پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   فیلم سينما تئاتر و تلویزیون Cinema and The Movie (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=26)
-   -   نقد فیلم به قلم اعضای انجمن پی سی سیتی (تاپیک نقد فیلم های ایران و جهان - اختصاصی پی سی سیتی) (http://p30city.net/showthread.php?t=28562)

امیر عباس انصاری 09-18-2010 01:23 AM

نقد فیلم به قلم اعضای انجمن پی سی سیتی (تاپیک نقد فیلم های ایران و جهان - اختصاصی پی سی سیتی)
 
نقد فیلم به قلم اعضای انجمن پ سی سیتی (تاپیک نقد فیلم های ایران و جهان - اختصاصی پی سی سیتی)

سلام و وقت بخیر
فکر نکنم توضیح خاصی لازم باشه ولی بازهم میگم که:
در این تاپیک نقدهایی که خودما به قلم خودمون و با نگاه نقادانه خودمون به فیلمهای ایران و جهان داریم رو قرار میدیم
از نقدها حمایت معنوی و کپی رایت هم میشه
نقد رو می تونیم پی دی اف هم بکنیم و به پست ضمیمه کنیم
بهتره هنگام نقد نویسی خلاصه نویسی و تیتر برداری رو هم مدنظر قرار بدیم

و درنهایت نقد فیلمهای مجاز و قابل بحث را درج کنیم و لاغیر
موفق باشید

گروه نقد فیلم انجمن پی سی سیتی


دانه کولانه 09-18-2010 08:21 AM

مرسی . حمایت میشه خیلی خوبه
لطفا توی نقد جاهایی که داستان رو لو میده رو مواظب باشین که خوب عمل کنیم
حتما حتما همه ی مدیران سایت خصوصا کسایی که میخوان اینجا فعالیت کنند نرم افزار cutepdf رو نصب کنند
Free Download (3.36MB)
اینو که نصب کنین بعدش یه پرینتر مجازی واستون میسازه
نقد رو توی ورد یا هر محیطی بنویسین بعد ctrl+p رو میزنین از لیست پرینترهای موجود cutepdf رو میزنین و براتون پی دی افشو به راحتی با حجم عالی میسازه .
اگه نقدهای خوبی اینجا بنویسین منم قول میدم نقد بنویسم ها
هاهاها.

Soheil_SALIB 09-23-2010 02:58 AM

با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز

من یک منتقد فیلم نیستم و حرفه ای اصلی من طراحی سایت هستش و در حال حاضر یک انجمن پر بازدید دارم .;)
از اونجایی که من علاقه شدیدی به دیدن فیلم دارم , آرشیو کاملی از فیلمهای خارجی اکشن و ترسناک دارم .

------------------------------------------------------------

واقعاً امشب یک سوال تو ذهن من پیش اومده که دوست داشتم یکجا عنوان کنم و جواب درستی بگیرم تا اینکه سایت شما رو توی گوگل پیدا کردم.


چرا در تمام سوژه های فیلمهای ترسناک که در چند سال گذشته تا به امروز ساخته شده برای شخصیتهای آدم کش همیشه یک ماسک طراحی شده !!!
هالوین جزء اولین فیلمهای ترسناکی بود همچین ماسک ساده و ترسناکی براش طراحی شد و با توجه روز هالوین که هر کسی یک نقاب داشت اون کمی قابل قبول بود .

فیلم فردی یا جیسون نمونه های دیگه بودند توی اون سالها .

فیلمهای : آره برقی در تکزاس _________ the hills run red __________ collector

از اون دسته از فیلمها هستند و نمونه های بیشتر هم وجود داره اگه نیاز شد براتون اسم میارم.

نکته جالب توی کل این فیلمها این بود که تمام شخصیتهای آدم کش بخاطر چهره زشتی که داشتند در بچگی مورد آزار و اذیت دیگران قرار میگرفتند و مردم اونها رو مسخره میکردند و اونها برای فرار از چهره زشتی که داشتند یک ماسک برای خودشون طراحی کردند حالا این ماسک میتونسته صورت یک عروسک باشه و یا پوست صورت یک انسان واقعی در فیلم آره برقی ..

به نظر من تمام این فیلمهایی که از یک ماسک به عنوان عنصر ترسناک در فیلمهاشون استفاده می کنند جزء ضعیف ترین فیلم های ترسناک به حساب میان.

ما فیلهای بسیار قوی ترسناک رو هم داریم که هیچ ماسکی وجود نداره ولی در کل فیلم ترس رو در وجود خودمون حس کنیم ( می تونم قویترین فیلم آره - SAW رو معرفی کنم)

من کسی هستم که واقعاً این اثر رو یک شاهکار می دونم.
در تمام قسمتهای فیلم همه چیز از اول به همدیگه ربط پیدا میکنه ولی در عین حال می تونه بی ربط هم جلوه کنه ولی در آخر به یک نقطه ختم میشن.
برنامه ریزی بسیار دقیق و پیچیده ای که در فیلم وجود داره همه رو مجذوب خودش می کنه .


برای امشب کافی هستش امیدوارم جای درستی این انشاء طولانی رو نوشته باشم وکسی باشه که کمی من رو کمک کنه تا ذهنم آروم بشه . :65::p

با تشکر از تمامی دوستان عزیز

دانه کولانه 09-23-2010 09:44 AM

خوش اومدی دوست من .
یکی از دلائل خوبی که برای استفاده از نقاب هست رو خودت گفتی ...
از همون بچگی واسه پوشاندن خودشون استفاده میکرده اند
منتهی باز یه دلیل دیگه به نظر میتونه داشته باشه
در بعضی فیلمها این ماسک میتونه برای فرار از شناسایی شدن در مواقع بحرانی باشه
مثلا طرف کلا دیگه ماسک میزنه تا یه وقت لو نره خصوصا که اینها همیشه قاتل و خرابکارند
بعد توی این فیلمها همیشه دوست دارند خود بیننده فکر کنه و کشف کنه زوایای شخصیتی اون شخصیت اصلی فیلم رو میخوان خود بیننده روانشناسانه به ویژگیهای روحی اون شخص پی ببره و کند کاو کنه بنابراین از سمبل ماسک برای مخفی کردن شخصیت واقعی اون کاراکتر استفاده میکنند
یعنی اینکه پنهانه یعنی اینکه مشخص نیست چی توی روانشه خودت بفهم و کشف کن ...

در مورد اره شاید واقعا نشه اون رو جز ژانر ترس ناک حساب کرد
ترسناک با اون ذهنیتی که ما داریم
ترسناک احمقانه !
نه ترسناک احمقانه نیست
ژانر چندش اور نیست برخلاف تصور کسایی که ندیدن و اینطوری فکر میکنن.
من هم ندیدم اما پای صحبت علاقمندانش نشستم و قبول دارم که فیلم اموزنده و منطقی و با حساب کتابیه
صرفا از عنصر ترس به صورت بی حد و حصر استفاده نشده که دو ساعت بیننده یه هیجان کاذبی داشته باشه و تموم بشه بره پی کارش ..
واقعا سوالش اینه که چقدر واسه زندگی و زنده بودنش ارزش قائلی و بهش فکر کردی؟
چقدر زندگی واست ارزشمنده خصوصا از این به بعد ..
اون قاتل و ادم کش نیست
یاد سخن اون بزرگ ایرانی میفتم که به خلیفه عباسی فهمونده بود که اون خلیفه ی پولدار حاضره در مواقعی برای یک لیوان اب نصف داراییشو بده که بنوشش و در ادامه اگر دفع نشه حاضره نصف دیگه ی داراییشو بده که اون یه لیوان آب دفع بشه ...

Younes 09-23-2010 02:04 PM

والا من که زیاد تو خط فیلم های ترسناک نیستم ولی خب تا اون جایی که بتونم صحبت می کنم.
مشکل اول ما ایرانی ها در برخورد با فیلم های ترسناک تفاوت نگرشمون به مقوله ترسه در مقایسه با نگرش غربی ها. مثلا ببینین ما فقط می گیم فیلم ترسناک ولی ببینین در زبان انگلیسی چی میگن:
Horror films, chillers, scary movies, spookfests, thriller films, macabre
و اینکه ما همه ی فیلم های ترسناک رو یه جا دسته بندی می کنیم در حالی که یه فیلم ترسناک می تونه مولفه های ژانر های دیگه رو هم همراهش داشته باشه.
اما خب چرا از نقاب استفاده می کنن؟ والا این سوال رو باید از خودشون پرسید اما چون تعریفشون از فیلم ترسناک اینه که باید مرکزیت رو به قسمت تاریک زندگی داد و ترس های پنهان وجود انسان ها رو آشکار کرد، شاید فکر می کنن که با نقاب بیشتر به مفهوم
dark side of life نزدیک میشن.
اما در کل فیلم ترسناکی از نظر هنری ارزشمنده که بتونه تعلیق رو به بیننده منتقل کنه نه ترس رو. مثلا شاید یکی از یه سوسک بترسه، حالا شما فکر کن از یه سوسک فیلم بگیری و یکی رو بترسونی. چه ارزشی می تونه داشته باشه. یا مثلا آدم از بریده شدن دست و پاش با اره می ترسه و چندشش میشه حالا شما بیا همچین فیلمی بساز. اما انتقال تعلیق دقیقا به معنای کشف جزئیات قسمت های تاریک زندگی و پیدا کردن ترس های پنهانه. استاد این کار هم در قدیم هیچکاک بوده و جدیدا فیلم هایی مثل Rec دارن این کار رو انجام میدن.

Soheil_SALIB 09-24-2010 09:45 PM

من واقعاً خوشحالم که در بین شما دوستان فهیم هستم و میتونم از اطلاعات و نظرات شما استفاده مفیدی بکنم .

تا اینجا کمک بسیاری به من کردید تا معنی ترس یا هدف نقاب در ایجاد ترس رو متوجه بشم.
اینجا تاپیک جالبی هستش و من قول میدم پایه اصلی اینجا باشم و از تمام موضوعات فیلمهای ایران و جهان استفاده کنم برای بحث و گفتگو . {داش مشتی}:53:

حالا من یک پیشنهاد به تمامی دوستان می کنم که یک فیلم که معرفی میکنم رو با شرایطی که میگم تماشا کنند .

من روحیه لطیفی دارم ولی تا حالا هیچ فیلمی نتونسته بود روی من , معنی واقعی ترس رو بوجود بیاره .

paranormal activity
این یک فیلم آمریکایی هستش که چند سالی اجازه اکران نداشته و در حال حاضر نسخه 9 اون هم اومده که تغییراتی در آخر فیلم دادن . که من نسخه قبل 9 رو بیشتر میپسندم .

لطفاً این شرایط رو محیا کنید و بعد به تماشای فیلم بپردازید تا واقعاً خودتون رو در موقعیت فیلم قرار بدید.
ساعت 11 یا 12 شب پنجشنبه که فرداش نخواید جایی برید چون ممکنه اثراتش نگذاره تا صبح بخوابید و یا حتی تنهایی دستشوئی برید .
( شرایط سنی واقعاً فرقی نداره چون ترس رو در وجودتون بیدار میکنه )
(زیره 18 سال هم واقعاً نبینن چون ممکنه اثرات منفی روی روحیه اونها داشته باشه)

داشتن سینمای خانواده برای صداهای جذاب که واقعاً میتونید حس کنید در صحنه هستید.

تمام چراغهای خونه رو باید خاموش کنید و هیچ نوره اضافه وجود نداشته باشه جز صفحه تلوزیون یا lcd شما.

45 دقیقه فیلم رو با دقت به صحبتهای فیلم توجه کنید و شاید برای بعضی ها کسل کننده بیاد ولی 45 دقیقه بعد اینطور نخواهد بود .

هیچ صحنه قتل خشونت خونریزی آدم کشی دست پا قطع کردن و قاتلی وجود نخواهد داشت پس خیالتون راحت.

جالبترین بخش داستان این است که از روی یک داستان واقعی ساخته شده است و در چند سال پیش واقعاً این واقعه اتفاق افتاده است.

دوست دارم نظرات کسانی که میرن این فیلم رو میبینن یا قبلاً دیدن رو هم بدونم .

آیا این فیلم ترسناک محسوب میشه ؟؟؟
یا یک نماد از وجود روح در بین ما انسانهاست ؟؟؟
شما باور دارید یا خیر !


منتظر شما دوستان گل هستم. :53:

دانه کولانه 09-24-2010 10:08 PM

اقا سهیل وقت بدی اومدی ! من و یونس به خاطر شروع شدن دانشگاه ها کم پیدا میشیم یونس که کلا برگشت خوابگاه
اما این فیلم رو همفکران و هم سلیقگانم بسیار پسندیده اند و از یکی از دوستان صمیمیم که این فیلم رو خیلی دوست داره درخواست کردم به احترام شما بیاد نظرش رو بنویسه
خودم هم سعی میکنم اول فیلم بنیش-منت رو که یونس بهم داد ببینم بعدش حتما این رو خواهم دید و نظرم رو میگم .

kiana 09-24-2010 10:38 PM

سلام
من فیلم ترسناک نمیبینم چون واقعا می ترسم چه زمانی که تنها باشم یا با کسی باشم باز هم می ترسم.کلا تو خط ترسناک نیستم.
من اخرین فیلمی که دیدم و خوشم امد فیلم salt بود من که خوشم امد به نظر من از انجلیناجولی این فیلم جالب بود .هیچ کس این فیلم را ندیده؟بیاد نظرش را بگه.....تا بعدا من هم نظرم را بگم.

Soheil_SALIB 09-24-2010 11:53 PM

واقعاً ممنونم و امیدوارم و شما و آقا یونس سرتون کمی خلوت تر بشه و براحتی بتونید در بحث ها شرکت کنید .
اون فیلم یک شاهکار هنری هستش ولی خوب اگه کمی از تاریکی بترسید مطمئناً اثراتش تا ماها روی شما تاثیر منفی خواهد گذاشت و تنهایی نتونید بخوابید و حتی دستشوئی برید و از پتوی خودتون ترس دارید ( این رو کاملاً جدی گفتم )


در مورد صحبت kiana عزیز واقعاً ممنونم که نظرتون رو گفتید .
مطمئن باشید بحث های ما فقط رو فیلمهای ترسناک نخواهد بود و در مورد تمام فیلمها بحث خواهیم کرد.
آنجلیناجولی یکی از بازیگران محبوب من هستش که تمام فیلمهاش رو میبینم .
تام رایدر و وانتد جزء اون دسته از فیلمهایی بود که خیلی دوستش داشتم .
من معمولاً هفتگی یا ماهیانه دی وی دی های روز رو تهیه می کنم چون وقت کافی پیدا نمی کنم که برم به فروشگاه فیلم برای خرید.
( من در کرج زندگی می کنم و جایی که همیشه فیلمهام رو خرید می کنم در نزدیکی بام کرج هستش و هر وقت فرصت کنم 10 - 15 تا دی وی دی میگیرم تا بتونم هر شب ببینم چون عادت کردم هر شب یک فیلم ببینم تا خوابم ببره:p )
SALT در لیست من بودش برای خرید و خودم علاقه دارم ببینمش که به محض اینکه برم خرید تهیش می کنم تا ببینم .
فعلاً منتظر چند تا فیلم باکس آفیسی هستم تا همه رو با هم بخرم
( رزیدنت اویل 4 که با هنر نمایی بازیگران فرار از زندان یک شاهکار قراره بشه ) :d

MBC2 - MBC ACTION - MBC Persian - و بقیه کانالهای فیلم عرب رو هم از دست ندید چون فیلمهای قدیمی و جدید بسیار زیبایی پخش می کنند.

شب همگی خوش دوستان :53:

nae 09-25-2010 12:15 AM

کلا فیلمهای ترسناکی که ساخته میشه بالای 99% بسیار ضعیفند از نظر فنی از نظر فیلمنامه از نظر کارگردانی از نظر مفهوم و...

Piroosh 09-25-2010 08:04 PM

ترسناک!!!
 
سلام ارادت مند شما محمد هستم.
فیلم "paranormal activity" یکی از فیلم های مورد علاقه من در ژانر ترسناک هستش.
این فیلم که کارگردانی و نویسندگیش بر عهده "oren peli "ست از نظره من ترس رو به معنای واقعی به انسان القا می کنه. وقتی برای بار اول جلد dvd رو خوندم که روش نوشته بود Night mares garanted! گفتم این هم یکی از فیلم های ترسناکه آشغالیه که روانه بازار شده ولی وقتی شبه اول اون رو دیدم و ساعت 3 شب از خواب بیدار شدم و اینقدر ترسیده بودم که که به بهانه آب خوردن مدت زیادی رو از اتاق بیرون اومدم، فهمیدم که نه بالاخره ترس رو هم تجربه کردم.
برخلاف اکثر فیلم های ترسناک که در اون ها کارگردان با تلاش بسیار می خواد از شروع فیلم با بستر سازی ها و فضا سازی هاش بیننده رو مجاب به واقعی بودن عامل ترس بکنه، این فیلم به دلیل نوع موضوعیت و به خصوص نوع فیلم برداری در همون لحظات اول شما رو غرق در واقعیت خودش می کنه ، واقعیتی که من ساعت 4 شب اولین شب دیدن فیلم برای فرار از دستش به اینترنت روی آوردم. ...........چت کردن!؟ نه بابا........ search میکردم تا باورم بشه فیلم بوده یه تیکه از واقعیت نبوده که جدا کردن رو dvd کپی کرده باشند!
همون طور که گفتم فیلم بردار، این فیلم رو بر روی دوش خودش گرفته . این نوع فیلمبرداری موسوم به "فیلم برداری بر روی دست" منحصر به ژانر ترسناک نیست و در فیلم های بزرگی از اون استفاده شده( مثل عشق سگی آلخاندرو اناریتو) ولی طی چند سال اخیر در ژانر ترسناک بسیار استفاده میشه. در این نوع، به جز ایجاد هم حسی و واقعیت پذیری ، کارگردان عمدا اون چیزی رو که مخاطب میخواد در بعضی صحنه ها نشون نمیده ویا دیدی که ما به عنوان ناظر کل در خیلی فیلم ها داریم و مثلا این حس بهمون دست میده که الان داریم یک کتاب قصه رو ورق میزنیم و همه چیش نوشته شده. همه رو میشکنه و تو رو مجبور به دیدن فیلم واقعا در قاب یک دوربین دیگه میکنه.
شاید ترسناک ترین اپیزد فیلم بعد از درگیری های نیمه شب ها!!! اون قسمتی باشه که مرد اول فیلم داره دوربینش رو آروم آروم توی اتاق زیر شیروونی میچرخونه و تو آرزو میکردی که بابا میخوام کل زیر شیروونی رو سری نگاه کنم ببینم هیچی نیست دیگه ولی نمیتونی چون تصویر توهمون قاب دوربین او ست.
کوبریک بعد از ساختن فیلم shining میگه همه با تاریکی می ترسونند ، من در اوج روشنایی!!!! اگه شما از نوعی هستید که ترسناک رو این میدونید که دستش رو برید و خون فوران کرد یا یه موجود غول آسا تو غار زندگی میکنه و یه عده جوون می افتن تو غار و اونا رو می خوره و اینا و اینا، خواهش می کنم این فیلم رو نبینید. چون اصلا واسه شما ترسناک نیست.
تا اونجایی که میدونم در ارتباط با صحبت دوستمون که پایان فیلم رو تغییر دادند اگه اشتباه نکنم این فیلم 2تا پایان داره به عبارتی 2 جور تمومش می کنند. که چون پایانه فیلمه قاعدتا معظورم بگم کدوم جور و کدوم جور.
تا دیدار دیگه بای

دانه کولانه 09-25-2010 10:33 PM

از محمد دوست خوبم ممنونم که لااقل به بهانه ی اعضای جدیدمون بعد از سالها سری به ما زدند.
ظاهرا باید دید این فیلم رو /.//....
خوش به حال اونهایی که دیده اند.

Soheil_SALIB 09-25-2010 11:23 PM

من از شما خیلی ممنونم محمد جان که اینطور کامل و شفاف حسی که داشتی رو برامون گفتی و مطمئن هستم دیگران هم همین طور بودند و خواهند بود وقتی اولین بار این فیلم رو ببینند.

شرایط من خیلی سخت تر از شما بود :دی

من در یک باغی مهمان یکی از دوستانم بودم . باغ طوری بود که بصورت عادی ترسناک بود.

بعد از اینکه تصمیم گرفتیم فیلم رو ببینیم( من همیشه فیلم همراهم میبرم تا در کنار دوستان در مواقع بیکاری ببینیم ) تمام چراغهای باغ رو خاموش کردیم و درون ویلا شروع به تماشای فیلم کردیم .
اولش دوست من چون زیاد تو عمق فیلم نمیره کسل شده بود و داشت خوابش میبرد ولی بعدش تا صبح نخوابید. :d

دوست من 28 سال داره و من 27 باور کنید حتی دستشوئی هم نرفتیم تا صبح بشه . :دی



توضیحات بسیار زیبایی بود محمد ازت خیلی ممنونم .

انشالا در مورد فیلمهای دیگه هم بحث خواهیم کرد و منتظر دیدگاه خوب شما هستیم.:53:








Soheil_SALIB 09-30-2010 04:16 AM

سلام به دوستان عزیز
چند روزی درگیر انجمن خودم بودم و فرصت کم پیدا میکردم بهتون سر بزنم که بابتش از همه عذر میخوام.

امشب می خوام در مورد فیلم کنستانتین حرف بزنیم.

محصول سال : ۲۰۰۵
هنرپیشگان: Keanu Reeves, Rachel Weisz, Tilda Swinton, Gavin Rossdale, Djimon Hounsou, Shia LaBeouf, Peter Stormare
کارگردان: Francis Lawrence


http://maysam.allahdad.com/wp-conten...ntine_0071.jpg


خلاصه فیلم : جان کنتسانتین سالها پیش اقدام به خودکشی کرده و بخاطر اینکار مدتی را در جهنم سپری نموده اما او این فرصت را پیدا کرده تا دوباره به زندگی برگردد تا با انجام اعمال خوب رضایت خداوند را جلب کند . او همچنین یک قدرت استثنایی پیدا کرده که توانایی مشاهده دنیای دیگر است که در ماورای دنیای عادی در جریان است . او قادرست موجودات نیمه فرشته و موجودات نیمه شیطانی را که در کنار انسانها بر روی زمین هستند را مشاهده کند . او تصمیم دارد موجودات شیطانی را نابود سازد و برای اینکار از کمک یکی از دوستانش که متخصص ساخت سلاحهای مخوف است بهره می گیرد . از سوی دیگر پزشک جان به او اطلاع داده که او مبتلا به سرطان ریه است و فرصت زیادی برای زندگی ندارد . در ادامه پسر شیطان تصمیم می گیرد زمین را تسخیر کند و جان با کمک یک زن پلیس به اسم آنجلا که او نیز قادر به دیدن دنیای دیگر است نبرد پایانی با نیروهای شیطانی را آغاز کند .
گروه فیلم : تخیلی




خوب موضوعاتی که تو فیلم خیلی آدم رو جذب خودش میکنه اینه که در فیلم بهشت جهنم و دنیای واقعی همه یکجور هستند با شرایط متفاوت یعنی دنیایی پشت دنیای دیگر .
مثلاً همین شهر با همین ساختمانها ولی بصورت ویرانه ها سوخته نماد جهنم محسوب می شود.
جدا از اینکه بهشت یا جهنمی وجود خواهد داشت آیا این احتمال وجود داره که دقیقا اینطور باشه دنیایی در پس دنیای دیگر ؟؟؟

در فیلم یک نکته خیلی جالب هستش . جان کنستانتین بخاطر خودکشی که در جوانی انجام داده محکوم شده به رفتن به جهنم ولی با کارهای خودش سعی داره نظر خداوند را تغییر بده . شیاطین را به جهنم میفرسته و غیره . .
ولی باز خداوند اون رو نبخشیده
دلیل : چون از 15 سالگی روزی 30 نخ سیگار میکشیده دچار سرطان ریه شده و بخاطر ظلمی که به خودش کرده باز هم محکوم میشه بره به جهنم - پس ما حتی به خودمون هم ظلم کنیم خداوند مارو نخواهد بخشید.

زوبین سرنوشت در بیشتر فیلمها وجود داره و یک نماد و یک قدرت محسوب میشه جالبه!
بدلیل اینکه حضرت مسیح بخاطر به صلیب کشیدن کشته نشد و بخاطر همون زوبین که سر نیزه یک سرباز بوده و به پهلوی مسیح اصابت کرده کشته شده ( به گفته مسیحیان اون حضرت بعد از چند روز به صلیب کشیده شدن از نظرها محو شده و روزی باز خواهد گشت مانند ما ایرانی ها که به امام زمان ایمان داریم)
در واقع تمام جوامع یک ناجی برای خودشون دارن که در شرایط ظلم و ستم به کمکشون میاد حتی یحودیان هم همچین ناجی دارند.


نگاه فرا جهان بینی : من واقعاً نمیدونم آیا کسانی وجود دارند که همچین دیدی داشته باشند در نیا یا نه !! در واقع مثل همون چشم برزخی ما هستش که می گفتند آیت الله بهجت خدابیامرز همچین قدرتی را داشتند و با جعفر جنی کسی در جنگ کربلا در کنار امام حسین بود رابطه داشته ( شنیده ها هستش)

اطلاعات عمومی :
جعفر جنی یک جن بوده که در جنگ کربلا به امام حسین میگه بیا سپاه یزید رو از بین انگشتان من ببین . امام حسین وقتی از لای انگشتای جعفر جنی نگاه میکنه میبینه روی سر تمام سپاه یزید یک جن با شمشیر ایستاده .
جعفر جنی به امام حسین میگه اشاره کنی کل سپاهش رو میکشیم که امام حسین مخالفت میکنه و نمگذاره این کار صورت بگیره چون داستان کربلا باید اتفاق میوفتاد و خواست خدا بوده.


برای امشب کافی هستش و باید بخوابم که صبح بتونم بیدار بشم انشالا فردا ادامه میدیم.
کسی هم نظری در مورد فیلم داره بیاد عنوان کنه من بسیار خوشحال میشم.

شب تمام دوستان خوش

Soheil_SALIB 10-05-2010 05:37 AM

Resident Evil 4 هم اومد ولی واقعاً دور از انتظار بود که کار به این ضعیفی بیرون بدن.

الان اینقدر شاکی هستم که نگو . . .:mad:

من عاشق داستان شرکت آمبرلا و منتشر شدن ویروس و اون زامبی های خون خوار و غیره هستم . _:2:

از زمانی که بازی اویل رو توی پلی استیشن 1 بازی میکردن عاشقش بودم .

فیلم اویل 1 تا 3 رو نگاه کردم و لذت بردم .
( البته بازم ناگفته نمونه هیچ وقت مثل قسمت 1 ساخته نشد)

ولی توی قسمت 4 هیچ چیزی وجود نداشت که آدم رو مجذوب خودش کنه .
صحنه های اکشن خیلی کم . همیشه جالبی فیلم در حرکت بودن بازیگرا بود . یعنی دنبال جای امن رو راحت . اینبار کل قضیه توی یک زندان خلاصه شده و آخر فیلم توی یک کشتی.
توی قسمتهای قبل همیشه یه قسمت مجهول بود که آدم رو به فکر وا میداشت ولی این سری نه همه چی رو کار شده.

کلاً حالم رو گرفتن فکر میکردم بیشتر از اینها روی قسمت 4 کار شده باشه با اون هنر پیشه فرار از زندان ولی اشتباه میکردم .

دوستان کیفیت پرده ای رو نخرید بزارید سری 9 بیاد بعدش بخرید با 3D


******************

ایشالا فردا می خوام در مورد فیلمهایی بحث کنیم که زندگی انسانها رو پس از مرگ به تصویر می کشن .
مطمئن هستم از اون بحث خوشتون میاد .
یک سری مطلب آماده کردم که بخاطر خسته بودن گذاشتم واسه فردا شب .

شب همگی دوستان خوش


natanaeil 10-05-2010 02:19 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط piroosh (پست 187841)
سلام ارادت مند شما محمد هستم.
فیلم "paranormal activity" یکی از فیلم های مورد علاقه من در ژانر ترسناک هستش.
این فیلم که کارگردانی و نویسندگیش بر عهده "oren peli "ست از نظره من ترس رو به معنای واقعی به انسان القا می کنه. وقتی برای بار اول جلد dvd رو خوندم که روش نوشته بود night mares garanted! گفتم این هم یکی از فیلم های ترسناکه آشغالیه که روانه بازار شده ولی وقتی شبه اول اون رو دیدم و ساعت 3 شب از خواب بیدار شدم و اینقدر ترسیده بودم که که به بهانه آب خوردن مدت زیادی رو از اتاق بیرون اومدم، فهمیدم که نه بالاخره ترس رو هم تجربه کردم.
برخلاف اکثر فیلم های ترسناک که در اون ها کارگردان با تلاش بسیار می خواد از شروع فیلم با بستر سازی ها و فضا سازی هاش بیننده رو مجاب به واقعی بودن عامل ترس بکنه، این فیلم به دلیل نوع موضوعیت و به خصوص نوع فیلم برداری در همون لحظات اول شما رو غرق در واقعیت خودش می کنه ، واقعیتی که من ساعت 4 شب اولین شب دیدن فیلم برای فرار از دستش به اینترنت روی آوردم. ...........چت کردن!؟ نه بابا........ Search میکردم تا باورم بشه فیلم بوده یه تیکه از واقعیت نبوده که جدا کردن رو dvd کپی کرده باشند!
همون طور که گفتم فیلم بردار، این فیلم رو بر روی دوش خودش گرفته . این نوع فیلمبرداری موسوم به "فیلم برداری بر روی دست" منحصر به ژانر ترسناک نیست و در فیلم های بزرگی از اون استفاده شده( مثل عشق سگی آلخاندرو اناریتو) ولی طی چند سال اخیر در ژانر ترسناک بسیار استفاده میشه. در این نوع، به جز ایجاد هم حسی و واقعیت پذیری ، کارگردان عمدا اون چیزی رو که مخاطب میخواد در بعضی صحنه ها نشون نمیده ویا دیدی که ما به عنوان ناظر کل در خیلی فیلم ها داریم و مثلا این حس بهمون دست میده که الان داریم یک کتاب قصه رو ورق میزنیم و همه چیش نوشته شده. همه رو میشکنه و تو رو مجبور به دیدن فیلم واقعا در قاب یک دوربین دیگه میکنه.
شاید ترسناک ترین اپیزد فیلم بعد از درگیری های نیمه شب ها!!! اون قسمتی باشه که مرد اول فیلم داره دوربینش رو آروم آروم توی اتاق زیر شیروونی میچرخونه و تو آرزو میکردی که بابا میخوام کل زیر شیروونی رو سری نگاه کنم ببینم هیچی نیست دیگه ولی نمیتونی چون تصویر توهمون قاب دوربین او ست.
کوبریک بعد از ساختن فیلم shining میگه همه با تاریکی می ترسونند ، من در اوج روشنایی!!!! اگه شما از نوعی هستید که ترسناک رو این میدونید که دستش رو برید و خون فوران کرد یا یه موجود غول آسا تو غار زندگی میکنه و یه عده جوون می افتن تو غار و اونا رو می خوره و اینا و اینا، خواهش می کنم این فیلم رو نبینید. چون اصلا واسه شما ترسناک نیست.
تا اونجایی که میدونم در ارتباط با صحبت دوستمون که پایان فیلم رو تغییر دادند اگه اشتباه نکنم این فیلم 2تا پایان داره به عبارتی 2 جور تمومش می کنند. که چون پایانه فیلمه قاعدتا معظورم بگم کدوم جور و کدوم جور.
تا دیدار دیگه بای

کجای این فیلم ترسناک بود ما که دیدیم و نترسیدیم...
شاید چون با هندی کم گرفتن یه مدل دیگه بوده و اینجور شما ترسناک توصیفش کردین..

Soheil_SALIB 10-05-2010 05:12 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط natanaeil (پست 189212)
کجای این فیلم ترسناک بود ما که دیدیم و نترسیدیم...
شاید چون با هندی کم گرفتن یه مدل دیگه بوده و اینجور شما ترسناک توصیفش کردین..


بله خیلی از دوستان من توی محل کارشون فیلم رو دیده بودن و نترسیده بودن .

هر فیلمی یه شرایطی نیاز داره تا به عمقش برید.

این فیلم جزء اون دسته از فیلمها هستش که اثراتش تا هفته ها روی شخص بیننده تاثیرات منفی ترس رو میزاره.

یا شما خیلی شجاعی یا با روحها در ارتباطی
:d

امیر عباس انصاری 10-07-2010 01:16 AM

سلام بر همه
دوستان نقد بنویسید
گپ رو بذارید در پیام خصوصی
نقد بنویسید حتی کوتاه

بزودی نقد فیلم سالت رو خدمتتون تقدیم میکنم (نقدی ساده ولی روان)
سپاس
امیر

دانه کولانه 12-17-2010 06:58 PM

نقد فیلم - سایت نقد فیلم
 
وبلاگ (بهرین فیلمها ) به آدرس

http://behtarinfilmha.blogfa.com/

وبلاگ خوبی هست در زمینه نقد فیلم

راستش من هنوز دقیقا نخونده ام ببینم محتواش چیه اما از سبک و سیاق و نظم و ارزشی که برای کار خودش قائل شده خوشم اومد و برای احترام به
کسی که به کارش ارزش میگذاره و خصوصا در زمینه نقد فیلم کار میکنه ادرسش رو میگذارم براتون
خوب و بدش پای خودشون .



نقد فیلم :

عنوان فیلم ها : ۱. Cinema Paradiso * (سینما پارادیزو / جوزپه تورناتوره / ۱۹۸۸ ) نقدفیلم
۲. ‌‌‌‌Babel * ( بابل / آلخاندرو گنزالس ایناریتو / ۲۰۰۶ ) نقدفیلم
۳. Cold Mountain ( کوهستان سرد / آنتونی مینگلا / ۲۰۰۳ ) نقدفیلم
۴. V for Vendetta * ( وی برای انتقام / جیمز مک تیگ / ۲۰۰۵ ) نقدفیلم
۵. Katyn* ( کاتین / آندره وایدا / ۲۰۰۷ ) نقدفیلم
۶. Shawshank Redemption ( رهایی از شاوشنگ / فرانک دارابونت / ۱۹۹۴ ) نقدفیلم
۷. Flags of Our Fathers * ( پرچم های پدران ما ) و
Letters from Iwo Jima * ( نامه هایی از ایو جیما / کلینت ایستوود / ۲۰۰۶ ) نقد
۸. apocalypto * ( آخر زمان / مل گیبسون / ۲۰۰۶) نقدفیلم
۹. American Beauty * ( زیبای آمریکایی / سام مندز / ۱۹۹۹ ) نقدفیلم
۱۰. No Country For Old Man ( جایی برای پیرمردها نیست/برادران کوئن / ۲۰۰۷ ) نقدفیلم
۱۱. The Godfather* ( پدرخوانده۱ / فرانسیس فورد کاپولا / ۱۹۷۲ ) نقدفیلم
۱۲. Mulholland Drive ( جاده مالهالند / دیوید لینچ / ۲۰۰۱) نقدفیلم
۱۳. Eastern Promises ( قول های شرقی / دیوید کراننبرگ / ۲۰۰۷ ) نقدفیلم
۱۴. Malena* ( مالنا / جوزپه تورناتوره / ۲۰۰۰ ) نقدفیلم
۱۵. The Da Vinci Code ( راز داوینچی / ران هاوارد / ۲۰۰۶ ) نقدفیلم
۱۶. Children of Men ( فرزندان انسان / آلفونسو کوآرون / ۲۰۰۶) نقدفیلم
۱۷. Atonement * ( تاوان،کفاره / جو رایت / ۲۰۰۷ ) نقدفیلم
۱۸. A Beautiful Mind ( یک ذهن زیبا / ران هاوارد / ۲۰۰۱ ) نقدفیلم
۱۹. Fight Club (باشگاه مبارزه / دیوید فینچر / ۱۹۹۹ ) نقدفیلم
۲۰. Red * ( قرمز / از سه گانه کریستف کیشولوفسکی / ۱۹۹۴ ) نقدفیلم
۲۱. Forrest Gump * ( فورست گامپ / رابرت زمکیس / ۱۹۹۴ ) نقدفیلم
۲۲. Slumdog Millionaire ( میلیونر زاغه نشین / دنی بویل / ۲۰۰۸ ) نقدفیلم
۲۳. The Truman Show * ( نمایش ترومن / پیتر ویر / ۱۹۹۸ ) نقدفیلم
۲۴. The Machinist * ( ماشین چی / براد اندرسون / ۲۰۰۴ ) نقدفیلم
۲۵. black book * ( کتاب سیاه / پل ورهوون / ۲۰۰۶ ) نقدفیلم
۲۶. Dogville (داگویل / لارس فون تریه / ۲۰۰۳ ) نقدفیلم
۲۷. Munich ( مونیخ / استیون اسپیلبرگ / ۲۰۰۵ ) نقدفیلم
۲۸. Closer ( نزدیک تر / مایک نیکولز / ۲۰۰۴ ) نقدفیلم
۲۹. changeling* ( بچه عوض شده / کلینت ایستوود / ۲۰۰۸) نقدفیلم
۳۰. Citizen Kane * ( همشهری کین / اورسن ولز / ۱۹۴۱ ) نقدفیلم
۳۱. Breathless ( از نفس افتاده / ژان لوک گدار / ۱۹۶۰ ) نقدفیلم
۳۲. Angels & Demons ( فرشتگان و شیاطین / ران هاوارد / ۲۰۰۹) نقدفیلم
۳۳. 21 grams ( بیست و یک گرم / آلخاندرو گنزالس ایناریتو / ۲۰۰۳ ) نقدفیلم
۳۴. In Bruges ( در بروژ / مارتین مک دونا / ۲۰۰۸ ) نقدفیلم
۳۵. Juno ( جونو / جیسون ریتمن / ۲۰۰۷ ) نقدفیلم
۳۶. Little Miss Sunshine ( دوشیزه سانشاین کوچولو / دیتن، فریس / ۲۰۰۶ ) نقدفیلم
۳۷. Stay * ( بمان / مارک فورستر / ۲۰۰۵ ) نقدفیلم
۳۸. The Hunting Party ( مهمانی شکار / ریچارد شپرد / ۲۰۰۷ ) نقدفیلم
۳۹. Amadeus ( آمادئوس / میلوش فورمن / ۱۹۸۴ ) نقدفیلم
۴۰. Pan's Labyrinth ( هزار توی پن / گیلرمو دل تورو / ۲۰۰۶) نقدفیلم
۴۱. Saving Private Ryan * ( نجات سرباز رایان / استیون اسپیلبرگ / ۱۹۹۸ ) نقدفیلم
۴۲. Bordertown ( شهر مرزی / گریگوری جیمز ناوا / ۲۰۰۶ ) نقدفیلم
۴۳. seven* ( هفت / دیوید فینچر / ۱۹۹۵ ) نقدفیلم
۴۴. Cube * ( مکعب / وینچنزو ناتالی / ۱۹۹۷ ) نقدفیلم
۴۵. Goodfellas ( رفقای خوب / مارتین اسکورسیزی / ۱۹۹۰ ) نقدفیلم
۴۶. L.A. Confidential ( محرمانه لوس آنجلس / کورتیس هانسون / ۱۹۹۷ ) نقدفیلم
۴۷. The Prestige ( پرستیژ / کریستفر نولان / ۲۰۰۶ ) نقدفیلم
۴۸. Mona Lisa Smile * ( لبخند مونالیزا / مایک نوئل / ۲۰۰۳ ) نقدفیلم
۴۹. The bridges of Madison county * ( پلهای مدیسن کانتی/کلینت ایستوود/ ۱۹۹۵ ) نقدفیلم
۵۰. GlenGarry Glen Ross ( گلنگری گلن راس / جیمز فولی / ۱۹۹۲ ) نقدفیلم
۵۱. Crash ( تصادف / پل هاگیس / ۲۰۰۴ ) نقدفیلم
۵۲. Casablanca * ( کازابلانکا / مایکل کورتیز / ۱۹۴۲) نقدفیلم
۵۳. Once Upon A Time In America * ( روزی روزگاری در آمریکا/سرجیو لئونه / ۱۹۸۴ ) نقدفیلم
۵۴. An Inconvenient Truth * ( یک حقیقت ناجور/مستندی دیدنی درباره گرمایش زمین )
۵۵. The Star Maker * ( ستاره ساز / جوزپه تورناتوره / ۱۹۹۵ ) نقدفیلم
۵۶. White * ( سفید / از سه گانه کریستف کیشولوفسکی / ۱۹۹۳) نقدفیلم
۵۷. The Village * ( دهکده / ام.نایت. شیامالان / ۲۰۰۴ ) نقدفیلم
۵۸. Shrink * ( روان پزشک / جوناس پیت / ۲۰۰۹ )نقدفیلم
۵۹. Minutes 88 * ( هشتاد و هشت دقیقه / آونت بروکلین / ۲۰۰۷ ) نقدفیلم
۶۰. The Lives Of Others * ( زندگی دیگران / فلوریان دونرسمارک / ۲۰۰۶) نقدفیلم
۶۱. Unforgiven * ( نابخشوده / کلینت ایستوود / ۱۹۹۲ ) نقدفیلم
۶۲. Apocalypse Now ( اینک آخر زمان / فرانسیس فورد کاپولا / ۱۹۷۹) نقدفیلم
۶۳. Paradise Now ( اینک بهشت / هانی ابو اسعد / ۲۰۰۵ ) نقدفیلم
۶۴. Pi * ( عدد پی / دارن آرونوفسکی / ۱۹۹۸ ) نقدفیلم
۶۵. Groundhog Day * ( روز گراندهاگ / هارولد رمیس / ۱۹۹۳) نقدفیلم
۶۶. A Space Odyssey:2001* ( دو هزار و یک:یک ادیسه فضایی/ ۱۹۶۸/ استنلی کوبریک ) نقدفیلم
۶۷. The Apartment * ( آپارتمان / بیلی وایلدر / ۱۹۶۰ ) نقدفیلم
۶۸. Goya's Ghosts *( اشباح گویا / میلوش فورمن / ۲۰۰۶ ) نقدفیلم
۶۹. Schindler's List* ( فهرست شیندلر / استیون اسپیلبرگ / ۱۹۹۳) نقدفیلم
۷۰. The Pianist * ( پیانیست / رومن پولانسکی / ۲۰۰۲ ) نقدفیلم
۷۱. Amores Perros ( عشق سگی / آلخاندرو گنزالس ایناریتو / ۲۰۰۰ ) نقدفیلم
۷۲. Yella ( یلا / کریستین پتزولد / ۲۰۰۷ ) نقدفیلم
۷۳. Sin City ( شهر گناه / رابرت رودریگز / ۲۰۰۵ ) نقدفیلم
۷۴. Flawless ( تمام عیار / مایکل رادفورد / ۲۰۰۷ ) نقدفیلم
۷۵. The Unknown* ( ناشناس / جوزپه تورناتوره / ۲۰۰۶ ) نقدفیلم
۷۶. Au hasard Balthazar ( ناگهان بالتازار / رابرت برسون / ۱۹۶۶ ) نقدفیلم
۷۷. The Reader ( کتاب خوان / استفن دالدری / ۲۰۰۸ ) نقدفیلم

ساقي 12-20-2010 08:38 PM

چند وقت پيش فيلم پيانيست رو ديدم و امروز فيلم پسری با پیژامه راه راه.....
صحنه هاي فيلم پيانيست اونقدر دلخراش بود
که بعد از يک هفته هنوز فکرمو بخودش مشغول کرده ولي از طرفي مقايسش ميکنم
با دنياي امروز با اتفاقات غير انساني و بي ارزش بودن وجان افرادي که فقط ميخوان زندگي کنن ،
چقدر شباهت هست بين جنايتهاي تاريخي و چقدر فراموشکارند افرادي که تاريخ رو تکرار ميکنند...
چقدر هنر و هنرمند ارزشمند بوده که حتا افسر آلماني زندگي رو به پيانيست ميبخشه ...:)

فيلم the boy in the striped pyjamas هم بسيار جالب و ديدني بود ، به تصوير کشيدن جنايت سياه منفوران تاريخ...
چقدر دنياي کودکان بيرنگ و بي رياست ، دوست و دشمن فقط يه بازيه نه بيشترررررررر{پپوله}

KHatun 04-22-2011 10:24 PM

همین امروز مشغول تماشای یک کمدی بامزه بودم به اسمِ "سگ کشی"
راستش خیلی سخت بود وقت تلف کردن پایِ همچین چیزی. همیشه سعی کرده ام به خودم بقبولانم که فیلمهایِ ایرانی ارزشِ دیدن ندارند و هربار کسی از جایی پیام داده که نه دیگر این یکی را ببین. هربار هم ناامید شده ام. احساس می کنم کارِ فیلمسازانِ تازه کار بهتر از اینهایی است که اسمِ استاد یدک می کشند. نقاط ضعف سگ کشی از نظرِ من:
1. مشکلی که مشکلِ همه ی فیلمهایِ ایرانی است: بازی مصنوعیِ بازیگرها. به خصوص بازیگر نقش اولِ زن. مژده شمسایی بود فکر کنم. البته گاهی تقصیرِ بازیگرهای بیچاره هم نیست.وقتی دیالوگ غیرواقعی و فضایی باشد، نباید از آنها انتظار داشت طبیعی بازی کنند! برای این که بتوانی پایِ یک فیلم بشینی و لذت ببری تنها فیلمنامه خوب کافی نیست. یک بازیگری غیر حرفه ای و کارگردانیِ بدتر فیلمنامه شاهکار را هم به فنا می دهد.حالا نمی دانم این خانم چه اصراری داشت اینقدر کتابی حرف بزند. احساس می کنم روبات هم می توانست همان بازیِ او را ارائه دهد.
2. اتفاقاتِ غیرواقعی و صد در صد غیرایرانی. من همیشه کلاهم را به احترام فیلمِ "مهمان مامان" برداشته ام چون این فیلم کاملا ایرانی بود، حالا بگذریم از نقاط ضعفش، اما حداقل باورپذیر بود. اتفاقاتِ هالیوودی در این فیلم وجود نداشت. کارگردان هم سعی نداشت فضایِ زندگی یک آمریکایی را بیاورد تویِ یک فیلم ایرانی. برجسته ترین صحنه که الان در ذهن دارم همان صحنه آخر است که سعی شده مثلِ "این گروه خشن" نشان داده شود. دوستِ عزیز! اینجا ایران است! چرا سعی داری به طرز احمقانه ای فضایِ یک فیلمِ وسترن را واردِ یک داستانِ ایرانی کنی. یعنی من آن آخرها فقط داشتم می خندیدم به خدا!
3. تئاتریکال بودنِ سینمایِ ایران. یک جایِ فیلم خانم شمسایی ماشینش را واردِ محلِ کارِ کارگرهایِ ساختمانی می کند و وَه که چه تئاتری بود بعد از آن! یعنی من کاملا احساس کردم که این فیلم نیست و تئاتر است. متاسفانه انگار کارگردانهای محترم ایرانی فرق این دو را نمی دانند. تئاتر ایران همیشه موفق بوده به دلیلِ عنصرِ اغراق که خاصِ تئاتر است. این دوستان همین اغراق را واردِ سینما هم کرده اند. بگذریم از حرکتِ هندی وارِ دوربین، در همان صحنه کارگرها هرکدام یک دیالوگ می گفتند و هرکس که نوبتش بود! یک قدم جلو می آمد.یادش بخیر یادِ مهد کودک و نمایش هایمان هم افتادم! نمی دانم چه دردی است که این هالیوود فیلمِ تخیلی هم می سازد باز باورپذیر است، اما سینمای ایران فیلم های غیرتخیلی اش هم تخیلی اند!
تنها نقطه قوت هم به نظرم فیلمنامه بود که بهتر بود بیضایی دست نگه می داشت وهمچین افتضاحی را خلق نمی کرد تا حداقل فیلمنامه به فنا نرود.

دانه کولانه 04-22-2011 10:52 PM

مرسی ادری بابت توصیفت از فیلم ....
به احتمال خیلی زیاد میدونی که این فیلم کی ساخته شده ..
قطعا سینمای اون روز ایران با فیلمی شبیه این بسیار فاصله داشته ..
تصنعی بودن بازی چیزیه که کل فیلم رو خراب میکنه این ایراد رو شاید میتونستی به استاد بازیگری تصنعی اقای مظفری وارد کنی ....
حتما میدونی شمسایی بازیگر توانای تئاتره ...
که این خواه ناخواه در بازی توی سینما تاثیر میگذاره اما مساله این هست که اون نقش رو کسی جز شمسایی با همین به قول شما بازی تصنعی نمیتونست بازی کنه
همین ادا اطوار هایی که ازش به عنوان بازی تصنعی یاد کردی باعث میشد فضایی که واقعا اون زن توش بوده و تمام انچه که بر سرش امده عینیت پیدا کنه ...
ایا صحنه ای که شمسایی بعد از اینکه مورد ازار جسمی قرار گرفت توسط یکی از طلبکاران که از بد ماجرا متاسفانه کرمانشاهی به نظر میرسید با عینک مشکی و در حال سیگار کشیدن رو به یاد داری ؟
به نظرت بسیار هنرمندانه اون صحنه رو اجرا نکرد ؟
به نظر بدون استفاده از عنصر گریه و زاری خیلی از بازیگران امروز میتونستند اون حس رو به بیننده منتقل کنند که شمسایی کرد ؟
حتما حتما خودت رو ببر توی فضای اون سالهای فیلم و شرایطی که این کاراکتر داشته
اینکه یک مرده متحرک باشه ادم و مثل ربات حرکت کنه فکر کنه حرف بزنه خیلی غیر واقعی به نظر نمیرسه ..
اون صحنه که با ماشین میره بین کارگرها راستش قابل دفاع نیست چون من چیزخاصی توش ندیدم و بی مورد به نظر میرسید امیدوارم کسی نکته ای در انجا دیده باشه و به منم بگه ..
بیضایی استاد سناریو نویسیه و به نظر من برای اون سالها این جور داستانی بسیار قوی و چند لایه بوده امیدوارم قبل از دیدن فیلم از ماجرای فیلم اطلاعی نداشته ای
والا دیدن فیلم کاملا شبیه خوردن پوره ی سیب زمینی با یخ ه .

شاید اگه این فیلم رو امروز میساخت کمی امروزی تر میساخت
باید فضای فیلمهای اون موقع رو ببینی بازیهای اون موقع رو ببینی و با اون موقع بسنجی
لزوما هم تیپ بازی های اون موقع بد یا خوب نبوده اما تغییر امر طبیعیه
امروز فضای فیلم ها فضای بازیگری ها عوض شده
فیلم مسافران رو هم که مال همون موقع هاست ببین
شمسایی همینطوری بازی میکنه فاطمه معتمد اریا همین طور مظفری همینطور
و..

من واقعا این فیلم رو بسیار قوی میدونستم قسمتهای مختلفی باید بهش نمره داده بشه
فیلمنامه ش اینقدرنمره بالایی میگیره که راحت بتونم بگم این فیلم بسیار ارزش "بودن"و "وجود" رو داره ...

تنکس .

KHatun 04-22-2011 11:03 PM

خواهش
میدونم این فیلم کِی ساخته شده
همون طور که می دونم گاو کِی ساخته شده،
این دلیل نمیشه که.
والا من که هیچی جز بلد نبودنِ انتقال حس از بازی این خانم ندیدم
اتفاقا اون صحنه که گفتی هم به نظرم خیلی غیرایرانی بود
گریه و زاری لازم نیست. کمی احساس...فقط کمی احساس که منِ بیننده باور بشه دردش رو. بازیگر کسیه که نگاهش هم به بیننده احساسش رو منتقل کنه
الان هم شما داری زمان ساختش رو دلیل نقطه ضعف هاش میاری
در حالیکه بازیگری غیرمصنوعی و کارگردانی غیرتئاتری انتظار بزرگ و عجیب و غریبی از یه کارگردان مثل بیضایی نیست.اصلیه که باید در همه زمانها رعایت بشه
خیلی ابتدائیه
حتی برای زمان خودش هم فیلم خوب نبود
یور ولکام

دانه کولانه 04-22-2011 11:22 PM

خب این طبیعیه کاریش نباید داشت همه یه فیلم رو یه جور نمیبینن
ممکنه ایراداتی که گفتی واقعا باشه و من کم دیده باشمشون و ممکنه ایرادات دیگه هم داشته باشه که ما ندیده باشیم
این حق رو بیننده داره که خوشش بیاد از فیلمی و دقیقا این حق رو داره که خوشش نیاد..
و حتی بدتر ..
این حق رو داره که فیلمی که فاصله زیادی با یک فیلم خوب داره مثل دایره زنگی خوشش بیاد و این حق رو داره که از یه فیلم مهم و با بازی های بینظیر مثل چشمان کاملا بسته یا
اینک اخر زمان خوشش نیاد .
معدود فیلمهایی هستند که درصد بسیار بالایی از بینندگان مختلف از طیفهای مختلف از اون خوششون بیاد و چه حالی میکنه اون کارگردان و نویسنده و بازیگراش که چنین فیلمی ساخته اند که همه رو راضی کرده ..
اساسا گاهی شاهکار نامیدن های ما اماتور ها هم ممکنه بسیار با هم فاصله و اختلاف داشته باشه
و این به خاطر خواست های لحظه ای ما از فیلمه
خواست هایی که نمیشه برای اون ها ارزش گذاری کرد
که این خواسته ی تو از فیلم خواسته ی باارزشی نیست
شاید رسالت مهم سینما همینه ...
سرگذشت شکفت انگیز امیلی پولن رسالتش رو درست انجام داد
برای من چیزهایی برای یاد گرفتن و قدر دونستن داشت
چیزهایی که شاید اگر کسی دیگه ببینه همه ش رو بدونه و براش فائده ای نداشته باشه و همین منبع اختلاف نظر برای شاهکار خواندن این فیلم از طرف من و معمولی بودن اون فیلم از نگاه دیگری باشه ..
نادانسته های ادمها و نیازمندیهاشون با هم یکی نیست و بسیار متنوعه
البته پر مسلمه که موندن در سطحی که از دیدن فیلم یاد گرفتن دست در دماغ نکردن درحضور جمع برای ما حاصل بشه نه هنرمندی سینما رو نشون میده و نه صلاحیت ما برای اظهارنظر در مورد فیلم !

/

امیر عباس انصاری 04-22-2011 11:43 PM

سلام دوستان
سگ کشی رو چندسال پیش دیدم
خوب برام هم داستانش و کلیدهایی که توش بهم میداد جالب بود هم سبک خیلی عجیب و غریبش تو دکور و فیلمبرداری و روایت داستان و شخصیتها و...

من نمی تونم بگم بیضایی از دستش در رفته
به نظر من به شدت داره چیزی رو با انگشت اتهام نشون میده
خیلی خیلی بازی مژده شمسایی بخصوص تو صحنه عدم رضایت و شکایت از تجاوز و خرد شدن شخصیت و تو صحنه کتک خوری جلوی افرندی و شرکاء و بعدش تیزهوشی و چرخوندن پیکان اتهام و بستن قرارداد چک و... خوب بود و می پسندم

ولی فیلم چیزی رو داره میگه که به نظر من هنوز برای درک و نقد کردنش زوده
به فیلم گاو اشاره کردین
خوب اون فیلم الان خیلی عیان داره حرفشو میزنه
سگ کشی همونطور که از اسمش پیداست یه فیلم خاص هست و من می تونم بگم یه فیلم نوآر بود و خصوصیات قهرمان و ضدقهرمانهای فیلمهای نوآر اغراقه
گوست داگ فیلمیه که سبک نوآر رو داره
بیشتر آثاری که آلن دلون توش بازی کرده تلخ و سیاه و نوآر هست
سگ کشی رو با سینمای فعلی نباید مقایسه کرد
اشتباهه
به نظر من سگ کشی یک پیامه که اسرارش هنوز فاش نشده و نمیشه در موردش زود نتیجه گیری کرد

صحنه یا نصیب و یا قسمت داریوش ارجمند در نقش یک حاجی بازاری مومن الان داره خوب متن حرف رو میرسونه
چرا تصورمون این نباشه که هنوز کل پیام فیلم نسبت به تاریخ و اتفاقاتی که تاکنون رخ داده درک نشده؟ و زمان و کنکاش فراوانی لازمه؟؟

KHatun 04-22-2011 11:51 PM

بله.سلیقه است دیگه.مثلا من از فیلم"جنگ دنیاها"ی اسپیلبرگ خیلی خوشم اومد با اینکه تمشک طلایی برده و کلی انتقاد ازش شد. خجالت هم نمی کشم که بگم خوشم اومده. فقط کمی تا قسمتی مورد تمسخر اعضای محترم خانواده قرار گرفتم!
فیلم گرفت منو دیگه. شاید چیزی توش بود که من دریافت کردم ودیگری نکرد

جالب اینه که موقع تماشای سگ کشی با خواهران نشسته بودیم و بالاتفاق می خندیدیم! شاید انتظاری که از فیلم داشتیم برآورده نشده بود.
در هر صورت با شما موافقم.
شما خودت همون طور که گفتی میخوای از فیلم چیزی یاد بگیری
من هم همون طور که قبلا گفتم دنبال لذت هستم
نه لذت سرگرم کننده
لذتی که محرک حواس پنجگانه امه برای دریافت
به قول دوستی من آدمی هستم به شدت دارای حواس پنجگانه
اما خودم معتقدم آدمی هستم به شدت دنبال حواس پنجگانه که روزمرگی اونها رو از ما گرفته

gothicnew 04-23-2011 09:48 AM

سالهایی که ورشو دیوار بود
 
که ﻤیژوو هات بالای خوی گرت
به بالای زامه کانی تو
زامه کانت یک دو قولانج دریژتر بوون
که زه ریایش ویستی قولایی زامی خوی وه تو بپیوی
هاواری کرد و خه ریک بوو ئه و له ناو تودا بخنکی
<<ماموستا شیرکو بیکه س>>

سال هایی که ورشو دیوار بود (نوشته ای بر پیانیست پولانسکی)
<<تقدیم به تمام پشت دیوار ماندگانی که سقف شان آسمان است>>

"_جنگ تموم شد می خوای چکار کنی؟
_دوباره پیانو می زنم.
_اسمت چیه؟
_اشپیلمن.
_واسه یه پیانیست اسم قشنگیه."


سلام
من ولادیسلاو اشپیلمن هستم!!!
کمی قبل تر از آنکه شما به دنیا بیایید ساکن ورشو بودم. حالا خانه ام در فلسطین است. مریم صدایم می زنند و بار دارم.! در آمریکا شناسنامه ام مکزیکی است در فرانسه عرب تبارم .
در آفریقای جنوبی رنگم، در همین حوالی زبانم، و در ورشو دینم مرا برای چگونه زیستن سوژه می کرد و می کند.
خانه ام هر روز و هر جای زمین گتو یی ست!! آمده ام برایتان زندگی بگویم! (عده ای به زندگی قصه هم می گویند)
از زیستن جای جای جهان حرف دارم. زیستن؟! بگذریم
امروز از ورشو برایتان می گویم، از روزهای اشپیلمن بودن. هنوز این نام را که زمزمه می کنم بی اختیار انگشتانم در هوا به گردش می آیند، گوش کنید این صدای پیانوی من است.نت ها دیوار آجری ندارند. این ملودی را با چشم هایم نوشته ام. نت به نت اش را آن هم در روزهایی که ورودم به کافه ها و نشستن در پارک ها ممنوع بود و از روی پیاده روها هم حق عبور نداشتم. شبی قبل از آنکه پیانویم را حراج کنم نوشتنش را شروع کردم و سال ها بعد همشهری چهار ساله ی ورشو نشینم (رومن پولانسکی) با دوربین نقاشی اش کرد!
قرارمان یادم رفت. قرار بود برایتان زندگی بگویم!
اینجا ورشو ست. سال های سیاه (1939-1945) ((_اما من جایی نمی رم _اگه قراره بمیریم همون بهتر که تو خونه خودمون بمیریم)) سال هایی که ورشو دیوار بود ((_ این طرف دیوارا بهتره _ یه وقتایی شک میکنم که کدوم طرف دیوارم)) و پیرمرد فلج روبروی خانه ی ما بی پای رفتن، طبقه ی چندم تا زمین را کمتر از دو ثانیه می رفت وساکنان آن خانه کف زمین می خوابیدند با سرب هایی که بر پشت داشتند. کودکی زیر این دیوار می ماند تا در آغوش من بمیرد. سال هایی که پیش من نان و نت یکسان شدند و مادام این سوال در فضا می پیچید که _ چرا همچین کاری کردم.! ما یهودیان ورشو دهان در غذای سفره متعفن خیابان گذاشتیم. ورشو کوچک شد! قطار قطار بیرونمان بردند . و دیگر برنگشتیم. البته عده ای ماندیم!! تا هر چند روز یک بار برای مردن با قرعه انتخاب شویم بی حق سوال و با باتوم زدنمان شب کریسمس را جشن می گرفتند.
سیب زمینی، نان، سلاح مخفی، باتوم، فکر فرار، همه بودند و هین جا بود که ورشو کوچکتر شد. اندازه پشت کمدی، اتاقی برای یک روز، خانه ای بی نان، و تختی برای لاس زدن با مرگ.
کوچکتر و کوچکتر به اندازه ی اتاقی که من گرسنه نشسته بر صندلی (خالی از امید به هنر در دستانم!) برای فرمانده ای که قلبش نازی نبود می نوازم.
اتاقی کوچک، بزرگ تر از جهان ! آنجا که آدمی دوباره کرامت می یابد و آنچه هست نه تل جنازه هایی است که می سوزند نه خانه هایی که به آتش کشیده می شوند نه گرسنگی تا مرگ، نه آدم هایی که برای زنده ماندن وانمود به مردن می کنند نه... نه...

بعد از دیدن و مرور پیانیست در ذهنم می خواهم چیزهایی از پیانیست که در من گفتنی است را بنویسم وبا شما دوستانم در میان بگذارم اما قبل نوشتن چند خط کوتاه نظرم راجع به فیلم باید بگوییم آنچه از پیانیست در درون آدم می ماند بسیار بسیار بیشتر از آنچه است که با دیگران در میان می گذارد
قصد من پرداختن به جنبه های فنی کار پولانسکی نیست بلکه اشاره گذرایی ست بر محتوایی که شاید یکی از اهداف او بوده است!!

پیانیست فیلمی است که با بررسی وضعیت فاجعه یهودیان گتو نشین ورشو آن هم نه با نگاهی از بالا ، بلکه از چشم یکی از قربانیان، که پرده از حقیر بودن آدمی می گشاید! چه در مقام تحقیرگر (که بسیار هیچ وبی ارزش می نمایند) چه در مقام تحقیر شده (که منجر به همدردی، عصبیت! وآزار بیننده خود می شود). اما آنچه در نهایت می ماند هیچ یک از این دو نیست که سایه اشان را به همه جایی فیلم افکنده اند. بلکه انسان است که می ماند و هنر. آن هم در قالب شخصیت اول فیلم، هنرمندی انسان که امیدش را در تمامی سیاهی ها از دست نمی دهد. هر بار که وضعیت دردناک زندگی و رنج هایش سخت به آزردن بیننده می آید، صدای نواختن پیانوی اشپیلمن همه چیز را به روند معمول حیات برمی گرداند وما را به سوی این باور حرکت می دهد که : آنان که می خواهند حق حیات را از ما بگیرند تنها زمانیمی توانند که ما باور کنیم زندگی ارزش زیستن را ندارد. تقریبا تمام شخصیت های محوری و نقش آفرینان در طول فیلم می میرند حتی جنگ هم. و آنچه بر جای می ماند هنر است (که موسیقی در اینجا نماینده تمام هنرهاست)
می شود ادعا کرد این فیلم مانیفستی است در دفاع از هنر، انسان و امیدهایش .امیدی بی پایان، آنهم در نهایت رنج و تنهایی در دنیایی که موجودیت انسانی تورا به رسمیت نمی شناسد.


"حمزه. ز"

دانه کولانه 04-24-2011 12:09 AM

مرسی حمزه به جمع ما خوش امدی ..
این تیکه ش برای کسایی که فیلم رو دیده اند خیلی جالب میتونه باشه
نقل قول:

و پیرمرد فلج روبروی خانه ی ما بی پای رفتن، طبقه ی چندم تا زمین را کمتر از دو ثانیه می رفت وساکنان آن خانه کف زمین می خوابیدند با سرب هایی که بر پشت داشتند.
این پست تنها یک قسمت از نوشته ت هست یا همه ش بود ؟

نقل قول:

تقریبا تمام شخصیت های محوری و نقش آفرینان در طول فیلم می میرند حتی جنگ هم. و آنچه بر جای می ماند هنر است (که موسیقی در اینجا نماینده تمام هنرهاست)
بهش توجه نکرده بودم و به نظرم درسته چیزی که میگی ..
حتی خود نوازنده هم در انتهای فیلم میمیره و جنگ هم به قول تو
و اونچه که ماند تنها صدا بود.

نظرت درمورد این سوال چیه ؟

فرض کن کسی ادعا میکنه که نگاه کن یهودی ها و صهیونیستها با صرف هزینه های میلیاردی شاهکارهای مانند شیندلر و پیانیست را به چهان عرضه میکنند تا با ضد یهود مقابله و به بسط هولوکاست بپردازند
و گواه موفقیت انها در این راستا تعریف ها و نقدهای خیل عظیمی از سینما دوستان است
سینمای ما در دنیای تبلیغ در کجا قرار داره ؟
ما چه کارها کرده ایم ؟
ایا اساسا این امری مقبول است که به زیبایی هنر اندیشه ای را بسط داد خواه ان اندیشه حقیقت یا غیر حقیقت باشد خواه مفید یا مضر باشد ؟ و بنابراین در صورت مثبت بودن جواب ایا این امر را باید در سینمای ایران هم پیاده کرد و به طور صریح تر اگر یک فیلم ایرانی با نهایت ظرافت و هنر و زیبایی اندیشه ای غیر واقعی رو بسط دهد از ان فیلم هم باید حمایت کرد و تعریف یا فیلتتتر اول ما هدف کلی و نیت یک فیلم باشد ؟
تنها هنر را باید دید و ستود در هر فیلمی یا ابندا بر اساس نیت و مقصد فیلم را مد نظر قرار داد و بعد به جنبه های هنری اون پرداخت ؟

gothicnew 04-24-2011 01:41 AM

سلام کوروش جان
خواهش می کنم
راجع به سوال اولت: این پست یه قسمت از نوشته م بود که جا داشت اینجا بیاد. فقط یه نکته راجع به جمله ای که نوشتم جنگ هم می میرد در پایان فیلم. راستش وقتی فیلمو دیدم، هرچی فکر می کردم خالقش می خواست همینو بگه ولی هی با خودم جمله جورج سانتایانا رو تکرار می کردم<<تنها مردگان پایان جنگ را دیدند>> تنها مردگان پایان جنگ را دیدند. آخر سرم نوشتم جنگ مرد ولی حیف!! ته ذهن وباورم میدونستم ،تنها مردگان پایان جنگ را دیدند
سینمای ما در دنیای تبلیغ در کجا قرار داره ؟ نمی دونم
ما چه کارها کرده ایم ؟ به درازای تاریخ سینمای این کشور تلاش شده سلیقه های فردی و گاه حزبی وجناحی رو سینمای ملی قلمداد کنیم وهمین باعث میشه هرگز به برایند واحدی نرسیم تا به سمت جایگاهی بریم که حقمونه یا انتظارشو داریم

ایا اساسا این امری مقبول است که به زیبایی هنر اندیشه ای را بسط داد خواه ان اندیشه حقیقت یا غیر حقیقت باشد خواه مفید یا مضر باشد ؟ و بنابراین در صورت مثبت بودن جواب ایا این امر را باید در سینمای ایران هم پیاده کرد و به طور صریح تر اگر یک فیلم ایرانی با نهایت ظرافت و هنر و زیبایی اندیشه ای غیر واقعی رو بسط دهد از ان فیلم هم باید حمایت کرد و تعریف یا فیلتتتر اول ما هدف کلی و نیت یک فیلم باشد ؟ به نظر من حقیقت از زیبایی بزرگتره و این مقبول نیست. خواه اینجا ، خواه اون سر دنیا
البته حقیقت چارچوب نداره!!!!!!!!!!!!!!!!
تنها هنر را باید دید و ستود در هر فیلمی یا ابندا بر اساس نیت و مقصد فیلم را مد نظر قرار داد و بعد به جنبه های هنری اون پرداخت ؟ __________________
منظورت اولویت دادنه؟

KHatun 04-24-2011 04:25 PM

سوال رو از من نپرسیدی کوروش ولی در حد نظر چیزی میگم شاید مفید باشه
تا قبل از قرن 19 در اروپا، منتقدین هر وقت می خواستن اثری رو نقد کنن شیوه های نقد سنتی رو به کار می بردن. یعنی مرورِ وقایعِ تاریخی زمانِ خلق اثر و زندگی هنرمند. مثل اینکه سرِ کلاس شعر حافظ نشسته باشی و استاد به جایِ خود شعر از زندگی حافظ حرف بزنه. این متد در مدارس خیلی رایجه و اگر هم دیده باشین در فیلم زیبای " انجمن شاعران مرده" هم اشاره ای شد بهش. نقد سنتی، هنر زمانه خودش رو تنها بازتابی از زندگی هنرمند می دونست و معتقد بود هدف اون باید آموزش مسائل اخلاقی و فلسفی باشه. از قرن 19 به بعد جنبش های هنری در اروپا رویکرد تازه ای رو دنبال کردن. رویکردهای سنتی جای خودشون رو به شعارِ
"l'art pour l'art"
یعنی هنر برای خودِهنر، دادند. نگرش جدید هنر رو در ذات خودش کامل می دونست. نمایندگان اون معتقد بودند ارزش ذاتی هنر رو باید در خودش جستجو کرد و نباید مقصود و هدف و فایده ای براش تعریف کنیم. هنر وسیله نیست.
حالا که پست مدرنیسم تفکر حاکمه، این طرز فکر به اوج خودش رسیده.
شاید تفکر سنتی فیلمی مثل پیانیست رو در حد وسیله ای برای تبلیغات سیاسی یهودیان تقلیل بده، اما شیوه نقد غالب در اروپا سالهاست از این طرز فکر فاصله گرفته و اثر هنری رو تنها از جنبه زیباشناختی مورد بررسی قرار میده. حتی در مراسمی مثلِ اسکار که خیلی تحت کنترل سیاسیون هست، فیلمی مثلِ "hurt locker" جایزه می بره، یک فیلم راجع به جنگ که صرفا فقط از جنگ میگه. فضا هم جنگ آمریکا و عراق هست، تمرکز فیلم روی قهرمان نشون دادن آمریکایی ها و شعارهای سیاسی نیست. موفقیت فیلم تمرکز اون روی میدان جنگ جدای از حواشی سیاسی اونه. ولی خب هر نقدی که در ایران از این فیلم نوشته شده اشاره به سیاست داره و سعی داره جوری اونها رو به هم ارتباط بده.
این که ایران کجاست؟ متاسفانه احساس می کنم در ایران هنوز به هنر به دید وسیله ای برای آموزش مسائل اخلاقی و فلسفی نگاه میشه. هنوز دنبال به اصطلاح "پیام" فیلم هستیم. در حالیکه نقد جدید در اروپا "فرم" رو در اولویت قرار داره، نه محتوا.

gothicnew 05-15-2011 09:41 PM

زندگی دوگانه ورونیکا
 
زندگی دوگانه ورونیکا
کریستوف کیشلوفسکی

انگیزه نوشتن مطلب زیر نه به تازه دیدن فیلم برمیگردد! نه پیشنهادی ست برای تماشای آن
بلکه پیدا کردن چند ورقه دست نویسی ایست که راجع به فیلم (گویا دقیقا بعد از دیدن فیلم) نوشته ام.

آغاز فیلم با حرکت کند دوربین شروع می شود.فیداین،تعویض نما،تیتراژ،تعویض نما،حرکت کند دوربین...
از لحظه ی شروع تا انتهای فیلم،حرکت دوربین فیلم بردار کیشلوفسکی ،کند است و سعی به تعویض نما نزد مولف بیش از تلاش برای حرکت به چشم می آید.(گویی دنیای پیچیده ی تصویر شده با نوعی نگاه بی تحرک اثر گذاری بیشتری دارد)
بررسی وضعیت حرکت دوربین در کل کار تا آنجا ما را به دنیای درون شخصیت ها راه می دهد که در می یابیم که تعویض نما ترجیحی است از جانب کارگردان که از حرکات اضافی کارکترهایش جلوگیری کند.

با نگاهی گذرا به وضعیت نماها و زوایای دوربین ،خیلی زود مشاهده می شود که کارگردان از تمامی نماها و زاویه های ممکن در کارش برای القای مفاهیم ومعانی مورد نظر بهر گرفته است.
(کلوز آپ)صحنه آغاز فیلم،کودکی ورونیکا
(مدیوم کلوز آپ)نمای اول بعد از تییراژ،ورونیکا در حال آواز خواندن.
(لانگ شات)حرکت ورونیکا در قطار به سمت کراکوف
(مدیوم کلوز آپ-کلوز آپ-فول شات-نرمال-مدیوم شات)ورونیکای کراکوف وقتی در شهر همزاد خود را می بیند.
high angle
)صحنه مرگ ورونیکا
(
low angle)خاکسپاری ورونیکا
(
high level)مراسم عروسک گردانی برای دانش آموزان ورونیکای پاریس
کلوز آپ و مدیوم کلوز آپ برجسته ترین نماها ی انتخابی کارگردان است.

کادر بندی
استفاده از تک تک اجزا و حتی بهره گیری از اکثر هنرها،در جز جز اثر برای پیوستگی و تاثیر گذاری مشهود است (نقاشی، موسیقی،عکاسی و ذات سینما)
تاکید بر جزئیاتی که به هم ریختگی دنیای موجود را باعث می شودنه تنها در هنرها که در چیدمان و ترکیب کنار هم قرار گرفتن اشیا تاکید می شود؛به گونه ای که تصمیم به تکان یک صندلی توسط ورونیکا (پاریس) به وسیله پدر (که در کادر نیست!) به شدت نهی می شود،
این برخورد،برجستگی وچیدمان،در کل کار به درک ولمس جزیئات (حتی اشیا) منجر می شود؛ تا حدی که بیننده دنبال نوعی پیوند بین تک تک عناصر وفضاهای موجود می گرددیعنی نوعی حضور شخص در کل اثر.
نتیجه گیری نماها،شیوه ای مبتنی بر کانونی کردن جزئیات را نشان می دهد که خروجی آن دریافت فرکانس های روحی و روانی است (جزئیات بیشتر تاکید بر حالات ورونیکا دارد) انتخاب کلوز آپ و مدیوم کلوز آپ در اکثر دقایق فیلم نیز دقیقا در همین راستا صورت می گیرد.
کادر بندی اکثر لوکیشنها در فضای بسته صورت گرفته (این امر نیز برای بیان پیچیدگی ها و درونی کردن فضای فیلم می باشد.)


حمزه. ز

دانه کولانه 05-15-2011 09:54 PM

ورنیکا خوشگلتر از فیلمش خودش بود و صداش :d

gothicnew 05-15-2011 10:14 PM

توافق نامه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 
یقینا
فیلمو میشه فراموش کرد اما ایرنه ژاکوب رو نه

KHatun 08-14-2011 09:36 PM

روشنائی های صحنه-limelight
 
شخصا روحِ بسیار پیری دارم. البته این زیاد هم عجیب نیست. اریک اشمیت در یکی از نمایشنامه هایش می گوید:" پیری مرضی است که فقط جوان ها دچارش می شوند". شاید اینطور باشد. شاید مرضی است که اساسا سن و سال نمی شناسد. حالا وقتی دو نفر، از دو نسل با فاصله ی زیاد، همزمان به آن دچار می شوند و مسیرِ زندگی شان با هم تلاقی پیدا می کند، یک درامِ بی نظیر خلق می شود. درامی تلخ و شیرین، که در "روشنائی هایِ صحنه" به نمایش درمی آید.
داستان خیلی ساده است. یک کمدینِ پیر، کالورو، جانِ یک بالرینِ جوان، ترزا را، که قصد خودکشی داشته به طور اتفاقی نجات می دهد. در حینِ اینکه تلاش می کند زنِ جوان را به بازگشت به صحنه تئاتر ترغیب کند، خود او هم انگیزه پیدا می کند که بار دیگر به صحنه بیاید.شاید علاوه بر حسِ سرخوردگی، تنها نقطه اشتراکِ این دو "صحنه ی تئاتر" باشد. همان جایی که کمدینِ درمانده که احساس می کند در دنیایِ مدرنِ تئاتر جایی ندارد به دنبالِ شهرتِ از دست رفته اش است و بالرینِ جوان که از ترسِ رویارویی با سختی ها به توهمِ فلج بودن دچار است به دنبالِ شهرت پیش رویش. اتحادِ این دو کمال است. کمالِ وجودِ یک انسان. مثلِ رقصِ یک بالرین رویِ صحنه و نگاهِ حسرت آلودِ یک دلقک پشت صحنه. و این رویِ صحنه و پشتِ صحنه چقدر شبیهِ بیرون و درون ماست. آن چیزی که آرزو می کنیم باشیم و آن چیزی که هستیم. چه کسی می تواند حقیقی بودن هردویشان را منکر شود. هر دو به یک اندازه خواستنی و واقعی اند. من بدونِ آرزوهایم می میرم و آنها هم بدونِ من. بالرینِ جوان و دلقکِ پیر دو بعدِ وجودِ انسانی است که در یک جا نقطه اشتراک دارند؛ " جستجویِ لذت"، آن همدر دنیایی که آدمها و لذت هایشان مرتبا مورد قضاوت و داوری قرار می گیرند. در دنیایی که رابطه ی تماشاچی و بازیگر سست و بازیچه ی زمان است. اما به گفته ی کالورو همین زمان " بهترین نویسنده است و کامل ترین پایان را می نویسد"، و چه پایانی شکوه انگیز تر از اجرایِ موفقِ دلقکِ پیر پس از مدتها سرخوردگی و در نهایت درکِ این واقعیتِ تلخ و شیرین که از تئاتر متنفر است اما بدونِ آن هم نمی تواند زندگی کند. وقتی به پیری مبتلا هستی، سخت می شود بخندانی، بیشتر دوست داری به فکر واداری. یک جا در گفتگویی با ترزا یک اگزیستانسیالیستِ تمام عیار می شود وقتی می گوید "تماشاچی ها فرد فرد بی نظیرند، اما در جمع مثلِ هیولاهایی هستند که سر ندارند و هیچ وقت نمی دانند به کدام جهت بچرخند"، جائی دیگر پسامدرنی جلوتر از زمانِ خودش، وقتی به بانوئی که زندگی را پوچ می بیند و معتقد است معنائی در نهادش نیست جواب می دهد" معنا را می خواهی چه کار؟ از لحظاتت لذت ببر" و این فسلفه ی آزاد و بی قید زیستن را در نهایت با ترکِ صحنه و اجرا در خیابانها، جائی که احساس تعلق می کند، به کمال می رساند. شاید این گذار، این جدائی، لازم بود تا بازگردد. این بار با دلقکی که بهتر می شناسد. و شاید بالرین جوان باعث شده بهتر بشناسد. دلقکی که از صحنه می گریزد و باز به آن برمی گردد تا آخرین نمایشش را به اجرا بگذارد.هر چه بیشتر به چشم بیایی، بیشتر تشنه ی تنهایی و خلوت هستی. و هرچه بیشتر رانده شوی، بیشتر میل به دیده شدن داری. این طعنه آمیز ترین روایتِ زندگیِ ماست. بالرین دلقک را می خواهد و دلقک بالرین را، آرزوهایم من را می خواهند و من هم آرزوهایم را، و این خواستن سیری ناپذیر است، مگر این که هردو به رویِ صحنه بیایند، به هم بپیوندند و در اندامی جوان، زیبا و سرزنده به رقص دربیایند.

پ.ن: خلاصه کلام برین فیلم رو ببینین. شاید طولانی باشه و کند هم پیش بره و شاید بازیگر نقش اول زن، کلر بلوم، اغراق آمیز بازی کنه، اما تمام اینها رو میشه به خاطر خودِ چارلی چاپلین و فقط خودِ بی نظیرش نادیده گرفت.

KHatun 09-14-2011 09:52 PM

شکوهِ علفزار-splendor in the grass
 
شکوه علفزار-splendor in the grass

شکوه علفزار از آن فیلم هایِ عاشقانه است که دهه شصتی ها آن را بهتر می شناسند. شاید می شود گفت تایتانیکِ زمانِ ما بود! اما خب از نظرِ محتوا این کجا و آن کجا. الیا کازان، کارگردان، تنها راویِ یک عشق نیست، برایِ او داستانِ عاشقانه بهانه ایست برایِ به چالش کشیدنِ هنجارهایِ اجتماعی و کالبد شکافیِ روانِ فرد در جامعه ای سرکوب گر.به هر حال کم آدمی نیست! یکی از افتخاراتِ هالیوود است و او را به عنوانِ کارگردانی که درون مایه ی اکثرِ کارهایش رئالیسمِ اجتماعیست می شناسند. البته از نظرِ من این کمی کم لطفی در حقِ اوست چون توانائی اش در به تصویر کشیدنِ ابعادِ مختلفِ روانِ شخصیت هایِ به ظاهر معمولی،چیزی کم از شخصیت پردازی هایِ هیچکاکی! ندارد و گنجاندنِ آثارش تنها در زیرمجموعه آثارِ رئالیستی اجتماعی بی انصافی است.
فیلم روایتِ عشقِ دو جوانِ ساده ی آمریکایی است که از طرفی میلِ شدیدی به برقراری رابطه ج.نسی دارند، از طرف دیگر نگرانِ نگاهِ جامعه و خانواده هایشان به رابطه شان هستند. آمریکایِ امروز البته دیگر رابطه ی زن و مرد، خارج از ازدواج، را غیرِاخلاقی و شرم آور نمی داند، اما نکته ی جالب برایِ من شباهتِ آمریکایِ دهه ی30 و جامعه ی امروزِ ایران است. در ابتدایِ فیلم، مادرِ دختر، دینی، که شاهد ابرازِ عشقِ او به پسرِ یکی از خانواده هایِ مرفهِ شهر، باد، است به دختر هشدار می دهد که خودش را تا وقتی ازدواج نکرده تسلیمِ او نکند. یکی از دیالوگ هایِ جالبِ این سکانس وقتی است که دینی ازمادرش سوال می کند که آیا هیچ وقت احساسِ میلِ شدید به پدرش داشته یا نه؟ و مادر در جواب می گوید:" پدرت هیچ وقت به من نزدیک نشد تا اینکه ازدواج کردیم. بعد از آن من تسلیمش شدم چون زن باید تسلیمِ شوهرش شود. زن مثلِ مرد از این چیزها لذت نمی برد. فقط به امیدِ بچه دار شدن اجازه می دهد همسرش با او همبستر شود" شاید این حرفها برایِ ما که در جامعه ای زندگی می کنیم که رابطه ی ج.نسی و لذتِ غریزی هنوز یک تابویِ بزرگ است آشنا باشد. حرفهایی که باعث می شود نسبت به غرایز مان احساسِ گناه کنیم چون برچسبِ "زشت" و "غیراخلاقی" خورده اند. وقتی مادرِ دینی به او می گوید زن مثلِ مرد از این چیزها لذت نمی برد، این باور در او به وجود می آید که چون خودش میلِ شدیدی به باد دارد پس مثلِ بقیه ی زنها نیست وگناهکار است. در حالیکه مادرِ دینی هم خود به دلیلِ سرکوبِ غرایزش در زمانِ جوانی نسبت به رابطه ی ج.نسی ناآگاه و بی میل است و چون این احساس از طرفِ جامعه به او تحمیل شده، آن را به همه ی زنان تعمیم می دهد. آنچه که دینی را به مرزِ جنون می کشاند، علاوه بر آگاه شدن از رابطه ی باد با دختری که حاضر است خودش را تسلیمش کند، عدمِ آگاهیِ او از نیازهایِ زنانه اش است. زمانی که می خواهد خود را تسلیمش کند، باد در جواب می گوید:" نه دینی!تو دخترِ خوبی هستی" و این یعنی حتی پسری که عاشقش است از او انتظارِ "خوب" بودن مطابقِ معیارهایِ جامعه دارد. دو جوان هردو با یک مشکل روبرو هستند اما نمی توانند شرایطِ یک دیگر را درک کنند و یا حداقل تضادهایِ درونی شان باعث می شود اینطور وانمود کنند. جنونِ دینی با گذرِ زمان درمان می شود، اما جوانی اش به او باز نمی گردد. همان طور که در نهایت وقتی باد را در کنارِ خانواده اش خوشبخت می بیند با یادآوریِ شعری از ویلیام وردزورث سرانجامِ این عشقِ پر فراز و نشیب را اینطور بازگو می کند:"
آن فروغ درخشان که زمانی در برابر دیدگانم می درخشید
اکنون برای همیشه از نظرم ناپدید شده است
گرچه هیچ چیز شکوه علفزار و طراوت گل های بهاری را به ما باز نخواهد گرداند
اما غمی نیست
باید قوی بود و به آنچه بر جای مانده امید بست"

دانه کولانه 09-15-2011 01:10 AM

نقد شکوه در علفزار
 
شکوه در علفزار ...با صدای دوبلورهای خاطره انگیز .
نسخه جدید تر هم داره که احتمالا دیدنش خالی از لطف نباشه ..
لااقل این یک فیلم رو پدر و عمو ی من خوب یادشونه که سینما اتلانتیک که اورده بوده شاید ده ها متر صف افراد مشتاق به دیدنش هم دیدنی بوده ..
وارن بیتی رو خوب میشناختن اما هنرپیشه محبوب من ناتالی وود رو نه ..

این فیلم برای خود امریکایی ها هم تکان دهنده و روشن گر بوده فیلم مهم و موثری در روزگار خودش بوده که انگاری یهو خواب رو از چش اونها پرونده
همین مسائلی که خاتون گفت خیلی مورد توجه نقاد ها قرار گرفته ...
هنر سینماگر اینه که بالاتر از سطح فعلی جامعه فکر کنه ببینه و اگاهی بده
حالا خاتون نوشت که کازان افتخار هالیوود
شاید یک زمانی اری اما کازان برای مدت ها منفور هالیوودی ها بوده تا اونجا که وقتی این اواخر (96) میخوان یه اسکار افتخاری بهش بدن خیلی ها یا دست نمیزنن یا سالن رو ترک میکنن تا اینکه دنیرو اینقدر دلقک بازی در میاره روی سن تا یه ذره فضا رو تلطیف کنه .


فیلمی فوق العاده دلچسب با دیالوگ های زیبا و مهم
مثل همینی که خاتون گفت ( تو دختر "خوبی" هستی ) که من یادم نمیاد بهش توجه کرده باشم
شاید برای مای بیننده ایرانی لحظه تکان دهنده ای بود ناتالی رو در میهمانی با اون قیافه دیفیس شده و اون مدل مو میدیدیم.

قطعا برای بیننده امریکایی اون روز فرجام کار ایندو
وجود شخصیتی مثل خواهر وارن بیتی
و حرفهاش در مورد مردها و جوانهای امریکایی در هنگام مستیش خیلی چالش برانگیز و
و زداینده ی غبار غفلت بوده
من فکر نمیکنم کازان با این فیلم فقط خواسته باشه پایبندی به "خوب" بودن رو در نگاه والدین و دختران به چالش بکشه
اوردن سکانسی که باد خواسته و ناخواسته میگه "زانو بزن"
و بعد پیشمون میشه
بدون فکر و برنامه نبوده
این به چالش کشیدن یک سری ناهنجاری های جامعه مردان هم بوده
و چقدر خوبه که کسی با تیغ هنر اینها رو اینطوری جراحی کنه
شاید بیننده به طور آنی و سریع متوجه درد این ناهنجاری نشه اما در پس زمینه ی ذهنیش تا اخر فیلم این نوع رفتار اثار تخریبی خودش رو نمایش خواهد گذاشت .

متاسفانه ما اینقدر عادت به فیلم های شرقی و خوش اخر داریم که سخته اخر این فیلم رو بپذیریم
اما شاید باید پذیرفت که
آن فروغ درخشان که زمانی در برابر دیدگانم می درخشید
اکنون برای همیشه از نظرم ناپدید شده است
گرچه هیچ چیز شکوه علفزار و طراوت گل های بهاری را به ما باز نخواهد گرداند
اما غمی نیست
باید قوی بود و به آنچه بر جای مانده امید بست"


به هوس انداختین ما رو امشب باز هم این فیلم رو ببینم ...


اکنون ساعت 06:37 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)