ای کاش تو می آمدی بر شنزار قلبم می باریدی
.
ای کاش
تو می آمدی وبا باریدن ابر کرامتت یکباره وجودم را دریایی می کردی.
ای کاش تو می
آمدی تا گلها نفس تازه می کشیدند ودرختها روزی هزار بار سبز می شدند
بگو مولاي من در كدامين سرزمين به دنبالت بگردم .تا به كي در بيابان وجودم از براي ديدار
وصالت بدوم .
به زودي او مي آيد تا تو خدايت را راحت تر صدا بزني واين جا ست كه انتظار مفهوم مي يابد
پس العجل العجل العجل يا مولاي يا صاحب الزمان.