پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   اشعار و عکسهای بسیار دیدنی از دکتر شريعتی (http://p30city.net/showthread.php?t=1461)

SonBol 12-06-2007 03:40 PM

اشعار و عکسهای بسیار دیدنی از دکتر شريعتی
 
http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...shariaty/1.jpg
كانون نشر حقايق اسلامي، مشهد 1324-25

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...shariaty/2.jpg

علي (سمت چپ) با يكي از دوستانش، طرقبه مشهد 1328

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...shariaty/3.jpg

با دوستان دانشسراي عالي، مشهد 1330

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...shariaty/4.jpg
با جمعي از دوستان نهضت ملي، عزت الله سحابي (نفر دوم از سمت چپ) طاهر احمدزاده (نفر سوم) مشهد 1335-6

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...shariaty/5.jpg

با همسرش پوران شريعت رضوي در حياط دانشكده ادبيات مشهد 1337

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...shariaty/6.jpg

در مراسم عروسي مشهد 1337

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...shariaty/7.jpg

در مراسم عروسي مشهد 1337



SonBol 12-06-2007 03:41 PM

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...shariaty/8.jpg

با همسرش در پاريس 1339

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...shariaty/9.jpg
علي شريعتي، همسرش و احسان در پاريس- 1340

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...hariaty/10.jpg

با همسر، سارا و سوسن مشهد- 1348

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...hariaty/11.jpg

علي شريعتي در حسينيه ارشاد تهران- 1349

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...hariaty/12.jpg

در سفر به مصر- 1349

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...hariaty/13.jpg

با همسر و خانواده اش فرداي روز آزادي از زندان - اول فروردين 1354

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...hariaty/14.jpg

در يك جشن عروسي- 1355

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...hariaty/15.jpg

با همسرش- 1355

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...hariaty/16.jpg

از چپ ابراهيم يزدي، احسان شريعتي و صادق قطب زاده در مراسم خاكسپاري دكتر شريعتي

http://goonagoon.nasseh.ir/images/00...hariaty/17.jpg

استاد شريعتي، آيت الله طالقاني و احسان شريعتي در اولين سالگرد درگذشت دكتر شريعتي - حسينيه ارشاد 1358

SonBol 12-17-2007 02:02 PM


http://www.uploadhouse.com/fileuploa...75ebf8af9.jpeg
شعري كه دكتر شريعتي در مورخه 5/12/35 سروده است :

با لاله كه گقت ...

از ديده بجاي اشك خون مي آيد دل خون شد و از ديده برون مي آيد

دل خون شد از اين غصه كه از قصه عشق مي ديد كه آهنگ فسون مي آيد

مي رفت و دو چشم انتظارم بر راه كان عمر كه رفت باز چون مي آيد

با لاله كه گفت حال مارا كه چنين دلسوخته و غرقه به خون مي آيد

كوتاه كن اين قصه جانسوز اي شمع كز صحبت تو بوي جنون مي آي

آناهیتا الهه آبها 09-24-2009 11:05 PM

جمله های کوتاه دکتر شریعتی
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم

گر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

behnam5555 07-18-2010 05:45 PM

شعری متفاوت و سرشار از معنی از دکتر شریعتی
 


شعری متفاوت و سرشار از معنی از دکتر شریعتی


رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند

باتو، آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند
باتو، کوه ها حامیان وفادار خاندان من اند
باتو، زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند
و ابر،حریری است که بر گاهواره ی من کشیده اند
و طناب گاهواره ام را مادرم، که در پس این کوه ها همسایه ی ماست در دست خویش دارد
باتو، دریا با من مهربانی می کند
باتو، سپیده ی هر صبح بر گونه ام بوسه می زند
باتو، نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند
باتو، من با بهار می رویم
باتو، من در عطر یاس ها پخش می شوم
باتو، من در شیره ی هر نبات میجوشم
باتو، من در هر شکوفه می شکفم
باتو، من در هر طلوع لبخند میزنم، در هر تندر فریاد شوق می کشم، در حلقوم مرغان عاشق می خوانم و در غلغل چشمه ها می خندم، در نای جویباران زمزمه می کنم
باتو، من در روح طبیعت پنهانم
باتو، من بودن را، زندگی را، شوق را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را می نوشم
باتو، من در خلوت این صحرا، درغربت این سرزمین، درسکوت این آسمان، در تنهایی این بی کسی، غرقه ی فریاد و خروش و جمعیتم، درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند و گلها کودکان من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند و بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه ها ی شسته، باران خورده، پاک، همه خوش ترین یادهای من، شیرین ترین یادگارهای من اند.
بی تو، من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم
بی تو، رنگهای این سرزمین مرا می آزارند
بی تو، آهوان این صحرا گرگان هار من اند
بی تو، کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند
بی تو، زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشرد
ابر، کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند
و طناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اند
بی تو، دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد
بی تو، پرندگان این سرزمین، سایه های وحشت اند و ابابیل بلایند
بی تو، سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است
بی تو، نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند
بی تو، من با بهار می میرم
بی تو، من در عطر یاس ها می گریم
بی تو، من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنان زنده خواهم ماند لمس می کنم.
بی تو، من با هر برگ پائیزی می افتم
بی تو، من در چنگ طبیعت تنها می خشکم
بی تو، من زندگی را، شوق را، بودن را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را از یاد می برم
بی تو، من در خلوت این صحرا، درغربت این سرزمین، درسکوت این آسمان، درتنهایی این بی کسی، نگهبان سکوتم، حاجب درگه نومیدی، راهب معبد خاموشی، سالک راه فراموشی ها، باغ پژمرده ی پامال زمستانم.
درختان هر کدام خاطره ی رنجی، شبح هر صخره، ابلیسی، دیوی، غولی، گنگ وپ رکینه فروخفته، کمین کرده مرا بر سر راه، باران زمزمه ی گریه در دل من، بوی پونه، پیک و پیغامی نه برای دل من، بوی خاک، تکرار دعوتی برای خفتن من ، شاخه های غبار گرفته، باد خزانی خورده، پوک ، همه تلخ ترین یادهای من، تلخ ترین یادگارهای من اند.

دکتر علی شریعتی

ترنم 11-06-2011 12:41 AM

روز بارانی



دکتر علی شریعتی

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم.
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی میکردی من خیس نشوم
شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکنه
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد
.
.
.
و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
با یک چتر اضافه اومدی
مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمون نره دو قدم از هم دورتر برویم.
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم. تنها برو!
http://pishmabiya.com/wp-content/upl...86b85c97_h.jpg

ترنم 11-06-2011 12:45 AM

موشی در خانه تله موشی دید
به مرغ و گاو و گوسفند خبر داد
همه گفتند تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد
ماری در تله افتاد
زن خانه را گزید
از مرغ برایش سوپ درست کردند
گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند
مرد گاو را برای مراسم ترحیم زن کشت
و تمام این مدت موش در سوراخ مینگریست و میگریست

دکتر علی شریعتی


اکنون ساعت 02:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)