11-19-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بی گاه شد بی گاه شد خورشید اندر چاه شد
خورشید جان عاشقان در خلوت الله شد
روزیست اندر شب نهان ترکی میان هندوان
شب ترک تازیها بکن کان ترک در خرگاه شد
گر بو بری زین روشنی آتش به خواب اندرزنی
کز شب روی و بندگی زهره حریف ماه شد
ما شب گریزان و دوان و اندر پی ما زنگیان
زیرا که ما بردیم زر تا پاسبان آگاه شد
ما شب روی آموخته صد پاسبان را سوخته
رخ ها چو شمع افروخته کان بیذق ما شاه شد
ای شاد آن فرخ رخی کو رخ بدان رخ آورد
ای کر و فر آن دلی کو سوی آن دلخواه شد
آن کیست اندر راه دل کو را نباشد آه دل
کار آن کسی دارد که او غرقابه آن آه شد
چون غرق دریا میشود دریاش بر سر مینهد
چون یوسف چاهی که او از چاه سوی جاه شد
گویند اصل آدمی خاکست و خاکی میشود
کی خاک گردد آن کسی کو خاک این درگاه شد
یک سان نماید کشتها تا وقت خرمن دررسد
نیمیش مغز نغز شد وان نیم دیگر کاه شد
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|