دوباره آمدی از بس صدایت کردم محکمتر از همیشه،اما نه بی ریشه گویا هیچ نرفته بودی،فاصله ای نبوده؛ تنها بی خوابی شبانه به سحر سفر کرده؛بی هیچ آشفتگی و چشمانت،که استواری درختان است و به سبزی برگها همراه تو آسمانم ابری شد ابرهایی پر از واژه و قطراتی که شعر می شود و آفتابی امیدوار که رنگین کمان را.........