احمد شاملو ا . بامداد
احمد شاملو در سال 1304 درتهران چشم به جهان گشود دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی او بسیار نا مرتب و در شهرهای گوناگون بوده زیرا پدرش افسرارتش بود و به همین جهت خانواده اش همواره در شهرهای مختلف بودند سرانجام دوره دبیرستان را در تهران به پایان رساند.
در سال 1323 برای همیشه دست از تحصیل شست و ضمن ادامه مبارزه سیاسی تمام مدت به نوشتن و سرودن پرداخت.
زندگی احمد شاملو در کار روزنامه نویسی و اداره مجلات ادبی گذشته و شغل دولتی نداشت اداره مجله هفتگی آشنا کتاب هفته و هفته نامه خوشه با او بود.
دفترهای شعر
سرود برای سپاس و پرستش
بوسه های تو گنجشککان پر گوی باغند
و پستانهایت کندوی کوهستانهاست
و تنت رازی است جاودانه
که در خلوتی عظیم با منش در میان می گذارند
تن تو آهنگی است و تن من کلمه ای است
که در آن مینشینند
تا نغمه ای در وجود اید
سرودی که تداوم را می تپد
در نگاهت همه مهربانیهاست
قاصدی که زندگی را خبر می دهد
و در سکوتت همه صداها فریادی که بودن را تجربه می کند.
بر سرمای درون
همه
ارزش دست و دلم
از آن بود
که عشق پناهی گردد
پروازی نه گریز گاهی گردد
ای عشق ای عشق
چهره آبیت پیدا نیست
و خنکای مرهمی بر شعله زخمی
نه شور شعله بر سرمای درون
ای عشق ای عشق
چهره سرخت پیدا نیست
غبار تیره تسکینی بر حضور وهن
و دنج رهایی بر گزیر حضور
ساهی بر آرامش آبی و سبزه برگچه بر ارغوان
ای عشق ای عشق
رنگ آشنایت
پیدا نیست
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )