نمایش پست تنها
  #78  
قدیمی 08-20-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سلام بر او كه هر شب چشم‏ها و چشمه‏ها داستانش را با مهتاب زمزمه مى‏كنند تا گوش صبحدم ماجرايش را بشنود و بامداد را با ياد او آغاز كند.

سلام بر مهدى!
و سلام بر زمزمه‏گر نام مقدّسش!

مهدى جان!
خيال آمدنت سكوتِ خلوت خانه جسمم را شكست.
چشمه‏اى از كوير دلم جوشيد. صداى گام‏هايت به گوش مى‏رسد.
با وجودى سراسر شوق، با عنايت تو با تو سخن مى‏گويم.

سلام مهربان! سلام موعود!
مسافر غريب صحراهاى دور!

عزيز زهرا !
نگاهى، لبخندى، نوازشى
در فراق تو لحظه‏ها چه دير مى‏گذرند،
چقدر بى‏تابيم، چقدر بى‏تابيم!
به خدا صبر ديگر درمان دردمان نيست
انتظار، انتظار تو دواى درد ما
امان از دردهاى بى درمان!

خدايـــا !
صبورى عطايمان فرما،

مهربان !
سراغ تو را بهانه‏اى براى گريستن كردم.
مى‏دانم هستى
اما دل تنگم مولا ! دل تنگ دوريت،
به خدا عقل نمى‏فهمد غيبتت را،
جواب دلمان را چه بدهيم؟
اشك به اختيار ما نمى‏ريزد، بغض به اختيار ما نمى‏شكند و قلب به اختيار ما نمى‏تپد،

مولا !
دنيا دنياى غريبى است، دل‏هايمان از آن غريب‏تر. خسته‏ايم از تكرار، از بى تو بودن،
در شب‏هاى جمعه، سرشار از اميد، به فرداى ظهور مى‏انديشم و چون به غروبش مى‏رسم، دل من بى اختيار زمزمه مى‏كند. اين جمعه هم آقا نيامد!
و باز تا شب جمعه‏اى ديگر،
مى‏سوزم به آتش عشق تو و چون به شب اميد مى‏رسم، باز زمزمه دل را مى‏شنوم كه شايد اين جمعه، جمعه موعود باشد. راستى شايد اين جمعه، جمعه موعود باشد.
كسى چه مى‏داند.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید