01-03-2013
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
هی پارس می کنند شب و روز در سرم
هی طعنه می زنند به اشعار دفترم
«این آب هندوانه به تو نان نمی دهد» :
دیروز با کنایه به من گفت مادرم
صد بار گفته اید چرا ول نمی کنید
خسته شدم ... خدا... به شما چه که شاعرم
اصلا ً اگر نخواست کسی زندگی کند ...
این روزها برای تو ای مرگ حاضرم
حتی بمیرم و غزلی تازه تر شوم
تا چشم دشمنان خودم را در آورم
گفتم که آدمند غزل گیرشان کنم
افسوس آدمند بلی !! خاک بر سرم
انکار می کنند مرا ، خنده دار نیست ؟
از هر جهت که فکر کنی از همه سرم
اما غزل ؛ به حاشیه رفتیم الغرض
من شاعرم همیشه ، کمی هم کبوترم
پرواز را بلد شده ام چند سال پیش
از ترس این جماعت نادان نمی پرم
شب توی شهر رسم کبوتر کشان که بود
سنگی یواش آمد و در گوشه ی پَرم ...
"محمد ارثی زاد"
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|