- -
معرفی فیلم
(
http://p30city.net/showthread.php?t=28801)
زکریا فتاحی |
09-21-2010 02:41 PM |
فریبکاری - Skullduggery
سال تولید : ۱۹۶۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : یونیورسال
کارگردان : گوردون داگلاس
فیلمنامهنویس : نلسن گیدینگ
فیلمبردار : رابرت مورنو
آهنگساز(موسیقی متن) : آلیور نلسن
هنرپیشگان : برت رنولدز، سوزان کلارک، راجر کارمل، پاول هوبشمیت، چیپس رافرتی، الکساندر ناکس، پت سوزوکی، ادوارد فاکس، ویلیام مارشال و ریس ویلیامز.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۵ دقیقه.
"داگ" (رنولدز) و دوستش، "اوتو " (کارمل) به طمع یافتن فسفر (مورد استفاده در تولید تلویزونهای رنگی) خود را در گروه باستانشناسی "دکتر سیبیل گریم" (کلارک) و "اوتو" تعدادی استخوان قدیمی کشف میکنند که باعث شادی و هیجان "کلارک" میشود. موجوداتی میمون / انساننما آنان را زیرنظر میگیرند که البته رفتار دوستانهای دارند. اما بهزودی سرمایهگذار گروه تصمیم میگیرد از آن موجودات به عنوان نیروی کار ارزان استفاده کند، و "داگ" و دوستانش با او مخالفت میکنند...
٭ نسخه کم رنگ سیاره میمونها (فرانکینج. شافنر، ۱۹۶۸) که پرداخت متزلزل آن باعث شده تا از طنزی نیشدار و تعمقی فیلسوفانه دور بیفتد. شاید یکی از دلایل، تدوین اثر باشد (کار جان وودکاک) که منجر به حذف قسمتهائی از آن شده است. فیلمبرداری جذاب در استودیو و خصوصاً لوکیشن، تصویری قابل قبول از گینهنو ارائه میدهد. سه بازیگر اصلی نیز حضوری دیدنی دارند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 02:42 PM |
دائی وانیا - Uncle Vanya
سال تولید : ۱۹۷۰
کشور تولیدکننده : شوروی
محصول : موس فیلم
کارگردان : آندری میخالکوف کونچالوفسکی
فیلمنامهنویس : آندری میخالکوف کونچالوفسکی، برمبنای نمایشنامهای نوشته آنتون چخوف
فیلمبردار : گئورگی رربرگ و یوگنی گوسلینسکی
آهنگساز(موسیقی متن) : آلفرد شنیتکه
هنرپیشگان : اینوکنتی اسموکتونوفسکی، ایرینا کوپچنکو، سرگئی بوندارچوک، نیکلای پاستوخوف، ایرینا میروشنیچنکو و ولادیمیر زلدین.
نوع فیلم : سیاه و سفید و رنگی، ۱۰۲ دقیقه.
«ایوان ووینیتسکی» (اسموکتونوفسکی)، معروف به «دائی وانیا»، همراه با خواهرزاده مجردش، «سونیا» (کوپچنکو)، ملک روستائی خانواده «سونیا» را اداره میکنند. آنان با زحمت بسیار برای پدر «سونیا»، «پروفسور سِرِبریاکوف» (زلدین) پول میفرستند. آن دو برای جایگاه روشنفکرانه و ارزش نوشتههای «پروفسور» درباره هنر، احترام زیادی قائل هستند. «پروفسور سربریاکوف» با همسر جوان خود، «یلییِنا» (میروشنیچنکو) برای اقامت دائم به آن جا میآید و «وانیا» متوجه میشود که او کلاهبردار متقلبی بیش نیست؛ از طرف دیگر «یلیینا» را جذاب مییابد. «سونیا» نیز که سالها مخفیانه دلباخته «دکتر آستروف» (بوندار چوک)، دوست «دائی وانیا» بوده، ناگهان متوجه این واقعیت میشود که «آستروف» هیچ علاقهای به او ندارد، و در عوض او نیز جذب «یلیینا» شده است. وقتی «پروفسور» اعلام میکند که قصد فروش ملک را دارد، «وانیا» در یک لحظه ناامیدی و یأس، به او شلیک میکند اما تیرش خطا میرود. وقتی همه خون سردی خود را به دست میآورند، «پروفسور» موافقت میکند همراه «یلیینا» آنجا را ترک کند. پس از رفتن آنان، «وانیا»، «سونیا» و «دکتر آستروف» دوباره همان زندگی ملالآور روزمرهشان را از سر میگیرند.
* اقتباس کونچالوفسکی از اثر پُر آوازه چخوف همان ضعفی را دارد که اقتباسهای انگلیسی این نمایشنامه دارند. فیلم بیش از حد جدی است و توازن ظریف میان جنبههای مضحک و اشکبار آن کاملاً از بین رفتهاند. بهرغم این که نمایشنامه ذاتاً تراژیک است، کونچالوفسکی تأکید بیش از حد بر جنبههای غمانگیز آن دارد. همچنین کار را محدود به خانه میکند و حسی از فضای ملک روستائی ارائه نمیدهد. اغلب بازیهای فیلم قابل توجه ولی «هدر» رفتهاند. بوندارچوک در نقش «دکتر آستروف»، جدی، محزون و فاقد طنز مینماید، ایرادی که به اسموکتونوفسکی هم وارد است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 02:43 PM |
خدای سیاه، شیطان سفید - Black God, White Devil
سال تولید : ۱۹۶۴
کشور تولیدکننده : برزیل
محصول : کوپا کابانا
کارگردان : گلوبر روشا
فیلمنامهنویس : گلوبر روشا
فیلمبردار : والدمار لیما
آهنگساز(موسیقی متن) : ویلا لوبوس و یوهان سباستیان باخ
هنرپیشگان : یونا ماگالایس، هرالدو دل ری، اوتون باستون، موریسیو د واله و لیدیو سیلوا.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۱۰ دقیقه.
سال ۱۹۴۰. "مانوئل" (دلری) گاودار بسیار فقیری است که با مادر و همسرش، "رزا" (ماگالایس) زندگی میکند. روزی علیه ارباب متقلبش میشود و او را میکشد. اما وقتی به خانه برمیگردد، میبیند مادرش کشته و همسرش مضروب شده است. او همراه "رزا" به "ساستیان" (باستوس) مبلغ سیاهپوست میپیوندد و مرید او میشود موعظههای "ساسبتان" علیه دولتمردان، کشیشهای فاسد را وا میدارد تا "آنتونیو داس مورتس" (د واله) را برای کشتن او و اعضای فرقهاش اجیر کنند. "سباستیان" فرزند "رزا" را قربانی میکند و "رزا" برآشفته او را میکشد. "داس مورتس" هم سر میرسد و همه اعضای فرقه جز "مانوئل" "رز" را قتل عام میکند...
٭ روشا در فیلم مدام به تاریخ، افسانه، ترانههای عامیانه، رقص و موسیقی میپردازد تا به اثرش بافت و معنا ببخشد. در نتیجه فیلم رمزآلود مینماید و برای تماشاگر ناآشنا با رمزها و اساطیر آمریکای لاتین گیج کننده میشود. او از اسطوره برای نفی اسطوره استفاده میکند و با ارجاع به بدویگری، فراتر از بدویت میرود. قالب کار، حماسی به نظر میآید و شخصیتها ریشه در چشماندازهائی دارند که بر آنها مسلطند و به وجودشان معنا میدهند. اما گهگاه واقعگرائی دقیقی دیده میشود که با شیوه بازی آئینی بازیگران در این نمایش مدرن اخلاقی تضاد پیدا میکند. در صحنه نهائی، عناصر بصری، صوتی و روشنفکرانه فیلم در هم میآمیزند تا دلمشغولی روشا، قدرت انسان را در تعیین سرنوشت نمایش دهند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 02:44 PM |
دزدان قطار - The Train Robbers
سال تولید : ۱۹۷۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مایکل وین
کارگردان : برت کندی
فیلمنامهنویس : برت کندی
فیلمبردار : ویلیام کلوتیر
آهنگساز(موسیقی متن) : دامینیک فرانتیر.
هنرپیشگان : جان وین، آن - مارگرت، راد تیلر، بن جانسن، بابی وینتن، کریستوفر جرج، جری گاتلین و ریگاردو مونتالبان.
نوع فیلم : رنگی، ۹۲ دقیقه.
«لین» (وین)، ششلولبند پا به سن گذاشته، سه همقطارش - «جسی» (جانسن)، «گیری» (تیلر) و «بنیانگ» (وینتن) - را به «خانملو» (آن - مارگرت) معرفی میکند. «خانم لو» میخواهد با پیدا کردن طلاهائی که شوهرش در سرقت قطار دزدیده، نام خانوادگیاش را پاک کند. به محض حرکت از شهر دورافتاده لیبرتی در تکزاس، گروهی سوار که شرکای سابق شوهر «خانم لو» آنان را استخدام کردهاند و غریبهای مرموز و تنها تعقیبشان میکنند. در این بین «خانم لو» مجذوب «لین» میشود که اغلب در حال کلنجار رفتن با «کلهون» (جرج)، یک ششلولبند جوان است که «گریدی» او را با خودش آورده است. بالاخره گروه به قطاری متروکه میرسند و طلاها را که در دیگ بخار مخفی شده بود، پیدا میکنند. سپس حمله گروه تعقیب کننده را که در راه بازگشت به شهر در کمینشان نشستهاند، دفع میکنند. بعدتر قطاری را تصرف و به دیامیت مسلح میکنند و افراد گروه مخالف را از بین میبرند. در آخر نیز با جوانمردی به «خانم لو» پیشنهاد میکنند تا سهم آنان از جایزه را برای خودش و پسرش بردارد. همین که قطار «خانم لو» دور میشود، آنان به غریبه مرموز برمیخورند که خودش را «پینکرتن» (مونتالبان) معرفی میکند. او میگوید که با «خانم لو» کار میکند و این که نام اصلی «خانم لو»، «لیلی» و یک دختر رقصنده است که زمانی با «لو»ی واقعی رابطه داشته و به راز او به هنگام مرگش پی برده است.
* کندی در این وسترن یک گام از هجویههای صریح خود عقبتر میرود و به مایههای سنتیتر رو میآورد؛ بهگونهای که وین به افراد گروهش اخلاقگرائی و رفاقت به شیوه فیلمهای هوارد هاکس را یاد میدهد. او فیلم را روان کارگردانی کرده اما وقتی در صحنههای تعقیب میخواهد به کار سرعت دهد، کم میآورد. در عوض ابعاد کمیک و انسانی اثر در این حیطه کم نظیر هستند. مثلاً وین بیشتر شخصیتی عاطفی را نشان میدهد تا ششلولبند بزنبهادر.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 02:44 PM |
باغ شیطان - Garden Of Evil
سال تولید : ۱۹۵۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : فاکس قرن بیستم
کارگردان : هنری هاتاوی
فیلمنامهنویس : فرانک فنتن، برمبنای داستانی نوشته فرد فرایبرگر و ویلیام تونبرگ.
فیلمبردار : میلتن کراسنر و جرج استال جونیر.
آهنگساز(موسیقی متن) : برنارد هرمان
هنرپیشگان : گاری کوپر، سوزان هیوارد، ریچارد ویدمارک، هیو مارلو، کامرون میچل، ریتا مورهنو، فرناندو واگنر و ویکتور مانوئل مندوزا.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۰ دقیقه.
در یکی از دهکدههای مکزیک، زنی آمریکائی بهنام "لی"(هیوارد) به سه هفتتیرکش ـ "هوکر" (کوپر)، "فیسک" (ویدمارک) و "دیلی" (میچل) ـ پیشنهاد میکند که در قبال دریافت دستمزدی مناسب به او کمک کنند تا شوهرش، "جان فولر" (مارلو)، را نجات دهد. "فولر" در یک معدن طلا که در منطقه سرخپوستان قرار دارد به دام افتاده است. سه هفتتیرکش، بیشتر به خاطر دستیابی به طلا، این پیشنهاد را میپذیرند و همراه "لی" و راهنمائی مکزیکی به راه میافتند. تا اینکه به محل مورد نظر میرسند که سرخپوستان "باغشیطان" مینامندش. آنان موفق به نجات "فولر" میشوند، اما در راه بازگشت ابتدا "فولر" و سپس "دیلی" و راهنمای مکزیکی بهدست سرخپوستان به قتل میرسند. در اینجا "هوکر" و "فیسک" ورق بازی میکنند تا مشخص شود که کدام یک "لی" را به جائی امن برساند و کدام یک بماند تا جلوی حمله سرخپوستان را بگیرد. "هوکر" میبرد و همراه "لی" حرکت میکند. اما در بین راه "لی" به او میگوید که "فیسک" در بازی تقلب کرده بوده است...
٭ هشتاد و یکمین فیلم کوپر و نخستین حضورش بر پرده عریض سینماسکوپ. اینجا هاتاوی قابلیتهایش را در حادثهپردازی عرضه میکند و فیلم مورد استقبال عامه تماشاگر قرار میگیرد؛ اما از نظر انتقادی شکست میخورد و بیشتر به ضعفهای فیلمنامه آن اشاره میشود. با این همه، امتیازهای فیلم بازی کوپر، فیلمبرداری خوش رنگ کراسنر و موسیقی غریب هرمان (برای نوع وسترن) هستند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 02:44 PM |
جامبو - Jumbo
سال تولید : ۱۹۶۲
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جو پاسترناک و مارتین ملچر
کارگردان : چارلز والترز
فیلمنامهنویس : سیدنی شلدون، برمبنای نمایشنامهای موزیکال نوشته بن هکت و چارلز مکآرتور.
فیلمبردار : ویلیام دانیلز.
آهنگساز(موسیقی متن) : ریچارد راجرز و لورنز هارت.
هنرپیشگان : دوریس دی، استیون بوید، جیمی دورانته، مارتا ری، دین جاگر، جوزف وارینگ، لین وود، جیمز چندلر و رابرت برتن.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۵ دقیقه.
"کیتی واندر" (دی) و پدرش، "پاپ" (دورانته) سعی دارند هرطور شده سیرک کوچکشان را از ورشکستگی نجات دهند. قماربازیهای پدر نیز وضع را بدتر میکند، اما با استخدام "سام رالینز" (بوید)، نمایشگری همهکاره، اوضاع بهتری میشود. با این همه، پدر نمیداند که "سام" در واقع پسر سیرکدار رقیب او "جان نوبل" (جاگر) است که برای برهم زدن بساط سیرک "واندر" به آنجا آمده است. بهزودی عشق "کیتی" و "سام" نقشههای شریرانه را بر هم میزند و سیرک کوچک "واندر" بار دیگر به موفقیت دست مییابد.
٭ فیلمی بزرگ از نظر اندازه (پاناویژن) اما نه از نظرکیفیت هنری و حتی گیشه. فیلمنامه اصلی هکت و مکآرتور براساس ماجراهای سیرک موزیکال "بیلی رز" شکل گرفته بود که برنامه موفق و غریبی را به نام "هپیودروم" در سال ۱۹۳۵ در نیویورک اجرا کرد. اما برگردان سینمائی این سیرک تماشاگران چندانی را جلب نکرد و در مقایسه با فیلم سسیل ب. دمیل با نام بزرگکترین نمایش روی زمین (۱۹۵۲) که ده سال پیش از این ساخته شده بود، شبحی کم رنگ باقی ماند. قصه برای یک موزیکال مترو ـ گلدوین ـ مایر ساخته شده بود و قصد این بود که شکوه روزهای بزرگ کمپانی و برنامههای عجیبوغریب رنگارنگ آن را زنده کند. اما اشتیاق تنها نمیتواند ضعفها را بپوشاند. کارگردان دوم و سازماندهنده صحنههای سیرک بازبی برکلی است که او نیز نمیتواند جادوی قدیم خود را دوباره به چنگ آورد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 02:45 PM |
پلیس بورلی هیلز - Beverly Hills Cop
سال تولید : ۱۹۸۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : دان سیمپسن و جری بروکهایمر
کارگردان : مارتین برست
فیلمنامهنویس : دانیل پتری جونیر، برمبنای داستانی نوشته خودش و دانیلو باخ.
فیلمبردار : بروس سورتیس.
آهنگساز(موسیقی متن) : هارولد فالترمهیر.
هنرپیشگان : ادی مورفی، جاج راینهولد، جان اشتن، لیزا ایلباکر، رانی کاکس، استیون برکوف، جیمز روسو، استیون الیوت و گیلبرت ر. هیل.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۵ دقیقه.
«کارآگاه اکسل فولی» (مورفی) شب، هنگام برگشتن به خانه، با «میکی تاندینو» (روسو)، رفیق قدیمیاش روبهرو میشود که حالا از طریق «جنی» (ایلباکر) دوست مشترکشان در یک گالری نقاشی در لس آنجلس کار میکند. «میلی» مقداری اوراق گمرکی همراه دارد و احتمالاً به خاطر همانها، ساعاتی بعد مورد حمله دو ناشناس قرار میگیرد و کشته میشود. «اکسل» به بورلی هیلز میرود و به «وکتور میتلند» (برکوف)، دلال آثار هنری که مدیر همان گالری است، بهعنوان عامل قتل «میکی» شک میکند و در مییابد که «میتلند»، همراه با آثار هنری، مواد مخدر وارد میکند و با دست بردن در اوراق رسمی، جنسها را از گمرک رد میکند. «اکسل» در باشگاه شبانه «میتلند» با او در میافتد ولی «هوبارد» (الیوت) یکی از رؤسای پلیس او را از شهر بیرون میبرد. بعدتر «اکسل» به کمک «گروهبان تاگارت» (اشتن) و «کارآگاه رُزوود» (راینهولد) به ویلای «میتلند» («جنی» را در آنجا گروگان گرفتهاند) حمله میبرد و «میتلند» را از پای درمیآورد.
* سومین فیلم کمدین سیاهپوست آمریکائی و یکی از موفقترین و پُرفروشترین کمدیهای تاریخ سینما که این موفقیت را مدیون حضور او و ترانههای آن است. ابتدا قرار بود استالون نقش «اکسل» را ایفا کند، اما مورفی و برست این داستان پلیسی فوقالعاده خشن را به اثری متفاوت و انباشته از لحظههای کمدی تبدیل کردند. هرچند که این آمیزه کمدی - اکشن چیزی بیش از یک بهانه برای نمایش استعدادهای ستاره مشهور آن نیست، با این حال موفقیت بیش از حدش باعث شد تا دو دنباله بر فیلم (با همکاری مورفی و راینهولد) ساخته شود: پلیس بورلی هیلز 2 (تونی اسکات، 1987) و پلیس بورلی هیلز 3 (جان لندیس، 1994).
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 02:46 PM |
آقای ماکس - Il Signor Max
سال تولید : ۱۹۳۷
کشور تولیدکننده : ایتالیا
محصول : آسترا
کارگردان : ماریو کامرینی
فیلمنامهنویس : ماریو سولداتی و کامرینی، برمبنای اطلاعاتی گردآوری شده توسط آملتو پالرمی.
فیلمبردار : آکیزه بریتزی.
آهنگساز(موسیقی متن) : رنتسو روسلینی.
هنرپیشگان : ویتوریو دسیکا، آسیا نوریس، روبی دالما، لیلیا داله و جووانی بارلا.
نوع فیلم : سیاه و سفید. ۸۱ دقیقه.
یک روزنامهفروش دورهگرد (دسیکا) گذرش به محله اعیان شهر میآفتد و طی ماجراهائی با دختری (نوریس) آشنا میشود...
٭ آخرین فیلم موفق کامرینی پیش از جنگ جهانی دوم، یک کمدی است که با دیدی متفاوت از سنت آن سالهای سینمای ایتالیا، به "واقعیت"ها میپردازد. کامرینی زندگی اشرافی را به مسخره میگیرد و با مردم عامی همدردی میکند، اما در بهدستدادن یک نتیجهگیری اجتماعی مشخص درمیماند. اگر فیلم جذابیتی دارد، به خاطر بازی هنرمندانه دسیکاست.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 02:46 PM |
روز - 28 days
سال تولید : ۲۰۰۰
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جنوتاپینگ
کارگردان : بتی تامس
فیلمنامهنویس : سوزانا گرانت
فیلمبردار : دکلان کوئین
آهنگساز(موسیقی متن) : ریچارد گیبز
هنرپیشگان : ساندرا بولاک، ویگو مورتنسن، دامینیک وست، الیزابت پرکینز، آزورا اسکای، استیو بوسکمی و آلن تودیک.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۳ دقیقه.
̎گوئن کامینگز̎ (بولاک)، روزنامهنویس نیویورکی به نوشخواری علاقهٔ خاصی دارد و محبوبش (وست) هم عیناً به همین درد مبتلاست؛ ولی زیر نقاب دخترکی سرزنده و بیخیال، ̎گوئن̎ ذخیرهای پر از احساس و عواطف پنهان دارد. در مراسم عروسی خواهرش (پرکینز)، ̎گوئن̎ مست ابتدا کیک عروسی را سرنگون میکند و بعدتر لیموزین بزرگعروس و داماد را میدزدد. دادگاه حکم میدهد که باید بیشت و هشت روز را در یک مرکز، باعث درگیریاش با مدیر مرکز (بوسکمی) میشود ولی وقتی با ̎ادی بون̎ (مورتنسن) ـ بازیگر بیسبالی که او نز با قضایای ترک اعتیادش دست و پنجه نرم میکند ـ آشنا میشود، رفتار ̎گوئن̎ نیز آرامآرام متعادل تر شده و امید به بهبودیاش میرود...
● یک درام ـ کمدی که برای درام خیلی سبک است و برای کمدی خیلی سنگین. فیلم دربارهٔ اعتیاد است و، طبعاً، در برخورد با این مایهٔ جدی، دیدی هالیوودی را به نمایش میگذارد (اعتیاد شخصیت بولاک تقصیر هرکسی هست جز خودش). همچنین قرار بوده فیلم برای بولاک محکی باشد تا از پرسونای همیشگی خود، ̎دختری در همسایگی̎ که میشود به خانواده معرفی کرد... فاصله بگیرد. او، برخلاف انتظار، از عهدهٔ کار برآمده اما مشکل اینجا است که نقش ̎گوئن کامینگز̎ در کلیت فیلم جا نمیافتد. تامس در پشت دوربین وضعیت مطمئنی ندارد و در پرداخت فیلمنامهٔ پرنقص گرانت (که در همین سال فیلمنامهٔ موفق ارین براکوویچ استیون سودربرگ را نوشته) کار زیادی صورت نداده (حداکثر زاویههای عجیب و غریبی برای دوربین انتخاب کرده است).
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 02:47 PM |
شعبدهباز - THE ILLUSIONIST
سال تولید : ۲۰۰۶
کشور تولیدکننده : جمهوری چک و آمریکا
محصول : برایان کوپلمن، دیوید لوین، مایکل لندن، کتی شولمن و باب یاری
کارگردان : نیل برگر
فیلمنامهنویس : نیل برگر، برمبنای داستان کوتاهی نوشتهٔ استیون میلهاوزر
فیلمبردار : دیک پوپ
آهنگساز(موسیقی متن) : فیلیپ گلس
هنرپیشگان : ادوارد نورتن، پل جیاماتی، جسیکا بیل، روفوس سیوئل، ادی مارسان، جیک وود، آرون جانسن، الینور تامیلنسن و تام فیشر
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۰ دقیقه
شعبدهبازی با قابلیتهای مافوقطبیعی، سعی میکند با استفاده از قدرت و توانائیاش، به عشق دوران کودکیاش، دختری از طبقات مرفه جامعه دست یابد و بدین وسیله ساختارهای اجتماعی خشک و بستهٔ وینِ اواخر قرن نوزدهم را متزلزل کند. اگرچه عشق نافرجام بین ̎آیزنهایم̎ (نورتن) پسر یک گنجهساز، و ̎سوفی فون تشن̎ (بیل)، دختری اشرافزاده، در نهایت به سرخوردگی مرد جوان و ترک اتریش و زیر پا
گذاشتن دنیا انجامیده، ولی باعث نشده هیچگاه او امید پیوندش را با این شاهزاده خانم از دست بدهد. ̎آیزنهایم̎، پانزده سال بعد بهعنوان یک شعبدهباز معروف و بااستعداد به وین باز میگردد؛ اما امیدش به ملاقات ̎سوفی̎ و پیوندش با او با شنیدن خبر نامزدی او با ̎شاهزاده لیوپولد̎ (سیوئل) نقش بر آب میشود. در حالیکه تنش میان ̎آیزنهایم̎ و ̎لیوپولد̎ بالا گرفته، ̎بازرس پلیس اول̎ (جیاماتی) با وجود سرسپردگی رسمیاش به شاهزادهٔ قدرتمند، بیش از پیش نسبت به ̎آیزنهایم̎ احساس همدلی و همدردی پیدا میکند.
● شور و هیجان و تردستی و قتل در وین سالهای ۱۹۰۰، از شعبدهباز فیلم جذابی ساخته است. دومین فیلم برگر (مصاحبه با آدمکش، ۲۰۰۲) با دقت و ظرافت، تهیه و ساختاربندی شده است. فیلم، حکایت شعبدهبازی است که حقههای روی صحنهاش چنان خارقالعادهاند که در نهایت ساختار امپراتوری اتریش/ مجارستان را به خطر میندازد. حوادثی که توصیف میشود، از تماشاگر میخواهد که منطق را دور بیندازد و برخی از حقهها احتمالاً هرگز بهطور زنده و در سالن پُر از مخاطب، عملی شدنی نیستند؛ ولی اعتقاد برگر به کار و بازیگران حرفهایاش، همراه با امواج پیشبرندهٔ موسیقی گلس و شکوه و عظمت معماری و مناظر زیبای وینِ اوایل قرن، آنچنان قانعکننده هستند که دل به این سفر بسپاریم (البته فیلم به شدت از لوکیشنهای پراگ ـ بهجای وین ـ سود برده است). ̎آیزنهایم̎، شخصیت اصلی ماجرا، عمداً ناشناس و دور از دسترس توصیف شده و هوش و قابلیتهایش، ابرانسانی به نظر میرسد ولی موتور زندگیاش، بیش از هر چیز، عشقی از دست رفته است. در چارچوب همین محدودیتها، نورتن چهرهای تأثیرگذار از خود ارائه داده ـ مردی که اگر بداند کاری را نمیتواند به انجام برساند، هرگز وارد کارزار نمیشود.
|
اکنون ساعت 09:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)