نمایش پست تنها
  #10  
قدیمی 07-01-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
جدید نامه‌ی نهم از زبان عاشق به معشوق

نامه‌ی نهم از زبان عاشق به معشوق


دگر بوی بهار آورده‌ای، باد
نسیم زلف یار آورده‌ای، باد

به دام اندر کشیدی خسته‌ای را
ز دام عشق بیرون جسته‌ای را

نگارم را خبر ده، گر توانی
که: ای جان را به جای زندگانی

غمت هر لحظه در پروازم آورد
خیالت چون کبوتر بازم آورد

فراقت بس خطا اندیشه‌ای بود
رها کردم، که ناخوش پیشه‌ای بود

تو جانی، از تو دوری چون توان کرد؟
ز جان آخر صبوری چون توان کرد؟

بر آن بودم که سر گردانم از تو
عنان مهر بر گردانم از تو

نهم دل بر وفای یار دیگر
و زان پس پیش گیرم کار دیگر

چو برگشتم در آمد مهرت از پی
که با ما باز یاغی گشته‌ای، هی

دگر با عشق پیمان تازه کردم
مسلمان گشتم، ایمان تازه کردم

تن اندر عشق خواهم داد دیگر
برینم هر چه بادا باد! دیگر

دلم رفت و دگر باز آمد آن دل
به پا رفت و به سر باز آمد آن دل

بر آن عزمم که: تا من زنده باشم
تو سلطان باشی و من بنده باشم

به گفتار از لبت خشنود گردم
به دیدار از تو قانع زود گردم

من این اندیشه در خاطر نرانم
که از وصل تو خوش گردد روانم

تو همچون گوهری و من چو خاشاک
نباشم لایق وصل تو خوش گردد روانم

خطا کردم من، اینها از من آید
چنان دان کین چنین‌ها از من آید

ندارم چشم کز من عذر خواهی
که گر خونم بریزی بی‌گناهی

من از عشق تو بس بی‌ساز گشتم
ضرورت هم به مهرت باز گشتم

دل من گشته بود از عشق خالی
ولی دیگر به اقبال تو، حالی


__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید