نمایش پست تنها
  #989  
قدیمی 05-16-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


هر كه چاهی بكنه بهر كسی اول خودش دوم كسی

چون كسی به دیگری بدی كند یا در مجلسی یك نفر از بدی هایی كه با او شده صحبت كند مردم می گویند آنكه برای تو چاه می كند اول خودش در چاه می افتد .

در زمان پیامبر اسلام شخصی كه دشمن این خانواده بود هر وقت كه می دید مسلمانان پیشرفت می كنند و كفار به پیامبر اسلام ایمان می آورند خیلی رنج می كشید . عاقبت نقشه كشید كه پیامبر اسلام را به خانه اش دعوت كند و به آن محمد بن عبدالله آسیب برساند . به این منظور چاهی در خانه اش كند و آن را پر از خنجر و نیزه كرد آن وقت رفت نزد محمد بن عبدالله و گفت : « یا رسول الله اگر ممكن میشه یك شب به خانه من تشریف فرما بشید » حضرت قبول كرد ، فرمود : « برو تدارك ببین ما زیاد هستیم .»

شب میهمانی كه شد محمد بن عبدالله با علی بن ابی طالب و یاران دیگرش رفتند خانه آن شخص . آن شخص كه روی چاه بالش و تشك انداخته بود بسیار تعارف كرد كه محمد بن عبدالله روی آن بنشیند . پیامبر اسلام بسم الله گفت و نشست . آن شخص دید حضرت در چاه فرو نرفت خیلی ناراحت شد و تعجب كرد . بعد گفت حالا كه حضرت در چاه فرو نرفت در خانه زهری دارم آن را در غذا می ریزم كه پیامبر اسلام و یارانش با هم بمیرند .

زهر را در غذا ریخت آورد جلو میهمانان ، اما محمد بن عبدالله فرمود : « صبر كنید » و دعایی خواند و فرمود : « بسم الله بگویید و مشغول شوید » همه از آن غذا خوردند . موقعی كه پذیرایی تمام شد پیامبر اسلام و یارانش به راه افتادند كه از خانه بیرون بروند . زن و شوهر با هم شمع برداشتند كه محمد بن عبدالله را مشایعت كنند . بچه های آن شخص كه منتظر بودند میهمانان بروند بعد غذا بخورند ، وقتی دیدند پدر و مادرشان با محمد بن عبدالله از خانه بیرون رفتند پریدند توی اتاق و شروع كردند به خوردن ته بشقاب ها . پیغمبر كه برای آنها دعا نخوانده بود همه شان مردند .

وقتی كه زن و شوهر از مشایعت پیغمبر و یارانش برگشتند دیدند بچه هاشان مرده اند . آن شخص ناراحت شد دوید سر چاه و به تشكی كه بر سر چاه انداخته بود لگدی زد و گفت : « آن زهرها كه محمد بن عبدالله را نكشتند ، تو چرا فرو نرفتی؟ » ناگهان در چاه فرو رفت و تكه تكه شد . از آن موقع می گویند : « چاه مَكن بهر كسی اول خودت ، دوم كسی .»

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید