امشب به رسم عاشقي يادي ز ياران مي کنم
در غربتي تاريک و سرد از غم حکايت مي کنم
امشب وجودم خسته است از سردي دلهاي سرد
آيا تو هم در ياد من هستي در اين شبهاي درد
__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !
|