عشق آن نیست که یک دل به صد یار دهی
عشق آن است که صد دل به یک یار دهی |
به یاد یار دیرین کاروان گم کرده رامانم
که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را |
ای کاروان آهسته ران کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود |
گریه و خنده آهسته و پیوسته من
همچو شمع سحر آمیخته با یکدیگر است |
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش |
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
التفاتـش به می صـاف مروق نکنیم |
غافل مباش ار عاقلی دریاب اگر صاحب دلی
باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را |
اگر روزی به رحمت بر سر خاک من استادی |
آب حیات منست خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست |
گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت
به شرط آن که گهگاهی تو هم از من کنی یادی |
صبح میخندد و من گریه کنان از غم دوست
ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست |
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم سالها میگذرد حادثه ها می آید انتظار فرج از نیمه ی خرداد کشم |
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید |
نقل قول:
دلتنگ جان در پ خ بپرس گلم |
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریاد رسی می آید |
فریاد من ز داغ توست این گونه خاموشم مکن
حالا که یادت میکنم دیگر فراموشم مکن |
عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد |
سلسله ی موی دوست حلقه ی جام بلاست
هرکه در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست |
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود |
تو مو میبینی و من پیچش مو
تو ابرو من اشارت های ابرو |
با چون منی نازک خیال ابرو کشیدن از ملال
زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا میکنی |
با خیاله تو به سر بردن اگر هست گناه
باخبر باش که من غرق گناهم هر شب |
نا کرده گناه در جهان کیست بگو؟
آن کس که گنه نکرد چون زیست بگو؟ |
کیست که از دو چشم من در تو نگاه می کند
آینه دل مرا همدم آه می کند |
یتیمی که ناکرده قرآن درست
کتب خانه ی چند ملت بشست |
ندارم به جز دل مکانی برایت
اگر عیب این خانه تنگی نباشد |
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود |
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما |
مرده بدم زنده شدم
گریه بدم خنده شدم دولت عشق آمدو من دولت پاینده شدم |
گریه در چشمان من طوفان غم دارد ولی
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من |
گریه کن گریه قشنگه
گریه سهمه دله تنگه |
در باغ چو شد باد صبا دایهٔ گل
بربست مشاطهوار پیرایهٔ گل از سایه به خورشید اگرت هست امان خورشید رخی طلب کن و سایهٔ گل |
گل سرخ و سفید ارغوانی
فراموشم مکن تا میتوانی |
شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
نسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیم |
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزله آن مه عاشق کش عیار کجاست |
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد |
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت |
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی |
کاکل از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد
زلف از افتادگی همسان مشک و عنبر است |
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است |
اکنون ساعت 03:46 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)