«سلینجر» اما روز به روز منزویتر میشد و در یک استودیو که کمتر از یک مایل از خانهاش فاصله داشت، اوقات خود را میگذراند و گاهی دو هفته آنجا میماند و به خانه برنمیگشت. یک اجاق گاز کوچک داشت که غذا روی آن گرم میکرد و بقیه اوقاتش را فقط مینوشت.
«کلر» در همین باره میگوید: «من خانه بودم و «جری» [منظور جروم اسم کوچک سلینجر] مدام در اتاق کوچکش در استودیو و مشغول نوشتن.» در نهایت اختلاف این دو بالا گرفت و در اکتبر سال ۱۹۶۷ طلاق گرفتند. در این ایام بود که «سلینجر» با دیدن عکس «جویس مینارد» بر روی جلد «مجلهی نیویورک تایمز» برای «جویس» نامه نوشت و ماجراهایی پیش آمد که خواندید. یکی از دوستان سلینجر دربارهی «مینارد» میگوید: «جویس لولیتای همهی لولیتاهای جهان بود.»
پس از ماجرای «جویس مینارد» و گذشت چند سال، زن دیگری وارد زندگی «جی.دی. سلینجر» شد. در سال ۱۹۸۱ «سلینجر» مشغول تلویزیون نگاه کردن بود و برنامهی «آقای مرلین» را میدید. از بازیگر این برنامه که «الین جویس» بود خوشاش آمد و برایش نامه نوشت. «الین» در این باره میگوید:«برنامهی معروفی بود و من مدام از طرفدارانم نامه دریافت میکردم اما یک روز نامهای از جی.دی. سلینجر به دستام رسید که مرا حسابی شوکه کرد.
سپس چند وقتی مدام به هم نامه نوشتیم تا آنکه به پیشنهاد سلینجر همدیگر را دیدیم و با هم زندگی کردیم و خرید میکردیم و سینما میرفتیم. در آخرین سالهای دههی هشتاد و با آشنایی «سلینجر» با «کولین اونیل» که دختر جوانی بود، زندگی «سلینجر» و «الین» خاتمه یافت. «کولین» و «سلینجر» با یکدیگر زندگی کردند و آخرین خبرها از زندگی آنها به مقالهای بر میگردد که در سال ۱۹۹۲ در «نیویورک تایمز» منتشر شد.
در این مقاله که به خاطر آتشسوزی خانهی «سلینجر» منتشر شد، خبرنگاری که در خانهی آنها را زده نوشته است که شخصی به نام «کولین» در را باز کرد و خود را خانم آقای «جی.دی. سلینجر» معرفی کرد. این دو ازدواج کردند و ده سال زندگی مشترکشان دوام آورد. از سال ۱۹۹۲ «سلینجر» دوباره در تنهایی فرو رفت تا آنکه در ۲۵ نوامبر سال ۱۹۹۸ «جویس مینارد» به مناسبت تولد چهل و چهار سالگیاش جلوی در خانهی «سلینجر» ظاهر شد و در زد.
sibegazzade.com
...