دنیای من، دنیای دل، دنیای عشق است و جنون سودای من، سودای دل، سودای عشق است و جنون سوزم نگر، شورم ببین، وین آتش تورم ببین سینای من، سینای دل، سینای عشق است و جنون امشب سراپا آتشم، می با سبو سر می کشم فردای من، فردای دل، فردای عشق است و جنون اکنون که جوشان گشته ام، سیلی خروشان گشته ام دریای من، دریای دل، دریای عشق است و جنون در عاشقی دل خون شدم، آواره چون مجنون شدم صحرای من، صحرای دل، صحرای عشق است و جنون ای ساقی آشفته مو، با من سخن از می مگو مینای من، مینای دل، مینای عشق است و جنون:21: |
کاش بودی کاش بودي تا دلم تنها نبود تا اسير غصه فردا نبود کاش بودي تا نگاه خسته ام بي خبر از موج و دريا نبود کاش بودي تا دو دست عاشقم غافل از لمس گل مينا نبود کاش بودي تا زمستان دلم اين چنين پر سوزپر سرما نبود کاش بودي تا فقط باور کني بعدتو اين زندگي زيبا نبود |
خوب یا بد حادثه ای در راه هست
و این خبر از ان قاصدکی بود که امد و خبری داد من هم به رسم همیشگی بوسه ای نثارش کردم و به او گفتم برسان سلام ما را به او برسان و بگو دوستش دارم حتی اگر نباشم ان وقت که میاید |
چقدر زمان طولانی شده یا شاید ساعت عمر من کند کار میکند ؛ نمی دانم . چیزی را نمیفهمم . خاطراتم را دوباره بالا میآورم و نشخوار میکنم . چقدر شیرین است . طعم خوش دوست داشتن . نه ! صبر کن . اینگار در این بین چیزی مانده شده . چه بوی تعفنی میدهد ! امشب اینجا ضیافتی برپاست . باید پنجر ها را باز کنم . اینجا بوی نا میدهد . بوی تعفن . بوی ماندگی . فهمیدم ! بو ، بویتنهایی ست شامه ام را پر میکنم از تنهایی و در سینه حبس میکنمش تا تنها بماند . تنهایی را حبس میکنم تا تنها برای من بماند . آری ! من دیگر تنها نیستم . بغض ، حسرت ، امید ، انتظار ، خاطره و اشک ... امشب چه جمعیست اینجا . همه هستند بنوازید و بخوانید ... بردی از یادم / دادی بر بادم / با یادت شادم ..... باید برقصیم . همه با هم و در آغوش هم . چه هم آغوشی زیبایی . من در آغوش تنهایی اشک در آغوش صبر عشق در آغوش غم امید در آغوش انتظار و خاطره در آغوش حسرت باید از این سرمستی فریاد شادی بزنم . بغض نمیگذارد . نفسم تنگ آمده خدایا : چه شده ؟ :53:«در جمع من و این بغض بی قرار جای تو خالی »:53: |
|
|
http://i31.tinypic.com/11gt1qc.jpghttp://hamshahrionline.ir/images/upl...1-04-88-at.jpg قاصدک غــــــــــــــــــــــم دارم |
یاد تو
http://www.aliweblog.com/archives/im...ain2-thumb.jpg دیشب آن قدر باران آمد که اکر بگویم یاد تو نبودم باران با من قهر میکند آن قدر از پنجره بیرون را نگاه کردم که اگر بگویم منتظر تو نبودم پنجره با من قهر میکند آن قدر دلتنگ خوابیدم که اگر بگویم خواب تو را ندیدم خوابت هم مرا ترک میگوید |
تو را نه عاشقانه،نه عاقلانه،ونه حتی عاجزانه،كه تورا عادلانه درآغوش میكشم...عدل مگر نه آن است كه هر چیز در جای خویش قرار بگیرد....:53::53::53::53::53:
|
قاصدک دیشب دلم گرفته بود مثل هوای بارونی دلم هوا تو کرده بود هوای شیرین زبونی دلم می خواست گریه کنم بگم که سخت تنهایی نمی دونم چه حالیو کجاییو؟ چه میکنی؟ ولی صدات تو گوشمه رفتم کنار پنجره گفتم شاید ببینمت دیدم محال دیدنت چون گل باید بچینمت... رو صندلی نشستم و یهو دیدم یه قاصدک اومد پیشم خبر آورد ای اشنا یه چیزییو بهت بگم؟؟ گفتم بگو...اهی کشید اومد نشست رو شونهام یواشکی چشماشو بست تا نبینه اشک چشام می گفت که تو یه راه دور یه راه دورو سوتو کور مسافری نشسته بود مسافره غریب ودل شکسته بود از تو همش شکوه می کرد با اشک گرم و دل سرد چه قدر دلش میخواست که تو نگاش کنی صداش کنی بهش بگی دوسش داری تا اومدم بهش بگم برو بگو دوسش دارم پاش میشینم دیدم که اون رفته بود و منم دارم خواب میبینم.... .... .. . |
اکنون ساعت 05:05 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)