من از عقرب نمی ترسم،
ولی از نیش می ترسم...
ندارم شکوه از بیگانگان،
از خویش میترسم...
ندارم وحشتی از یوز و ببر و حمله شیران،
از آن گرگی که،
میپوشد لباس میش ،می ترسم...
مرا با خانقاه و خرقه و درویش ،
کاری نیست..
ولــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــی ،
از آن مسلمانان،نادرویش می ترســـــــــــــــــــــــــــ ــــــم