نمایش پست تنها
  #13  
قدیمی 02-09-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

مصاحبه با كارگردان بهمن قبادی توسط: ران ويلكينسون سايت ام.&.سي.



مصاحبه‌اي را با بهمن قبادي نويسنده و كارگردان ايراني كه فيلمش ” لاك پشت‌ها هم پرواز مي‌كنند“ از سوي ايران به‌عنوان بهترين فيلم ايراني به آكادمي اسكار در بخش فيلم‌هاي خارجي زبان (غير آمريكايي) معرفي شده، انجام داده است. قبادي به عنوان فيلم‌ساز مطرح كه در منطقه كردستان ايران/ عراق فعاليت دارد شناخته شده است.

دو فيلم بلند سينمائي اخير او ” زماني براي مستي اسب‌ها“ و ” آوازهاي سرزمين مادري‌ام “ مي‌باشد. نمايش فيلم ” لاك پشت‌ها هم پرواز مي‌كنند“ از هجدهم فوريه در چند سينماي ايالت متحده آغاز خواهد شد.

قبادي فيلم ” لاك پشت‌ها هم پرواز مي‌كنند“ را با كمك بازيگران خردسال غير‌حرفه‌اي در همان منطقه‌ محل وقوع حوادث اصلي ساخته است.

او با ساخت اين فيلم نشان مي‌دهد كه جنگ چگونه مي‌تواند بر زندگي كودكان تأثير بگذارد و همينطور چگونه رسانه‌هاي خارجي در منطقه زندگي مردم را مورد تجاوز قرار مي‌دهند.


M&C:
شما در كردستان ايران بدنيا آمديد، بعد از آن در كجا زندگي كرديد؟

قبادي :
من در يكي از شهرهاي كردستان ايران در مرز بين ايران و عراق بدنيا آمدم و بزرگ شدم و هرگز خارج از كردستان يا خارج از ايران زندگي نكرده‌ام. پدرم مجبور شد بخاطر خشونت‌هاي منطقه محل زندگي‌مان را به مكان ديگري منتقل كند. در نتيجه ما از مرز به شهر ديگري در داخل ايران نقل مكان كرديم.
وقتي كه در تهران هستم دود و آلودگي و شلوغي را دوست ندارم، نه خوب مي‌توانم فكركنم و نه كار، بيشتر ترجيح مي‌دهم در روستا باشم و در آرامش روي فيلم‌هايم كار كنم.

M&C:
چرا فيلم” لاك پشت‌ها هم پرواز مي‌كنند“را در كردستان عراق فيلم‌برداري كرديد؟ چرا ايران كشور خود را انتخاب نكرديد؟ كه آن هم مناطق مشابه منطقه مورد نظر در فيلم، وجود دارد و هم مردم كرد كه در مرز هستند خيلي متفاوت نمي‌باشند؟

قبادي:
وضعيت كردستان عراق به لحاظ وجود ميادين مين و كودكان يتيم مورد تجاوز واقع شده، قطعاً بدتر از وضعيت كردستان ايران است. اگر چه از نظر جغراقيائي تفاوت چنداني بين كردستان ايران و عراق وجود ندارد، اما در كردستان عراق وجود ميادين مين وضعيت خاصي را بوجود آورده است. من خيلي دوست داشتم تا در صورت موافقت دولت تركيه بتوانم فيلمي را در آنجا بسازم، ليكن امكان انجام چنين كاري بسيار بعيد است. من مي‌خواهم خودم و مخاطبينم بتوانيم تمام جوانب اين مصيبتها را ببينيم.
مردم كُرد هيچ يك از مرزهاي اين سه كشور را نمي‌شناسند، آنها بدون توجه به اين مرزها تنها در ملت خود هستند. وضعيت در كردستان تركيه بسيار وخيم تر از ايران و عراق است.
در زماني كه كشتار كُردها در تركيه اتفاق مي‌افتد. ايران و عراق از حمايت نيروهاي خارجي، بريتانيايي و برزيلي برخوردار بودند. در تركيه چنين نيروهايي هستند تا حداقل، اندكي اخبار بي‌رحمي‌ها را فاش سازند. در آنجا قساوتها در خفا اتفاق مي‌افتد و آزادانه به حيات خويش ادامه مي‌دهد در حالي‌كه سياستمداران در قدرت خويش، پيش مي‌تازند. در تركيه براي مردم كُرد هيچگونه هويتي به عنوان موجود انساني وجود ندارد. آنها بي نام و نشان و بدون اينكه در جايي نشاني از خود بر جاي بگذارند قتل عام مي‌شوند آري در آنجا هيچگونه جنايتي عيله انسانيت وجود ندارد، چرا كه هيچگونه شاهدي وجود ندارد.

M&C :
براي ما توضيح دهيد كه چگونه بازيگران خردسال فيلم را برگزيديد. آيا هيچگونه آزمايشي وجود داشت و اينكه كودكان را از بغداد انتخاب كرديد يا كردستان؟

قبادي :
فرايند بسيار طولاني بود. سيصد نفر بودند كه مرا در مرحله پيش توليد ياري مي‌كردند. از آنجا كه هيچگونه بازيگر حرفه‌اي، صنعت سينمايي و حتي ذهنيت بازيگري در منطقه وجود ندارد.
همكاران پيش‌توليد من دوربين به دست از شهري به شهري سفر مي‌كردند از كودكان بي شماري تصوير مي‌گرفتند كه شايد مي‌توانستند براي نقش‌هاي تعيين شده مناسب باشند . تمام كودكان اهل كردستان عراق هستند. دختر اصلي فيلم (آواز لطيف) در يك روستاي بدون برق و محيطي كاملاً روستايي زندگي مي‌كرد. سوران ابراهيم (ستلايت) تنها بچه‌اي است كه در مورد تلويزيون چيزي مي‌دانست . من زمان نسبتاً‌ زيادي را با بچه‌ها زندگي كردم و براي آنها عميقاً احترام قائلم.
در مقايسه با احساس آرامش رفاه و ايفاي نقش آنها، دوربين از اهميت كمتري برخوردار است. براي اينكه آنها بتوانند خودشان باشند و نيز براي ترسيم تصوير دقيقي كه بر روي پرده مورد نياز است ،آنها بايد راحت مي‌بودند.


M&C:
آيا واقعاً بچه ها دركردستان ميادين مين را مي‌كندند و آنها را مي‌فروختند؟ آيا هريش فيصل دستهايش را در يك حادثه انفجار مين از دست داده بود؟

قبادي:
بسياري از كودكاني كه به اشكال گوناگون از جمله مين‌ها و گلوله‌هاي منفجر نشده اعضاء بدن خود را از دست داده‌اند دچار آسيب‌هاي روحي و رواني مي‌شوند و به سختي صحبت خواهندكرد،‌چه برسد به اينكه بخواهد مقابل دوربين هم باشد.
اين بچه بسيار متفاوت بود. هنگاميكه او فقط هفت سال داشت، در منطقه‌اي كه قبلاً ميدان جنگ بوده و اكنون پر از بمبهاي منفجر نشده و گلوله‌هاي توپ است بازي مي‌كرده است. در آن منطقه خطوط برق ولتاژ قوي‌اي وجود داشت كه در بعضي نقاط در اثر انفجارها پوشيده و يا سر از زمين بيرون آورده بودند.
پرنده‌اي را مي‌بيند كه در ميان سيم هاي برق گرفتار شده و سپس پرنده را آزاد مي‌كند. اما هنگاميكه داشت پرنده را آزاد مي‌كرد دچار برق گرفتگي ولتاژ بالا مي‌شود و بازوانش خاكستر مي‌شوند. عليرغم اين شرايط او هيچ ترسي از دوربين نداشت و قبول كرد كه در فيلم باشد.


M&C:
فيلم نشان مي‌دهد كه بچه‌ها مين‌ها را جمع مي‌كنند و آنها را به يك دلال مين بومي مي‌فروشند. ـ آيا اين كار بخشي از يك برنامه انسان دوستانه سازمان ملل بود؟ خريدار با آن مين‌ها چه مي‌كرد؟

قبادي:
اين يك واقعيت است كه بچه‌هاي كرد مين‌ها را جمع مي‌كنند و آنها را مي‌فروشند. خريدار بخشي از يك سازمان است كه مين‌هاي خريداري شده را مجدداً به دولت مي‌فروشد. دولت آنها را براي جنگهاي دوباره در زمين دفن مي‌‌كند و براي دوباره جمع كردن آنها بچه‌هاي بيشتري كشته مي‌شوند. تراژدي منطقه اين است.

M&C:
از آنجائي‌كه شما از شهر اصلاً دل‌ خوش نداريد، چرا پس فيلم بعدي شما قرار است در شهر فيلم‌برداري شود؟

قبادي:
فيلم بعدي من به گونه‌اي است كه بخشي از آن در شهر و بخش ديگر در روستا فيلم‌برداري خواهد شد. در واقع من سه پروژه جديد در دستور كار دارم. يكي در يك كنسرت با يك سازمان استراليايي و حول و حوش مرگ موتسارت مي‌گذرد. اين يه جور اپرا است.
دومين فيلم در صورت تكميل گفتگوها به يك ستاره فيلم آمريكايي خواهد پرداخت. از آنجائيكه ما هنوز در حال مذاكره هستيم، نمي توانم اسم اين هنرپيشه را به شما بگويم. اين فيلم يك كمدي خواهد بود و ما بايد فيلم‌برداري آن را پاييز سال 2005 آغاز كنيم. سومين فيلم كه تماماً در شهر فيلم‌برداري مي‌شود بحران شهر را آشكار خواهد ساخت‌. اين فيلم در مورد من، پدرم و بزرگ شدنم است.
M&C:

منبع: http://www.Monsters and Critics.com
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی


ویرایش توسط زکریا فتاحی : 02-09-2010 در ساعت 10:48 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید