پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   ظهور زلال - تشريح و بررسي شعر زلال به قلم ابوالفضل دادا (http://p30city.net/showthread.php?t=20501)

dada6 04-01-2019 11:49 AM

پندهای زلال از دادا بیلوردی:
.

ده زلال پند (22)
*
211- ذکر
*
دل چو غرقِ سوز گشت
قامتی در زیر آتش گشت هشت
یعنی این ساعت میانِ ذکرهای بیشمار
قطره ای که میکند از چشم نشت
تا خدا خواهد گذشت
*
212- عشق
*
عشق می دانید چیست؟
عشق از جنسِ هوا و خاک نیست
عشق نوری از جمالِ حقّ و از جنسِ خداست
هر چه می بینیم هان! با عشق زیست.
پس خدا هم دیدنیست.
*
213- بیکسی
*
کی به خالق می رسی؟!
ای گلِ خوشبوی باغِ اطلسی!
بیشتر تعجیل کن، بسیار کوش، آگاه باش!
میشود با دستِ جاهل بررسی
داستانِ بیکسی.
*
214- نوا
*
آه، این دل، یارِ کیست؟!
خونش از رنگِ رُخِ گلزارِ کیست؟!
آن صدا از لرزشِ جانِ کدامین سرو بود؟!
این نوا از پرده ی افگارِ کیست؟!
ناله ی بسیارِ کیست؟!
*
215- مرگ
*
باز در این خانه، من
میکشم زیرِ ستونِ روح، تن،
سقفِ احساسم به روی پلّه ی غم می چکد.
اضطراب است و من و رازی کهن
گاه می میرم علن
*
216- دنیا
*
کاش این دنیا نبود
یا در این دنیا غمی پیدا نبود
کاش بعد از مرگ را چون فیلم می دیدیم یا
زندگی مانندِ یک رؤیا نبود
بیشتر زیبا نبود
*
217- هوس
*
چون هوس، تهییج داشت،
بی گمان اندر پی اش تزویج داشت.
روزگارِ هفت رنگ و حیرت آور عاقبت،
عشقِ بی تزویج را ترویج داشت،
عاشقان را گیج داشت
*
218- روح
*
گاه تازد چون پلنگ
گاه گردد با کمی غم، بیش لنگ.
روح را آنطور هم که اهلِ دل گویند نیست،
گاه باشد مثلِ سیمرغی زرنگ
گاه در تشطی نهنگ
*
219- الله
*
صحبت از آدم کنید!
مثلِ آدم بر خدا قد خم کنید!
واژه ی « الله » جاری باد از افکارتان
وزنِ ایمان و عمل درهم کنید!
روی شیطان کم کنید!
*
220- زندگی
*
بر خدا کن بندگی
غیرِ او را نیستت زیبندگی
درصدی از پول و مالت، قرض ده اَلله را ،
زنده شو از دولتِ پایندگی
باش مردِ زندگی
*

dada6 04-01-2019 11:50 AM

پنذهای زلال از دادا بیلوردی:
.
ده زلال پند (17)

*
161- خان زندگی
*
در زمانِ زندگی
هر کسی بر خویش خانِ زندگی
ثانیه چون اسب می تازد عجول و می نهد
ردّ پایی از جهانِ زندگی
داستانِ زندگی
*
162- عادتِ دَد
*
حقّ را سد می شود
چون حسادت بیش از حد می شود
رفتـه رفتـه آنکه بر اوجِ تکبّر می رسد
عادتش چون عادتِ دَد می شود
بدتر از بد می شود
*
163- رهرو
*
راه باید نو شود
معتقد پیش از همه رهرو شود
حرف می کاری اگر تنها در این باغِ وجود
گندمت شاید که روزی جو شود
قسمتی بر تو شود
*
164- نظم
*
شمس رو بر ماه کرد
ابتدا آن را ز شب آگاه کرد
کارهای خالقِ عالم ز روی نظم باد
آنکه چون تقلیدها دلخواه کرد
خلق را گمراه کرد
*
165- یکیست
*
دل یکی ، جانم یکیست
پیشِ خالق درد و درمانم یکیست
از عروسِ پیر سرگردان جدایم مدّتی ست
سفره ام مخصوص ومهمانم یکیست
آنکه را خوانم یکیست
*
166- ماندنی
*
آنکه من را خواند کیست؟!
کیست که در فکرِ جان و زندگیست؟!
روزگارم محشر است و هر کسی جایی روان
ماندنی بر من به جز الله نیست
او برایم ماندنیست
*
167- غرور
*
دل، مریض و مست رفت
گفت بر جانش خدایی هست، رفت
پیش تو بشکست چون حدِّ تعادل را غرور
وصل مُرد و مُهلتش دربست رفت
اعتبار از دست رفت
*
168- مردِ زندگی
*
باش مردِ زندگی
تا کشی هر لحظه دردِ زندگی
آنچنان کن که درین باغ از تو بالا غیرتاً
آب گیرد در نبردِ زندگی
برگِ زردِ زندگی
*
169- قلب
*
بافتِ قلبِ نفیس
میشود مانندِ قالیِ هریس
هر چه زیرِ بارِ سنگین می رود زیباتر است
لیک نوع دوختِ جانِ خسیس
همچو گونی و تَلیس
*
170- بندگی
*
محضرِ پروردگار
سجده کردی تاکنون مظلوم وار؟
آنچنان بودی که در دنیای تقریباً بزرگ
می کند انگار طفلی شیرخوار
گریه ی بی اختیار؟

dada6 04-01-2019 11:51 AM

پند های زلال از دادا بیلوردی:
.
ده زلال پند (18)

*
171- خدا
*
تـا نشوی بـا خـدا
مشکلت از بیـخ نباشد جـدا
خواهی اگـر عشق، تبسّم به روانت زند
پیـشِ خـدایــانِ ذلیـل و گـدا
تکجه، کن او را صدا
*
تکجه = تنها (ترکی)
*
172- حلّ مشکل
*
کارِ تو گر لنگ هست
کبر نماید نه تو را بیش مست
از کسِ با تجربه تر از خودت اینبار پُرس
حلِّ موانع که تو را دست بست،
تـا نشوی حق پرست
*
173- درماندگی
*
موقعِ درماندگی
بگذردت سخت اگر زندگی
ذکرِ تو در محضرِ نامرد بوَد التماس،
هیچ نیابی بـه چنین بندگی
دولت و پایندگی
*
174- مست هوا
*
دیو چو بالا نشست
جامِ لیاقت به غروری شکست
مستِ هـوا پس نتوانست خـدایی کند
آنکه فقیر از ادب و فهم است
دل ز ملائک گسست
*
175- محرم اسرار
*
شاه وگدا را یکیست
محضرِ خالق که سرِ زندگیست
دستِ دل اینک به درِ محرمِ اسرار کوب
دورتر از لطف خدای علیست
هر که در این حلقه نیست
*
176- گمان ساده
*
آنچه نهان داشتی،
جز به خداوند، روان داشتی؟!
قصد تو هرچند بوَد سود، زیان می کنی!
ای که دعا بر لبِ جان داشتی،
ساده گمان داشتی
*
177- نوکر نفس
*
عاشقِ سیم و زر است
آنکه به نفسش همه جا نوکر است
دفتـر دل را نکنی بــاز بـه اینگونه یــار
حقّ در او توده ی خاکستر است
از همه لال و کر است
*
178- خدای غمین
*
بینِ رسولانِ دین
فرق نبودست بـه روی زمین
هر که به نوعی ز خداوندِ جهان می سرود
حال، زمین را که شده پُر ز کین
گشته خدا را غمین
*
179-اُجاقِ عمر
*
عمر،عجب زود رفت
مثلِ اُجاقی که از آن دود رفت
جان و دل و جسم که در آتشِ غم سوختند
هر چه ز عشقم هوسی بود رفت
لذّتِ موجود رفت
*
180- ظلمت آراسته
*
کاش که ماتم نبود
ازغمِ عالم کمرم خم نبود
دربِ بهشت از همه سو بر همگان باز بود
ظلمتِ آراسته، محرم نبود
خوفِ جهنّم نبود


اکنون ساعت 05:32 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)