رباعیات خیام نیشابوری
پيري ديدم به خانهي خماري گفتم نکني ز رفتگان اخباري گفتا می خور که همچو ما بسياري رفتند و خبر باز نيامد باري تا چند حديث پنج و چار اي ساقي مشکل چه يکي چه صد هزار اي ساقي خاکيم همه چنگ بساز اي ساقي باديم همه باده بيار اي ساقي چندان که نگاه میکنم هر سويي در باغ روانست ز کوثر جويي صحرا چو بهشت است ز کوثر گم گوي بنشين به بهشت با بهشتي رويي خوش باش که پختهاند سوداي تو دي فارغ شدهاند از تمناي تو دي قصه چه کنم که به تقاضاي تو دي دادند قرار کار فرداي تو دي در کارگه کوزهگري کردم راي در پايه چرخ ديدم استاد بپاي میکرد دلير کوزه را دسته و سر از کله پادشاه و از دست گداي در گوش دلم گفت فلک پنهاني حکمی که قضا بود ز من میداني در گردش خويش اگر مرا دست بدي خود را برهاندمی ز سرگرداني زان کوزهي می که نيست در وي ضرري پر کن قدحي بخور بمن ده دگري زان پيشتر اي صنم که در رهگذري خاک من و تو کوزهکند کوزهگري گر آمدنم بخود بدي نامدمی ور نيز شدن بمن بدي کي شدمی به زان نبدي که اندر اين دير خراب نه آمدمی نه شدمی نه بدمی گر دست دهد ز مغز گندم ناني وز می دو مني ز گوسفندي راني با لاله رخي و گوشه بستاني عيشي بود آن نه حد هر سلطاني گر کار فلک به عدل سنجيده بدي احوال فلک جمله پسنديده بدي ور عدل بدي بکارها در گردون کي خاطر اهل فضل رنجيده بدي |
من بنده عاصیــــم رضـائـــی تـــو کجــاست تاریک دلم نـــــور و صفائـــی تـو کجاسـت برمن بهشت ار بــطا عـــت بخشــــــــــــی این مـــزد بود لطف و عطــــای تو کجاسـت ... |
حکیم عمر خیام نیشابوری
28 اردیبهشت روز بزرگداشت ریاضیدان، ستارهشناس و چکامه سرای به نام ایرانی، حکیم عمر خیام گرامی باد.:53: از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن فردا که نیامـــده ست فریـــــاد مکن بر، نامــده و گذشــــــــته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر، باد مکن {پپوله}:53:{پپوله} |
حکیم عمر خیام نیشابوری
گر بر فلکم دست بُدی چون یزدان Ah, love! could thou and I with Fate conspire برداشتمی من این فلک را ز میان To grasp this sorry Scheme of Things entire از نو فلکی دگر چنان ساختمی Would not we shatter it to bits-and then کازاده به کام دل رسیدی آسان Re-mould it nearer to the Heart's Desire {پپوله}:53:{پپوله} |
حکیم عمر خیام نیشابوری
این قافله ی عمر عجب می گذرد دریاب دمی که با طرب می گذرد ساقی غم فردای حریفان چه خوری؟ پیش آر پیاله را که شب می گذرد {پپوله}:53:{پپوله} |
هنگام صبوح ای صنم فرخ پی برساز ترانه ای و پیش آور می کافکند به خاک صد هزاران جم و کی این آمدن تیر مه و رفتن دی |
آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو |
هان کوزه گرا بپای اگر هشیاری تا چند کنی بر گل مردم خواری انگشت فریدون و کف کیخسرو بر چرخ نهاده ای چه می پنداری |
ای صاحب فتوا زتو پر کارتریم |
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزارکوزه گویا و خموش ناگه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش |
اکنون ساعت 03:42 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)