12-2010 01:58 PM

کورديگ بويه‌ وه‌رپرس گشتی ماڵپه‌ڕ Youtube
 
کورديگ بويه‌ وه‌رپرس گشتی ماڵپه‌ڕ Youtube

http://www.shafaaq.com/shku/images/n...stan7-1101.jpg

شه‌فه‌ق/ جوانيگ کورد خوه‌رهه‌ڵات کوردستان تويه‌نست بدێده‌ وه‌رپرس گشتی ماڵپه‌ڕ ‌ناودار Youtubeو له‌ رز سه‌رکه‌فتگه‌یل جه‌هان ناوی تومار کريا.
وه‌گوره‌ی خه‌وه‌ره‌يل ماڵپه‌ڕه خه‌وه‌ريه‌‌ ‌ناوداره‌گان جه‌هان، له‌شوون سه‌نین ماڵپه‌ڕ Youtube له‌لایه‌ن کۆمپانیا و ماڵپه‌ڕ (گوگڵ)‌ وه‌ نرخ یه‌ک ملیار و 65 ملیۆن دۆلار له‌ ساڵ 2006، چاد هارلی له‌ووه‌خته‌و‌ تائيسه‌ وه‌رپرس گشتی ماڵپه‌ڕYoutube بوی، ماوه‌یگ وه‌رجله‌ ئيسه‌ پۆسته‌گه‌ی خوه‌ی وه‌خشییه‌ "سالار که‌مانگه‌ر" ک جوانيگ‌ کورد خوه‌رهه‌ڵات کوردستانه‌ و نيشته‌جای ویلایه‌ته‌يل یه‌کگرتگ ئه‌مریکاس‌.
سالار که‌مانگه‌ر چه‌ن رووژ له‌يه‌ووه‌ر جيگر وه‌رپرس به‌ش به‌رهه‌مه‌يل تایبه‌ت گوگڵ بوی و له‌ی رووژه‌يله‌ وه‌رپرسياره‌تی گشتی Youtube وه‌پی سپارياس‌، ناوبرياگ وه‌رجله‌يه‌ وه‌رپرسایه‌تی چه‌نه‌ها به‌ش تر (گوگڵ) كردگه‌.
چاد هارلی له‌ وته‌یگ ک‌ له‌بان ماڵپه‌ڕ youtube یش دانرياگه‌، ئويشێ: له‌ دو ساڵ گوزه‌يشته‌ من فره‌تر جوور راوێژکاريگ له‌ی به‌شه‌ كار کردمه‌و به‌رهه‌م و چالاکییه‌یل ئه‌ی ماڵپه‌ڕه‌ رووژ له‌ شوون رووژ له‌لایه‌ن سالار که‌مانگه‌ر‌ به‌رهه‌م هاتگه‌و من جوور راوێژکاريگ دريژه‌ ده‌مه‌ كاره‌گه‌م و ئوميدوارم قوناغيگ نووو له‌ ژیان و چالاکی ئه‌ی ماڵپه‌ڕه‌ باێده‌دی.
جی باسه‌ سالار که‌مانگه‌ر له‌ ساڵ 1977زایینی له‌ خوه‌رهه‌ڵات کوردستان هاتگه‌سه‌ دونيا و ده‌رچوی به‌ش بایۆلۆجی زانکۆی ئیسته‌نفۆرد ئه‌مریکاس ‌و له‌ عومر 22 ساڵییه‌و‌ هاوکار (گوگڵ) ـه‌و له‌شوون 7 ساڵ کار وه‌رده‌وام وه‌ل ئه‌و کۆمپانیا، تويه‌نست بووده‌ یه‌كيگ له‌ سه‌رکه‌فتگترین و ناسرياگترین وه‌رپرسه‌یل ئه‌و کۆمپانیا.
که‌مانگه‌ر وه‌عومر 33 ساڵان جوانترين وه‌رپرس (گوگڵ) ـه‌و 13یه‌مین که‌سه‌ ک‌ له‌لایه‌ن ئه‌و کۆمپانیاوه‌ دامه‌زرياگه‌.





behnam5555 11-25-2010 10:38 PM




http://www.mehrnews.com/mehr_media/i...66190_orig.jpg

رحیم معینی کرمانشاهی
(زاده ۱۵ بهمن ۱۳۰۴ یا ۱۳۰۱ کرمانشاه) نقاش، روزنامه نگار، نویسنده، شاعر و ترانه سرا است.

زندگینامه
وی فرزند کریم خان معینی و نوهٔ «حسین خان معین الرعایا» است.
رحیم معینی، که تخلص امید را در شعر برگزید، در سال ۱۳۰۱ خورشیدی در کرمانشاه دیده به جهان گشود. پدرش کریم معینی، ملقب به سالارمعظم، مردی شجاع و دلیر بود و به واسطۀ رفاقتی که با نصرت الدّوله فیروز داشت، چندی از طرف وی به حکومت فارس منصوب شد و مدتی نیز برای سرکوبی یاغیان کردستان با سپهبد امیر احمدی همکاری کرد و پس از فوت نصرت الدّوله برای همیشه از کارهای سیاسی کناره گیری کرد و در گوشۀ انزوا به سر بُرد. نیای معینی حسین خان معین الرّعایا مردی لایق و با سواد و مردم دار بود و از نظر بخشش و کمکی که به مردم می کرد مورد توجه و احترام بود و نسبت به ائمۀ اطهار(ع) اخلاص فراوان داشت و حسینیه ای در کرمانشاه بنا کرد که اکنون هم به نام او مشهور است و در نهضت مشروطه و استبداد به دست مردی ناشناس به تحریک عده ای از مالکین کشته شد.

امید از سال ۱۳۴۱به کار نقاشی پرداخت و در این راه پیشرفت کرد و تابلوهایی نیز به یادگار گذارد که از جمله تابلو حضرت مسیح (ع) با کار سیاه قلم است و در ضمن کارهای نقاشی به نظم شعر می پردازد و قسمتی از آثار ادبی و اجتماعی او در روزنامۀ سلحشوران غرب به چاپ رسید و داستان اختر و منوچهر را در چهار تابلو به رشتۀ نظم کشید و در آن حقایقی از اجتماع زمان را مجسم کرد. امید شاعری توانا و خوش ذوق و دوست داشتنی است و ضمن سرودن شعر چندی به تصنیف سازی پرداخت و تصانیف او که توسط خوانندگان رادیو خوانده می شد از شهرت به سزایی برخوردار گردید. از آثار او چهار مجموعۀ شعر به نامهای: ای شمع ها بسوزید، فطرت، خورشید شب و حافظ برخیزطبع و نشر شد. استاد معینی کرمانشاهی قبلا "عشقی" و بعد از مدتی "شوقی" و سپس "امید" و بالأخره "معینی" را برای تخلص برگزید.

فعالیت‌ها

دارای سابقه کار ادبی از سال‌های ۱۳۲۰
  • مدیرروزنامه «سلحشوران غرب» در سال‌های ۱۳۳۲-۱۳۲۸
  • ترانه سرایی ازاوایل دهه ۱۳۳۰ و کار در رادیو تهران و وارد کردن مضمون‌های تازه و تأکید بر تصویرسازی در ترانه سرایی.
آثار

به یاد کودکی، نگرانم، رفتم که رفتم (آهنگ‌ها از علی تجویدی) ، شب زنده داری و طاووس (آهنگ‌ها از پرویز یاحقی) ، ازتو گذشتم (آهنگ از حبیب الله بدیعی)
وی در کنار استاد تجویدی ۴۰ ترانهٔ ماندگار بر جای گذاشته و با اساتیدی چون پرویز یاحقی و همایون خرم نیز همکاری داشته


نوشته‌ها
  • ای شمع‌ها بسوزید
  • فطرت
  • دوره تاریخ ایران (منظوم)
  • خورشيد شب





دانه کولانه 11-25-2010 11:43 PM

اردشیر کشاورز
 
اردشیر کشاورز

http://images.jalil20.multiply.com/i...A&nmid=1643943




اردشیر کشاورز، پژوهشگر و تاریخ نویس نام آشنا، در ۱۳۳۰ در محلهٔ آبشوران در شهر کرمانشاه به دنیا آمد.
خاندانش مهاجرانی بودن که پس از عصر صفویه از دیاربکر به کرمانشاه آمده بودند.وی پس از اخذ مدرک فوق دیپلم وزارت پست در دانشگاه جندی شاپور ، دوره کارشناسی ادبیات پارسی را گذراند . پس از ان در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه اصفهان پذیرفته شد ، اما خدمت به فرهنگ و ادب کرمانشاه وی را از طی ادامهٔ مسیر تحصیل بازداشت.
پس از ۲۰ سال پستی و بلندی کار دولتی و بر عهده داشتن مسوولیت‌هایی از شهرداری گرفته تا معاونت میر کل استان ، گام در راه پژوهش گذاشت و به علاوه به کار روزنامه نگاری هم مشغول شد.
نخستین اثر تالیفیش ، دربارهٔ یکی از سرداران نامدار مشروطه به نام یارمحمد کرماشانی ، ابتدا به صورت سلسله مقالاتی در ۹۰ قسمت در نشریهٔ باختر چاپ شد و پس از آن در کتابی با نام گرد کرد در اختیار مشتاقان قرار گرفت.
کتاب‌هایی مانند: ایلات و عشایر ، میرزا رضا کلهر ، رشید یاسمی و... میوهٔ سایر پژوهش‌های او بودند . در این دوران بود که فعالیت جدی را در صدا و سیمای مرکز کرمانشاه آغاز کرد و هم اکنون سال هاست کرمانشاهی‌ها صدای گرمش را به عنوان کارشناس مباحث کردی در رادیو کرماشان می‌شنوند.
در ۱۳۸۰ سازمان اوقاف کرمانشاه، اسنادی را برای نگارش تاریخ وقف استان به وی سپرد.بدین ترتیب کتاب‌هایی با نام : زندگان عرصهٔ عشق و بقاع متبرک در ۶ جلد چاپ شدند و این کتاب‌ها به عنوان کتاب سال و کشاورز به عنوان نویسندهٔ سال برگزیده شدند.
آثار دیگری چون: رجال و مشاهیر کرمانشاه ، کرمانشاه و دورنمای قدیم شهر ، کرمانشاهان در جنگ جهانی اول و کرمانشاهان در سفرنامهٔ سیاحان از سایر کتاب‌های او می‌باشد .
وی هم اکنون دو کتاب کرمانشاه در انقلاب مشروطه و کرمانشاه در دفاع مقدس را آمادهٔ چاپ دارد.

آناهیتا الهه آبها 12-06-2010 08:48 PM

علی محمد افغانی ، رمان نویس
 
علی محمد افغانی

متولد سال 1305 در کرمانشاه است.پدرش که شعر می سرود و افغان تخلص می کرد اهل نجف آباد اصفهان بود ولی در کرمانشاه مقیم شده بود.افغانی پس از گرفتن دیپلم به تهران رفت و برای تحصیل در رشته پزشکی ارتش وارد دانشکده افسری شد .اما بعلت ورود به جریانهای سیاسی ضد رژیم به اتهام افشای مسائل پشت پرده ارتش دستگیر و به اعدام محکوم شد که با یک درجه تخفیف حکمش به حبس ابد تنزل یافت با این حال بیشتر از پنج سال در زندان نماند و آزاد شد.
افغانی از نوجوانی اهل مطالعه و علاقمند به خواندن و نوشتن بود.در دورانی که در زندان بود رمان مفصل شوهر آهو خانم را نوشت و پس از آزادی از زندان آن را چاپ کرد.این کتاب بسیار مورد توجه قرار گرفت و عده ای از صاحب نظران آن را اولین رمان فارسی دانستند.از دیگر کتب وی شادکامان دره قره سو،شلغم میوه بهشته و دکتر بکتاش است.





behnam5555 02-10-2011 08:13 PM

ئي دل عاشق منه

ئي دل عاشق منه، عشق مه رام كورده
راز سدق و سداقت ته كيه كه لام كورده


ئيساله ت وسه خاوه ت په رچه م بام كورده
كورسي عه دل و عه دالت لايق مه قام كورده


ئه وج غيره ت وغرور، شه ره ف وه نام كورده
كاسه ي سه بر و ته ئه مول ليواي ليو جام كورده


ته مام عالم بزاني هه ريه په يام كورده
شعار عه دل و ئازادي ئاخر كه لام كورده

دوستان کسی نام شاعر شعر فوق را میشناسد ؟


اکنون ساعت 06:39 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)