اصلاً نمیتونم جلو گریه ام رو بگیرم به شدت احساساتی شدم
یکی منو بغل کنه !!!
یاد چیزایی افتادم که یه روز حاضر بودم براشون بمیرم
وقتی جلوی تلویزیون مینشستم نون و کره و مربا می خوردم کارتون می دیدم
چون هیچکس از بچه های فامیل منو بازی نمیداد هیچوقت یادم نمیره رفیق جونیم مجری های صدا و سیما بودن
مخصوصاً کلاه قرمزی و ایرج طهماسب
بچگی ام به پای اینها بود
ای خدااااااااااااااااااااا !!!!!
چرا ما چمون شده ؟؟ چرا الان این طوری نیستیم !
ای امیر عباس انصاری آرزو می کنم همیشه زنده باشی با مرام امشب پستهات تو همه تاپیکها قشنگ هستن خدا خیرت بده معلوم نیست امشب چیز خورت کردن حرفات با دل آدم بازی میکنه
|