موضوع: طومار تاریخ
نمایش پست تنها
  #16  
قدیمی 07-22-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


خشایارشاه هخامنشی فرزند داریوش بزرگ :

خشیارشا بزرگ : بسیار کارهای زیبای دیگر در این پارسه انجام شد که من و پدرم کرده ایم . هر کاری که به دیده زیبا می باشد به یاری خداوند ما کردیم . تو که در روزگار پسین ( آینده ) می آیی به آن دستورهایی که اهورامزدا فرموده رفتار کن تا در زندگانی شاد و پس از مرگ خجسته باشی . تو اي بنده ! نيك بدان كه - که هستي توانايي هايت كدام و رفتارت چه گونه است . مپندار كه زمزمه هاي پنهاني و در گوشي بهترين سخن است . بيش تر به آني گوش فرا دار كه بي پرده ميشنوي . تو اي بنده ! بهترين كار را از توان مندان ندان و بيش تر به چيزي بنگر كه از ناتوانان سر ميزند . ( برگفته از کتيبه نقش رستم در پارس )

از بیانات شاهنشاه بهرام گور به مناسبت تاجگذاری اش

بهرام گور پس از جلوس بر تخت شاهنشاهی کارگزاران دولتی خود را نصیحت میکند و میگوید مبادا بر مردم تنگدست و ضعیف سختگیری کنید . سعی کنید در جهت نیکی به مردم قدم بردارید زیرا این جهان به کسی باقی نیست و همگان رفتنی هستیم . بی آزار باشید و به مردم و همسایگان نیکی کنید . من برای راحتی مردم رنج تن را تحمل میکنم و دوست دارم مردم در همه حال شاد باشند زیرا دین زرتشت مرا فرمان به شاد بودن میدهد و دوست دارم مردمانم شاد زندگی کنند . از یزدان پرستی دور نشوید که تنها اوست که یاری دهنده ماست . خرد و دانش را برای مردم هدیه کنید و دانش پژوهان را قدرت دهید تا مردم آگاه شوند . خردمندان و عاقلان را از بارگاه من دور نکیند که آگاه بودن مردم مایه خوشبختی من است . از بودجه کشور برای نیازمندان بردارید و آنان را بی نیاز کنید مخصوصا خردمندان را بال و پر دهید تا دیگران را فرهنگ دهند . سعی کنید رنجهای مردم را کم کنید زیرا این وظیفه ماموران پادشاه است و به جای غم و اندوه آنان - شادی و نشاط و زندگی خوش هدیه بیاورید
سی باقی نیست و همگان رفتنی هستیم . بی آزار باشید و به مردم و همسایگان نیکی کنید . من برای راحتی مردم رنج تن را تحمل میکنم و دوست دارم مردم در همه حال شاد باشند زیرا دین زرتشت مرا فرمان به شاد بودن میدهد و دوست دارم مردمانم شاد زندگی کنند . از یزدان پرستی دور نشوید که تنها اوست که یاری دهنده ماست . خرد و دانش را برای مردم هدیه کنید و دانش پژوهان را قدرت دهید تا مردم آگاه شوند . خردمندان و عاقلان را از بارگاه من دور نکیند که آگاه بودن مردم مایه خوشبختی من است . از بودجه کشور برای نیازمندان بردارید و آنان را بی نیاز کنید مخصوصا خردمندان را بال و پر دهید تا دیگران را فرهنگ دهند . سعی کنید رنجهای مردم را کم کنید زیرا این وظیفه ماموران پادشاه است و به جای غم و اندوه آنان - شادی و نشاط و زندگی خوش هدیه بیاورید . ( برگفته از گفتار فردوسي بزرگ درباره پادشاهي بهرام گور )

متن کتیبه شاهنشاه شاپور یکم برای امپراتوری بزرگ ایران در کعبه زرتشت

و چون ایزدان شاهنشاهي هاي ما را یاری دادند و به کمک آنان همه شاهنشینها را به تصرف در آوریدم بنابراین ما در این شهرها آتشکده های بسیاری بنا نمودیم و موبدان بسیاری را از خود خشنود ساختیم تا اهورامزدا بزرگ را ستایش کنیم و فرمان دادیم تا در کنار این نبشته بیادبود و شادی روان ما و نیاکان ما آتش افتخار به نام شاپور بنا شود . و باز هم آتش افتخار دیگری به نام آذر ناهید یا آتورناهید به خاطر شادی روان فرزند ما هرمزد اردشیر بزرگ شاه ارمنستان بنا گردد و سپس آتش افتخار دیگری به نامهای نرسی و روان آریایی مزداپرست او بپا کردند . سپس برای این آتشکده ها هدایای تقدیم شد که همگی در لیست فهرستهای نظامی دولت به ثبت رسید . به خاطر شادی روان ما هر روز یک بره و یک مودی و نیم ( 40 لیتر ) غله و شراب هدیه تقدیم شد . ( تمدن ايران ساساني اثر لوکونين )

آخرین گفتار بابک خرمدین سردار بزرگ ایران


تو این معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد . نه ! این حماقت است اگر فکر کنی چون افشین وطن فروش را با زر خریده ای میتوانی ایرانیان را اسیر کنی . من مبارزه ای را آغاز کرده ام که ادامه خواهد داشت . من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود . تو اکنون که مرا تکه تکه میکنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت ! این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد .
من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد . من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند . مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن گرامی را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند . اما تو ای افشین . . . در انتظار روزی باش که همین معتصمی را که امروز مانند سگانی در برابرش زانو میزنی و وطن ات را برای او فروختی در همین تالار و روی همین سفره سرت را از بدن جدا کند . مردی که به مادر خود ( میهن ) خیانت کند در نزد دیگران قربی نخواهد داشت و هیچکس به فرد خود فروخته اعتماد نخواهد کرد . و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود :
" پاینده ایران "
از کتاب حماسه بابک خرمدين

گفتار شاهنشاه انوشه روان دادگر در باره شیوه برگزیدن قوانین جدید کشور

ما - در آیین سازی جدید دولتی خود نخست به مطالعه آیین نیاکانمان پرداختیم زیرا آنان حق و اولویت بر ما دارند . همچنین در قبول آداب و نظامات فقط پی حق را گرفتیم و آنان را با عدالت پیوند زدیم . بعد از مطالعه و صرافی قوانین نیاکانمان به سراغ آیین روم و هندوستان پرداختیم و از میان آنان هر قانونی که پسندیده بود برگزیدیم . تنها معیار- عقول ما و ممیز آن حواس ما بود . پس همه آیین و نظامات را گرد آوردیم و دولت خویش را به آنها مزین نمودیم .
از جمله بزرگترین و زیباترین زیورهایی که سلطنت یک پادشاه را شکوه و زیبایی می بخشد آن است که به حق اعتراف کند . و علم و دانش را محترم شمارد و در برابر این مهم تعظیم کند و از آن پیروی نماید و همین طور مهمترین عاملی که به چهره پادشاه زیان می رساند این است که از فراگیری دانش و معرفت دوری کند و نسبت به علم نخوت و غرور نشان دهد و تعصب اش مانع از کسب علم گردد . زیرا تا - کسی علم را از دیگری نیاموزد چگونه میتواند دانا شود . پس هر چه در نزد ملت روم و هند پسندیدم و با عقل هماهنگ بود و همچنین قوانین نیکوی پدرانمان را اخذ نمودم و تجربیات شخصی خویش را به آن اضافه نمودم . در این راه مهم از تجارب پادشاهان ممالک دیگر بهره جستم و به راستی هم اکنون احساس میکنم به آرزوی دیرینه خود رسیده ام زیرا چیزی را که مایه خیر و ظفر کشور و ملتم است را به چنگ آورده ام و هم اکنون به همه آیین و رسوم کشورهای دیگر پشت پا زدم و کشورم را با قوانین خردمندانه میهنی اداره میکنم .
نگرستم تا کدامیک از اعمال در نظر آفرینننده پسندیده تر است پس دریافتم آن چیزی که آسمانها و زمین را استوار نگاه داشته – رودها را روان ساخته – موجودات را در حال انتظام و هماهنگی در عرصه آفرینش بیاراسته است همانا "حق و عدل" است . بنابرین ملازمات حق و عدل کردم و نتیجه آنرا دیدم که آبادی شهرهاست و آبادی شهرها سرمایه معیشت مردمان – چرندگان – پرندگان و جمیع ساکنان جهان است . بعد از این در طبقات انسان نگریستم و دیدم سرمایه آبادی شهرها مردم کشاورز و پیشه ورند و وسایل پیشرفت کار این مردم همانا طبقه جنگ آور است پس طبقه آباد کننده کشور از داشتن جنگ آوران ( ارتش ) ناگریز است و ناچار باید در دادن اجرت آنان ما را یاری دهند . زیرا بدون داشتن این قشر کشور امنیت نخواهد داشت و دشمن بر ملک ما می تازد و بنیاد عمران و آبادی را بر خواهد انداخت . از آن جانب دیدم که طبقه آبادگر هرگاه از در آمد خود آنقدر نگاه ندارد که در معیشت روزانه خود مشکل داشته باشد و همچینن برای آبادی کشور تلاش نکند طبیعتا بینوا خواهد گشت و آبادانی ضعیف خواهد شد. پس با مراعات حق و عدالت حدود وظایف هر یک از این دو طبقه را که دو رکن اصلی کشورند را مشخص کردم سپس مقدار مالیات را با احتساب دقیق کاهش دادم و هر دو طبقه را سامان بخشیدم و تحمیلات نا حق را از میان برداشتم . ( کارنامه انوشیروان – تجارب الامم ابن مسکویه )

آخرین گفتار شاهنشاه کورش بزرگ - نخستین فردی که اعلامیه جهانی حقوق بشر را صادر نمود
من در طول مدت عمر خود هر آرزويي كه داشتم برآورده شد ، دست به هر كاري كه زدم پيروز شدم . دوستان و يارانم از تدبير من برخوردار بودند . دشمنانم جملگي فرمانم را با رقبت گردن نهادند . قبل از من وطنم سرزمين كوچك و گمنامي بود كه هر سال مورد تاخت و تاز و تجاوز قرار ميگرفت و حالا درآستانه مرگ من ، آنرا بزرگترين و مقتدرترين و شريف ترين كشور آسيا به دست شما ميسپارم . من به خاطر ندارم در هيچ جهادي براي عزت ، سربلندي و كسب افتخار براي ايران زمين مغلوب شده باشم . جمله آرزوهايم برآورده شد و سير زمان پيوسته به كام من بود . اما از آنجا كه از شكست در هراس بودم ، خود را از خودپسندي و غرور بر حذر داشتم . حتي در پيروزيهاي بزرگ خود ، پا از اعتدال بيرون ننهادم . حال كه مرگ من نزديك است خود را بسي خوشبخت ميدانم زيرا : فرزنداني كه خداوند بر من عطا فرمود همگي سالم و در عين حال عاقل هستند و وطنم ايران از همه جهات مقتدر و باشكوه مي باشد و آيندگان مرا مردي خوشبخت و كامياب خواهند شمرد . من پيوسته معتقد هستم كه روح انسان پس از خروج از كالبد خاكي ، محو و فناپذير نمي گردد . مرگ چيزي است شبيه به خواب . در مرگ است كه روح انسان به ابديت مي پيوندد و چون از قيد و علايق آزاد ميگردد به آتيه تسلط پيدا ميكند و هميشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنين بود كه من انديشيدم به آنچه كه گفتم عمل كنيد و بدانيد كه من هميشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر اين چنين نبود آنگاه ازخداي بزرگ بترسيد كه در بقاي او هيچ ترديدي نيست و پيوسته شاهد و ناظر اعمال ماست . از كژي و ناروايي بترسيد .اگر اعمال شما پاك و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد يافت ، ولي اگر ظلم و ستم روا داريد و در اجراي عدالت تسامح ورزيد ، ديري نمي انجامد كه ارزش شما در نظر ديگران از بين خواهد رفت و خوار و ذليل و زبون خواهيد شد . من عمر خود را در ياري به مردم سپري كردم . نيكي به ديگران در من خوشدلي و آسايش فراهم مي ساخت و از همه شادي هاي عالم برايم لذت بخش تر بود . ديگر بس است ، پس از مرگ بدنم را مومياي نكنيد و در طلا و زيور آلات و يا امثال آن نپوشانيد . زودتر آنرا در آغوش خاك پاك ايران قرار دهيد تا ذره ذره هاي بدنم خاك ايران را تشكيل دهد . چه افتخاري براي انسان بالاتراز اينكه بدنش در خاكي مثل ايران دفن شود .
روزی خسرو انوشیروان شاهنشاه ساسانی دانایان را به دربار فراخواند و نظر آنان را درباره آئین کشورداری خواستار شد . آئینی که هم نیکبختی پادشاه و هم نیکبختی مردمان را فراهم سازد بوذرجمهر یکی از دانایان بود که چنین پاسخ داد
ترس از خدا تا آنگاه از خواست های نفسانی در امان باشد
راستگویی و وفاداری در وعده و پیمان ها
شنیدن پند دانایان
گرامی داشتن دانشمندان - افسران - نویسندگان و کارمندان
نگهبانی داوران و پژوهش کارکنان محاسبات از روی دادگر و پاداش نیکو دادن به نیکو کاران و مجازات بدکاران
رسیدگی به وضع زندانیان
اندیشیدن درباره امنیت راهها - بازارها - نرخ ها و بازرگانی مردم
آماده کردن افزارهای جنگی و فراهم کردن ارتش مظنم
بزرگ داشتن ارزش خانواده و فرزند و خویشان و رسیدگی به آنچه آنان را نیکو دارد
برقراری امنیت در مرزهای کشور از راه اقدامات احتیاطی به هنگام
دلجویی از وزیران و کارکنان و برکنار کردن نادرستان و نا اهلان از مسند قدرت
سپس پادشاه ایران دستور داد این گفتار را با زرناب بنویسند و الگوی پادشاهی امروز و آیندگان شود

فرمان شاپور شاه ***تان ساسانی در سال 312 میلادی در سر در کاخ داریوش بزرگ برای ستایش از گذشتگان ایران و شاهنشاه ایران
سپندارمز ماه از سال دوم بغ مزداپرست خدایگان شاهنشاه شاپور شاه ایران و انیران که چهره ای از ایزدان دارد . فرزند مغ مزداپرست هرمزد شاهنشاه ایران و انیران ( غیر ایرانیان ) که چهره ای از ایزدان دارد از کاخ خداوندیشان روانه خیر شد و از این مکان عبور کرد . او از این مکان از استخر ( در فارس ) روانه ***تان شد و به کاخ صد ستون ( تخت جمشید - پرسپولیس ) رسید و کنار این بنا شراب نوشید . در کنار وی نهوهرمیزد و مغ نرسی و رازودن فرزند مهر شهرب و دیگر آزادان پارس و ***تان و تورستان و فرستادگان همه سرزمینها همراه شاهنشاه ایران بودند . سپس وی فرمان به شادی داد تا یزدان را ستایش کنند . . سپس او نیای خود را ستایش کرد . او شاهنشاه شاپور را ستود . او خود را ستود . او کسانی که این بنا را ساختند را ستود ( تخت جمشید ) . سپس از خداوند برای آنان آمرزش خواست . ( متن کتيبه در تخت جمشيد موجود است - تمدن ايران ساساني )
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید