نمایش پست تنها
  #40  
قدیمی 04-07-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض شیرزنی كه تبر به دست با دشمن جنگید

شیرزنی كه تبر به دست با دشمن جنگید

18 سال بیش تر نداشت كه دژخیمان كاشانه اش را گرفتند و با كودكی در آغوش ، همانند دیگر خویشان در میان دره ای پنهان شد اما فشار گرسنگی و رنج ناشی از غم از دست دادن عزیزان ، آرامش را از او گرفت و شاید به این دلیل بود كه تبر بر دست به جنگ با دشمنان بعثی پرداخت .





به گزارش خبر نگار تبیان ، به نقل از نویدشاهد :
زنی آرام است و نگاهش آرام تر ؛ به ندرت لبخند می زند ، زنی جدی اما در پس این نگاه آرام ، شیرزنی مهربان و شجاع قرار دارد ؛ شیر زنی كه وقتی لب به سخن می گشاید ، شكیبایی در دریای مواج نگاهش به تلاطم در می آید.
او زنی است كه در سن 18 سالگی با شهامت تبر به دست گرفته و یک عراقی را به هلاكت رساند و یكی دیگر را نیز اسیر كرد .
او از تبار گیلانغرب است ، تبار مردان و زنان دلاور . تبار مردان و زنان مقاوم . دلاورانی كه با مقاومت بی نظیر در طول جنگ تحمیلی و اسكان در دره ها و كوه های اطراف شهر ، بارها حملات دشمن را خنثی و آن ها را با خفت و خواری به عقب راندند.
او زنی است كه در سن 18 سالگی با شهامت تبر به دست گرفته و یک عراقی را به هلاكت رساند و یكی دیگر را نیز اسیر كرد .


گیلانغرب در دروان 8 سال دفاع مقدس ، شاهد حماسه آفرینی مردان و زنان مقاوم این شهر بوده است به همین دلیل گیلانغرب را دومین شهر مقاوم كشور بعد از خرمشهر نامیدند؛ این شهر سرشار از دلاورمردان و شیرزنانی است كه سرسختانه بدون هراس از دشمن ایستادگی كردند و نگذاشتند حتی ذره ای از خاک وطن به دست دشمنان رسد.
فرنگیس حیدر پور می گوید: سال 59 بود و من 18 سال داشتم كه آن ها به روستای ما حمله كردند و ما خیلی شهید دادیم. مردم مبارزه كردند ، عده ای مجروح و عده ای شهید شدند ؛ آتش جنگ به قدری سنگین بود كه مردم فرار كردند و در دره مخفی شدند.





حیدر پور در خصوص حادثه آن روز اظهار می دارد: همان روز كه به دره رفتیم ، نزدیكی های غروب بود كه تشنه و گرسنه شدیم ؛ من با پدر و برادرم به روستا آمدیم تا غذا بیاوریم. آخر چیزی پیدا نمی شد. نزدیک رودخانه دو سربازی آمدند كه آب بر داردند؛ ما از دست آن ها خشمگین بودیم و به آنها حمله كردیم ؛ من تبر به دست به سمت آنها حمله ور شدم كه یكی از آنها كشته و دیگری تسلیم شد.
وی ادامه می دهد: 18 ماه آواره بودیم كه عراقی ها عقب نشینی كردند ، مردم دوباره به روستاهای خودشان برگشتند.
از حیدرپور می خواهیم كه ایثار را معنی كند كه می گوید: ایثار یعنی انسان در راه آرمان میهنش یا خانواده اش شجاعتی نشان دهد حتی اگر از بین رود.
وی در پایان بیان می كند: از خواهرانم می خواهم با حجاب خود پاسدار خون شهیدان باشند و جوانان این آمادگی را داشته باشند كه اگر خدای ناكرده به خاک كشورشان حمله شد با غیرت دفاع كنند.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید