نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 09-18-2007
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض زندگينامه سيد محـمـد حسين بهـجـت تـبـريـزي معروف به استاد شهريار

زندگينامه سيد محـمـد حسين بهـجـت تـبـريـزي معروف به استاد شهريار



زندگي نامه استاد شهـريار


بيست و هفتم شهريور ماه بدين سبب روزشعر و ادب فارسي ناميده شده كه مصادف است با سالروزدر گذشت استاد سيد محمدحسين بهجت تبريزي متخلص و مشهور به شهريار . شايد شهريار را بتوان آخرين شاعر غزل سراي چيره دست در ادب فارسي ناميد چرا كه پس از او ديگر قالب غزل ، شاعر بزرگي به خود نديده و علاوه بر اين رفته رفته غزل جاي خود را به شعر سپيد و نيمايي سپرده و خود به شعراي سلف پيوسته است. شهريار شاعر شوريده اي است كه همچون بسياري از اسلاف خويش از عشق زميني و مجازي ، به عشق آسماني و حقيقي دست يافت و اين عشق سبب شد تا گوهر وجودش در كوره سختي ها بگدازد و بر عيار آن افزوده گردد.

استاد شهريار در شهريور ماه ۱۲۸۶ هجري شمسي (۱۳۲۵ هجري قمري ) در بازارچه ميرزا نصراله تبريز واقع درچاي كنار چشم به جهان گشود . دوره كودكي استاد در آغوش طبيعت و روستا سپري شد كه منظومه حيدر بابا مولود آن خاطرات است. پـدرش حاجي ميرآقا خشگـنابي ، از سادات خشگـناب (روستايي در نزديك يقره چـمن) و از وكـلاي مبرز دادگـستـري تـبـريز و مردي فاضل و خوش محاوره و از خوشنويسان دوره خود و با ايمان و كريم الطبع بود. درسال ۱۳۳۱ (هـ . ق) پدر ، سيد محمد حسين را جهت ادامه تحصيل به تبريز باز آورد و او در نزد پدر شروع به فراگيري مقدمات ادبيات عرب نمود و در سال ۱۳۳۲ (هـ . ق) جهت تحصيل اصول جديد به مدرسه متحده وارد شد و در همين سال اولين شعر رسمي خود را سرود و سپس به آموختن زبان فرانسه و علوم ديني پرداخت و از فراگيري خوشنويسي نيز دريغ نكرد كه بعدها اين تجربه در كتابت قرآن ، ثمر داد . در سيزده سالگي ( سال ۱۲۹۹) اشعار شهريار با تخلص “بهجت” در مجله ادب به چاپ رسيد . در بهمن ماه همان سال براي اولين باربه تهران مسافرت كرده و در سال ۱۳۰۰ به واسطه لقمان الملك جراح دردارالفنون به تحصيل پرداخت . شهريار در تهران تخلص خود را پس از دو ركعت نماز و تفال به غزل حافظ به شهريار تغيير داد كه باهمان تخلص نيز به شهرت رسيد. تغيير تخلص شعري استاد شهريار را دوست ايشان آقاي زاهدي چنين تعريف مي كند : ” شهـريار نامش سيد محـمـد حسين بهـجـت تـبـريـزي است. در اوايل شاعـري ” بهـجـت ” تخـلص مي كرد و بعـداً دوباره با فال حافظ تخـلص خواست كه دو بـيت زير شاهـد از ديوان حافظ آمد و خواجه تخـلص او را ” شهـريار” تعـيـيـن كرد:
كه چرخ سكه دولت به نام شهـرياران زد
روم به شهـر خود و شهـريار خود باش
شهريار در كنار سرودن شعر و تحصيل در دارالفنون به فراگيري موسيقي و علوم ديني نيز اشتغال داشت . وي از بدو ورود به تهران بااستاد ابوالحسن صبا آشنا شد و نواختن سه تار و مشق رديف هاي سازي موسيقي ايراني را از او فرا گرفت ، و همزمان در مسجد سپه سالار و د رحوزه درس شهيد سيد حسن مدرس به ادامه تحصيل علوم ديني پرداخت. در سال ۱۳۰۳ با ورود به مدرسه طب ، زندگي شورانگيز و پرفراز و نشيب او آغاز شد . در اين سال ها بود كه شهريار دل در گرو عشقي نهاد كه اگرچه فرجامي نداشت ولي وي را به عشقي والاتر و پرشكوه تر رهنمون شد اوكه تا كـلاس آخر مـدرسهً طب تحـصيل كرده و در چـند مريضخانه هـم مدارج اكسترني و انترني را گـذرانده بود ، د رسال آخر به عـلل عـشقي و ناراحـتي خيال و پـيشامدهاي ديگر از ادامه تحـصيل محروم شده است و با وجود مجاهـدت هـايي كه بعـداً توسط دوستانش به منظور تعـقـيب و تكـميل اين يك سال تحصيل شد، معـهـذا شهـريار رغـبتي نشان نداد و ناچار شد كه وارد خـدمت دولتي بـشود. چـنـد سالي در اداره ثـبت اسناد نيشابور و مشهـد خـدمت كرد و از سال ۱۳۱۵ در بانك كـشاورزي تهـران شروع به كار كرد. اصولاً شرح حال و خاطرات زندگي شهـريار در خلال اشعـارش خوانده مي شود و هـر نوع تـفسير و تعـبـيـري كـه در آن اشعـار بـشود به افسانه زندگي او نزديك است و حقـيـقـتاً حيف است كه آن خاطرات از پـرده رؤيا و افسانه خارج شود. گو اينكه اگـر شأن نزول و عـلت پـيـدايش هـر يك از اشعـار شهـريار نوشـته شود در نظر خيلي از مردم ارزش هـر قـطعـه شايد ده برابر بالا برود، ولي با وجود اين دلالت شعـر را نـبايد محـدود كرد. شهـريار يك عشق اولي آتـشين دارد كه خود آن را عشق مجاز ناميده. در اين كوره است كه شهـريار گـداخـته و تصـفيه مي شود. غالـب غـزل هـاي سوزناك او، كه به ذائـقـه عـمـوم خوش آيـنـد است، يادگـار اين دوره است. اين عـشـق مـجاز اسـت كـه در قـصـيـده ( زفاف شاعر) كـه شب عـروسي معـشوقه هـم هـست، با يك قوس صعـودي اوج گـرفـتـه، به عـشق عـرفاني و الهـي تـبديل مي شود. ولي به قـول خودش مـدتي اين عـشق مجاز به حال سكـرات بوده و حسن طبـيـعـت هـم مـدتهـا به هـمان صورت اولي براي او تجـلي كرده و شهـريار هـم با زبان اولي با او صحـبت كرده است.
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست




ویرایش توسط ساقي : 07-21-2010 در ساعت 06:55 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید