پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   روانشناسی (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=102)
-   -   معنا گرايي و معني درماني ویکتور فرانکل (http://p30city.net/showthread.php?t=32757)

GolBarg 07-26-2011 10:39 PM

معنا گرايي و معني درماني ویکتور فرانکل
 
معنا گرايي و معني درماني ویکتور فرانکل

امروزه از روش لوگوترابی برای کمک به معنا دادن به زندگی افراد افسرده، افرادی که قصد خودکشی دارند، افرادی که بیماری صعب‌العلاج دارند، افرادی که با سوگ مواجهه می‌شوند و ...

زندگی
ویکتور فرانکل در ۱۹۰۵ در وین به‌دنیا آمد. او در ۱۹۴۹ از دو دانشگاه وین و آدیتشنالی موفق به گرفتن درجهٔ دکترای اعصاب و روان شد. در ضمن او از ۱۲۰ دانشگاه در سراسر جهان دکترای افتخاری گرفت.


اردوگاه کار اجباری _:2:
فرانکل در جنگ جهانی دوم زمانی که یهودی‌ها و کمونیست‌ها و همجنسگرایان توسط حکومت نازی در آلمان که اتریش نیز به آن الحاق شده بود روانهٔ ارودگاه‌های کار اجباری می‌شدند در سال‌های ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ در آشویتس و داخائو زندانی بود نامزدش هرگز پیدا نشد و ظاهراً جزو قربانیان این اردوگاه‌ها بود. ویکتور در کتاب خاطرات خود و در کتاب انسان در جستجوی معنا بارها تاکید می‌کند که بازنویسی کتاب لوگوتراپی انگیزه زنده ماندن او بود. این کتاب را که در مورد نظریه اش درباره معناجویی و معنا درمانی بود در دستگیری وی در اردوگاه به همراه همه لباس هایش از او گرفتند. او با این نظریه توانست خود را در بدترین شرایط ارودگاه حفظ کند و نجات یابد. در واقع نظریه خود را خود تجربه کرد و می‌توان گفت که این نظریه از بوته آزمایش به توسط خود او گذشته است.


هر چند خود او در کتاب انسان در جست‌وجوی معنا می‌نویسد: «ما که از بخت خوب یا حسن اتفاق یا معجزه - یا هر آنچه که شما نامش می‌نهید- از این اردوگاهها بازگشته‌ایم، خوب می‌دانیم که بهترین‌های ما برنگشتند.» [۱]

دیدگاه‌ها
فرانکل اگزیستانسیالیست (پیروان اصالت وجود، هستی‌گرا) بود. او واژه "هستی نژندی"[۲] را در مورد اختلال عاطفی ابداع کرد و اختلال عاطفی را حاصل عدم توانایی فرد در یافتن معنا برای زندگی می‌دانست. به نظر فرانکل آزادی به معنای رهایی از سه چیز است: ۱ـ غریزه‌ها ۲ـ خوی‌ها و عادت‌ها ۳ـ محیط[۳] در زمینهٔ نظریه شخصیت فرانکل معتقد است، در آدمی انگیزه‌یی بنیادی وجود دارد و آن «ارادهٔ معطوف به معنا»[۴] است.[۵] مکتب روان‌شناسی لوگوتراپی یا معنا درمانی که ویکتور فرانکل بنا نهاد امروز یکی از مکاتب مطرح روان‌شناسی در جهان است.


تعریف لوگوتراپی یا معنادرمانی
خاستگاه لغوی معنادرمانی یا لوگوتراپی به واژه یونانی لوگوس باز می‌گردد. لوگوس به معنای واژه یا کلمه، ارادة پروردگار یا معناست. اما رساترین معادل آن معنا می‌باشد (logo=meaning). بر این اساس و بنا به گفتهٔ ویکتور فرانکل معنادرمانی عبارت است از: «درمان از رهگذر معنا یا شفابخشی از رهگذر معنا» یا «روان درمانی متمرکز بر معنا».

لوگوتراپی در لغت به معنی «درمان از طریق معنا» است و نوعی درمان فعالانه - رهنمودی است که متوجه یاری رساندن به بیمار، خاصه در مراحل بحران زندگی است. این نوع درمان مفروض می گیرد که زندگی معنای بی قید و شرط دارد و این معنا را هرکس، در هرجا و در هر زمان می تواند بیابد و کشف کند. لوگوتراپی یا تحلیل وجودی پس از روانکاوی فروید و روانشناسی فردی آدلر سومین مکتب روان درمانی وین شمرده می شود که توسط ویکتور امیل فرانکل (۱۹۹۷-۱۹۰۵م) متخصص اعصاب و استاد سابق روانپزشکی و فلسفه دانشگاه وین، بنیان گذاشته شد.

این نظریه به لحاظ فلسفی ریشه در اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی و به لحاظ روانشناختی ریشه در روانکاوی و روانشناسی فردی و به لحاظ معنوی ریشه در تعهدی تام و تمام به وجود انسان دارد، همچون موجودی که به طرز تقلیل ناپذیری معنوی است و بر ۳ پیش فرض اساسی استوار است: الف) زندگی در هر شرایطی دارای معناست، ب) انسان اراده معطوف به معنا دارد و این اراده به نیاز مدام انسان با جست وجو نه برای خویشتن، بلکه برای معنایی که به هستی منظور می بخشد، ارتباط می یابد، ج) انسان تحت هر شرایطی از این آزادی بهره مند است که اراده معطوف به معنا را به ظهور رساند و معنایی بیابد.

در این مختصر تلاش شده تا گزارش کوتاهی از رأی ویکتور امیل فرانکل در باب ۳ مرحله تحلیل وجودی یا لوگوتراپی (معنا درمانی) ارائه شود.
فرانکل به علت یهودی بودن در سال‌های ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ به وسیله نازی‌ها ابتدا در آشویتس و سپس در داخائو زندانی شد. تجارب او در این اردوگاه‌ها موجب شد مکتب جدیدی را در روانشناسی بنیان‌گذاری کند که معنا درمانی یا لوگوتراپی نامیده می‌شود.

او پس از پایان جنگ دوم جهانی ریاست بخش اعصاب بیمارستانی در وین را به عهده گرفت و به مقام استادی دانشگاه در رشتهٔ عصب‌شناسی و روان‌پزشکی نایل آمد. در سال‌های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳ استاد داشنگاه بین‌اللملی سن دیه‌گو بود و نظریه معنا درمانی‌اش در میان روان‌شناسان و روان‌پزشکان پیروان زیادی دارد.

فرانکل در سپتامبر ۱۹۹۷ در سن ۹۲ سالگی در وین درگذشت.

منبع: migna.ir

GolBarg 07-28-2011 10:57 PM

2 فایل پیوست
دوستان من کتاب الکترونیکی جاوا (موبایل) انسان در جستجوی معنا ،دکتر فرانکل آپلود کردم....

برای فایل پی دی افش هر چی توی نت گشتم نتونستم چیزی پیدا کنم...
ولی یه فایل ی word پیدا کردم..فقط آفیسم نصب نبود..شما نگاه کنید ببیند فایلش مشکلی دارد یا نه و به من اعلام کنید...

مرسی ..موفق باشین :53:

GolBarg 07-31-2011 08:56 PM

گزیده هایی از کتاب در جستجوی معنا دکتر فرانکل
*******************

اين کتاب سر آن ندارد که از اتفاقات و رويدادها گزارشي ارائه دهد، بلکه تجارب شخصي را منعکس مي سازد که ميليونها انسان آن را لمس کرده و از آن رنج برده اند.
مي توان گفت کتاب شرحي است از درون اردوگاه کار اجباري که به وسيله يکي از کساني که جان سالم از آن بدر برده است بازگو مي شود. داستان به رويدادهاي هولناک (که کمتر در حد باور مردم بوده) نمي پردازد، بلکه به زجرهاي کوچک اشاره مي کند و آنها را مي شکافد، به واژه اي ديگر تلاش ما در اين داستان بر اينست که به اين پرسش پاسخ دهيم:
زندگي روزانه اردوگاه کار اجباري، در ذهن يک انسان متوسط چگونه بازتابي دارد؟
بيشتر رويدادهايي که در اينجا نشان داده مي شود، در اردوگاههاي بزرگ و مشهور روي نداده، بلکه در اردوگاههاي کوچکي رخ داده است که بيشتر آدم سوزيها در آن انجام گرفت.
----------------------

براي نمونه کاميوني را در نظر مي گيريم که رسما اعلام مي شد بايستي شمار ويژه اي از زندانيان را به اردوگاه ديگري حمل کند، اما حدس نزديک به يقين همه اين بود، که مقصد نهايي کاميون به اتاقهاي گاز منتهي خواهد شد.
به اين ترتيب عده اي از زندانيان بيمار و ناتوان و از کار افتاده را برگزيده و به يکي از اردوگاههاي مرکزي بزرگ که مجهز به اتاقهاي گاز و کوره هاي آدم سوزي بود، روانه مي کردند. شيوه کار زنگ خطري بود براي يک درگيري آزادانه بين همه زندانيان، يا برخورد يک گروه با گروهي ديگر، آنچه جنبه حياتي داشت اين بود که همه مي کوشيدند نام خود يا دوستشان از فهرست دسته اعزامي حذف شود، در حاليکه مي دانستند که به جاي نام حذف شده، حتما بايد يکنفر را جانشين او کرد. _:2:

چون با هر کاميوني شمار معيني از زندانيان بايد روانه مي شدند. و از آنجا که موجوديت هر زنداني با يک شماره مشخص مي شد اين مهم نبود که چه کسي با کاروان براه مي افتد. تنها کافي بود تعداد نفرات درست باشد.
--------

يکبار هزار و پانصد نفر چندين شبانه روز سفر مي کردند. در هر واگن هشتاد نفر را جا داده بودند. همه مسافرين بايستي روي بار خود که تنها پس مانده اموالشان بود دراز مي کشيدند. واگنها آنقدر پر بود که تنها در قسمت بالاي پنجره ها روزنه اي براي تابش نور گرگ و ميش سپيده دم به چشم مي خورد.

همه انتظار داشتند قطار سر از کارخانه اسلحه سازي در آورد و اين جايي بود که ما را به بيگاري مي کشيدند و ما نمي دانستيم که هنوز در سيلسيا هستيم يا به لهستان رسيده ايم. سوت قطار مانند ضجه کسي بود که التماس کنان به سوي نيستي سقوط مي کرد. سپس قطار به خط ديگري تغيير مسير داد و پيدا بود که به ايستگاه بزرگي نزديک مي شويم. ناگهان از ميان مسافران مضطرب ، فريادي به گوش رسيد، « تابلو آشويتس ! » بله آشويتس نامي که مو بر تن همه راست مي کرد: اتاق هاي گاز، کوره هاي آدم سوزي، کشتارهاي جمعي. قطار آن چنان آهسته و با تاني مرگباري در حرکت بود که گويي مي خواست لحظه هاي وحشت ناشي از نزديک شدن به آشويتس را کشدارتر از آنچه هست بگرداند:
آش ... ويتس!


اکنون ساعت 04:12 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)