من با تو گریه کرده ام در سوگ همراهان خویش
آنان که عاشق مانده اند در خانه بر پیمان خویش
ای مثل من در خود اسیر لیلای من با من بمیر
تنها به یمن مرگ ما این قصه می ماند به جا
هجرت سرابی بود و بس خوابی که تعبیری نداشت
هرکس که روزی یار وبد اینجا مرا تنها گذاشت
ای نازنین ای نازنین در آینه ما را ببین
از شرم این صد چهره ها در آینه افتاده چنین
ای مثل من در خود اسیر لیلای من با من بمیر
تنها به یمن مرگ ما این قصه می ماند به جا
داریوش - نازنین