من نیز چنین لذتی را تجربه کرده ام.
یک بار از مترسکی پرسیدم:
ایا از ایستادن تنها در این دشت خسته نشده ای؟
پاسخ داد:
ترساندن دیگران لذتی عمیق و پایدار دارد ،به همین خاطر من از کارم راضی ام
و هرگز از ان خسته و بیزار نمی شوم!
دمی اندیشیدم و گفتم:
درست گفتی من نیز چنین لذتی را تجربه کرده ام.
گفت:
فقط کسانی می توانند چنین لذتی را بچشند که تنشان از کاه پر شده باشد
سپس او را رها کردم و به راه خود ادامه دادم در حالی که نمی دانستم منظورش
ستایش از من بود یا تحقیر کردن من.
یک سال گذشت و مترسک به انسانی پیرو دانا تبدیل شده بود و وقتی دوباره
از کنارش گذشتم:
دو کلاغ را دیدم که مشغول لانه ساختن زیر کلاه او بودند.
|