نمایش پست تنها
  #50  
قدیمی 05-16-2011
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مرگ یک دختر جوان بر اثر سقوط صنوبر در بیستون

روايت يك مرگ تلخ

مرگ يك دختر جوان بر اثر سقوط صنوبر در بيستون

كرمانشاه - قديمي ها مي گفتند وقتي روز انسان تمام شود، فرقي نمي كند كه چگونه از دنيا مي رود، حالا بر مصداق اين مثل كهن، روز گذشته شاهد يكي از حوادث تلخ و البته نادر در محوطه تاريخي بيستون كه به مرگ دختر جواني منجر شد، بوديم.





در چنين روزهايي كه عطر و رايحه بهاري همه جا را فراگرفته است، معمولا كمتر كسي در عصرگاهان و در هواي لطيف نخستين فصل سال، تاب ماندن و محبوس شدن در خانه را دارد به همين دليل براي گذراندن ساعاتي خوش، بهترين گزينه رفتن به دامان طبيعت است.

خانواده ' افراسيابي' هم با چنين ذهنيتي به محوطه تاريخي بيستون رفتند تا شايد ساعاتي را از ازدحام و ترافيك و دود و دم شهر بياسايند و شايد هم واليبالي، بدمينتوني و.. بازي كنند اما دريغ كه اين رفتن براي دختر اين خانواده، هرگز برگشتني نداشت و شادي را به عزا تبديل كرد.

ماجرا از اين قرار بود كه وقتي اين خانواده در محوطه مذكور و در سايه يك درخت صنوبر 200 ساله، اتراق مي كنند و چادر مسافرتي شان را براي دمي آسودن، مي گسترانند، به ناگه سگرمه هاي آسمان در هم مي رود و گردباد و باران در چشم به هم زدني، همه معادلات آنها را بر هم زده و بي رحمانه درخت صنوبر را از ريشه مي كند و بر روي خانواده در حال استراحت مي اندازد!

بخشدار بيستون در اين خصوص گفت: در اين حادثه دختر اين خانواده بنام 'شيرين' كه 22 سال سن داشت، متاسفانه بر اثر اصابت مستقيم لاشه درخت، دچار جراحت شده و شوربختانه در مسير انتقال به بيمارستان، تسليم مرگ مي شود.

'نورالدين فرزادي پور' افزود: در اين حادثه همچنين يك نفر از اعضاي اين خانواده مجروح شده است.

وي در پاسخ به اين سووال كه آيا اين خانواده تحت پوشش بيمه هستند گفت: تمام شهروندان بيستوني تحت پوشش بيمه شهروندي هستند و از طرفي با توجه به اينكه اين اتفاق در محوطه تاريخي كه متعلق به اداره كل ميراث فرهنگي است و در مجموعه شهر جاي دارد، مي توان آنها را از اين بيمه منتفع كرد هرچند هرگز نمي تواند خلا عزيز از دست رفته شان را پر كند.


منبع: ایرنا
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری

ویرایش توسط رزیتا : 05-16-2011 در ساعت 09:37 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید