نقل قول:
نوشته اصلی توسط Asterah
من اون شعر اولی رو که در مورد عاشق و شقایق بود قبلا شنیده بودم...
من کارشو تایید میکنم که به خاطر معشوقش و زنده موندن اون از جونش میگذره
چون اگه از جونش نمی گذشت او گل از بین می رفت
و دیگه هیچ راه درمانی هم برای معشوق نمی موند...پس در واقع باعث کشته شدن معشوقش میشد...
شاید باور این سخت باشه که آدم از زندگیش بگذره به خاطر معشوق!
اگه کسی همچین فکری میکنه پس عشق رو قبول نداره...
عاشق دوست داره از خودش بگذره حتی از زندگیش بگذره تا معشوقش راحت زندگی کنه
حتی اگه معشوقش بهش علاقه ای نداشته باشه و این عشق یه طرفه باشه....
باز هم عاشق از خودش میزنه! از زندگی اون میره بیرون حاضره دیگه طعم خوش بختی رو نچشه اما معشوقش یه زندگی خوب داشته باشه...
:|
|
اره اتفاقا دقیقا عشق همونه که بتونی از خودت بگذری حتی از جان بنابراین حیفه که مردم به هر چیزی به هر احساس ساده و کوچکی عشق میگن
چند درصد از ازواج امروزی که هنوز ازدواج نکرده اند حاضرند اگر نیاز شد نه جان بلکه یه کلیه-شون
رو در صورت نیاز به کسی که خودشون بهش معشوق میگند بده ؟
کلیه نه جان ...
بنابراین همه سعی کنیم به هر چیزی نگیم عشق و راحت خودمون رو عاشق ندونیم .