نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 07-01-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
جدید نامه‌ی اول از زبان عاشق به معشوق

نامه‌ی اول از زبان عاشق به معشوق


نسیم باد نوروزی، چه داری؟
گذر کن سوی آن دلبر به یاری

نگار ماهرخ، ترک پریوش
بت گل روی سیم اندام سرکش

فروغ نور چشم شهریاران
چراغ خلوت شب زنده‌داران

نهال روضه‌ی حسن و جوانی
زلال فیض و آب زندگانی

چو دریابی تو آن رشک پری را
نمودار بتان آزری را

فرو خوان قصه‌ی دردم به گوشش
نهان از طره‌ی عنبر فروشش

بگو او را به لطف از گفته‌ی من
که: ای وصل تو بخت خفته‌ی من

کنون عمریست تا در بند آنم
که روزی قصه‌ی خود بر تو خوانم

دل ریشم به مهرت مبتلا شد
ترا دید و گرفتار بلا شد

نمودی رخ، ربودی دل ز دستم
کنون هستم بدانصورت که هستم

به پای خود در افتادم به دامت
تو آزاد از منی، ای من غلامت

دل اندر روی رنگین تو بستم
ندانم تا چه رنگ آید به دستم؟

تنم پرتاب و دل پرجوش تا کی؟
زبان پر حرف و لب خاموش تا کی؟

دلی رنجور و جانی خسته دارم
وزین محنت زبان چون بسته دارم؟

توانم ساخت، چون جانم نباشد
ولیکن تاب هجرانم نباشد

چو درمانم، به کار آرم صبوری
ولی صبرم نباشد وقت دوری

غمت را تا توانستم نهفتم
چو وقت گفتن آمد با تو گفتم

کنون تا خود ترا فرمان چه باشد؟
نگویی تا: مرا درمان چه باشد؟

دوایی کن مرا، کین دردم از تست
دل بریان و روی زردم از تست

نگفتم تاکنون احوال با کس
چو حال من بدانستی، ازین بس
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی


ویرایش توسط زکریا فتاحی : 07-01-2010 در ساعت 04:19 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید