نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 02-12-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

جاهليت

حالت نادانى .
در اصطلاح تاريخ : روزگار پيش از اسلام ، كه جهل و بى‏خردى بر مردم عموما و عرب خصوصا حاكم بوده ، بت ميپرستيدند و اسير احساسات و خرافات بودند و خودخواهى و خونريزى و تجاوز و ستيز ، مايه مباهات آنها بوده .

و بقول مرحوم طريحى : حالتى كه عربها قبل از اسلام داشتند ، و آن عبارت بود از : جهل بخدا و پيامبران وشرايع دين ، و فخر و مباهات به آباء و انساب و تكبر و نخوت و مانند آن . (مجمع البحرين)
حالتى كه جهالت در آن حكمفرما بود ، در هر قوم و ملت و در هر زمان كه باشد ، ولى مراد از آن در قرآن حالت پيش از اسلام است . (نهاية ابن اثير)
اين كلمه چهار بار در قرآن كريم آمده است : »يظنّون باللَّه ظنّ الجاهليّة يقولون هل لنا من الامر من شى‏ء« (آل عمران : 154) . »افحكم الجاهليّة يبغون و من احسن من اللَّه حكما لقوم يوقنون« (مائده : 50) . »و قرن فى بيوتكنّ و لا تبرّجن تبرّج الجاهليّة الاولى« (احزاب:33) . »اذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الجاهليّة« . (فتح:26)
چنان كه ميدانيم در هر يك از اين چهار آيه بنحوى از جاهليت نكوهش شده و اين شيوه مورد استنكار قرار گرفته :

در آيه 154 آل عمران سخن از پندار غلط آنها درباره خداوند بميان آمده كه آنان خداوند را جدا از زندگى خويش مى‏پنداشتند و بنظارت او بر بندگان و رحمت و لطف و نصرت او معتقد نبودند .
و در آيه 50 مائده درباره قوانين دوران جاهليت و سنجش آن با قوانين اسلام سخن شده ، و در آيه 33 احزاب راجع به بى حجابى و بى پروائى زنان آن روزگار تذكر داده شده و در آيه 26 فتح از تعصبات غلط و نابجاى جاهليت ياد شده است . (نگارنده)

نبى اكرم (ص) فرمود : چهار چيز از روش جاهليت در ميان امت من معمول است كه آن را از دست ندهند : افتخار بمقام و طعنه زدن بيكديگر در نژاد و معتقد بودن بتأثير ستارگان در بارش باران ، و نوحه سرائى در مرگ اشخاص .

محمد بن مسلم گويد : از امام باقر(ع) تفسير »و اذكروا اللَّه كذكركم آبائكم او اشدّ ذكرا« سؤال نمودم ، فرمود : مردم جاهليت (چون در منى و موسم حج يا در مجامع ديگر جمع ميشدند به پدران خويش افتخار نموده امتيازات آباء و اجداد خود را به رخ يكديگر ميكشيدند و) ميگفتند : پدر من چنين بود ، پدر من چنان بود . و در حديث ديگر آمده كه سوگندشان بجان پدر يكدگر بود . (بحار: 311ج�99)
از امام باقر (ع) روايت شده كه حضرت رسول (ص) در فتح مكه به منبر رفت و فرمود : اى مردم ! خداى ، آن غرور و نخوت جاهليت و افتخار نژادى كه در آن عالم داشتيد از شما برگرفت ؛ بدانيد و آگاه باشيد كه عربيت يك زبان بيش نيست و هيچگونه برترى به اصل و تبارى نميدهد و اگر كسى را در روش و رفتار و سلوك انسانى نقص و كمبودى بود اينگونه موهومات رفع نقص او را ننموده امتيازى به وى ندهد ، و بدانيد كه هر خونى كه در جاهليت ريخته شده و هر دشمنى كه در آن دوران بوده همه بزير اين پاى من است تا قيامت و هيچگونه ارزشى نخواهد داشت . (بحار: 137ج�21)
اميرالمؤمنين (ع) فرمود : خداوند سبحان محمد (ص) را در دورانى مبعوث نمود تا مردمان را بعذاب ابدى خويش بيم دهد و امانت قرآن را به وى سپرد كه شما اى جماعت عرب به بدترين كيش و ناستوده‏ترين وضع در ميان سنگهاى زبر و خشن و مارهاى كر زندگى ميكرديد ، آب آلوده مينوشيديد و غذاى ناگوار نامطبوع ميخورديد ، خون يكدگر ميريختيد و روابط خويشاوندى را ميگسيختيد ، بتها در ميان شما برافراشته و گناه و جنايت بى باكانه در ميان شما رايج بود .
و در جاى ديگر فرمود : خداوند پيغمبرش را در دورانى فرستاد كه فترت (زمانى كه پيغمبر نباشد) ، حكمفرما و جوامع ملل بخوابى عميق فرو رفته و آشوبها عليه جامعه آن روز مصمم و نظم امور از هم گسيخته و آتش جنگها افروخته بود ؛ جهان رونق و درخشش خويش را از دست داده و چهره فريب خود را آشكار ساخته و آب زندگيش خشكيده بود ؛ اعلام هدايت بكنار رفته پرچمهاى ضلالت برافراشته ، دنياى آن روز چهره كريه خويش را پيوسته نشان ميداد و در روى جويندگانش بسى عبوس بود ، بر و بارش آشوب ، غذايش مردار ، شعارش ترس و ناامنى و دثارش شمشير بود . خداوند در دورانى پيامبرش را مبعوث نمود كه مردم گمراهانى سرگشته و حيران بودند و در ميان آشوبهائى فرو رفته بودند كه بدست خويش آن آشوبها را بپا ساخته بودند و خودخواهى ، آنان را بلغزشها كشانده بود؛ جاهليت ثبات و آرامش و وقار را بكلى از آنها گرفته بدام امواج تباه كننده‏شان سپرده بود ؛ سرگردانهائى بودند كه در مسائل اجتماعى متزلزل و در رنج نادانى روزگار ميگذراندند . (بحار: 218ج�18)
مرحوم كلينى به سندى از امام صادق(ع) روايت ميكند كه فرمود : عرب (ها پيش از ظهور اسلام) هميشه به بخشى از احكام و دستورات دين حنيف پايبند بوده‏اند ، از جمله : صله رحم ، مهمان نوازى ، حج بيت اللَّه ، و يكديگر را از خوردن مال يتيم بر حذر ميداشته‏اند و ميگفته‏اند : مال يتيم پايبند است . قسمتى از محرمات اجتناب مينموده كه مبادا به پيامد آنها دچار گردند ، واينچنين بود كه هر گاه مرتكب كبيره‏اى يا هتك حرمتى از حرمتهاى الهى ميگرديدند سريع بعقوبتى مبتلى ميشدند ، ريشه‏اى از درخت حرم بگردن شتران خود مى‏آويختند، دگر آن شتر بهر كجا كه ميرفت در امان بود ، و كسى جرأت نداشت ريشه درخت ديگرى جز درخت حرم بگردن شتر بياويزد كه وى را كيفر ميكردند ... (بحار:172ج�15)


جاهليت اولى


نادانى نخست .
ميان مفسران در مقصود از جاهليت اولى كه در قرآن : »و لا تبرّجن تبرّج الجاهلية الاولى« (احزاب : 33) آمده اختلاف است : برخى آن ر ا زمان ولادت ابراهيم دانند كه زنان لباس از لؤلؤ مى‏پوشيدند و در ميان مردها به گردش مى‏پرداختند و خود را بر آنان عرضه مى‏كردند . حكم بن عيينه گفت : زمان بين آدم و نوح است كه هشتصد سال بود و رسوم زشتى از آنان حكايت كنند . ابن عباس گفت: زمان بين نوح و ادريس باشد . كلبى گفت : زمان بين نوح و ابراهيم باشد كه زنان لباسى از لؤلؤ كه دو سوى آن نادوخته بود و لباسى كه بدن آنان را پنهان نمى‏كرد مى‏پوشيدند . گروهى زمان بين موسى و عيسى گفته‏اند . ثعلبى گفت : زمان بين عيسى و محمد (ص) است .

ابوالعاليه گفت : زمان داود و سليمان است كه زنان را پيراهن نادوخته بود و عضوهائى از بدن را كه نماياندن آن ناپسند بود آشكار مى‏ساختند چنانكه زن با شوهر و دوست شوهر خود مى‏نشست و بالا تنه خود را به دوست شوهر و پائين تن خود را به شوهر اختصاص مى‏داد و چه بسا كه يكى از آنان درخواست معاوضه مى‏كرد .

ابن عطيه گفت : به عقيده من خداى تعالى به زمانى اشاره دارد كه زنان (پيغمبر) آن را درك كرده بودند و امر مى‏كند كه از سيره خود كه در جاهليت و زمان كفر داشتيد (يعنى بى‏غيرتى و بى‏حجابى) دست برداريد نه اينكه مراد از جاهليت اولى زمان يا عصر خاصى باشد بلكه لفظ جاهليت بر زمان پيش از پيغمبر گفته شده . (بلوغ الارب:18 - 17ج�1)
از امام باقر (ع) ذيل آيه »و لا تبرجن تبرج الجاهلية الاولى« آمده كه فرمود : يعنى جاهليت ديگرى در آينده خواهد آمد . (بحار: 189ج�22)
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید