همه ی امضاهایی که داشتم تا الان
خدایا تو کجایی که فرشته ها میگن توبه کنم میای پیشم
پر کن آغوشمو از عطر تنت من از این فاصله عاشق نمی شم
باید قلبت را آنقدر از عاطفه لبریز کنی
که اگر روزی افتاد و شکست همه جا عطر گل یاس پراکنده شود
ئرمیسه گاند هه لگر نه وای
له وه یشت ته و ئاگر بگرم
اشک هایت را نگه دار
شاید از شدت تب آتش گرفتم
آسمان بارانیست ...
اما کوچه پس کوچه های دلم سفید شده از برف
نمک می پاشم که آبشان کنم تا یخ نبندم
آه .....زخم هایم
مثل یه ابر که از بارش پیگیر دلش می گیرد
دلم از رفتن بی آمدنت می گیرد
بار دیگر بهار آمد و تو همچنان هم نیامدی از سفر
باید امسال هم بمیرم من سیصد و شصت و پنج روز دیگر
15/01/1391