کاریکلماتور
* صلاحشان در اين است که سلاحشان هميشه در دستشان باشد. · خورشيد مچ شب را با روشني روز باز ميكند.* وقتي حقيقت را برايش روشن کردم، خاموشم کرد. * شرط بست که ديگر شرطي نبندد. * دکه روزنامه فروشي نانوايي مغز است. * اميد و آرزو تنها دوستان واقعي مايند که تا آخرين لحظات زندگي ما را ترک نمي کنند! · حاصل جمع ستارگان چشم خورشيد را ميزند. · شكارچي، ناشكيباتر از قوه جاذبه زمين، انتظار سقوط پرنده را ميكشد. · ضربان قلب چهار نژاد، به يك زبان، تبعيض نژادي را محكوم ميكند. با تشکر فریبا |
کاریکلماتور
كاريكلماتور
واژه ی کاریکلماتور ابداع شاد روان احمد شاملو ست و معروفترین کاریکلماتور نویس ایران زنده یاد پرویز شاپور است. تمام حشراتي را كه براي تغذيه از جسدم وارد گورم شده بودند بلعيدم. براي اينكه صداي قلبم ناراحتم نكند شبها آن را خارج از قفسه سينه ام مي گذارم. اينكه قطرات اشكم را با دانه هاي باران اشتباه نكنم در روزهاي باراني اشك نمي ريزم. با دسته گل به استقبال ميكربي كه تازه وارد بدنم شده بود شتافتم. شير فكرم را باز كردم و گلدان شمعداني را از فكرم سيراب نمودم. از وقتي گياهخوار شده ام به جاي خون در عروقم كلروفيل جريان دارد. فلسفه به وجود آمدن شب فقط به خاطر اين است كه ما بتوانيم روزها را شماره كنيم. مرحوم پرويز شاپور |
به گمونم قلب تو خلوتترین شهر دنیاست
گل ميخک با ديدن چکش پژمرد آبشار در اوج زیبایی سقوط می کند. عمری در قطار زندگی محکوم به پیاده روی بودم. |
باران به سقوطش ميگريد.
قلب آدم برفی، سفید است. حیف که گرسنگی شکم با کلمات شیرین برطرف نمی شود . طفلك ستاره خجالتي چشمكي زد و فرار كرد. |
قطره ی باران جای پای ابر است
واژه ها در سکوت ذخیره می گردن آب به قصد خودکشی خودش را از آبشار به پایین پرتاب نمود پرویز شاپور |
آنقدر مهربان بود برای اینکه مردم در زمستان سرما نخورند, سرشان کلاه میگذاشت و در فصول دیگر کلاهشان را بر میداشت.
همیشه میگفت تو نیمه گم شده من هستی؛ وقتی ترکم کرد فهمیدم که از شوق پیدا کردن نیمه گم شدهاش, خودش را گم کرد! برایاینکه پرنده خیالش به پرواز در نیاید، بالهایش را چید. از ترس مجازات ، افکار عریانش را حجاب پوشاند. آن قدر تند صحبت کرد ، زبانش سوخت. |
قطرات باران شکوفه های دریا هستند
هر درخت پیر صندلی جوانی می تواند باشد پرنده ای که پروازش ته کشیده بود روی قله کوه نشست وقتی آینه شکست خرده های تصویرم را جمع کردم پرویز شاپور |
با تشکر از شما
تاپیک مهم شد امیدوارم به خوبی ادامه پیدا کنه |
خورشید از بی ظرفیتی اتوموبیلی که جوش آورده بود خنده اش گرفت!
پروانه کاغذی روی گل مصنوعی نشست. غروب را با خورشید سرخ میکنم. باد کلاه سر کسی نمیگذارد. رودخانه بسترش را زیر گرفت. از پرویز شاپور |
نگاهم را زنده به گور کردم
آنقدر برايت کوتاه آمدم تا اينکه ناپديد شدم مغزم بر روي شعله هاي دلم که براي قلبم مي سوخت ، کباب شد در رقابت عقربه های ساعت با يکديگر هميشه بازنده چشم من است |
اکنون ساعت 05:02 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)