07-08-2012
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2011
محل سکونت: اصفهان
نوشته ها: 636
سپاسها: : 6,774
4,753 سپاس در 854 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سوتی
من چند روز پیش با برادر شوهرم و خانمش رفتیم بیرون خرید .
بین راه برادر شوهرم یه دوچرخه دید گفت خوبه برای پسرم بگیرم .
از فروشندهه قیمت پرسید ..
تا قیافه ی فروشنده رو دیدم . بیخ گوش برادر شوهرم آروم گفتم .
این سرحال نیست بی خیال .. منظورم فروشنده بود .
چشاش باز نمی شد . جون نداشت راه بره .
بعد یهو برگشت رو به من گفت آره حالم خوب نیست سرطان دارم
هم کلیه هم روده . می خوای سر حال باشم .
من هم اصلا فکر نمی کردم صدامو شنیده باشه . گفتم خدا شفاتون بده
برادر شوهرم سریع جمع و جورش کرد حرف منو .
گفت منظور خواهرم شما نبودی که ..
گفته دوچرخه ش سر حال نیست
خلاصه من موندم چجوری صدای منو شنیده بود .
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|