مست
چون نيست حقيقت و يقين اندر دست
نتوان به امید شک همه عمر نشست
هان تا ننهيم جام می از کف دست
در بی خبری مرد چه هشيار و چه مست
__________________
.
.
ای مردمان ای مردمان از من نيايد مردمی
ديوانه هم ننديشد آن كاندر دل انديشيده ام .
«اگر تنهاترین تنهایان جهان باشم خدا با من است» «او جانشین همهء نداشتنهای من است» «معلّم شهید دکتر علی شریعتی»
تا عاقل به دنبال پل می گشت
دیوونه از رودخونه گذشت ...
|