نمایش پست تنها
  #4  
قدیمی 07-01-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
جدید نامه سوم از زبان عاشق به معشوق

نامه سوم از زبان عاشق به معشوق

مگر با ما سر یاری نداری؟
که ما را در مشقت میگذاری؟

چرا در رخ کشیدی پرده‌ی ناز؟
مکن، کز پرده بیرون افتدت راز

تو رخ در پرده پنهان کرده تا چند؟
من از بیرون چو نقش پرده تا چند؟

تو اندر پرده ای با غمگساران
من از بیرون چو نقش پرده داران

نه یکدم دل جدا میگردد از تو
نه کام دل روا می‌گردد از تو

چه میخواهی از آن آرام رفته؟
به عشق اندر جهانش نام رفته

بهل، تا ساعتی همرازت آیم
که روزی هم به کاری بازت آیم

چه باشد گر دلی خون شد؟ جگر چیست
من از جان هم نمیترسم، دگر چیست؟

ز درد محنت و اندوه و خواری
نمیترسم، بیاور تا: چه داری؟

به تیغ از کار عشقت بر نگردم
و گر بر گردم از عشقت نه مردم

نترسم، گر شوم در عاشقی فاش
و گر باشد بلایی نیز، گو: باش!

غمت، گر بردهد روزی به بادم
چنان دانم که از مادر نزادم

چو شد فاش، این حکایت را چه پوشم؟
برآرم دست و با مهرت بکوشم

تو خواهی جور کن، خواهی ملامت
که من ترکت نگویم تا قیامت

مرا محروم نگذاری، چو دانی
که یاری ثابتم در مهربانی

نگویم: زان دهن قندی بمن بخش
ز زلف خود کمر بندی بمن بخش

به گل چیدن نمی‌آیم به باغت
بهل، کز دور میبینم چراغت

نمیخواهی که پهلوی تو باشم؟
رها کن، تا سگ کوی تو باشم

پریرویا، منم دیوانه‌ی تو
تو شمعی و منم پروانه‌ی تو

مرا کردی پریشان و تو جمعی
دلت بر ما نمیسوزد چو شمعی

منم بیخواب و آرام و تو ساکن
همی نالم ز هجرانت ولیکن

__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی


ویرایش توسط زکریا فتاحی : 07-01-2010 در ساعت 04:39 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید